شنبه ۰۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۰:۲۱ - ۲۹ آذر ۱۳۹۷ کد خبر: ۹۷۰۹۰۷۶۲۴
فیلم و سینمای ایران

عطا مهراد و سیاوش جمالی از مستند «فریاد رو به باد» می‌گویند

فریاد رو به باد,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران

عطا مهراد و سیاوش جمالی دو جوان با استعداد و آینده‌دار سینمای مستند ایران، با اولین ساخته‌ خود «فریاد رو به باد» ضمن حضور در دو بخش مسابقه ملی و مسابقه بین‌الملل دوازدهمین دوره جشنواره سینماحقیقت، موفق به کسب جایزه ۴۰۰۰ دلاری بهترین مستند نیمه‌بلند بخش مسابقه بین‌الملل جشنواره شدند. با دو کارگردان مستند «فریاد رو به باد» گفت‌وگویی انجام دادیم که در ادامه می‌خوانید.

 

چرا پروسه تولید فیلم‌تان این‌قدر طولانی شد؟ آیا مسئله پژوهش و نگارش فیلم‌نامه بود یا شرایط کار زمان تولید را بالا برد؟

 

جمالی: نوشتن فیلم‎نامه در دنیای مستند از پیش‌تولید شروع می‌شود و تا زمان پُست‌پروداکشن و خروجی نهایی کار ادامه دارد. ما فیلم‌نامه «فریاد رو به باد» را پیش از شروع کار نوشته بودیم و خطوط اصلی داستان را می‌دانستیم، ولی طبق اتفاقاتی که می‌افتاد و قصه‌هایی که پیش می‌آمد، آن خطوط تعیین‌شده کمی جابه‌جا می‌شدند. ما از روز اول روی متن اصلی و اینکه تریتمنت و سیناپس مشخصی داشته باشیم به شدت تاکید کردیم و برای ارتقای دراماتورژی فیلم، کارهای روزمره‌ای انجام می‌دادیم. زمان چهارساله کار به این دلیل بود که دوست داشتیم قصه‌های ما به سرانجامی برسد.

یعنی در فیلم با یک قصه واحد روبه‌رو نیستیم؟

مهراد: ببینید، ما یک خط اصلی داریم که پیگیری یک رویا توسط یک نوجوان است اما در واقع آن قصه بهانه‌ای بود برای بازکردن درهایی در باب یک نوجوان ایرانی ساکن دروازه‌غار و شناخت آن محله. ویژگی مهم فیلم «فریاد رو به باد» این است که ما معمولا وقتی به محله‌هایی نظیر دروازه‌غار مراجعه می‌کنیم، آن‌قدر درگیر آسیب‌های اجتماعی مثل کارتن‌خوابی، اعتیاد و... می‌شویم که فراموش می‌کنیم تصویر خانه‌های آن محله‌ها را هم ببینیم. ما گفتیم آن تصاویر بارها از طریق رسانه‌های مختلف مخابره و دیده شده، پس ما از آنها عبور کردیم تا به دلِ یک خانه برویم که ببینیم یک نوجوان شانزده‌ ساله ساکن آن منطقه چه شکلی است. مثلا دیدیم چه جالب! او هم لپ‌تاپ دارد، دغدغه دارد، کارهای مختلفی انجام می‌دهد.

 

جمالی: در حقیقت ما گفتیم این قصه‌ بلوغ است. بلوغ در سن سیزده تا هجده‌سالگی اتفاق می‌افتد. به همین خاطر وقتی ما قصه بلوغ را بازگو می‌کنیم، یکی از ویژگی‌های چنین فیلم‌هایی آن است که نشان بدهیم شخصیت فیلم چه فکرهایی دارد و در این مسیر، فکرهایش در بوته آزمایش به کجا می‌رسند و آن فرد در نهایت چه آدمی می‌شود. ما دوست داشتیم این بلوغ و تغییر میثم را نشان بدهیم که اول به چه چیزی فکر می‌کند و در نهایت چه کسی است؟

 

مهراد: ضمن اینکه طبیعتا وقتی شما چهار سال درباره‌ یک آدم کار می‌کنید، عضوی از آن خانواده می‌شوید و فرصت ورود به بخشی از زوایا و خفایای زندگی آنها را پیدا می‌کنید که در یک پروژه سه‌‌ماهه اتفاق نمی‌افتد. آنها سفره دل‌شان را در این مدت کوتاه برای شما باز نمی‌کنند! یعنی همنشینی هم به ما اجازه ورود به سطوح جدیدتری از دغدغه‌های زندگی یک نوجوان ایرانی ساکنِ دروازه‌غار را می‌دهد.

 

این باعث تغییر دیدگاه جامعه نسبت به این طبقه اجتماعی می‌شود؟

مهراد: مهم‌ترین مسئله این است که نگاه خودش به خودش تغییر می‌کند. آنچه درباره کنتراست بین رویا و واقعیت گفتم، همین است. میثم یک رویا در ذهنش دارد و یک استعداد درونی و یک واقعیت محیطی که آیا آن واقعیت درونی و استعداد درونی با رویای ذهنی او سازگار است؟ این چیزی است که برای یک نوجوان قابل ‌تشخیص نیست. وقتی ما چهار سال او را همراهی می‌کنیم و او بیست‌ساله و بالغ می‌شود، به نتایج جدیدی در مورد خودش و زندگی‌اش می‌رسد.

 

با وجود این فضای بومی فیلم و سوژه، فکر می‌کنید مستندتان برای مخاطب جهانی جذاب و قابل‌درک خواهد بود؟

مهراد: چند نکته وجود دارد. طبیعتا وقتی ما شروع به تولید فیلم کردیم، با نگاه مخاطب جهانی ساختیم و قطعا در فیلم سطوحی برای مخاطب داخلی باز می‌شود که شاید برای مخاطب خارجی باز نشود، اما وقتی فیلم در بخش بین‌الملل هم انتخاب شده، به این دلیل است که هیئت انتخاب تشخیص داده فیلم ما خوانش بین‌المللی دارد و جایزه بهترین فیلم این بخش دلیل دیگر این مدعاست. ما امیدواریم فیلم در جشنواره‌های خارجی دیگری هم دیده بشود، ولی نکته دیگر این است که منطقه‌ای مثل دروازه‌غار ویژه تهران و ایران نیست. هر شهر بزرگی در جهان، مثل نیویورک، مکزیکوسیتی و لندن، یکی از این محله‌ها دارد و همه آدم‌ها آن محله‌ها را می‌شناسند. همه آدم‌ها دوران بلوغ و کله‌شقی را می‌شناسند. آرزو و شب به عشقِ چیزی خوابیدن را می‌شناسند! این‌ها ادبیات بومی نیست، پیام انسانی است.

 

جمالی: ضمن اینکه به اعتقاد ما، حتی قصه‌گویی هم یک چیز بین‌المللی است. وقتی همه این‌ها جمع می‌شود، نگاه ما هم این است که قصه‌ای بگوییم برای جمعیت خودمان و مردمِ دنیا.

 

ماجرای فیلم «فریاد رو به باد» چیست؟

عطا مهراد: فیلم درباره‌ پسر نوجوانی است که رویای خوانندگی در ذهنش دارد و در مسیر پیگیری آن رویا به موانعی برمی‌خورد اما مسئله اساسی این است که چون فیلمبرداری کار چهار سال طول کشید و سوژه را از سن ۱۵ تا ۱۹ سالگی دنبال کردیم، هم‌زمان دوره بلوغ شخصیت را هم می‌بینیم که چطور در کنتراست بین رویا و واقعیت زندگی به بلوغ می‌رسد و مسیر درست را انتخاب می‌کند.

 

وضعیت سینمای مستند ایران را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ به نظرتان قابل‌مقایسه با استانداردهای مستندسازی در جهان است؟

 

مهراد: ما در ایران کسانی را داریم که در بهترین سطوح سینمای جهان، مستندسازی می‌کنند. ما فیلم‌سازانی داشتیم که جایزه هوگوِ طلایی گرفتند. ما فیلم‌هایی داشتیم که جوایز تروفاز، بی‌اف‌آی، ساندنس و فول‌فریم گرفتند. این نشان می‌دهد ما فیلم‌سازانی داریم که در سطح یک جهان فعالیت می‌کنند. طبیعتا تعداد آنها نسبت به کل جامعه سینمای مستند کم است اما وجود دارند. به نظرم سینمای مستند ایران کاملا رو به جلو در حرکت است.

 

جمالی: معتقدم وضعیت سینمای مستند به مراتب بهتر از وضعیت سینمای داستانی است. اگر فهرست فیلم‌های موفق داستانی در ده سال گذشته را بگذارید مقابلِ فهرست فیلم‌های موفق مستند، می‌بینیم که فیلم‌سازان ایرانی گمنام زیادی در سینمای مستند هستند که در دنیا موفق می‌شوند و این در سینمای داستانی خیلی کمتر است. اگر کسانی مثل مهرداد اسکویی و اصغر فرهادی را با هم مقایسه کنید، می‌بینید که مهرداد اسکویی فقط اُسکار نگرفته، ولی خیلی از جوایز دیگر را بُرده است. ‌مهراد: از طرفی ما الان فقط یک اصغر فرهادی داریم که نماینده جدی سینمای داستانی در عرصه بین‌الملل است، اما در سینمای مستند می‌توانیم بیست فیلم‌ساز نام ببریم! امسال ما دو فیلم از دو فیلم‌ساز در ایدفا داریم که خیلی درباره‌شان نشنیده‌ایم. ما رخساره قائم‌مقامی را داریم، مهرداد اسکویی را داریم، علی راضی و آرش لاهوتی را داریم، ولی این یک جریان است، نه یک شخص. نکته اساسی این است.

 

احمدرضا حجارزاده

 

 

ebtekarnews.com
  • 17
  • 4
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
زهرا گونش بیوگرافی زهرا گونش؛ والیبالیست میلیونر ترکی

چکیده بیوگرافی زهرا گونش

نام کامل: زهرا گونش

تاریخ تولد: ۷ جولای ۱۹۹۹

محل تولد: استانبول، ترکیه

حرفه: والیبالیست

پست: پاسور و دفاع میانی

قد: ۱ متر و ۹۷ سانتی متر

ادامه
سوگل خلیق بیوگرافی سوگل خلیق بازیگر جوان سینمای ایران

تاریخ تولد: ۱۶ آبان ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر

آغاز فعالیت: ۱۳۸۷ تاکنون

تحصیلات: لیسانس کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنر تهران

ادامه
شیگرو میاموتو سفری به دنیای بازی های ویدیویی با شیگرو میاموتو

تاریخ تولد: ۱۶ نوامبر ۱۹۵۲

محل تولد: سونوبه، کیوتو، ژاپن 

ملیت: ژاپنی

حرفه: طراح بازی های کامپیوتری و نینتندو 

تحصیلات: کالج هنر کانازاوا

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش