دوشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۲:۳۴ - ۲۴ مهر ۱۳۹۷ کد خبر: ۹۷۰۷۰۶۳۷۱
فیلم و سینمای ایران

حمید زرگرنژاد

فیلم «ماهورا» در جشنواره فیلم فجر کاملاً مورد بی‌مهری قرار گرفت

فیلم ماهورا,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران

«ماهورا» ساخته حمید زرگرنژاد پس از گذشت چند ماه از نمایش آن در جشنواره فیلم فجر، به تازگی روی پرده سینماها نشسته است. فیلم اگر چه در زمان مناسب یعنی در جشنواره فیلم دفاع مقدس و در هفته دفاع مقدس اکران نشده اما موضوعی دارد درباره همین دفاعی که زن و مرد ایرانی از فارس و عرب با ماجراهای عاشقانه و زندگی‌های ساده‌شان دوش به‌دوش هم آن را به بهترین شکل به انجام رساندند تا ذره‌ای از خاک وطنشان به دست بیگانه نیفتد.

 

دعوت به تماشای این فیلم، دعوت به تماشای قصه‌ای است که در آن مظلومیت یک طایفه به نمایش‌ گذاشته شده؛ قوم و طایفه‌ای که کسی به آنها نگفته بود بجنگند و تنها حس تکلیف‌شان به وطنشان بود که سینه‌شان را ستبر کرد تا بمانند و بجنگند. فارس‌ها و اعراب سالیان ‌سال است در کنار هم به مهربانی زندگی می‌کنند و ما خوزستانی‌ها شاید این را بهتر از هرکسی درک کرده باشیم که دوستانمان فارس و عرب و ترک و لر هستند و از این افتراق‌های قومی که این روزها برخی به خبث طینت بر آن می‌کوبند، نداریم و نداشته‌ایم و ندیده‌ایم.

 

فارس‌ها و عرب‌هایی که داستان‌هایی نظیر «ماهورا» را در دل خود ساختند؛ داستان‌هایی که ماهورا فقط یکی از آن‌هاست. فیلم نیز بدون هر گونه شعار زدگی روی مسأله یکپارچگی اقوام در خوزستان تأکید می‌کند و پیش روی تماشاگر می‌گذارد. به گفته خود حمید زرگرنژاد «ماهورا» براساس فیلمی مستند از همین کارگردان به نام «حلقه در خاک» ساخته شده که پیش‌تر این مستند در همین منطقه جغرافیایی یعنی هورالعظیم جلوی دوربین رفته بود و حالا ماهورا در قامت فیلمی نود دقیقه‌ای روایتی دلچسب و ساده دارد از روزهای اولی که جنگ شروع شده بود و... زرگرنژاد که خودش خوزستانی است در روزهای آغازین اکران «ماهورا» در گفت‌و‌گو با «ایران» از فیلمش می‌گوید.

 

ایده ساخت فیلم ماهورا از کجا شکل گرفت و مراحل ساخت آن چقدر طول کشید؟

حدود ۱۰ سال پیش مستندی ساختم که ماهورا در واقع از دل همان داستان بیرون آمده است. نوشتن فیلمنامه‌ «ماهورا» چهارسال طول کشید و همزمان شد با حمله داعش و جنایت‌های یک داعشی به نام «ابوعایشه» که صحنه‌های فجیع و دلخراشی از کشتن مردم دست به دست می‌گشت و همین آدم گفته بود که خوزستان را هم بزودی می‌گیرم و برای گرفتن خوزستان از مردم خود خوزستان کمک می‌گیرم. من خوزستانی هستم و با شنیدن این نقل، خونم بشدت به جوش آمده بود.

 

شما خودتان خوزستانی هستید و ما اهل این استان شاید بهتر از هر کسی می‌دانیم و لمس کرده‌ایم که در این خطه از خاک مملکت چه اتفاقاتی افتاده است و مردمش در چه فضایی زندگی کرده و چه سختی‌ها کشیده‌اند. اما همه ما در این استان، بدون توجه به قومیت و زبان و فرهنگمان ایستادیم و از وطنمان دفاع کردیم. صدام فرصت کوتاهی می‌داد و می‌گفت شهر را خالی کنید تا موشک بزند و مردم زیر این تهدید‌ها و آژیرهای خطر و موشک‌ها و حمله‌ها هشت سال زندگی کردند و جفاست که نادیده گرفته شوند. قوم عرب نشان داد در این هشت سال کنار خواهران و برادران فارس، با چه شهامتی با تفاوت‌های آیینی فرهنگی و زبانی‌شان از این خاک و زندگی‌ که در آن داشتند دفاع کردند. چطور باید این‌ها را ندید؟ مثلاً سربازی را که در حادثه تروریستی اهواز جان آن دختر را زیر رگبار گلوله نجات داد مگر کسی دستوری به او داده بود یا مگر وظیفه‌ای داشت؟ نه...

 

داستان ماهورا از روزهای اول جنگ شروع می‌شود. زمانی که خیلی‌ها نمی‌دانستند جنگی به وقوع پیوسته است...

بله دقیقاً درست است. داستان در همان شش روز اول جنگ اتفاق می‌افتد که مردم اصلاً اطلاع ندارند که جنگی شروع شده و دارند کار و زندگی‌شان را پیش می‌برند و طبق معمول درگیر زندگی هستند. فقط وقتی متوجه این اتفاق می‌شوند به این توجه نمی‌کنند که عرب زبان هستند یا فارس، برایشان فقط این مهم است که از خاک وطنشان دفاع کنند و هر کاری از دستشان برمی‌آید برای کمک کردن به حفظ این خاک انجام می‌دهند. آنها حتی نمی‌دانند این جنگ چقدر طول خواهد کشید.

 

اتفاقاً نکته همین‌جاست که این فیلم نه درباره جنگ، که درباره زندگی است...

بله اصلاً فیلم با یک صحنه عروسی شروع می‌شود و مردم آن زمان با مردم کشور عراق رفت و آمدها و پیوندهای فرهنگی و... داشتند. خیلی وقت‌ها می‌رفتند و از عراق لوازمی که نیاز داشتند را تأمین می‌کردند و هر دو طرف داشتند با عزت نفس زندگیشان را می‌کردند. بله این زندگی بود که جریان داشت و نه جنگ و باز هم وقتی جنگ شد زندگی اگر چه با مشکل روبه‌رو شد اما ادامه داشت و به راه خود می‌رفت فقط هویتش تغییر کرده بود.

 

اما به عنوان مثال، عشق که با جنگ از بین نمی‌رود. ساعد سهیلی نقش «امین بوعذار» که شخصیتی حقیقی است را بازی می‌کند. بوعذار پیش از جنگ مرغابی شکار می‌کند و جنگ که شروع می‌شود برای حفاظت از خاکش، مثل مرغابی، دشمن شکار می‌کند. وسط همین جنگ است که می‌بینیم این قوم میهمان‌نواز تا چه حد و اندازه جلوی میهمان هست و نیست خود را می‌گذارند و از او پذیرایی می‌کنند.

فیلم ماهورا,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران

 

لوکیشنی که شما برای فیلمبرداری انتخاب کردید، یعنی منطقه هور‌العظیم، لوکیشن بسیار بکری است که خودش انگار داستان‌ها در دل خود دارد... فیلمبرداری در این منطقه سخت نبود؟

به نکته خوبی اشاره کردید. یک نکته که در ساخت این فیلم برای من مهم بود، نمایش و به تصویرکشیدن جغرافیای سرسبز خوزستان بود. کشوری به این حد زیبا و سرسبز در خوزستانش هورالعظیم دارد. هورالعظیم که انگار با آدمی حرف می‌زند. من علاقه بسیاری به این منطقه دارم و متأسفانه علی‌رغم میل باطنی به دلیل مسائل زیست محیطی این تالاب نتوانستم خیلی فیلمبرداری کنم و فقط توانستم گوشه‌هایی از آن را در قالب فیلمم نشان بدهم. همه این جا کنار هم هستند و از سالیان مدید این کنار هم بودن را بی‌توجه به رنگ چهره، و زبان و قوم عشیره تجربه کرده‌اند....

 

بله و این فیلم تأکید دارد که بدون هر گونه تن زدن به شعار روی این مسأله یکپارچگی اقوام در خوزستان تأکید داشته باشد...

کاملاً درست است. خیلی‌ها خوشایندشان نیست که اقوام مختلف در این سرزمین با اتحاد کامل در کنار هم زندگی می‌کنند و این فیلم تأکیدش روی مسأله خاک است. خاک با تمام معنایی که از آن وطن و سرزمین مستفاد می‌شود.شما به بحث شعار اشاره کردید و نکته جالبی در این مسأله وجود دارد. من قصد نداشتم شعار بدهم چون از شعار دادن اصلاً خوشم نمی‌آید. وقتی خود یک مسأله به روشنی تمام قابل لمس و مشاهده است پس چرا باید آن را آنقدر بزرگ کرد و به آن شاخ و برگ داد که از واقعیت به دورش کرد؟ مثلاً ما در دوران مدرسه شعارهای مختلفی سر می‌دادیم و با زبان و لحن خاصی سر صف این شعارها را تکرار می‌کردیم. اما داخل کلاس با همکلاسی‌هایمان به سادگی و با زبانی که جنس واقعی ما بود حرف می‌زدیم و از مسائل روزگار صحبت می‌کردیم.

 

من برای مردم سرزمینم فیلم ساختم. برای مردمی که آن را باور دارند و اگر خودشان را جای شخصیت‌های فیلم بگذارند هیچ احساس غریبگی نخواهند کرد. ساده حرف زدن از سرزمینی که داستان‌های بسیار دارد و قهرمان‌های بسیار، واقعاً کار سختی نیست. فقط باید همان چیزی را که می‌بینی تعریف کنی تا مخاطب هم شما را باور کند.

 

مخاطب آنقدر باهوش است که فرق فیلم گیشه پرکن را با فیلمی که دغدغه دارد و یک ایدئولوژی و اندیشه را منتقل می‌کند می‌فهمد. چیزی که برای من مهم است این وجه اصلی از فیلم است که در فیلم «ماهورا» جنگ در سایه زندگی و عشق و علاقه مردم نسبت به هم قرار گرفته است. این فیلم می‌خواهد بگوید تمام ایرانی‌ها، با هر قومیت و‌نژاد و زبانی، مردمی صلح‌طلب، اهل زندگی و بانشاطی هستند و می‌دانند چیزی که با آن‌ها می‌ماند و ادامه دارد زندگی است...

 

و حرف آخر...

راستش را بخواهید فیلم ما در جشنواره فیلم فجر در مقابل فیلم‌هایی شعارزده که پشتوانه‌های ارگانی و نهادی فراوان داشتند کاملاً مورد بی‌مهری قرار گرفت و بعد از چندین ماه اکران شد. در واقع وقتی فیلم شما را در هفته دفاع مقدس و فیلم دفاع مقدس اکران نمی‌کنند دارند به شما پیامی می‌دهند.

 

انگار به وضوح به شما می‌گویند که ساخت فیلم در این حوزه فقط مختص همین ارگان‌ها و نهادهاست که پول زیادی در اختیارشان است و خودشان را صاحب سینمای دفاع مقدس می‌دانند.

 

به نوعی با این نادیده‌گرفتن‌ها به ما گفتند که حواستان باشد که پا توی کفش ما نکنید وگرنه شما را له می‌کنیم. اما لازم می‌دانم که مردم را به دیدن فیلم «ماهورا» دعوت کنم.

 

این فیلم برای آن‌ها ساخته شده است و در واقع ادای دینی است به مردم سرزمینم. مردمی که هشت سال فارغ از هر برچسب و عنوان و نام قومی و قبیله‌ای کنار هم جنگیدند و داستان‌هایی پرشور از زندگی‌شان به ما رساندند و نادیده‌ گرفتن آن‌ها بی‌انصافی است.

 

محسن بوالحسنی

 

iran-newspaper.com
  • 9
  • 4
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
احسان قربان زاده بیوگرافی احسان قربان زاده؛ خواننده تازه کار موسیقی پاپ ایران

محل زندگی: تهران 

ملیت: ایرانی

حرفه: خواننده

سبک: پاپ و سنتی ایرانی

ساز: تنبک، باغلاما و گیتار

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
عقیل بن ابی طالب زندگینامه عقیل بن ابی طالب؛ از صحابه پیامبر و امام علی (ع)

تاریخ تولد: ده سال بعد از عام الفیل

محل تولد: مکه

محل زندگی: مکه، مدینه

دلیل شهرت: صحابه و پسرعموی محمد

درکذشت: دوران حکومت معاویه، مدینه

مدفن: بقیع

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
حسن معجونی بیوگرافی حسن معجونی بازیگر کمدی سینمای و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حسن معجونی

نام کامل: محمد حسن معجونی

تاریخ تولد: ۲۸ دی ۱۳۴۷

محل تولد: زنجان، ایران

حرفه: بازیگر، کارگردان، طراح، مدرس دانشگاه

تحصیلات: رشتهٔ ادبیات نمایشی از دانشکده سینما تئاتر دانشگاه هنر

آغاز فعالیت: ۱۳۷۵ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش