پنجشنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۴
۱۲:۳۷ - ۲۹ آذر ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۹۰۸۰۶۰
فیلم و سینمای ایران

«صفر تا سکو»، مستندی از زندگی خواهران منصوریان

اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران
«سحر مصیبی» کارگردان مستند تحسین شده‌ی صفر تا سکو همزمان با اکران عمومی آن در سینماها، از افراز و نشیب سه ساله‌ی ساخت این فیلم می گوید.

مستندی که رونمایی از آن در سینما حقیقت سال گذشته تبدیل به یک اتفاق شد و مسئولان جشنواره به خاطر استقبال مخاطبان، ناگزیر شدند چند سانس ویژه پس از نیمه شب را به آن اختصاص دهند، این روزها همتراز با یک فیلم داستانی روی پرده سینماهاست؛ اتفاقی که اگر از برخی تلاش های معدود در سال های گذشته و ظرفیت محدود «هنر و تجربه» چشم پوشی کنیم، جدی ترین حضور یک مستند در عرصه اکران عمومی در سینمای ایران محسوب می شود.

 

«صفر تا سکو» با روایت زندگی خواهران منصوریان، سه قهرمان جهانی ورزش بانوان ایران، علاوه بر سوژه های زنان، تیم تولیدی زنانه هم پشت خود داشته است؛ از طهورا ابوالقاسمی و مهتاب کرامتی در مقام تهیه کننده تا سحر مصیبی در مقام کارگردان. در گفت و گوی حاضر تلاش این تیم برای ثبت یکی از موفق ترین مستندهای این سال های سینمای ایران را از نگاه سحر مصیبی مرور کرده ایم. مستندسازی که نخسیتن تجربه اش تا این اندازه به موفقیتی ویژه دست پیدا کرده و خود، این توفیق را مدیون یک کار تیمی همدلان می داند.

 

اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران

صفر تا سکو از جشنواره سینماحقیقت سال گذشته تا این روزها که روی پرده سینماهاست، با استقبال بسیار ویژه ای مواجه شده است؛ این استقبال و شرایط امروز فیلم چقدر منطبق با دورنمایی است که در روزهای شکل گیری ایده این مستند در ذهن خود داشتید؟

زمانی که کار این مستند را آغاز کردیم، فکر می کردیم کاراکترهای اصلی ما به اندازه ای جذاب هستند که بتوانیم با محوریت آن ها فیلم خوبی بسازیم که لااقل مخاطب پس از تماشا، راضی از سالن سینما خارج شود، البته هدف من مثل هر مستندساز دیگری حضور در «سینماحقیقت» و نهایتا اکران در گروه هنر و تجربه بود و واقعا فکر نمی کردم مخاطب آن قدر با فیلم ارتباط برقرار کند که بتواند راهی اکران عمومی شود. تلاش سه ساله ای که من همراه تیم تولید و خواهران منصوریان داشتم، همواره بر این بود که بتوانیم فیلم خوبی بسازیم اما خوشحالیم که این تلاش ها نتیجه ای فراتر از انتظار ما داشته است.

 

ایده یک خطی این مستند یعنی روایت سرنوشت یک قهرمان ورزشی که از صفر آغاز کرده و پله های موفقیت را پیموده، ظرفیت بسیار بالایی برای نزدیک شدن به کلیشه ها داشته، در نقطه آغاز، هراسی از گرفتار شدن در این کلیشه ها نداشتید؟

اتفاقا در آغاز راه تمام تلاش ما بر این متمرکز بود که از کلیشه و شعارزدگی فاصله بگیریم. تصمیم گرفتیم سراغ پارامترهای دیگری همچون هدف، آرزو، تلاش و امید برویم و با وجود تمام مشکلات از همان ابتدا می دانستیم که قرار نیست به سمت سیاه نمایی برویم. این مسئله ای بود که به خصوص از طرف طهورا ابوالقاسمی (یکی از تهیه کنندگان فیلم) بسیار مورد تاکید بود. نمی خواستیم ناله کنیم و این خط فکری همه بود.

 

یعنی تصورتان این بود که رویکرد کلیشه ای در پرداختن به این سوژه، «غرزدن» است؟

دلمان نمی خواست به این سمت برویم. از روز نخست که می خواستیم فیلم را کلید بزنیم، این دغدغه را داشتیم و در طول ساخت فیلم هم همین سه خواهر به ما یاد دادند که اگر مشکلی هم هست، باید آن را نادیده بگیریم. در طول سال های گذشته هیچ کس درباره ورزش بانوان صحبتی نکرده بود و هم از طرف مردم و هم از طرف مسئولان این موضوع مهجور مانده بود و می خواستیم تلاش ها در این بخش دیده شود. شاید این فیلم بتواند به اندازه خودش این واقعیت را یادآوری کند که ما چه زنانی در جامعه خود و در حوزه ورزش داریم که کمتر به آن ها توجه کرده ایم.

 

خودتان قبیل از این مستند، علاقه ای به پیگیری ورزش بانوان داشتید؟

خودم از کسانی بودم که در دوران جوانی ورزش می کردم و به دلیل مصدومیت نتوانستم ادامه دهم.

 

یعنی به صورت حرفه ای ورزش می کردید؟

بله، هم بسکتبال و هم کونگفو کار می کردم اما به دلیل صدمه ای که دیدم، نتوانستم آن مسیر را ادامه دهم. شکر خدا در همان مقطع جذب سینما شدم. به همین دلیل همواره دغدغه ورزش بانوان را داشتم. آشنایی با خانواده منصوریان بار دیگر شوق و ذوق پرداختن به ورزش بانوان را در من زنده کرد.

 

مسیر ورودتان به سینما چگونه طی شد؟

من دانش آموخته تئاتر از دانشگاه آزاد بودم و از همان دوره فارغ التحصیلی در تئاتر «عشق آباد» داوود میرباقری فرصت حضور پیدا کردم و بعدها در سینما از منشی صحنه تا دستیار دوم کارگردان بودن را تجربه کردم. چند سالی هم می شود که در مقام برنامه ریز و دستیار یک در پروژه های سینمایی همکاری دارم.

 

آشنایی با خانواده منصوریان در همین فضای فعالیت های سینمایی رقم خورد یا از طریق اخبار مربوط به قهرمانی در میدان های ورزشی، آن ها را شناختید؟

ما چند سال پیش در دفتر سینمایی خود پروژه ای داشتیم به نام «مسابقه بدلکاران حرفه ای» که در قالب آن به دنبال دو بدلکار حرفه ای بودیم که بتوانند به عنوان سرگروه در کنار ما باشند. در همین پروژه با الهه منصوریان آشنا شدم که سرپرستی یکی از گروه ها را برعهده گرفت. بعد از آن هم یک فیلم کوتاه اکشن کار کردم که هم الهه و هم شهربانو در آن بازی کردند و دوستی ما از همان جا آغاز شد.

 

با این روایت یعنی خواهران منصوریان پیش تر هم به ورود به سینما علاقه مند بودند؟

نه، بیشتر با دعوت ما حاضر به حضور و همراهی در این پروژه ها شدند. شاید حتی ذهنیتی از این فضا هم نداشتند. خاطرم هست الهه تازه از مسابقات جهانی آمده بود و صورتش هم صدمه دیده بود. باید دوره نقاهت یک ماهه ای را هم طی می کرد اما من با او صحبت کردم و راضی شد در پروژه ما حضور داشته باشد و سرپرستی یکی از گروه های بدلکاری ما را بپذیرد.

 

خاطرم هست در نشست خبری بعد از رونمایی فیلم در «سینماحقیقت» روایتی ارائه کردید از روزهایی که بدون دوربین و تجهیزات مستندسازی با خانواده منصوریان زندگی کردید تا هم به آن ها نزدیک شوید و هم اعتمادشان را برای ساخت فیلم جلب کنید؛ از ابتدا به عنوان کارگردان و با هدف فیلمسازی از این تمهید استفاده کردید یا در مسیر حضور در این خانواده ایده ساخت مستند به ذهن تان رسید؟

همه چیز از همان آشنایی اولیه آغاز شد و از آن جا که صفر تا سکو اولین تجربه من در سینمای مستند است، تلاش کردم تجربیاتم از سینمای داستانی را برای به سرانجام رساندن آن به کار بگیرم. آشنایی و نزدیکی بیشتر من به خانواده منصوریان این انگیزه را در من به وجود آورد که می توانم فیلمی از شرایط زندگی آن ها بسازم. تیمی که در این مسیر به عنوان عوامل فنی پروژه با من همراه شدند هم گام به گام با این خانواده ارتباط گرفتند و این ارتباط به شکلی شد که از جایی به بعد همه ما گویی جزیی از خانواده منصوریان شده بودیم. آن ها دیگر حضور دوربین را در کنار خود احساس نمی کردند.

 

اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران

اتفاقات این یکی از برگ های برنده فیلم است که گویی دوربین هیچ تاثیری بر روابط آدم ها ندارد.

دقیقا و این اتفاق را مدیون همراهی گروه تولید فیلم هستم، چرا که فکر می کنم اگر این همراهی شکل نمی گرفت، خانواده منصوریان همواره میان روابط خانوادگی خود مانعی به نام «دوربین» احساس می کرد و طبیعی بود که روال طبیعی زندگی شان مختل می شد.

 

این حضور نامحسوس دوربین به خصوص در صحنه هایی دیدنی است که وارد زندگی شخصی یکی از خواهران می شوید و شاهد روابط و صحبت های خصوصی او و همسرش هستیم.

 

این بخش ها طبیعتا سخت تر بود و اعتماد امید (شوهر شهربانو) محصول همراهی و تلاش رضا عبیات فیلمبردار گروهم بود که به عنوان یک مرد توانست با او وارد گفت و گو شود و این ارتباط شکل گرفت.

 

جالب هم این که برخلاف سوژه زنانه فیلم، سکانس تنهایی امید، حال و هوایی کاملا مردانه دارد!

بله، این حاصل همان ارتباطی است که اشاره کردم با همراهی تیم من و خانواده منصوریان شکل گرفت. هرچند در ادامه مسیر این اعتماد فراگیرتر هم شد و کار به شکلی شد که گاهی امید در جایگاه یکی از اعضای تیم تولید به کمک ما می آمد.

 

صفر تا سکو علاوه بر موضوع نابش، یک عامل موثر دیگر هم برای جذاب شدن دارد

اتفاقات غیرمنتظره

صفر تا سکو جزء معدود مستندهایی است که اکران عمومی شده و اتفاقات مورد توجه هم قرار گرفته است. این اتفاق گذشته از سوژه جذاب مستند، ساختار داستان گوی فیلم است که موجب شده قصه خواهران منصوریان شکل و شمایلی سینمایی بگیرد و به اصطلاح دراماتیزه شود، آن هم بدون این که ساختار فیلم به سینمای داستانی نزدیک شود. در این بخش از مصاحبه سر همین موضوع با مصیبی حرف زدیم.

 

یکی از نکات جالب صفر تا سکو که احتمالا بی ارتباط با تجربیات شما در سینمای داستانی نیست، وجه دراماتیک روایت است. انگار فراتر از فیلم مستند ما با قصه قهرمانانی مواجهیم که اوج می گیرند، شکست می خورند و سرانجام حماسه خلق می کنند. با توجه به همراهی دوربین با تلاش این سه خواهر، طبیعتا از سرانجام آن ها در مسابقات جهانی اطلاعی نداشتید. این خط داستانی چگونه در فیلم شکل گرفت؟

ما از ابتدا یک خط داستانی کلی برای روایت داشتیم به خصوص که هرکدام از این خواهران پیش تر افتخاراتی را در سطح کشوری و جهانی به صورت جداگانه کسب کرده بودند. ما هم براساس همان افتخارات، خط داستانی اصلی را نوشته بودیم اما اتفاقات غیرمنتظره ای که در طول سه سال فیلمبرداری این فیلم رخ داد، برخی خطوط داستانی ما را تغییر داد. خدا را شکر که این اتفاق رخ داد و در همان سال، هر سه خواهر به صورت همزمان روی سکوی قهرمانی رفتند.

 

این اتفاق واقعا نادرست است و فکر می کنم تا حدود زیادی شانس شما هم در آن دخیل بوده است!

واقعا این مسئله و پایان بندی مستند را می توانم روی همین حساب بگذارم که در این مورد خداوند لطف ویژه ای به من داشت که هر سه خواهر برای اولین بار به صورت همزمان روی سکوی قهرمانی رفتند تا این اتفاق در مستند ما ثبت شود.

 

در این مسیر ساله هیچ وقت دچار افت انگیزه در گروه تولید نشدید؟

فراز و فرود که وجود داشت اما اتفاق خوب در پروژه این بود که هر وقت کسی دچار ناامیدی و افت انگیزه می شد، حتما فرد دیگری در گروه بود که مجدد انگیزه می داد.

 

خواهران منصوریان چطور، پیش نیامد که منصرف شوند؟

اصلا این طور نبود و انگیزه بسیار بالایی برای همراهی داشتند. هیچ وقت از طرف خانواده منصوریان ناامیدی به گروه نرسید.

 

پیش بینی زمانی خودتان برای این مستند از ابتدا چقدر بود؟

برنامه ریزی اولیه ما شش تا هفت ماه بود اما اتفاقات تازه باعث می شد تغییر برنامه بدهیم؛ مثلا همان ماجرای حذف الهه از مسابقات، ایده ای شد که منتظر بمانیم و ببینیم او تا سال آینده چه خواهدکرد و امروز فکر می کنیم ثبت این اتفاقات ارزش صبر کردن و انتظار را داشت.

 

حتما و اتفاقا همین جا اهمیت یکی دیگر از برگ های برنده مستند شما یعنی همراهی تهیه کنندگان خوب مشخص می شود. پشتیبانی مالی ویژه ای برای کار داشتید یا کار به طور کامل در بخش خصوصی تولید شد؟

این پروژه به عنوان یک فیلم کاملا مستقل تولید شد و هیچ نهاد و ارگانی حاضر به حمایت مالی از این مستند نشد، به خصوص که از نظر هزینه تولید با توجه به بخش های خارج از کشور، پروژه ارزانی هم نبود. کل کار از ابتدا با حمایت مستقیم طهورا ابوالقاسمی و مهتاب کرامتی پیش رفت و در این سه سال همه جوره پای کار ایستادند و حتی خانم ابوالقاسمی با وجود این که درگیر فیلم «تیک آف» بودند، همزمان با حضور ما در خارج از کشور به سمیرم رفتند و بخش های مربوط با دنبال کردن مسابقات توسط خانواده خواهران منصوریان را کارگردانی کردند. این همراهی سبب شد در هیچ مرحله ای نگرانی نداشته باشم.

 

هفته نامه همشهری جوان - محمد صابری

 

 

bartarinha.ir
  • 13
  • 1
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش