دوشنبه ۱۷ آذر ۱۴۰۴
۱۹:۱۹ - ۲۱ مهر ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۷۰۴۸۲۴
فیلم و سینمای ایران

اعتراض یک مستندساز به پخش بی‌اجازه‌ فیلمش از شبکه ماهواره‌ای

ناصر صفاریان,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران
ناصر صفاریان، مستندساز در پی پخش بی‌اجازه فیلمش از یک شبکه ماهواره‌ای، نوشتاری را با عنوان «یک تریبون: ناخواسته و نامحترمانه!» منتشر کرد.

به گزارش ایسنا ،در متنی با عنوان «یک تریبون: ناخواسته و نامحترمانه!» که ناصر صفاریان، مستندساز در پی پخش بی‌اجازه فیلمش از یک شبکه ماهواره‌ای نوشته، آمده است:

 

«در سال گذشته باخبر شدم یکی از شبکه‌های تلویزیونیِ سیاسیِ ماهواره‌ای، آخرین فیلمم، «من فقط شاعرم جناب سروان!» را که درباره ترانه‌سرایی یغما گلرویی است پخش کرده. با توجه به این که خودم آنتن ماهواره ندارم و مدت‌هاست تلویزیون دیدن را تقریبا کنار گذاشته‌ام و همه چیز را از طریق اینترنت پی‌گیری می‌کنم، معمولا از چنین چیزهایی بی‌خبر می‌مانم و لطف آشنایان است که اغلب باخبرم می‌کند.

 

سایت آن تلویزیون را پیدا کردم و دیدم رد و نشانی از فهرستِ پخش و عنوان برنامه در آن نیست. ولی خب چون مطمئن بودم به حرف دوستان، به آدرس مدیر تلویزیون که در سایت درج شده بود، ایمیلی فرستادم و معترض شدم به پخش بی‌اجازه و از آن مهم‌تر، چگونه دست یافتن به فیلمی که در دسترس نیست و هنوز جایی عرضه نشده. جواب عجیب مدیر تلویزیون این بود که فیلم را از یوتیوب برداشته‌اند. بعد که گفتم فیلم ثبت شده است و در یوتیوب یا هر جای دیگری در اینترنت وجود ندارد، قول پی‌گیری داد و قرار شد خبر بدهد ماجرا چه بوده.

 

ایمیل بعدی نه فقط عجیب که توهین‌آمیز بود. لینک مصاحبه‌ای آرشیوی را فرستاده بود و این بار مدعی بود اصلا فیلم من را پخش نکرده‌اند و چیزی که پخش شده این تکه فیلم موجود در اینترنت است نه مستند من. شارلاتانیِ طرف مقابل و حس نادان انگاشته شدنِ من این‌قدر سنگین بود که دیگر نیازی به ادامه گفت‌وگو و ایمیل بعدی ندیدم.

 

چاره‌ای هم نبود جز گذشتن و رها کردن موضوع، همان‌طور که در همه سال‌های قبل، این اتفاق در مورد دیگر فیلم‌هایم، به ویژه «سه‌گانه فروغ»، رخ داده بود و کم‌تر شبکه لس‌آنجلسی وجود داشت که آن‌ها را نمایش نداده باشد.

 

تا این که دیشب باخبر شدم این تلویزیون دوباره فیلمم را پخش کرده. دوستی هم تصویر گرفته بود و فرستاده بود. خودم را رساندم منزل پدری و نشستم پای تلویزیون تا نوبت بعدیِ پخش برسد. چند تکه از تصویر پخش شده با لوگو را هم برای مدیر تلویزیون فرستادم و ماجرای پارسال را یادآوری کردم تا مبادا دوباره به زحمت بیفتد برای پیداکردنِ لینک یک تکه فیلم آرشیویِ دیگر! خودم هم نشستم جلوی تلویزیون و نسخه کاملِ فیلمم را این بار از این شبکه تلویزیونی تماشا کردم!

 

راستش اعتقاد کلی‌ام این است که من فیلمم را ساخته‌ام و حرفم را زده‌ام و هر کس و هر جا فیلم مرا پخش کند، عملا در خدمت من و نشر نگاهم عمل کرده و هر تریبونی که نسخه کامل هر اثری را منتشر کند نباید از سوی صاحب اثر پس زده شود. ولی فارغ از حقوق مادی و این که من با پول خودم فیلم می‌سازم و نه حتی به قصد سودآوری برای امرار معاش، که اصلا به دید بازگشت سرمایه برای ساخت فیلم بعدی، این کار جای اعتراض باقی می‌گذارد، مساله مهم، حق انتخابِ رسانه از سوی صاحب اثر است.

 

این که با وجود درج آدرس سایت من در عنوان‌بندیِ فیلم، کسی خود را موظف به ارتباط و اجازه گرفتن نبیند و مهم‌تر این که با شارلاتانیِ خاص و وقاحتی مثال‌زدنی کل ماجرا را انکار کند و حتی درخواست عدم پخش مجددی را که کاملا محترمانه مطرح شده جدی نگیرد و هم‌چنان به کار ناشایستش اصرار بورزد، حس بدی به آدم منتقل می‌کند.

 

حسی که نادیده گرفته شدنِ حقوق مادی اصلا در قیاس با آن هیچ است. به‌خصوص که خودِ دست‌یابی به فیلمی که در دسترس کسی نیست و هنوز در ابتدای مسیر عرضه و نمایش است، سرقت ناجوان‌مردانه‌ای‌ست کاملا متفاوت با پخش فیلمی که دی‌وی‌دیِ آن در بازار پیدا می‌شود.

 

مهم‌تر از همه هم این است که سال‌هاست سعی می‌کنم مرزبندی خود را با اهالی سیاست حفظ کنم و معتقدم هنر نباید هم‌نشین سیاست باشد. مثلا همین چند وقت پیش، دعوت دوستانی در یک حزب اصلاح‌طلب را برای راه‌اندازی جلسات نمایش و نقد فیلم رد کردم، چون علاقه‌ای به انجام کار حتی غیرسیاسی برای یک حزب سیاسی ندارم؛ در حالی که اتفاقا از نظر نوع نگاه، خودم را به آن‌ها نزدیک‌تر حس می‌کنم تا دیگر گروه‌های موجود.

 

با این حساب، طبیعی‌ست که اصلا فارغ از هر حرف و نگاهی که پشت برنامه‌های این تلویزیون سیاسی وجود دارد و نزدیکی‌ای با آن ندارم، ته دلم علاقه‌ای به پخش فیلمم نداشته باشم. به‌ویژه فیلمی که اتفاقا درباره ماندن و چه‌گونه ماندنِ یک هنرمند در ایران و تلاش برای خلق اثر در شرایط داخل کشور است. ولی خب چه کنم که ظاهرا چاره‌ای پیشِ پایم نیست در موارد این چنینی و باز باید رها کرد و گذشت. فقط ته ذهنم این سوال پررنگ می‌شود که آدم‌هایی که آن طرف دنیا نشسته‌اند و نسخه می‌نویسند و مدام از آرمان و عدالت و آزادی حرف می‌زنند، چرا رفتارشان کوچک‌ترین نسبتی با حرف‌های شان ندارد. ظاهرا فقط بلدند حرف بزنند!»

 

 

 

 

  • 15
  • 4
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش