
به گزارش ایسنا به نقل از روابط عمومی سازمان هنری رسانهای اوج، مراسم «زندگی پشت خط»، آیین تجدیدخاطره خانوادههای سرداران شهید دفاع مقدس و پاسداشت عوامل فیلم سینمایی «ویلاییها» عصر ۳ مهر ماه در نخلستان اوج برگزار شد.
منیر قیدی کارگردان فیلم سینمایی «ویلاییها» در بخشی از این مراسم گفت: من سخنران خوبی نیستم و یکی از دلایلی که وارد عرصه فیلمسازی شدم همین موضوع بود. چون فکر می کردم که نمی توانم تمام مکنوناتم را به زبان بیاورم و فکر کردم که شاید بشود با زبان تصویر بهتر روایت کنم. الان که در جمع شما بودم داشتم با دوستانم درباره روزهای سخت تولید کار در جنوب کشور صحبت میکردیم ولی واقعیت این است که آن سختیها در برابر مصائب و رنجهایی که شما کشیدهاید، هیچ است.
قیدی در انتها ضمن اشاره به بیمهریهایی که به فیلم «ویلاییها» شد، خاطرنشان کرد: ما بیمهریهای زیادی را در پروژه «ویلاییها» دیدیم ولی من مزد خود را با حضور در جمع شما گرفتم و از تمام عزیزانی که به ما در ساخت این فیلم کمک کردند، سپاسگزارم.
در این مراسم که با حضور جمعی از خانوادههای سرداران شهید دفاع مقدس و بانوان فرهنگی و هنری همراه بود، ابتدا همسر شهید منوچهر مدق ضمن بیان خاطراتی از روزهای پایانی عمر شهید مدق گفت: با اینکه ۱۸ سال از شهادت منوچهر میگذرد ولی خاطرات روزهای پایانیاش و شهادتش مانند آینه در خاطرم است. روزهای آخر منوچهر در تنفس خود خون بالا میآورد و پزشکش به من گفت که در هر دم و بازدم، این تکههای ریه اوست که بیرون میریزد. همان روزها وقتی با خود منوچهر صحبت میکردم، میگفت نمیخواهم به سادگی شهید شوم؛ میخواهم درد بکشم و بگویم خدایا آنقدر دوستت داشتم که این چنین دردها را تحمل کردم.
همسر شهید مدق در ادامه افزود:من راه و رسم و دل کردن را بلد نبودم، اما وقتی منوچهر گفت: «جان عزیز زهرا دل بکن» دیگر دل کندم. وقتی به او میگفتم برای دنیایت دعا کن میگفت: برای دنیا دعایی ندارم، اما کاش میشد ده دقیقه بخوابم. روز آخر از من خواست که با یک لیوان آب روی همان تخت بیمارستان غسل کند بعد از آن آنقدر سینه زد و یا حسین گفت و خون بالا آورد که ملحفهاش خونین شد و ما مجبور شدیم آن را عوض کنیم. و در همان حال و هوا منوچهر آخرین لبیک "یا حسین" را گفت و در بغل من و فرزندم علی جان سپرد.
همسر شهید مدق در پایان افزود: کاش مدیون شهدا نباشیم کاش خجالت زده آنها نشویم کاش از دفاع خسته نشویم و بدانیم فرزندانمان چه کردند.
تجهیزات مناسب مداوا نداشتیم
در ادامه مراسم دکتراشتری از پزشکیاران دفاع مقدس ضمن ابراز خرسندی از حضور در این مراسم، گفت: وقتی که وارد دفاع مقدس شدم ۱۶ ساله بودم. و مثلا در ایام محاصره آبادان که یک سال و پنج روز طول کشید، من ۹ ماه در آبادان حضور داشتم و در بیمارستان شرکت نفت کار میکردم.
او ادامه داد: در آن زمان اعزام مجروحین به کندی انجام میشد و نیروهای انقلاب از عدم وجود تجهیزات مناسب رنج میبردند. من روزی به سختی خود را به فرمانده فداییان اسلام سردار خلخالی رساندم و به او گفتم برای تعیین غنایم جنگی فکری کنید تا حال و روز فرزندانمان این گونه نشود در آن زمان ایثار و گذشت خیلی زیاد بود.
امروز آن ایثارها کمرنگ شده...
همسر سردار عسگری نیز در ادامه برنامه «زندگی پشت خط» گفت: مدت کوتاهی بود که با شهید عسگری ازدواج کرده بودم و تازه عروس محسوب میشدم ولی به جهت حضور مستمر شهید در دفاع مقدس عملاً اتاق خواب ما آمبولانس بود و من چون میترسیدم در آمبولانس تنها بمانم، با همسرم همه جا میرفتم.
او در ادامه با اشاره به نخستین دیدار با جاویدالاثر متوسلیان یادآور شد: در همان روزها بود که برای اولینبار با حاج احمد متوسلیان روبرو شدیم. من با اورکت و همراهی همسرم نگهبانی میدادم و روزها در بیمارستان بودم. که البته بعد از مدتی خانهای با خانواده شهید ممقانی گرفتیم.
او در ادامه صحبتهایش گفت: خبر شهادت شهید ممقانی بسیار سخت بود. آن زمان آنقدر ایثار زیاد بود که میگفتم کاش همسر من شهید میشد. دلاورها رفتند و همه امیدمان صحبتهای امام بود. امروز این ایثارها بسیار کمرنگ شده است.
در ادامه این مراسم، کلیپهایی پیرامون خانواده شهدا، ایثارگران و هم چنین فیلم سینمایی «ویلاییها» پخش شد و نفیسه سادات موسوی نیز اشعاری متناسب با موضوع برنامه خواند. هم چنین دکتر کرمانی نیز حضور در این جمع را مایه مباهات خود خواند.
در انتهای این مراسم نیز تعدادی از خانوادههای سرداران شهید از کارگردان و بازیگران «ویلاییها» تقدیر به عمل آوردند.
در این مراسم علاوه خانواده سرداران شهید باکری، شهیددستواره، شهید رمضان، شهیدمدق، شهید کاوه، شهید همدانی، شهید زینالدین، شهید رمضانی، شهیدپازوکی، شهید جان بزرگی، شهید فرزانه، شهید حاج امینی، شهیدعبادیان، شهیدبنیانیان و... حضور داشتند.
- 9
- 5











































