دوشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۰:۵۵ - ۲۱ آبان ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۸۰۵۳۰۷
فیلم و سینمای ایران

نگاهی به فیلم 'خانه دختر' ساخته شهرام شاه‌حسینی

حرف‌های بزرگ‌تر از دهان...

فیلم خانه دختر,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران

هنرآنلاین/ در بخشی از فیلم "خانه دختر" ساخته شهرام شاه‌حسینی، حامد بهداد موقع سفارش دادن سنگ قبر برای نامزدش می‌گوید که اسم او را همراه با "دوشیزه" بنویسد. این تأکید بر کلمه دوشیزه که در فرهنگ ما بار معنایی خاصی را در خود دارد، کلیدواژه مهمی است که انتظار می‌رود در نیمه اول فیلم بسط و گسترش بیابد و توجه ما را به ماجرای اصلی که بعد در نیمه دوم خواهیم دید، جلب کند.

 

آن فضای مشکوک پیرامون مرگ سمیرا و کنجکاوی و پیگیری دوستانش باید بستری را برای رسیدن به درون‌مایه مهم فیلم فراهم آورد و ما از طریق دنبال کردن یک ماجرای معمایی درباره مرگ مرموز یک دختر جوان در روز عروسی‌اش در جریان آسیب‌شناسی و ریشه‌یابی یک باور سنتی و قدیمی قرار بگیریم.

 

اما در نیمه اول به‌جز اشاراتی مبهم و نامفهوم و گنگ که فقط حسی از بدبینی و سوءظن نسبت به مرگ غیرعادی دختر را برمی‌انگیزاند، شاهد فضای خفقان‌آور و سرکوب‌کننده و متعصبی نیستیم که بتواند دلیل موجه و قانع‌کننده‌ای برای بروز فاجعه در نیمه دوم به‌حساب بیاید.

 

ظرفیت‌های داستانی که می‌توانست صرف واکاوی روابط شخصیت‌ها و علت‌ها و انگیزه‌هایشان در به وجود آمدن بحران شود، توسط ماجراهای بی‌اهمیت و بدون کارکردی هدر می‌دهد و هیچ کمکی به شناخت ما از سمیرا و معضلی که با آن درگیر است، نمی‌کند و نیمه اول نمی‌تواند به‌عنوان زیرمتنی در جهت تبیین و تحلیل نیمه دوم به کار برود و سایه سهمگین و مهلک رسوم و آداب و عقاید موروثی را بر زندگی دختران جوان به‌عنوان تهدیدی فراگیر نشان دهد و این حس را به وجود آورد که هر یک از آن دختران دانشجو که در خوابگاه برای دوست ازدست‌رفته‌شان می‌گریند، می‌توانند قربانی بعدی باشند.

 

آنچه فیلم را با وجود برخورداری از مضمونی جسورانه به اثری عقیم و خنثی و بی‌خاصیت تبدیل می‌کند و بیشتر از هر سانسوری به آن ضربه می‌زند، طرح دو موضوع ممنوعه تحت عنوان تجاوز خانگی و بکارت به‌موازات هم در یک داستان است که هر دو به دلیل حساسیت زیاد چنان در شکلی سربسته و پنهان ارائه می‌شود که مخاطب به‌دشواری متوجه اصل ماجرا می‌شود، چه برسد به اینکه بخواهد آسیب‌ها و عوارض ناشی از آن را نیز درک کند.

 

شاید اگر فیلمساز فقط بر یکی از آن‌ها تمرکز می‌کرد و سویه‌های انتقادی خود را به پایبندی افراطی بخشی از جامعه بر مسئله حفظ دوشیزگی دخترها تا پیش از ازدواج معطوف می‌کرد، با وجود ممیزی‌ها بهتر می‌توانست از عهده طرح و بحث و واکاوی آن برآید و به نتیجه برسد.

 

در حال حاضر روایت پر از حفره‌ها و خلأهای پرنشدنی و توجیه‌ناپذیر به نظر می‌رسد و پرویز شهبازی و شهرام شاه‌حسینی که نمی‌دانند چطور باید به این خطوط قرمز اجتماعی نزدیک شوند، به‌سرعت از کنار چنین موضوعات مهم و ملتهبی می‌گذرند و هیچ تأمل و مکثی بر آن نمی‌کنند و ما با دو مرحله کاشت و برداشت مواجه نیستیم و یک‌دفعه رویدادهایی پیش چشمانمان به وقوع می‌پیوندد که هیچ مقدمه و زمینه‌چینی ندارند.

 

اینکه خانواده داماد به ناگه در روز عروسی سروکله‌شان پیدا شود و بخواهند از باکره بودن عروس مطمئن شوند، چنان اغراق‌آمیز و غیرمنطقی به نظر می‌رسد که اهمیت و حساسیت کل ماجرا را زیر سؤال می‌برد و یا ترس و وحشت و نگرانی دختر بدون آگاهی مخاطب از گذشته دردناکش که غالباً هیچ‌کس متوجه آن نمی‌شود، از ابعاد تراژیک و فاجعه‌بار مرگش می‌کاهد.

 

در واقع در چنین فیلمی اعتقادات و باورها و سنت‌های غلط و متعصبانه جامعه باید به‌صورت آنتاگونیستی در برابر شخصیت‌ها درآیند و آن‌ها را چنان تحت فشار و سرکوب خود قرار دهند که مخاطب متوجه ماهیت مخرب و ویرانگر آن‌ها شود و برایش امکان تحلیل و بررسی و بازنگری و تجدید نظر در آن‌ها به وجود آید و گرفتن انگشت اتهام به سوی پدری متجاوز و خانواده دامادی متعصب و متحجر، معضلات اجتماعی را از پدیده قابل تعمیم و کلی و فراگیر به یک مورد خاص و شخصی در یک خانواده تقلیل می‌دهد و امکان ایجاد بحث و گفتگوی چالش‌برانگیز پیرامون آن را به‌عنوان یک پدیده عمومی از بین می‌برد.

 

فیلم "خانه دختر" هر چیزی ندارد، عنوان هوشمندانه‌ای دارد که تهدیدها و خطرات پیش روی یک دختر را از جامعه اطرافش به محدوده امن خانه‌اش نیز می‌کشاند، چه خانه‌ای در گذشته که سایه شوم پدر بر آن سنگینی می‌کند و چه خانه‌ای در آینده که به خلوت او با همسرش تبدیل نمی‌شود و دختر در انتها به هیچ‌کدام بازنمی‌گردد.

 

مخصوصاً که فیلم در خود ارجاعی به "خانه پدری" کیانوش عیاری هم دارد و در رابطه بینامتنی از درون‌مایه آن فیلم پیرامون ظلم تاریخی و موروثی نسبت به دختران بهره می‌برد. هرچند همین انتخاب بازیگوشانه اسم فیلم ما را متوجه می‌سازد که چقدر پرداختن به مضمونی جسورانه و حساس نیاز به پشتوانه‌ای از درک درست و عمیق از جامعه و سینما به‌طور توأمان دارد تا ببینیم چطور یکی همچون "خانه پدری" به سندی ماندگار و معتبر درباره مردمانی تبدیل می‌شود که به خاطر تعصب و جهل و استبداد قدم در تباهی و نابودی خود گذاشتند و با دستان خود تیشه بر ریشه‌هایشان زدند و خانه خود را از جا کندند و دیگری همچون "خانه دختر" در قالب اثری ضعیف و ناقص و سردرگم هیچ تأثیری از خود بجای نمی‌گذارد و در یاد نمی‌ماند و ثابت می‌کند که درباره موضوعات بزرگ، آدم‌های بزرگ باید حرف بزنند.

 

نزهت بادی

 

 

  • 18
  • 4
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
احسان قربان زاده بیوگرافی احسان قربان زاده؛ خواننده تازه کار موسیقی پاپ ایران

محل زندگی: تهران 

ملیت: ایرانی

حرفه: خواننده

سبک: پاپ و سنتی ایرانی

ساز: تنبک، باغلاما و گیتار

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
عقیل بن ابی طالب زندگینامه عقیل بن ابی طالب؛ از صحابه پیامبر و امام علی (ع)

تاریخ تولد: ده سال بعد از عام الفیل

محل تولد: مکه

محل زندگی: مکه، مدینه

دلیل شهرت: صحابه و پسرعموی محمد

درکذشت: دوران حکومت معاویه، مدینه

مدفن: بقیع

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
حسن معجونی بیوگرافی حسن معجونی بازیگر کمدی سینمای و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حسن معجونی

نام کامل: محمد حسن معجونی

تاریخ تولد: ۲۸ دی ۱۳۴۷

محل تولد: زنجان، ایران

حرفه: بازیگر، کارگردان، طراح، مدرس دانشگاه

تحصیلات: رشتهٔ ادبیات نمایشی از دانشکده سینما تئاتر دانشگاه هنر

آغاز فعالیت: ۱۳۷۵ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش