سه شنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۳
۲۱:۱۱ - ۰۳ آبان ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۸۰۰۸۷۷
فیلم و سینمای ایران

«تابستان داغ»؛ فیلمی تلخ، داغ و پرتشنج

تابستان داغ,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران

«تابستان داغ»! فیلمی که همانند عنوانش تابستانی که گذشت را به خاطرمان می‌آورد؛ تلخ، داغ و پرتشنج. و مخاطب پس از تماشای آن، بار دیگر به حوادثی فکر می‌کند که جان چند تن از کودکان سرزمینمان را گرفت و بعد از رسانه‌ای شدن، تنها حسرت بی‌توجهی‌ها را بر دلِ مسئولان و خانواده‌ها باقی گذاشت…

 

  

ابراهیم ایرج‌زاد، کارگردان فیلم «تابستان داغ»، با نگاهی به زندگی قشر پایین جامعه و رفتار آن‌ها با کودکانشان، به سراغ قصه‌ای رفته است که بی‌شباهت با جامعه امروز ما نیست. او پیش ‌از ساخت «تابستان داغ» چندین فیلم کوتاه ساخته و موفق به کسب جوایزی نیز شده است. «تابستان داغ» اما اولین فیلم بلند اوست که در جشنواره فجر سال گذشته شرکت کرد و توانست با نامزدی در ۱۳ رشته توجه منتقدان و مخاطبان را به خود جلب کند. این فیلم این روزها در سینماهای سراسر کشور اکران شده و مورد توجه مخاطبان سینمای اجتماعی نیز قرار گرفته است.

 

 «تابستان داغ» یک فیلمِ تلخ و اجتماعی است که واقعیت آن از دل جامعه امروز بیرون می‌آید. با توجه به این‌که این فیلم اولین تجربه بلند شما در سینماست، پیش‌بینی می‌کردید که فیلم هم در جشنواره و هم زمان اکران با استقبال مواجه شود؟

 

من انتظار چنین استقبالی را داشتم و تقریبا برایش برنامه‌ریزی کرده بودم. الان هم پیش‌بینی می‌کنم در هفته‌های آتی روند رو به رشدی را در گیشه خواهیم داشت چون بحث این فیلم، مسئله مهم روز جامعه است. این فیلم قصد تلنگر زدن به خانواده‌ها را دارد تا آن‌ها بیشتر از کیان خانواده مراقبت کنند و فرزندانشان را مورد توجه قرار دهند. فیلم پایان‌بندی مثبتی دارد و ما با مولفه‌هایی که در آن قرار داده‌ایم، دریچه‌های امید را باز گذاشتیم تا بگوییم که امید هست، اما به شرطی که افراد عملکرد خودشان را در جهان فیلم تصحیح کنند.

 

 

«تابستان داغ» در مورد این مسئله صحبت می‌کند که ما باید در مورد موضوع مهم خانواده تغییر رفتار بدهیم. منظورم از «ما» مجموعه‌ای شامل مسئولان و سیاست‌گذاران، پدر و مادرها و کل جامعه است. این مجموعه اگر به‌صورت درست ‌کارش را انجام دهد، می‌تواند نسل آینده را به شیوه‌ای صحیح هدایت کند. به نظرم دلیل استقبال از فیلم هم همین نیاز جامعه است. مخاطب وقتی از سالن بیرون می‌آید، با وجود تلخ بودن فیلم و غمی که او را گرفته، به این فکر می‌کند که این تلخی انگار چیزی را به او گوشزد می‌کند. بنابراین دست‌خالی از سینما بیرون نمی‌آید. این دستاورد جز این نکته نیست که مسئولیت‌پذیری امر بسیار مهمی است و نبود آن ممکن است منجر به حوادث تلخ و ناگواری شود.

 

 

فیلم شما زمانی اکران می‌شود که جامعه در بهتِ اخبار کودک‌آزاری قرار دارد. آیا برای اکران فیلم در این بازه زمانی شما یا تهیه‌کننده‌تان تمهیدات و رایزنی‌هایی کرده بودید؟

 

ما برای اکران فیلم دو فصل را در نظر گرفته بودیم که یکی مربوط به ایام نوروز بود و دیگری در تابستان. برنامه اکران عید که به دلایل مختلفی کنسل شد. برنامه اکران تابستان هم ابتدا قرار بود با شروع فصل اتفاق بیفتد، ولی درنتیجه، تصمیم گرفتیم شهریورماه فیلم را در سینماها نمایش دهیم.

 

 

اما در فاصله ساخت و اکران این فیلم یک‌سری اتفاقات ناگوار در جامعه افتاد که از یک‌ طرف مرا بسیار ناراحت کرد و از طرف دیگر وجدانم راحت بود در مورد دغدغه‌ای که پیرامون آن فیلم ساخته‌ام. من با پدر و مادرهای زیادی پس از تماشای فیلم مواجه شدم که خودشان را در قالب کاراکترها دیده و از داستان «تابستان داغ» منقلب شده بودند. مثلا یادم است که در زمان اکران فیلم در جشنواره فیلم فجر با زن ‌و شوهری مواجه شدم که فرزندشان را پیش مادربزرگش گذاشته بودند و تمام‌ روز را برای دیدن فیلم‌ها به جشنواره آمده بودند. اما وقتی «تابستان داغ» را دیدند، فهمیدند که کودکشان نباید به‌خاطر فیلم دیدن آن‌ها، کل روز را از والدینش دور باشد و آن‌چه باید در اولویت قرار بگیرد، فرزندشان است…

 

به نظر می‌رسد فیلم به لحاظ فرمی شباهت‌هایی به نمونه‌های موفق سال‌های اخیر سینمای ایران مثل فیلم‌های اصغر فرهادی دارد. آیا عامدانه بخشی از فضای فیلمتان را به فیلم‌های آقای فرهادی نزدیک کردید؟

«تابستان داغ» ژانرش با سینمای اصغر فرهادی تفاوت‌های زیادی دارد. آقای فرهادی از نوابغ سینمای ما هستند. یکی از تصمیماتی که من در بحث اجرایی فیلم گرفتم و با فیلم‌بردارمان (هومن بهمنش) به آن رسیده بودیم، وضعیتِ دوربین بود. ما می‌خواستیم وضعیت دوربین سِلِکتیو باشد، آن هم به نسبت سکانس‌هایی که با آن روبه‌رو هستیم. به‌عنوان‌ مثال در سکانس کارگزینی پایان فیلم، یک سکانس-پلان داریم که بیش از دو دقیقه زمان می‌برد.

 

شما در فیلم‌های آقای فرهادی اصلا دوربین را در چنین وضعیتی نمی‌بینید. ما در «تابستان داغ» دوربین را روی دست، سه‌پایه یا وسایل حرکتی مثل تراولینگ یا استیدی کم و… قرار داده‌ایم، دوربین آقای فرهادی یا روی سه‌پایه است یا روی دست.

  

در سینمای آقای فرهادی کنش‌ها به هم کات می‌خورد، اما در فیلم من توجه ویژه‌ای به خلوت کاراکترها وجود دارد و صبر می‌کنیم بازیگرها در لحظات شخصی کاراکتر و سکوت‌هایشان توسط دوربین پی‌گیری شوند. «تابستان داغ» بر اساس اطلاعات دادن پیش می‌رود و مخاطب یک گام از کاراکترها جلوتر است. این مسئله هم برخلاف ویژگی آثار آقای فرهادی است که مخاطب در تعلیق اتفاقات و نادانسته‌ها به سر می‌برد. ما در «تابستان داغ» سه فاکتور تصویری را مشخص کردیم؛ این‌که ما می‌خواهیم زمان داستان در تابستان باشد، بنابراین حتما آفتاب هم باید اکسپوز شده باشد. ما در این فیلم رنگ‌های گرم و متنوع می‌بینیم و برخلاف تلخی فیلم به سراغ فیلتر رنگی سرد نرفته‌ایم. ما در انتخاب رنگ‌ها به سراغ واقعیت فضا رفته‌ایم.

 

البته خیلی‌ها معتقدند که «تابستان داغ» با «ابد و یک روز» هم، خصوصا در شیوه استفاده از پریناز ایزدیار و نوع بازی‌ او در آن فیلم شباهت‌هایی دارد…

 این‌که خانم ایزدیار در آن فیلم بازی کرده و در فیلم من هم حضور دارد و ازقضا طبقه اجتماعی این دو کاراکتر با هم نزدیک است، نمی‌تواند اشتراک به ‌حساب بیاید. «ابد و یک روز» فیلمی است با فیلم‌برداری رو دست و مدل فیلم‌برداری‌اش کاملا متفاوت است.

 

خانم ایزدیار در «تابستان داغ» یک مادر تصمیم‌گیرنده است؛ مادری که تصمیم گرفته در شرایطی که همسرش از زندگی غفلت می‌کند، دخترش را در شرایط بهتری بزرگ کند و برای رسیدن به این هدف خودش می‌رود کار می‌کند. اما در «ابد و یک روز» خانم ایزدیار تحت تاثیر دیگران است و بقیه برایش تصمیم می‌گیرند. بنابراین از لحاظ شخصیت‌پردازی این دو روبه‌روی ‌هم قرار دارند. من فکر می‌کنم این نقش نشان داد که خانم ایزدیار یک بازیگر توانا و بااستعداد است. او موفق شد دو کاراکتر کاملا متفاوت را خلق کند که شاید تنها نقطه اشتراکشان طبقه اجتماعی و وضعیت اقتصادی‌شان است.

 

این اشتراک را در طراحی صحنه هم می‌بینیم، چرا همه خانه‌های پایین‌شهر شبیه به هم تصویر می‌شوند، درحالی‌که در واقعیت نمونه‌های مختلفی از معماری این خانه‌ها وجود دارد و شکل چینش و معماری داخلی مستقیما به ریشه‌های فرهنگی یا قومیتی بستگی دارد. اما در این‌جا نیز خانه نسرین همان‌طور تصویر می‌شود که خانه این طبقه از مردم در فیلم‌های دیگر تصویر شده‌اند…

 

اتفاقا در فیلم‌های دیگر معمولا فضاهای داخلی با چنین تم داستانی، خالی و سرد است، اما در «تابستان داغ» همان‌طور که گفتم، رنگ اهمیت ویژه‌ای دارد. نکته‌ دیگری که در مورد طراحی صحنه فیلم وجود دارد، خانه‌ای است که اصل ماجرا در آن رخ می‌دهد. خانه‌ای که در فیلم می‌بینید، درواقع ترکیبی است از سه خانه مجزا در سه‌ نقطه شهر تهران. داخل خانه که اساسا از صفر ساخته ‌شده و قسمت پشت‌بام هم مربوط به خانه‌ای دیگر است، علاوه بر آن از سرسرای خانه تا دم در نیز مربوط به خانه‌ای دیگر است. اما شما در فیلم اصلا متوجه این تفاوت مکان‌ها نمی‌شوید و حتی با وجود کات‌های متعدد از یک لوکیشن به لوکیشن دیگر و فاصله‌های زمانی گاهی ۱۰ روزه بین ضبط پلان‌های داخل خانه، راکوردها به بهترین شکل حفظ شده است.

 

در مورد ترکیب بازیگران این فیلم هم توضیح دهید. چطور شد که به ترکیب بازیگران زوج‌های اصلی فیلم رسیدید؟

 من بازیگرانم را بر اساس کاراکترهایم انتخاب کردم. همه بازیگران من انتخاب‌های اولم بودند و از سر شانس و اقبال، همان انتخاب‌های اولم به من جواب مثبت دادند. چون بعضی مواقع بازیگری که در نظر دارید، درگیر کار دیگری است، یا با فیلمنامه مشکل دارد، که خوش‌بختانه من هیچ‌کدام از این مسائل را نداشتم.

 

 

این فیلم هفت کاراکتر اصلی دارد که دو زوج و سه کودک آن را تشکیل می‌دهند؛ پریناز ایزدیار و صابر ابر، مینا ساداتی و علی مصفا. خانم ساداتی و علی مصفا تاکنون بازی‌ای با هم نداشته‌اند و صابر ابر و پریناز ایزدیار غیر از این فیلم تنها در یک فیلم (ویلایی‌ها) با هم کار کرده‌اند. رأس پنجم این کاراکترها هم یسنا میرطهماسب است که غیر از «تابستان داغ» دو فیلم دیگر در کارنامه‌اش دارد. بازیگران خردسال ما هم برای اولین بار است که کار سینمایی انجام می‌دهند.

 

 

 

۴۰cheragh.org
  • 9
  • 4
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
عبدالله دوم پادشاه اردن بیوگرافی عبدالله دوم پادشاه اردن به همراه عکس های خانواده اش

تاریخ تولد: ۳۰ ژانویه ۱۹۶۲ (۶۲ ساله)

محل تولد: عمان، اردن

سمت: پادشاه اردن (از سال ۱۹۹۹)

تاجگذاری: ۹ ژوئن ۲۰۰۰

ولیعهد: حسین بن عبدالله دوم

همسر: رانیا عبدالله (ازدواج ۱۹۹۳)

ادامه
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرشید اسماعیلی بیوگرافی فرشید اسماعیلی فوتبالیست جوان ایرانی

تاریخ تولد: ۴ اسفند ۱۳۷۲

محل تولد: بندرلنگه، هرمزگان، ایران

حرفه: فوتبالیست

پست: هافبک هجومی

باشگاه کنونی: پیکان

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر 

ادامه
رضا عطاران بیوگرافی رضا عطاران؛ ستاره سینمای کمدی ایران

تاریخ تولد: ۲۰ اردیبهشت ۱۳۴۷

محل تولد: مشهد

حرفه: بازیگر، کارگردان، فیلم‌نامه‌نویس، تدوین‌گر، خواننده

آغاز فعالیت: ۱۳۶۹ تا کنون

تحصیلات: دانشجوی انصرافی دانشکدهٔ هنرهای زیبای دانشگاه تهران 

ادامه
اسدالله شعبانی بیوگرافی اسدالله شعبانی شاعر و نویسنده آثار کودک

تاریخ تولد: ۴ تیر ۱۳۳۷

محل تولد: روستای بهادربیگ از توابع همدان

محل زندگی: تهران

حرفه: شاعر، نویسنده، منتقد ادبی، کارشناس بازنشسته کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان

تحصیلات: فارغ التحصیل رشته زبان و ادبیات فارسی

آثار: خرمن شعر خردسالان، جستاری پیرامون شعر کودک در ایران، قصهٔ امشب، پولک ماه، دختر باغ آرزو، پرسه‌های شبانه

ادامه
ابومنصور موفق هروی ابومنصور موفق هروی؛ پدر داروشناسی فارسی

مشهور به: موفق هروی

متولد : قرن چهارم

محل تولد: احتمالا هرات

حرفه: پزشک و داروشناس ایرانی

آثار: کتاب الابنیه عن حقایق الادویه

ادامه
آزیتا حاجیان بیوگرافی آزیتا حاجیان بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۲۱ دی ۱۱۳۶

محل تولد: ملایر

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر

تحصیلات: لیسانس بازیگری و کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنر

سال های فعالیت: ۱۳۵۴ تاکنون

ادامه
رید هستینگز بیوگرافی رید هستینگز؛ امپراطور محتوا و نتفلیکس

تاریخ تولد: ۸ اکتبر ۱۹۶۰

محل تولد: بوستون، ماساچوست، ایالات متحده آمریکا

حرفه: کارآفرین، مدیر ارشد اجرایی

شناخته شده برای: بنیانگذار نتفلیکس

تحصیلات: فارغ التحصیل دانشگاه استنفورد

دارایی: ۹/۴ میلیارد دلار

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش