دوشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۴:۱۶ - ۳۰ بهمن ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۱۱۰۷۷۷۰
فیلم و سینمای ایران

نقد و بررسی فیلم «بدون تاریخ، بدون امضا»

فیلم بدون تاریخ بدون امضا,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران

«بدون تاریخ، بدون امضا» به نویسندگی علی‌زرنگار و وحید جلیلوند و کارگردانی وحید جلیلوند، فیلم ملتهبي است و این التهاب را از همان آغاز داستان و سکانس بسیار خوب تصادف که یکی از سکانس‌های خوب فیلم نیز از آب درآمده است می‌توان دریافت؛ فیلمی که مخاطب خود را برای دیدن اثری جذاب و با تعلیق آماده می‌کند. بي‌شك ساخته جدید وحید جلیلوند را می‌توان در ادامه فیلم قبلی او «چهارشنبه ۱۹ اردیبهشت» دنبال کرد اما این بار با ساختار محکم‌تر ، کارگردانی حساب شده‌تر و فیلمنامه‌ای کمتر اسیر شعارزدگی.

 

جلیلوند در «بدون تاریخ، بدون امضا» به سمت و سوی یک رئالیسم اجتماعی رفته است اما این‌بار با لحنی تلخ‌تر و گزنده‌تر از قبل. فضایی که کارگردان اثر نشان داده است به خوبی می‌شناسد و انگار کم‌کم دارد زبان خود را در آن پیدا می‌کند. فارغ از اینکه تا چه اندازه با نگاه جلیلوند مخالف یا موافق باشم، باید بگویم «بدون تاریخ، بدون امضا» فیلمی به‌شمار مي‌رود که از انرژی و اتمسفر خوبی برخوردار است و می‌تواند به خوبی مخاطب خود را در سیر تکاملی فیلم درگیر و همراه سازد. نقطه قوت فیلم جلیلوند را ابتدا باید در فیلمنامه آن جست‌وجو کرد.

 

فیلمنامه‌ای که خارج از سوژه و محتوا از یک روایت دراماتیک خوب و پرکشش برای مخاطب برخوردار است. روایتی که از یک تصادف شروع می‌شود و رفته‌رفته از ماجراهایی سر در می‌آورد که چندان برای مخاطب قابل پیش‌بینی نیست.پرداخت خوب دراماتیک فیلمنامه اثر که در دیگر سناریوهای سینمای ایران مغفول مانده است، سبب شده تا کمتر در فیلم‌های در حال اکران با فیلمنامه‌ای پررمق و سرپا روبه‌رو باشیم.

 

اینکه سوژه فیلم تا چه اندازه بکر و بدیع بوده یا چه تعداد آثار مشابهی به لحاظ فرم و محتوا می‌توان در سال‌های گذشته سینمای ایران نزدیک به بدون تاریخ، بدون امضا جست‌وجو کرد، بحثی است که در این مقال اندک نمی‌گنجد و تاکید بنده بر نقطه قوت فیلمنامه همان‌طور که در ابتدا نیز اشاره کردم، چفت و بسط و بارِ خوب درام اثر است که به درستی در هم تنیده شده و به حال خود رها نشده است. «بدون تاریخ، بدون امضا» در کارگردانی نیز از لحظات درخشانی برخوردار است و جلیلوند نشان داده که بسیار پخته‌تر از قبل عمل کرده و با وسواس بیشتری چه در طراحی، چه در فضاسازی و میزانسن و چه در هدایت بازیگر، اثر خود را به پیش برده است.

 

شاید مهم‌ترین قوت در کارگردانی جلیلوند را در یک نگاه کلی بتوان در این دید که اگرچه فیلم از سوژه ملتهبی برخوردار است اما به هیچ وجه کارگردانی اثر آشفته و شلخته نیست و با زد و خوردها و ایحاد هیجان‌های کاذب در فیلم قرار نیست مدیریت درست و تکنیکی اثر را از دست بدهد و مخاطب خود را فریفته یا جَو‌زده کند. «بدون تاریخ، بدون امضا» اگرچه پر است از لحظات عاطفی و احساسی که می‌توانست فیلم را به سمت و سوی دیگری ببرد اما جلیلوند با هوشمندی توانسته است از این دام رهایی پیدا کند،درگیر اغراق نشود و کاراکترهای خود را دوشادوش هم و بدون جانبداری خاصی پیش ببرد.

 

کاراکتر نویدمحمدزاده در نقش پدری که فرزند خود را از دست داده است، به همان اندازه درمانده و دچار استیصال است که کاراکتر امیر آقایی در نقش یک پزشک و این حاکی از شخصیت‌پردازی خوب چه در فیلمنامه و چه در کارگردانی اثر است. سکانس «بازسازی صحنه قتل» در «بدون تاریخ، بدون امضا» بی‌شک یکی از بهترین سکانس‌های فیلم است که نویدمحمدزاده برخلاف پیش داوری درباره جنس بازی‌های قبلی او، درخشش عجیبی دارد. محمدزاده با یک بازی بسیار کنترل شده و لکنت بیانی در اجرا توانسته است در این سکانس از جار و جنجال‌های همیشگی رهایی جسته و با یک نگاه خلاق به شکل متفاوت‌تری از اجرا دست یابد که در گذشته در بازی آن کمتر دیده شده است.

 

«بدون تاریخ، بدون امضا» صادقانه در لحظاتی از درس‌های خوبی در بازیگری برخوردار است که آن را می‌توان هم در سکوت‌ها و نگاه‌های امیر آقایی، هم در بازی بدون اغراق هدیه تهرانی و حتی در بازی باورپذیر کاراکتر قاضی در سکانس پایانی فیلم دید. در پایان توجه به این نکته را ضروری می‌دانم که «بدون تاریخ، بدون امضا» اگرچه شاید فیلم مستقلی نیست و به لحاظ مضمون و محتوا بتوان در آثار گذشته فیلمسازان سینمای ایران رگه هایی از آن را یافت اما به دور از هر گونه حُب و بُغضی باید قبول کرد که فیلم خوش ساخت و مخاطب پذیري از آب در آمده است، حتی اگر نوع نگاه و قهرمان پروری آن چندان به میل مان نباشد. فراموش نکنیم که «بدون تاریخ، بدون امضا» اگر چه در قالب، فیلم تلخي به نظر می‌آید اما پرداخت انسانی کاراکتر محوری فیلم توانسته ا تا اندازه‌ای آن را تلطیف کند.

 

 

ghanoondaily.ir
  • 9
  • 2
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
احسان قربان زاده بیوگرافی احسان قربان زاده؛ خواننده تازه کار موسیقی پاپ ایران

محل زندگی: تهران 

ملیت: ایرانی

حرفه: خواننده

سبک: پاپ و سنتی ایرانی

ساز: تنبک، باغلاما و گیتار

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
عقیل بن ابی طالب زندگینامه عقیل بن ابی طالب؛ از صحابه پیامبر و امام علی (ع)

تاریخ تولد: ده سال بعد از عام الفیل

محل تولد: مکه

محل زندگی: مکه، مدینه

دلیل شهرت: صحابه و پسرعموی محمد

درکذشت: دوران حکومت معاویه، مدینه

مدفن: بقیع

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
حسن معجونی بیوگرافی حسن معجونی بازیگر کمدی سینمای و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حسن معجونی

نام کامل: محمد حسن معجونی

تاریخ تولد: ۲۸ دی ۱۳۴۷

محل تولد: زنجان، ایران

حرفه: بازیگر، کارگردان، طراح، مدرس دانشگاه

تحصیلات: رشتهٔ ادبیات نمایشی از دانشکده سینما تئاتر دانشگاه هنر

آغاز فعالیت: ۱۳۷۵ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش