سه شنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۴:۲۴ - ۱۰ مهر ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۷۰۲۰۲۵
فیلم و سینمای ایران

کارگردان پریناز، از فیلم اش دفاع کرد

فاطمه معتمد آریا,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران

احتمالا موقع خواندن این مصاحبه احساس کنید که بهرام بهرامیان چقدر عصبانی است و چرا این قدر اصرار دارد پاسخ سوالات و نقدها را با نقد متقابل و متهم کردن سوال کننده بدهد اما واقعیت این است که بهرامیان در آرامش کامل این جملات را بر زبان آورد و در طول مصاحبه جز چند باری که پای خنده ای مشترک در میان آمد، صدای هیچ یک از طرفین بالا نرفت!

 

این توضیح لازم بود تا پیش از ورود به متن مکتوب مصاحبه بدانید که این لحن گزنده تنها در ترکیب کلمات جاری است و بهرامیان اصراری برای مقابله به مثل، لااقل در لحن اظهاراتش نداشت. شاید این گفتار آرام اما همراه با کنایه از ویژگی های فیلمسازی است که نه فقط در سینما که حتی در قاب تلویزیون هم تا امروز اثر بی حاشیه نداشته و همواره اخبار مربوط به حواشی کارهایش پررنگ تر از متن آن ها بوده است. حالا و همزمان با رونمایی از فیلم پریناز پس از نزدیک به هفت سال در گروه هنر و تجربه، سراغ بهرامیان رفتیم تا هر صریح نقدش کنیم و هم صریح پاسخ بشنویم؛ حاصل این چالش دوستانه اما پرکنایه را در این مطلب می خوانید.

 

فاطمه معتمد آریا,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران

 

 

اطلاعات فوری

•    با کی طرفیم: بهرام بهرامیان

 

•    چرا سراغش رفتیم؟ به خاطر اکران فیلم دومش «پریناز» که بعد از هفت سال از توقیف درآمد

 

•    چرا به محاق رفت؟ این فیلم در دولت دهم مجوز نمایش نگرفت و در آن زمان دلیل متقنی برای به محاق رفتن آن اعلام نشد اما گیر اساسی روی کاراکتری بود که فاطمه معتمدآریا آن را بازی می کند.

 

•    چطور از محاق درآمد؟ فیلم با انجام اصلاحاتی و به شرط اکران محدود در گروه هنر و تجربه مجوز اکران گرفت.

 

•    بازیگرانش چه کسانی هستند؟ فاطمه معتمد آریا، طناز طباطبایی، حمید فرخ نژاد، مصطفی زمانی، فرهاد آییش و...

 

•    دیگر فیلم های بهرامیان: آل و آینه و شمعدون

 

•    چه سریال هایی ساخته؟ مشق عشق، ساعت شنی، سقوط یک فرشته و جاده قدیم

 

•    الان مشغول چه کاری است؟ مدتی است ساخت سریال جدیدش با نام «از یاد رفته ها» را برای شبکه پنج شروع کرده است.

 

چرا نسبت به استاندارد فضای رسانه ای، حول و حوش نام بهرام بهرامیان همیشه این قدر حاشیه زیاد است؟

نمی دانم منظورتان از استاندارد حاشیه چیست و به نظرم نفس این سوال به صورتی تهاجمی است! انگار به من بگویید «تو چرا این قدر حاشیه داری!؟» انگار ایراد و اشکالی در کار ماست و این گونه نیست که افرادی مانند شما در رسانه ها سعی می کنند حاشیه هایی را به ما نسبت دهند.

 

 فاطمه معتمد آریا,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران

 

این هم نوعی پاسخ است اما واقعا فکر می کنید خود شما در این حواشی هیچ سهمی ندارید؟

بالاخره هر آدمی که کاری انجام می دهد و حاصل کار یا فیلم هایش با بازتاب هایی مواجه می شود. ماجرا این گونه است که معمولا در سینمای ما عده ای یک فیلم را دوست ندارند و در مقابل، عده ای دیگر سعی می کنند همان فیلم را با تعریف و تمجید همراهی کنند، حاصلش می شود حاشیه برای فیلم. در حالی که این، حاصل سلیقه دو گروه است.

 

ولی به طور خاص درباره کارنامه شما احساس می کنم جسارت بیش از اندازه ای برای رفتن سراغ سوژه های خاص و ممنوعه دارید و همین هم نقطه آغاز معمولا حواشی کارنامه شما بوده.

 

چون ما قانون مدونی برای تعیین خطوط قرمز در اختیار نداریم، این جا هم ملاک سلیقه و پسند افراد می شود. شخصا چنین نگاهی به کارنامه خودم ندارم و هر قصه و فیلمی را که می خواهم بسازم، حتما با اجازه نهادهای رسمی و مجوز سراغ آن می روم. پس گروهی با مسئولیت مشخص به من اجازه می دهند سراغ این داستان ها بروم. شاید خاص بودن این قصه ها در مرحله فیلمنامه به چشم این گروه نمی آید و بعد از ساخته، حساسیت برانگیز می شود. حتی در مسیر تولید هم معمولا کارها با اصلاح و تغییر مواجه می شود.

 

درباره کارهای خودم همیشه این اصلاحات وجود داشته و معمولا کار نهایی متفاوت از متن اولیه می شود. با این حال باز هم بعد از نهایی شدن کار، گروهی متفاوت از گروهی که به تو اجازه ساخت داده اند، فیلم را می بینند و درباره کارهای من، معمولا این گروه دوم کار را نپسندیده اند! وگرنه برخلاف صحبت شما من اصلا آدم جسوری نیستم!

 

بیشتر تمایل دارم مطابق با اندیشه رایج و صلاح در جامعه حرکت کنم. اتفاقا خیلی هم فیلمساز حرف گوش کنی هستم. نمونه اش سریال «جاده قدیم» که با ممیزی های عجیب و غریب مواجه شد اما همه اصلاحات مستدل و منطقی را پذیرفتم و سعی کردم خودم را به آن نگاه درست نزدیک کنم. نکته این جاست که این سوژه چون با این مسائل مواجه می شود، بقیه ترجیح می دهند سراغش نروند.

 

این شد همان حرف من؛ هر کسی سراغ این سوژه های دردسرساز نمی رود!

 

این که من می روم، الزاما نشانه جسارت نیست. شاید دلیلش این است که در این زمینه می توان فیلمساز موفق تری باشم. شاید به دلیل زندگی شخصی ام نزدیکی بیشتری به سوژه های اجتماعی دارم.

 

ولی باز هم سری را که در نمی کند، دستمال می بندید!

 

وقتی برای فیلم و داستانی مجوز می گیرم، منطقا نباید آن سر دیگر دردسری داشته باشد! اصلا یکی از درهای من همین است که یک سیستم نمی تواند به یک اثر مجوز ساخت بدهد و بعد خودش بیاید و جلوی آن را بگیرد! خاطرم هست برای ساخت «جاده قدیم» من با فیلمنامه ای مواجه بودم که خودم بخش هایی از آن را قبول نداشتم و می دانستم ممکن است با ممیزی مواجه شود. اما قصه اش را دوست داشتم. وقتی گفتم این بخش ها مشکل ساز می شود، خودشان گفتند نه تو برو بساز ما حواس مان هست. من هم همان را ساختم و بعد کار با مشکل مواجه شد!

 

واقعیت این است که ما از سوی برخی افراد رهبری و هدایت می شویم و کاملا مستقل نیستیم. این افراد هستند که ما را به سمت برخی آثار و موضوعات هدایت می کنند. این آثار اگر دچار مشکل شوند حتما باید باب گفت و گو و مذاکره بر سر آن ها باز باشد و بتوانیم مشکل آن ها را با گفت و گو حل کنیم.

 

 فاطمه معتمد آریا,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران

 

با توجه به این که گفتید فیلمساز حرف گوش کنی هستید، بد نیست مروری بر اصلاحات «پریناز» از همان روزهای اول تا امروز داشته باشیم. چه زمانی با اولین دست انداز مواجه شدید و چه کردید؟

 

فیلم پریناز دقیقا برای اولین بار در هیئت بازبینی جشنواره فجر با مشکل مواجه شد.

 

قبل از جشنواره که پروانه نمایش نداشتید؟

نه. گروهی در هیئت انتخاب فیلم را دیدند و بسیار هم طرفدار فیلم شده بودند اما در مقابل آن ها برخی افراد فیلم را مهاجم و علیه ارزش ها می دانستند. گروهی که فیلم را فاقد ارزش تشخیص دادند، آن زمان در مصدر ارشاد بودند و توانستند جلوی نمایش فیلم را بگیرند.

 

یعنی با وجود آن که در اقلیت بودند، توانستند فیلم را متوقف کنند! ایرادشان به فیلم چه بود؟

متاسفانه اتفاقی که افتاد این بود که آن سیستم هیچ گاه حاضر به گفت و گو در این زمینه نشد. حرفشان هم این بود که فیلم فعلا اکران نشود. از کلمه «توقیف» هم استفاده نمی کردند. می گفتند فعلا فیلم را کنار می گذاریم تا در آینده به آن رسیدگی کنیم.

 

یعنی در هیچ مقطعی در این سال ها متوجه مشکل فیلم نشدید؟

اگر اشتباه نکنم دو سال بعد از آن دوره، مجدد برای حضور در جشنواره فرم پر کردیم، همزمان برای دریافت پروانه نمایش اقدام کردیم. آقای ضیاءالدین دری از طرف شورای بازبینی برای تماشای فیلم آمد و اصلاحاتی دادند که فیلم بتواند پروانه نمایش دریافت کند. آن زمان نکات زیادی برای اصلاح مطرح شد که با برخی من مخالف بودم و برخی را هم پذیرفتم. برای من قصه مند بودن فیلم بسیار حائز اهمیت است و به همین دلیل تلاش کردم با وجود اصلاحات قصه را حفظ کنم. سیستم نظارتی اما بیشتر به دنبال محتوای فکری است و این باعث تعارضاتی می شد. در مجموع فیلم بعد از چند مرحله اصلاح به نسخه ای رسید که حالا روی پرده است.

 

 

قصه مندی فیلم در نسخه فعلی حفظ شده است؟

شخصا تمام تلاشم را کردم و فکر می کنم این اتفاق افتاده است. بعد از این به بازتاب مخاطب و نظرم مردم مرتبط است.

 

فکر نمی کنید فیلم در همه ابعاد یک اثر غلو شده و اگزجره است؟ یعنی هم در نمایش افراط کاراکتر فرخنده (معتمد آریا) و هم در نمایش تفریط همسایگان در داستان، اغراق شده عمل کرده اید؟

به کار بردن عبارت «غلو شده» فکر می کنم به میزان شناخت ما از واقعیت های عالم پزشکی در ارتباط است و در هر موقعیتی اخبار مربوط به این حوزه را بلد و پررنگ می بیند. فیلمی مانند «پریناز» روایت جامعه است و غلوی ندارد. همان چیزی را که در جامعه در جریان است، نشان می دهد و شمای نوعی که از متن جامعه دور هستید، احساس می کنید در روایت داستان غلو شده است.

 

بحث برداشت شخصی من نیست؛ الزاما حرف مهم زدن به معنای غلو شده حرف زدن نیست. واقعا قبول ندارید باور همسایه ها به معجزات دختربچه را غلو شده نشان داده اید؟!

خیر، برای آن سال ها این باورها در جامعه به صورت جدی وجود داشت کما این که متاسفانه هنوز هم در برخی نقاط وجود دارد. اتفاقا برخی هم از این دست باورهای مردم عادی سوءاستفاده می کنند و باید مراقب این سوءاستفاده ها بود. اگر این هشدار را غلو می دانید از نگاه من از واقعیت جامعه دور هستید.

 

یعنی خودتان فضای روایت پریناز را کاملا رئال و واقعی می دانید؟!

بله، شما کافی است یک بار به جمع بیماران خاص مثلا مبتلا به سرطان بروید تا عطش آن ها برای معجزه را ببینید. این واقعیت جامعه است و فیلم هم نقدی بر آن ندارد. نقد فیلم بر نگاهی است که به دنبال سوءاستفاده از این باورهاست.

 

اما غلوشدگی فیلم پریناز، حتی در اجرای بصری مانند گریم بازیگران به خصوص فاطمه معتمد آریا، طناز طباطبایی و مصطفی زمانی هم خودنمایی می کند.

 

جالب است که به این نکته هم اشاره کردید. جای دیگری هم که این نکته را مطرح کردند، من در پاسخ چند فریم عکس از آدم های معمولی این بخش از جامعه را نشان دادم. ما عادت کرده ایم به آدم های شیک! یک مقدار بیشتر به مردم بخشی از جامعه، به خصوص در محدوده هایپایین تر و شهرستان های نگاه کنید، متوجه می شوید که مردم واقعی، خیلی هایشان اتفاقا این شکلی هستند. در این مورد هم نه فقط فیلم غلوشده نیست بلکه کاملا تصویری واقعی از این گروه و طیف اجتماعی ارائه می کند. اما باز هم چون شما این چهره ها را در جامعه ندیده اید باز احساس می کنید فیلم غلو کرده است.

 

 

 

به طور خاص درباره کاراکتر فرخنده با بازی فاطمه معتمد آریا این میزان از نفرت انگیز بودن کاراکتر هم از دل داستان بیرون می آید؟

این هم برداشت شماست. ما در فیلم یک کاراکتر با منش و رفتار خاص داریم. حالا اگر این منش و رفتار برای شما آشنا نیست، می توانید هر صفتی برای آن به کار ببرید اما واقعیت این کاراکتر چیز دیگری است ما افرادی را در داستان داریم که اتفاقا تنها فردی است که نحوه صحیح اندیشیدن را به ما نشان می دهد، چون شما این سبک زندگی را نمی پسندید به آن می گویید نفرت انگیز. شما این جنس زندگی مومنانه و همراه با تفکر صحیح را نمی پسندید و پس می زنید!

 

چرا با وجود مواضع معترضانه مکرر نسبت به تلویزیون، بهرامیان هنوز سریال می سازد؟

تلویزیون بگوید بیا، با سر می روم!

 

بهرام بهرامیان ید طولایی در گلایه از تلویزیون و مدیران آن در دوره های مختلف داشته و اعتراضات تند و تیزی به نقل از او نسبت به کیفیت پخش آثارش در رسانه ها موجود است. با این حال  اما به تازگی او همکاری جدیدی را با تلویزیون آغاز کرده است. وقتی از او دلیل این اعتراض و همزمان استمرار همکاری را پرسیدیم با پاسخ جالبی مواجه شدیم.

 

من تلویزیون را دوست دارم، خیلی هم دوست دارم. مسئولان سیما را هم دوست دارم. این که تلویزیون امکان کار کردن در اختیار من می گذارد، بسیار عالی است. تلویزیون خانه من است و در آن رشد کرده ام. می توانم گاهی نسبت به آن معترض باشم. نقدهای من هم غابا به مدیران کوچکی است که گاهی با کج اندیشی و بدسلیقگی راهی را مسدود می کنند اما در کلیت، تلویزیون جزء مراکزی است که همواره ترجیح می دهم در خدمتش باشم و هر بار بگویند بیا کاری انجام بده با سر می روم. شاید گاهی دچار دلخوری هایی می شوم، مثل همه آدم ها. شاید حتی بگویم که دیگر در تلویزیون کار نمی کنم اما این دلیل بر این نمی شود که اصل و ماهیت تلویزیون برای من زیر سوال برود.

 

این دوره های خاص مربوط به زمانی است که عده خاصی شاید در تلویزیون نخواهند که من در آن باشم. در غیر این صورت تلویزیون همواره حتی نسبت به سینما برای من ارجحیت دارد.

 

اما اشاره کردی که قصه مندی برایت اهمیت دارد و روایتی هم داشتی از تغییر تقریبا صد در صدی فیلمنامه «جاده قدیم» بر اثر حجم اصلاحات در تلویزیون، ادامه همکاری در این شرایط کمی عجیب نیست؟

سختی همه این ممیزی ها به شیرینی پخش اثر از تلویزیون می ارزد. تلویزیون به اندازه ای مخطاب دارد که شما وقتی اثرت روی آنتن می رود، می دانی میلیون ها نفر به تماشای آن می نشینند و این بسیار شیرین است. این شیرینی بسیار دلچسب است. در عین این که بالاخره مسئولان تلویزیون آگاهی هایی دارند که برمبنای همان، نکاتی را مطرح می کنند؛ جاده قدیم می توانست هیچ گاه پخش نشود اما به واسطه همین آگاهی و اصلاحات، کار با کمترین حاشیه روی آنتن رفت و فقط عده ای خبرنگار نسبت به آن غر زدند!

 

یعنی ممیزی تلویزیون را در خدمت کار خودتان می دانید؟

بله، صد در صد.

 

قارغ از این که اصلاحات اعلام شده را قبول داشته باشید یا نه؟!

بالاخره چهارچوب ممیزی در تلویزیون مشخص است. محافظت از اعتقادات و خانواده داشته باشیم و سراغ تبهکاری های عجیب و غریب هم نرویم. تا این اندازه خود من هم ممیزی هایی دارم. فراتر از این مواردی وجود دارد که غالبا در تلویزیون قابل بحث و گفت و گو است و این گونه نیست که یک نفر حکم نهایی بدهد. کاش ارشاد هم چنین سیستم نظارتی ای داشت که کمتر فیلمی دچار توقیف می شد.

 

محمد صابری

 

 

bartarinha.ir
  • 15
  • 4
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
عبدالله دوم پادشاه اردن بیوگرافی عبدالله دوم پادشاه اردن به همراه عکس های خانواده اش

تاریخ تولد: ۳۰ ژانویه ۱۹۶۲ (۶۲ ساله)

محل تولد: عمان، اردن

سمت: پادشاه اردن (از سال ۱۹۹۹)

تاجگذاری: ۹ ژوئن ۲۰۰۰

ولیعهد: حسین بن عبدالله دوم

همسر: رانیا عبدالله (ازدواج ۱۹۹۳)

ادامه
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرشید اسماعیلی بیوگرافی فرشید اسماعیلی فوتبالیست جوان ایرانی

تاریخ تولد: ۴ اسفند ۱۳۷۲

محل تولد: بندرلنگه، هرمزگان، ایران

حرفه: فوتبالیست

پست: هافبک هجومی

باشگاه کنونی: پیکان

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر 

ادامه
رضا عطاران بیوگرافی رضا عطاران؛ ستاره سینمای کمدی ایران

تاریخ تولد: ۲۰ اردیبهشت ۱۳۴۷

محل تولد: مشهد

حرفه: بازیگر، کارگردان، فیلم‌نامه‌نویس، تدوین‌گر، خواننده

آغاز فعالیت: ۱۳۶۹ تا کنون

تحصیلات: دانشجوی انصرافی دانشکدهٔ هنرهای زیبای دانشگاه تهران 

ادامه
اسدالله شعبانی بیوگرافی اسدالله شعبانی شاعر و نویسنده آثار کودک

تاریخ تولد: ۴ تیر ۱۳۳۷

محل تولد: روستای بهادربیگ از توابع همدان

محل زندگی: تهران

حرفه: شاعر، نویسنده، منتقد ادبی، کارشناس بازنشسته کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان

تحصیلات: فارغ التحصیل رشته زبان و ادبیات فارسی

آثار: خرمن شعر خردسالان، جستاری پیرامون شعر کودک در ایران، قصهٔ امشب، پولک ماه، دختر باغ آرزو، پرسه‌های شبانه

ادامه
ابومنصور موفق هروی ابومنصور موفق هروی؛ پدر داروشناسی فارسی

مشهور به: موفق هروی

متولد : قرن چهارم

محل تولد: احتمالا هرات

حرفه: پزشک و داروشناس ایرانی

آثار: کتاب الابنیه عن حقایق الادویه

ادامه
آزیتا حاجیان بیوگرافی آزیتا حاجیان بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۲۱ دی ۱۱۳۶

محل تولد: ملایر

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر

تحصیلات: لیسانس بازیگری و کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنر

سال های فعالیت: ۱۳۵۴ تاکنون

ادامه
رید هستینگز بیوگرافی رید هستینگز؛ امپراطور محتوا و نتفلیکس

تاریخ تولد: ۸ اکتبر ۱۹۶۰

محل تولد: بوستون، ماساچوست، ایالات متحده آمریکا

حرفه: کارآفرین، مدیر ارشد اجرایی

شناخته شده برای: بنیانگذار نتفلیکس

تحصیلات: فارغ التحصیل دانشگاه استنفورد

دارایی: ۹/۴ میلیارد دلار

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش