پنجشنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۴
۱۱:۳۱ - ۲۶ آذر ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۹۰۷۱۴۲
فیلم و سینمای ایران

روایت حادثه هفت تیر ۱۳۶۰ در مستند« ترور سرچشمه»

محمدحسین مهدویان,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران

«ترور سرچشمه» قرار است مستندی باشد درباره انفجار حزب جمهوری اسلامی و شهادت سیدمحمد بهشتی و ۷۲ تن از یارانش، اما فیلمی که محمدحسین مهدویان کارگردانی کرده، تبدیل به اثری معمایی - جنایی و حتی کمی دلهره‌آور درباره این اتفاق شده است. او دلایل این نوع نگاه به این حادثه را در این گفت‌وگو توضیح داده و از التهابی صحبت کرده که به عمد به این فیلم القا کرده، چراکه از نظر او اتفاقاتی که درباره آن فیلم ساخته هنوز زنده است و عاملان آن شاید تا ابد هم به‌طور کامل شناسایی نشوند.

 

 

فضای اتاق مصاحبه و طراحی آن با وجود پنکه، دستگاه ضبط صدا، میکروفن‌هایی که البته جابه‌جا می‌شد و لحن شما در دعوت از میهمانان برای نشستن روی صندلی و نگاه‌کردن به دوربین این‌طور تداعی می‌کرد که شما به میهمانان به‌عنوان متهمانی نگاه می‌کنید که احتمال قصور در کار هر یک از آن‌ها وجود دارد و فضا طوری چیده شده که انگار در حال بازجویی هستید؟ چطور به چنین طراحی‌ای رسیدید؟

ایده اصلی کار همین بود، چون با یک پرونده باز مواجه بودیم؛ پرونده‌ای که هیچ‌گاه مختومه نشد، اما به یک معنا فراموش شد. وقتی ما سراغ این پرونده رفتیم، تصمیم گرفتیم، فیلم به گونه‌ای یک بازخوانی دوباره پرونده باشد با آدم‌های واقعی. مانند این پرونده‌های بایگانی‌شده‌ای که ناگهان باز می‌شوند و دوباره آدم‌ها را خبر می‌کنند برای این‌که به سوالاتی از نو جواب بدهند تا تکلیف بعضی موضوعات روشن شود، چون ایده اولیه ما این بود، تصمیم گرفتیم طراحی را به این‌صورت انجام دهیم. می‌خواستیم این حالت بازجویی به گونه‌ای از طرف تماشاگر باشد و مصاحبه‌شونده‌ها رو به دوربین حتما حرف بزنند، اما وقتی که یک نفر را دعوت می‌کنید، معمولا این اتفاق نمی‌افتد و رابطه زنده بین تماشاگر و مصاحبه‌شونده شکل نمی‌گیرد.

 

مصاحبه‌شونده‌ها در این‌جا آدم‌های واقعی بودند و ما باید برای آن‌ها شرایط واقعی را به‌وجود می‌آوردیم تا در آن موقعیت قرار بگیرند. در نتیجه یک سیستم و وسیله فنی طراحی کردیم، برای این‌که آدم‌ها وقتی وارد اتاق می‌شوند تصویر من را ببینند و دوربین را نبینند. دوربین دقیقا پشت تصویر من و پشت یک جداره شیشه‌ای قرار داشت و در تمام مدت مصاحبه، ما با مصاحبه شونده، گفت‌وگوی مستقیم انجام می‌دادیم؛ یعنی چشم در چشم به هم نگاه می‌کردیم. او به تصویر من نگاه می‌کرد و من به تصویر او نگاه می‌کردم ولی دوربین دقیقا جایی پشت تصویر من تعبیه شده بود که در خروجی نهایی آن، شخص به مرکز لنز دوربین نگاه می‌کند. برای همین در تمام مدت فیلم بدون این‌که آن آدم بداند در واقع مشغول حرف‌زدن با دوربین است.

 

برای این‌که این احساس به‌وجود بیاید، یک ایده ارتباطی و یک حرکت برای دوربین طراحی کردیم که دوربین به آدم‌ها نزدیک شود و جلوی آن‌ها بنشیند و در مقابل آن‌ها حرکت عمودی یا افقی داشته باشد. بیشترین وقت را این فرآیند و طراحی آن از ما گرفت که آدم‌ها بدون این‌که از آن‌ها بازی بخواهیم، گفت‌وگوی عادی انجام دهند. ایده اصلی «ترور سرچشمه» در کارگردانی همین بود و به نظر می‌رسد فضای اصلی‌ای هم که الان در کار وجود دارد بر همین اساس است.

 

مصاحبه با بعضی از میهمانان در روز و بعضی دیگر در شب انجام می‌گرفت؛ آیا اتفاقی بود یا این‌که هدف خاصی از این انتخاب مشخص زمان بود؟

ما برای اتاق به لحاظ نوری، دو وضعیت روز و شب در نظر گرفتیم و برای این‌که احساس طولانی‌شدن زمان را بدهیم که برخی مصاحبه‌ها در روزهای متمادی اتفاق می‌افتد، تصمیم گرفتیم که مصاحبه را روز و شب کنیم، اما این‌که چه کسی روز باشد و چه کسی شب، دلیل خاصی نداشت. سعی کردیم به لحاظ زمانی، توازنی در فیلم به‌وجود بیاوریم که روز و شب‌ها اندازه معقولی داشته باشند.

 

فیلم به طور مشخص به دو بخش بررسی حادثه انفجار و پرداخت به شخصیت شهید بهشتی تقسیم می‌شود. با این‌که انتظار می‌رفت حادثه تروریستی، ایده اصلی باشد، اما فیلم از نیمه در حاشیه قرار می‌گیرد و به شخصیت شهید بهشتی پرداخته می‌شود. چرا اصل ماجرا و پرداختن به ماجرای محمد‌رضا کلاهی، عامل اصلی انفجار کمرنگ می‌شود؟

این دو بخشی بودن، نتیجه دو جور نگاه‌کردن به فیلم است. ما می‌توانستیم پرونده فیلم را از طریق دنبال‌کردن مجرم ادامه دهیم یا این‌که جایی که بعد از کشف بمب دوم، فهمیدیم بهشتی هدف اصلی عملیات بوده به‌دنبال این برویم که چرا او را هدف قرار داده بودند. واقعیت این است که در پژوهش، مسئله کلاهی به‌تدریج برای من کم‌اهمیت شد به‌خاطر این‌که احساس کردم او هم آدمی بوده که کاری انجام داده و بقیه حرف‌هایی که درباره او زده می‌شود در حد افسانه و داستان‌هایی با چند واسطه است. خیلی هم روشن نیست کلاهی در ۳۰ سال گذشته کجا بوده و چه کارهایی انجام داده است، ولی از این طرف یک سوال مهم وجود داشت که می‌شد درباره آن حرف زد و آن این‌که چرا بهشتی چنین هدف مهمی بود؟ به نظرم آمد پاسخ‌دادن به این سوال، فیلم را جدی می‌کند چراکه ارتباطی با زندگی امروز ما برقرار می‌شود.

 

فیلم به این ترتیب از قالب اثری متعلق به گذشته درمی‌آید و موضوع حادثه را زنده می‌کند. یکی از دلایلی که پرونده هفتم تیر در این سال‌ها کنار گذاشته شده به‌خاطر فرار کلاهی بود و این‌که مدام درباره هفتم تیر با یک رویکرد حماسی و ادبیاتی صحبت می‌شود. این رویکرد حماسی باعث شده بود تاثیر این حادثه بر وضعیت جامعه سیاسی آن روز و امروز ما کشف نشود. من وقتی سراغ این داستان رفتم تصمیم گرفتم یک‌جور روایت با جزئیات از ماجرا ارائه دهم و فکر می‌کنم از جایی، کلاهی برای من به یک مسئله فرعی در پژوهش تبدیل شد.

 

وقتی ماجرای بمب دوم را در پژوهش کشف کردم و بحث استراتژی بی‌آینده‌کردن را در تحلیل‌های بعد از واقعه هفتم تیر دیدم، احساس کردم موضوع، موضوعی زنده است و الان اگر بعد از ۳۰ سال قرار است درباره آن کار کنیم باید در بخش مهمی از فیلم بگوییم چرا بهشتی هدف قرار گرفت و تصویری از ایده‌های مقتول پرونده بدهیم که تماشاگر فکر کند برخی حوادث تاریخی چه تاثیری روی زندگی امروز ما داشته است. در نتیجه یک‌مقدار از شخصیت کلاهی فاصله گرفتم، اما بعد از یکی، ‌دو نمایش احساس کردم تماشاگر دوست دارد سرنوشت کلاهی را بداند. ما از آن‌چه بر او گذشته خیلی اطلاعی نداریم، اما سرنوشت او را کمابیش می‌دانیم.

 

در نتیجه احساس کردم چون این سوال در ذهن تماشاگر می‌ماند که کلاهی چه شد، در حد یک کپشن پایانی به آن جواب دهم. نمی‌دانم چقدر این کپشن قانع‌کننده است. شاید لازم بود فصل کوچکی در پایان فیلم بگذاریم و بیشتر درباره کلاهی حرف بزنیم، اما دلیل تغییر جهت فیلم از پیگیری قاتل به‌سمت مقتول، این است که از جایی، مقتول اهمیت پیدا می‌کند. به نظر می‌آید در کشف حقیقت پرونده خیلی مهم بود که بفهمیم مقتول کیست تا این‌که بدانیم قاتل کیست. چون در نهایت، کلاهی عامل یک طرز فکر بود و اگر او نبود کس دیگری آن کار را انجام می‌داد و انگیزه‌های شخصی زیادی برای این کار نداشت. در نتیجه به نظر می‌رسید از این‌جا فیلم به یک فیلم سیاسی تبدیل می‌شود و از رویکرد جنایی و پلیسی خود مقداری فاصله می‌گیرد و یک کانسپت سیاسی برای اواخر فیلم پیدا می‌کند. بالاخره این پرونده یک بعد خیلی مهم سیاسی دارد و نمی‌شد از آن غفلت کرد. خیلی تلاش کردم که این تغییر نرم، درون ساختار فیلم اتفاق بیفتد ولی چون کاملا دو فضای مختلف است، این دو بخشی بودن همچنان به چشم می‌آید و نمی‌شد کاری کرد.

 

با توجه به کارهای قبلی شما و روحیه سختگیرانه‌تان در پیگیری یک ماجرا، انتظار می‌رفت که درباره کلاهی، اطلاعات بیشتری در فیلم داده شود، اما انگار کمی تمایل دارید که از این شخصیت عبور کنید. چرا کمتر به این شخصیت در فیلم پرداخته می‌شود؟

در سوال قبلی سعی کردم به این سوال جواب دهم. واقعا تمایل به این‌که از این شخصیت عبور کنم یا این که کمتر به آن بپردازم وجود نداشته است. خیلی تلاش کردم که بفهمم برای کلاهی چه اتفاقی افتاد. با کسانی که از سازمان جدا شده بودند و ما توانسته بودیم با آن‌ها ارتباط بگیریم صحبت کردم که اطلاعات دور و مبهمی داشتند. هم این‌که تلاش کردم با نیروهای امنیتی داخلی و کسانی که پیگیری پرونده را انجام داده‌اند، صحبت کنم که همکاری خوبی با ما انجام نشد.

 

کسانی که روی این پرونده کار کرده بودند حاضر به صحبت در این‌باره نشدند و باید بگویم چیز زیادی در ماجرای کلاهی به‌دست نیامد. به این ترتیب نمی‌شد فصل مفصلی راجع‌به سرگذشت کلاهی کار کرد و تنها نکته واضح، همان پایان کار کلاهی بود که در کپشن نهایی به آن پرداخته شد. همان‌طور که گفتم از جایی به بعد ترجیح دادم به‌جای این‌که این شخص را پیگیری کنیم سراغ جریان فکری سازمان مجاهدین که به واقعه هفتم تیر منجر شد بروم و آن چیزهایی که در شخصیت شهید بهشتی وجود داشت و سازمان را به این تحلیل رساند که او کسی است که آینده جمهوری‌اسلامی است.

 

تصاویر یا صداهایی برای میهمانان پخش می‌شد که واکنش‌های آن‌ها را می‌دیدیم؟ چه تصاویری برای آن‌ها پخش می‌کردید؟

تصویری پخش نمی‌کردیم، اما خودم با آن‌ها حرف می‌زدم. در آن لحظاتی که می‌بینید، ساکت یا در حال نگاه‌کردن هستند در واقع به من نگاه می‌کنند چون عرض کردم سیستمی که طراحی کرده بودیم تصویر من مقابل آنان بود و آن‌ها به من نگاه می‌کنند، اما چون یک دوربین پشت آن شیشه تعبیه شده این‌طور به نظر می‌رسد که گویا در حال نگاه‌کردن به مرکز لنز هستند. برای همین وقتی درباره موضوعی طولانی صحبت می‌کردم نگاه خیره آن‌ها به لنز تصویر جالبی درست می‌کرد که برای من هم جذاب بود. گاهی جملات طولانی درباره موضوعی می‌گفتم که توجه آن‌ها را جلب کنم و ناچار شوند به من نگاه کنند. ما بعدا در فیلم از آن‌ها استفاده کردیم.

 

فضای فیلم به شکل فیلمی معمایی یا جنایی طراحی شده و قدری ترس و دلهره در تماشاگر ایجاد می‌کند. فیلم به شکلی طراحی شده که این‌طور تداعی می‌کند که این جریانات تمام نشده و این خطرات و تهدیدها همچنان وجود دارد. چرا به این شکل طراحی رسیدید؟

اگر موضوع فیلمی زنده نباشد اصلا درباره ساخت آن تردید می‌کنم. درباره فیلم‌های قبلی‌ام هم احساس می‌کردم موضوع فیلم زنده و به‌روز است و برای امروز ما حرف دارد. درباره ساخت «ترور سرچشمه» پس از یک دوره تردید طولانی، زمانی که فهمیدم این پرونده باز است تصمیم گرفتم و مصمم شدم که فیلم را بسازم چراکه با امروز ما گره خورده است. ماجراهای مرتبط با پرونده هفتم تیر، آتش زیر خاکستر است و خاموش نشده. کلا درباره فیلمسازی این ایده را دارم که موقعی که تماشاگر فیلم را می‌بیند باید حس کند فیلم همین لحظه در حال وقوع است و فکر نکند قبلا این اتفاق افتاده است. بتواند احساس مشارکت زیادی موقع تماشای فیلم داشته باشد و با التهاباتش خود را همراه کند.

 

در فیلم به تفکیک روحانیت سنتی و غیرسنتی پرداخته شده و به تخریب روحانیون غیرسنتی تاکید می‌شود. نگران واکنش‌های احتمالی به چنین مسئله‌ای نبودید؟

عجیب است که این سوال را می‌پرسید. به‌خاطر این‌که من در چند سالی که فیلم می‌سازم مدام در معرض واکنش‌های مختلف هستم و وضعیت خاصی دارم. اوضاع جوری شده که از طرف همه گروه‌ها به فیلم‌های من واکنش نشان داده ‌می‌شود. واقعیت این است موقعی که فیلم می‌سازم سعی می‌کنم به هیچ‌یک از واکنش‌ها فکر نکنم، چون حجاب سختی برای من درست می‌کند اگر بخواهم به همه این‌ها فکر کنم. من طرز فکر مشخصی دارم و سعی‌می‌کنم در همان راستا فیلم بسازم و خیلی نگران واکنش‌ها نیستم. واکنش‌ها به‌هرحال اتفاق می‌افتد. اتفاقا از آن استقبال می‌کنم و اگر فیلم واکنشی نداشته باشد به این معنی است که تاثیرگذار نبوده.

 

فیلم‌ها و عکس‌هایی که برای من از واکنش‌های تماشاگران در حین نمایش «ترور سرچشمه» در جشنواره سینماحقیقت گذاشته‌اند، خیلی هیجان‌انگیز بود، چون واکنش‌های آن‌ها را در طول نمایش فیلم نشان می‌داد. به این خاطر که فکر می‌کنم تماشاگر در حال برقراری ارتباط است. این‌که علیه فیلم شعار بدهند یا کسانی آن را تشویق کنند همه برای من با ارزش است، اما این‌که نگران واکنش‌هایی باشم که برای آدم دردسر درست می‌کند... این هم جزو موضوعاتی است که به آن فکر نمی‌کنم. من در مسیری مشخص و با الگوهایی در نسبت به گذشته و آینده فیلم می‌سازم. با وجود واکنش‌های مثبت و منفی هنوز احساس می‌کنم که تاثیرگذار بوده‌ام، بحث راه می‌اندازم و سرخورده نشده‌ام.

 

طبق معمول تمامی مستندهایی که تابه‌حال ساختید، در ظاهر فیلم مستندی را جلو دوربین بردید، اما درواقع فیلمی معمایی و کمی دلهره‌آور را کارگردانی کردید که تصاویر تازه‌ای از قربانیان، اعتراضات آن زمان و درگیری‌های آن دوره دارد. حتی در پرداخت به تیترهای روزنامه‌ها هم این فضای دلهره‌آور را به‌خوبی طراحی می‌کنید و به شکل مدارکی که از آن‌ها پرده برمی‌دارید به آن‌ها می‌پردازید. به عبارت بهتر، فیلمی که خود دوست دارید و نگاه خودتان را با ظاهر مستند جلوی دوربین برده‌اید. برداشت شما از این حادثه تروریستی چیست و آیا بسیاری از نیروهای خودی را به‌طور خودآگاه یا ناخودآگاه در این حادثه مقصر می‌دانید؟

درباره واقعه هفتم تیر، نمی‌دانم چه لایه‌های دیگری می‌توانسته داشته باشد و شاید هیچ‌گاه فهمیده نشود؛ چراکه پدیده بسیار پیچیده‌ای در این روز رخ داده بود. این واقعه مثل یک فیلم است که در آن همه‌چیز دقیق طراحی شده است. این قدر همه‌چیز منظم است که اگر همه این اتفاقات واقعا تصادفی باشد، یکی از تصادف‌های عجیب تاریخ است. شما فرض کنید چنین جلسه‌ای برگزار می‌شود. ساختمان آن‌جا کاملا مستعد این است که چنین تلفاتی را بگیرد. بمب‌هایی که به‌دقت کار گذاشته شده و در لحظه درست منفجر شده است. ساختمانی که به همان دقتی که طراحان بمب در نظر گرفته بودند، تخریب می‌شود. به نظر من این‌ها مسائلی است که ماجرا را هیجان‌انگیز می‌کند. نمی‌توانم نظر درستی بدهم که چه کسانی خودآگاه در آن دخیل بوده‌اند.

 

چیزی که به نظر من می‌رسد حادثه هفتم تیر، مهم‌ترین حادثه تروریستی بعد از انقلاب بوده و به‌شدت در سرنوشت جمهوری اسلامی تاثیر داشته است. خیلی‌ها در دوره‌ای که من کار می‌کردم تلاش می‌کردند بگویند نه این‌گونه نبوده و انقلاب راه خود را پیدا کرده و آدم‌ها آمده و رفته‌اند، اما به نظر من شخصیت دکتر بهشتی کاملا با همه شخصیت‌های دیگری که در آن زمان حضور داشتند، متفاوت است. حضور یا عدم حضور چنین فردی کاملا در شکل‌گیری وقایع بعد از هفتم تیر می‌توانست موثر باشد.

 

من به‌جد به این موضوع قائل هستم، اما این‌که این حادثه چه ابعاد دیگری دارد فهمیدن آن خیلی سخت است، چون ما نمی‌دانیم در دل آدم‌ها چه می‌گذشته و چگونه فکر می‌کردند، اما آن‌چه در شواهد محرز است این است که عملیات به‌وسیله سازمان مجاهدین خلق انجام شده است. درباره این موضوع، من بعد از فیلم و پژوهشی که انجام دادم تردیدی ندارم، اما این‌که بتوان به آن مانند یک فیلم نگاه کرد و پرسید آیا کسانی خبر داشتند یا راه را باز گذاشتند و چشم‌شان را بستند، چیز‌هایی است که شاید وجود داشته است و تا ابد نتوان آن‌ها را کشف کرد.

 

عکس‌هایی که از مرحوم هاشمی‌رفسنجانی در فیلم است و نوع پرداخت شما به حضور این شخصیت در این ماجرا به شکلی است که این برداشت به‌وجود می‌آید که شما او را یکی از رقیبان شهید بهشتی می‌دانید. عکسی که از حضور او در پشت سر شهید بهشتی در فیلم می‌بینیم و تاکید روی چهره هاشمی‌رفسنجانی می‌تواند تماشاگر را دچار برداشت‌های متفاوتی کند...

 

درباره عکس آقای هاشمی، واقعیت این است که خود من چنین برداشتی ندارم. درباره مقصر بودن ایشان که اصلا چنین تصوری ندارم و فیلم هم چنین داعیه‌ای ندارد. آن موقع البته جریاناتی شروع به گفتن حرف‌هایی کرده بودند و ما هم در فیلم آن را توضیح می‌دهیم. من اصلا احساس نمی‌کنم که آقای هاشمی، یکی از رقیبان شهید بهشتی باشد. شهید بهشتی در مقطع اول انقلاب و در طیف همفکران خود بی‌رقیب بوده و با فاصله برجسته‌ترین بوده است. اصلا فکر نمی‌کنم درون خود حزب و در میان شخصیت‌های اصلی بتوان برای کسانی چنین جایگاهی تصور کرد که با شهید بهشتی رقابت کنند. هم به لحاظ سوابق علمی و مطالعاتی و هم به لحاظ انقلابی، رقیب خیلی جدی‌ای در طیف همفکران خود نداشت.

 

از سوی دیگر ما فیلمی با فضای پلیسی ساخته‌ایم و چهره‌های معروفی را در یک موقعیت بازجویی قرار داده‌ایم و ‌آن‌ها در معرض سوال و اتهام هستند. این فضاسازی فیلم است که می‌خواهد جذاب باشد و فضایی از تردید و شک که در آن دوران وجود داشته را القا کند. همه تلاش ما به‌عنوان فیلمساز این است که اتمسفر حاکم بر داستان را در فیلم ایجاد کنیم. برای تقویت این فضای سوءظن، روش‌های مختلفی وجود دارد که در فیلم استفاده شده است. استفاده از موسیقی، اسناد، مدل نورپردازی، سبک مصاحبه‌ها و... از همین رو بوده است.

 

یکی از متریال‌ها هم عکس‌ها بود که از عکس‌هایی استفاده کنیم که این احساس سوءظن و پیچیدگی در آن‌ها زیاد باشد و یکی از همین عکس‌ها هم عکس آقای هاشمی است. نکته دیگر، بحث روایت است؛ سعی کردیم روایت را جوری پیش ببریم که مدام تردید ایجاد کند. رویکرد کلی ما این بوده، اما چون آقای هاشمی معروف‌تر است، این سوال بیشتر به‌وجود می‌آید. اصلا برداشت مقصر بودن درباره آقای هاشمی نداشته‌ام و به نظرم رقیبی هم اصلا برای شهید بهشتی وجود ندارد.

 

منابع تحقیق شما گسترده و زیاد است. بعضی می‌گویند شما دسترسی بهتر و راحت‌تری به اسناد و افراد دارید. شما چه پاسخی به این افراد دارید؟

واقعیت این‌گونه نیست. هیچ دسترسی عجیبی به منابع گسترده‌ خاص ندارم. بخش زیادی از منابع این فیلم را با حضور در مرکز اسناد انقلاب اسلامی و با نامه‌نگاری‌های معمول از مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی تامین کردیم؛ البته با توجه به سابقه‌ای که من الان در فیلمسازی دارم همکاری بهتری با من می‌شود، اما هیچ سند ویژه‌ای در فیلم نمی‌بینید و همه سندها را به‌راحتی هر کسی می‌تواند تامین کند. بریده روزنامه‌ها و اسناد از مرکز اسناد گرفته شده است. تصاویر آرشیوی را هم از تلویزیون گرفتیم. من هفت یا هشت سال قبل که در «روایت فتح» کار می‌کردم دسترسی بیشتری به منابع و آرشیوها داشتم تا امروز. برخی از منابع آرشیوی را از دوستانم که آرشیو شخصی از فیلم‌های اوایل انقلاب دارند، تهیه کرده‌ام.

 

عکس‌هایی که در فیلم وجود دارد عموما از آرشیو عکس روزنامه‌های «جمهوری اسلامی» و «اطلاعات» و مرکز اسناد انقلاب اسلامی جمع‌آوری شده است. واقعا هیچ دسترسی ویژه‌ای به منابع پژوهشی خاص نداشتیم و آن‌چه در فیلم استفاده شده، هیچ‌کدام اسناد تازه‌ای نیستند. یکی از دلایلی که در کارهای گروه ما، اسناد به‌چشم می‌آید این است که ما قدر اسناد را می‌دانیم؛ یعنی این‌که اسناد را به شکلی در روایت استفاده می‌کنیم که در جای خود به‌خوبی دیده می‌شود و به‌نوعی برخی فکر می‌کنند این برای اولین‌بار است که دیده می‌شود؛ مثلا بخشی از برگه‌های بازجویی وحید افراخته که درباره دکتر بهشتی بود، برخی از چهره‌های سیاسی که در اولین نمایش خصوصی فیلم حضور داشتند به من گفتند این سند تازه است؟ من گفتم که این سند خیلی وقت است منتشر شده، اما آنان می‌گفتند که تاکنون ندیده‌اند. بخشی از اسناد هم از سوی بنیاد نشر آثار و اندیشه‌های شهید بهشتی در اختیار ما قرار گرفت.

 

 

 

asemandaily.ir
  • 10
  • 3
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش