جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳
۰۹:۵۲ - ۲۴ آبان ۱۳۹۸ کد خبر: ۹۸۰۸۰۵۳۲۵
فیلم و سینمای ایران

نگاهی به فیلم چشم و گوش بسته، یک کمدی محترم

فیلم چشم و گوش بسته,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران

فرزاد موتمن را می‌توان از معدود فیلمسازان باسواد امروز سینمای ایران دانست. فیلمسازی که تاریخ سینما را مثل کف دستش می‌شناسد، نظریه فیلم می‌داند و سینما را بر خلاف دیگر همکارانش از نظرگاه یک مورخ تدریس می‌کند نه تکنسین. اما سختی‌های فیلمسازی در ایران – خصوصا از لحاظ مالی – باعث شده تا وقتی کارنامه‌ی شخص محترم و با سوادی مثل موتمن را بررسی می‌کنیم، به چندپارگی و از هم گسیختگی عجیبی برسیم.

خود او همواره اظهار داشته که: «من کارگر سینمام» به این مفهوم که هر چیز بدهند می‌سازم. همین موضوع سبب شده تا در کارنامه‌ای که فیلم‌های شاعرانه و تجربی از قبیل «شب‌های روشن» و «سایه‌ روشن» حضور دارند، نام‌هایی مانند «پوپک و مش ماشالله» نیز به چشم بخورند. فیلم چشم و گوش بسته دومین اثر کمدی فرزاد موتمن است که به نظر می‌رسد ساخته شدن آن برای تداوم فیلمسازی او از لحاظ مالی اجتناب‌ناپذیر باشد.

«چشم و گوش بسته» اساسا فیلم بدی نیست. یک فیلم در گونه‌ی زوج هنری است که گهگاه می‌تواند لبخندی بر لب بیاورد. نقطه مثبت اساسی‌اش را می‌توان مبتذل نبودن آن دانست. در روزهایی که سینمای کمدی در ایران با آثار سطح پایین و توهین آمیزی مثل «مطرب»ها و «رحمان ۱۴۰۰»ها تعریف می‌شود، فرزاد موتمن با «چشم و گوش بسته» نه به مردم توهین می‌کند، نه وطنش را می‌فروشد و نه از ایرانی‌ها بدش می‌آید. و در سینمای امروز ما معجزه‌ایست فیلم کمدی ساختن و به دام این‌ها نیفتادن.

فیلم داستان دو شخصیت که یکی نابینا و دیگری ناشنواست را روایت می‌کند. شخصیت ناشنوا (امین حیایی) مغازه فروش لوازم آرایشی دارد. یک روز مردی سراسیمه به مغازه او می‌آید و کیفی فلزی را در آن‌جا پنهان می‌کند. سپس زنی با چهره اغواگر و چرم پوش (آناهیتا درگاهی) با شلیک گلوله او را به قتل می‌رساند منتهی حیایی نمی‌شنود و در نتیجه دیر متوجه می‌شود و فقط لحظه آخر کفش‌های چرمی زن را می‌بیند. از سوی دیگر شخصیت نابینا (بهرام افشاری) صدای گلوله را می‌شنود و بوی عطر زن را حس می‌کند. در شرایطی که این دو با جنازه رو به رو می‌شوند، پلیس سر می‌رسد و به اشتباه آن‌ها را دستگیر می‌کند.

داستان در یک روز از صبح تا عصر روایت می‌شود. دو کاراکتر اصلی فیلم از صبح درگیر ماجرایی می‌شوند که در آن بی‌گناهند و در یک نصفه روز تلاش می‌کنند تا بی‌گناهی خود را ثابت کنند. پیرنگ ماجرا بر سر دستیابی به یک کیف اسرارآمیز استوار است. قهرمان‌های فیلم و خلافکاران همه به دنبال کیف هستند؛ قهرمانان برای نجات خود و اثبات ماجرا به پلیس و خلافکاران نیز به دستور رئیسشان. در این میان با ادای دینی به فیلم «پالپ فیکشن» محتوای کیف تا آخر هم معلوم نمی‌شود. هر بار که در کیف باز می‌شود، دوربین ری‌اکشن شخصیت‌ها را می‌گیرد و نور سبزی که از کیف ساطع می‌شود سبب می‌شود تا احتمال دهیم الماسی نایاب درون کیف است.

ایده اصلی پلات فیلم موقعیتی شبیه به یکی از فیلم‌های کمدی آرتور هیلر به نام «see no evil hear no evil» دارد. موقعیتی که در آن یکی از دو شخصیت اصلی کور است و نمی‌بیند و دیگری کر است نمی‌شنود. کنار هم قرار گرفتن این دو در لحظات بحرانی و شرایطی که انسان به تمام حواس پنج‌گانه‌اش برای رهایی از مخمصه نیاز دارد بار اصلی کمدی ماجرا را در هر دو فیلم به دوش می‌کشد. در این دقایق است که ما متوجه می‌شویم که هر دو شخصیت به یکدیگر نیاز دارند. آن‌ها نمی‌توانند بدون یکدیگر حتی قدمی پیش بروند و فقط با همکاری یکدیگر است که موفق می‌شوند مشکلات را یکی یکی کنار بزنند و زنده بمانند. در واقع نقصان کاراکترهای فیلم کارکرد دراماتیک مناسب در پیرنگ ایفا می‌کند و موتمن نیز به خوبی از ترکیب آن‌ها با یکدیگر شوخی می‌سازد.

جالب‌تر آن‌که هر کدام در کنار نقاط ضعف خود نقاط قوتی هم دارند که به کار می‌آید. حیایی با آن که نمی‌شنود اما توانایی لب‌خوانی حتی از فواصل دور را دارد. همین قابلیت است که سبب کشف مکان قرارها از زبان خلافکاران می‌شود. از سوی دیگر افشاری که نمی‌بیند قابلیت بویایی عجیبی دارد به طوری که با بو کردن افراد حقایق زیادی را درباره آن‌ها می‌فهمد. علاوه بر آن او که قبلا در ورزش بوکس فعالیت داشته و در همین راه چشمانش را از دست داده، قدرت مشت‌زنی بالایی دارد و اگر درست هدایت شود ضربات ویران‌کننده‌ای به حریفش می‌زند.

خلافکاران فیلم هم یک زوج دو نفره متشکل از آناهیتا درگاهی و پوریا پورسرخ هستند. درگاهی با شمایلی از یک فم فتال که در عین حال قاتل است قبلا هم در سینمای ایران و هم جهان نمونه‌های بسیاری داشته است. از طرف دیگر پورسرخ فاجعه است. او با شخصیتی پرداخت نشده و بازی بسیار بد سبب شده تا تیم سمت خلافکاران یک شکست کامل در مقابل تیم قهرمانان داستان و همکاری پرداخت شده‌شان به حساب بیایند. رئیس این‌ها مانی حقیقی است که به شکلی کنایی نابیناست. نابینایی او اما برخلاف نابینایی افشاری دکوراتیو است و آن‌چنان به کمک پیشبرد درام نمی‌آید؛ مگر در یک صحنه بامزه تقابل این دو.

کمدی فیلم گاهی کلامی است و گاهی نزدیک به المان‌های کمدی اسلپ استیک. بهرام افشاری به دفعات به در و دیوار می‌خورد. تعداد این شوخی‌های فیزیکی قدری زیاد است و مخاطب از جایی ممکن است با خود فکر کند دیگر چقدر به زمین خوردن یک فرد کور بخندم؟ کمدی‌های کلامی نیز گاهی لنگ می‌زند. به طور کلی دیالوگ نویسی فیلم در برخی قسمت‌ها مشکل دارد و بعضی دیالوگ‌ها مشخصا برای بازیگر نوشته‌ نشده‌اند. برای مثال دیالوگ‌های لیندا کیانی هم لوس‌اند و هم اساسا از جایی که بازیگر خوبی نیست به بدترین شکل ممکن بیان می‌شوند. همین موضوع لحظات کمیک دیگر را هم تحت‌الشعاع قرار می‌دهد و باعث می‌شود فیلم از بالانس مناسب یک کمدی خارج شود.

پایان‌بندی فیلم نیز غافل‌گیر کننده است. در شرایطی که به نظر می‌رسد یکی از پایان‌بندی‌های آبکی کمدی‌های تجاری انتظارمان را می‌کشد، فیلمنامه با چرخشی مناسب کاراکترها را در موقعیت جدیدی قرار می‌دهد؛ موقعیتی که باعث می‌شود با اتمام طرح و توطئه‌ی فیلم، داستان تمام نشود و همچنان ادامه داشته باشد. شاید فضای عاشقانه پایانی فیلم بین لیندا کیانی و امین حیایی خام و قابل تصور باشد، اما به هر حال باید پذیرفت که «چشم و گوش بسته» مجبور است از سنت‌های سینمای تجاری تبعیت کند. هر چند که اساسا عشق بین این دو خام دستانه و پرداخت نشده و خلق الساعه شکل می‌گیرد.

«چشم و گوش بسته» را نباید چندان جدی گرفت. فیلم قرار است سرگرم کند و مفرح باشد که تقریبا در این کار موفق است. در این چند روز که فیلم اکران شده یکی از منتقدان – اتفاقا سخت‌گیر – شروع به تبلیغات و خط دادن به خبرگزاری‌ها به نفع فیلم کرده است و سعی می‌کند تا آن را به عنوان فیلمی درخشان از ژانر کمدی جا بیندازد.

برخلاف خود فرزاد موتمن که می‌دانست فیلمش دستاورد هنری آن‌چنان بزرگی نیست و سعی کرد آن را مسکوت نگه‌دارد و تبلیغات خاصی نیز برای آن نکرد. آقای منتقد اما به خاطر این که خودش مجری طرح فیلم است، این صحبت‌ها را می‌کند. جدی نگیرید و از این حواشی عبور کنید، زیرا هیچ بقالی نمی‌گوید ماست من ترش است!

digikala.com
  • 9
  • 5
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
علی نصیریان بیوگرافی علی نصیریان؛ پیشکسوت صنعت بازیگری ایران

تاریخ تولد: ۱۵ بهمن ۱۳۱۳

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر، نویسنده و کارگردان

آغاز فعالیت: ۱۳۲۹ تاکنون

تحصیلات: دانش آموخته مدرسه تئاتر در رشته هنرپیشگی

ادامه
پاوان افسر بیوگرافی پاوان افسر بازیگر تازه کار سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۲۷ تیر ۱۳۶۳ 

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر 

آغاز فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

تحصیلات: لیسانس رشته ی مدیریت بازرگانی

ادامه
امین پیل علی بیوگرافی امین پیل علی بازیکن تازه نفس فوتبال ایران

تاریخ تولد: ۱۷ دی ۱۳۸۱

محل تولد: گیلان

حرفه: فوتبالیست

پست: هافبک

تیم: تیم ملی فوتبال ایران

شماره پیراهن: ۱۵

ادامه
ابوطالب بن عبدالمطلب زندگینامه ابوطالب بن عبدالمطلب پدر امام علی (ع)

تاریخ تولد: ۳۵ پیش از عام‌الفیل

محل تولد: مکه

دیگر نام ها: عبدالمطلب، عبدالمناف، عمران

دلیل شهرت: رئیس قبیله بنی هاشم، پدر امام علی (ع)، عمو و حامی حضرت محمد (ص)

درگذشت: سال دهم بعثت

آرامگاه: مکه در گورستان ابوطالب

ادامه
رودریگو هرناندز بیوگرافی «رودریگو هرناندز»؛ ستاره ای فراتر از یک فوتبالیست | هوش و تفکر رمز موفقیت رودری

تاریخ تولد: ۲۲ ژوئن ۱۹۹۶

محل تولد: مادرید، اسپانیا

حرفه: فوتبالیست 

پست: هافبک دفاعی

باشگاه: منچسترسیتی

قد: ۱ متر ۹۱ سانتی متر

ادامه
موسی التماری بیوگرافی موسی التماری بازیکن فوتبال اردنی

تاریخ تولد: ۱۰ ژوئن ۱۹۹۷

محل تولد: امان، اردن

حرفه: فوتبالیست

باشگاه کنونی: باشگاه فوتبال مون‌پلیه فرانسه

پست: مهاجم

قد: ۱ متر ۷۶ سانتی متر

ادامه
اوسمار ویرا بیوگرافی اوسمار ویرا سرمربی تیم پرسپولیس

تاریخ تولد: ۳ ژوئیه ۱۹۷۵

محل تولد: ریو گرانده دو سول ، برزیل

حرفه: سرمربی تیم فوتبال

باشگاه کنونی: پرسپولیس

آغاز فعالیت: سال ۱۹۹۴

ادامه
اوستون ارونوف بیوگرافی اوستون ارونوف بازیکن فوتبال ازبکی در تیم های ایرانی

چکیده بیوگرافی اوستون ارونوف

نام کامل: اوستون رستم اوگلی اورونوف

تاریخ تولد: ۱۹ دسامبر ۲۰۰۰

محل تولد: نوایی، ازبکستان

حرفه: فوتبالیست

پست: هافبک تهاجمی

باشگاه کنونی: پرسپولیس

ادامه
اکرم عفیف بیوگرافی اکرم عفیف بازیکن برتر تیم ملی قطر

تاریخ تولد: ۱۸ نوامبر ۱۹۹۶

محل تولد: دوحه، قطر

حرفه: فوتبالیست

پست: وینگر

باشگاه کنونی: السد قطر

قد: ۱ متر ۷۶ سانتی متر

ادامه
دیالوگ های آنشرلی

دیالوگ های آنشرلی در این مقاله از سرپوش به بررسی جذابیت های دیالوگ های آنشرلی در سینما و تئاتر می‌پردازیم. آنشرلی، با تاریخچه‌ای غنی در حوزه فرهنگ و هنر، دارای دیالوگ‌هایی است که علاوه بر ارتقاء داستان، به عنوان نمونه‌هایی برجسته از زبان هنری در این صنایع شناخته می‌شوند. اثر آنشرلی  کتاب "آنشرلی" نوشته لوسی ماد مونتگمری، داستان دختری به نام آن شرلی است که در یتیم خانه بزرگ شده و به یک خانواده ثروتمند در شهر مونک هاوس نیو برونزویک در کانادا فروخته می شود. آن شرلی دختری کنجکاو، مهربان و خلاق است که با دیالوگ های خود، شخصیتی دوست داشتنی و ماندگار در ذهن خوانندگان ایجاد کرده است. انیمیشن آنشرلی انیمیشن "آنشرلی" که در سال ۱۹۷۹ در ژاپن ساخته شده است، اقتباسی از رمان "آن در گرین گیبلز" نوشته لوسی ماد مونتگمری است. این انیمیشن، داستان دختری به نام آن شرلی را روایت می کند که در یتیم خانه بزرگ شده و به یک خانواده ثروتمند در شهر مونک هاوس نیو برونزویک در کانادا فروخته می شود. شخصیت های آنشرلی شخصیت های اصلی انیمیشن آنشرلی عبارتند از: آن شرلی: دختری کنجکاو، مهربان و خلاق که با موهای قرمز و شخصیت دوست داشتنی خود، یکی از محبوب ترین شخصیت های ادبیات کودکان است. مریلا کاترین کاتبرت: خواهر بزرگ تر ماتیو کاتبرت که با برادرش در مزرعه گرین گیبلز زندگی می کند. مریلا زنی سخت کوش و جدی است که در ابتدا از حضور آن شرلی در خانه خود خوشحال نیست. ماتیو کاتبرت: برادر کوچک تر مریلا که مردی مهربان و ساده دل است که به سرعت با آن شرلی دوست می شود. دیانا براری: دختر همسایه کاتبرت ها که با آن شرلی دوست می شود. دیانا دختری مهربان و ساده دل است که به سرعت با آن شرلی دوست می شود. دیالوگ های انیمیشن آنشرلی داستان انیمیشن آنشرلی داستان انیمیشن آنشرلی، همانند داستان رمان، از این قرار است که آن شرلی، دختری یتیم که در یتیم خانه بزرگ شده است، توسط خواهر و برادری به نام های مریلا و ماتیو کاتبرت به فرزندخواندگی پذیرفته می شود. مریلا و ماتیو، آن شرلی را برای کمک به انجام کارهای خانه و مزرعه می خواهند. آن شرلی، با موهای قرمز آتشین و شخصیت دوست داشتنی خود، به سرعت با مریلا و ماتیو و همچنین با همسایه آنها، دیانا براری، دوست می شود. آن شرلی، با ماجراجویی ها و شیطنت های خود، زندگی کاتبرت ها را زیر و رو می کند و به آنها یاد می دهد که چگونه از زندگی لذت ببرند. نکات مثبت آنشرلی انیمیشن آنشرلی، از جمله انیمیشن های ماندگار و خاطره انگیزی است که با داستان جذاب و شخصیت های دوست داشتنی خود، مخاطبان زیادی را به خود جذب کرده است. از جمله نکات مثبت این انیمیشن می توان به موارد زیر اشاره کرد: - داستان انیمیشن آنشرلی، همانند داستان رمان، داستانی جذاب و پرکشش است که مخاطبان را از ابتدا تا انتها درگیر خود می کند. - شخصیت های انیمیشن آنشرلی، از جمله آن شرلی، مریلا، ماتیو و دیانا، شخصیت هایی دوست داشتنی هستند که مخاطبان با آنها ارتباط برقرار می کنند. - انیمیشن آنشرلی، پیام های مثبتی مانند اهمیت خانواده، دوستی و امید را به مخاطبان خود منتقل می کند. دیالوگ های شخصیت آنشرلی دیالوگ های آنشرلی دیالوگ های آنشرلی، بیانگر شخصیت او هستند. او دختری کنجکاو و ماجراجو است که همیشه به دنبال یادگیری چیزهای جدید است. این ویژگی در دیالوگ های او به وضوح دیده می شود. برای مثال، در یکی از دیالوگ ها، آنشرلی از معلم خود می پرسد: "حتی اگر دنیا بد باشد، همیشه چیزهای خوب هم وجود دارد." " تصور اینکه شما یک ملکه هستید واقعا عالی است. شما بدون هیچ گونه ناراحتی از آن لذت می برید و هر زمان که بخواهید می توانید از ملکه بودن دست بردارید، کاری که در زندگی واقعی نمی توانید انجام دهید." "این یک چیز خوب در مورد این جهان است ... همیشه بهارهای بیشتری وجود دارد." "وقتی فکر می‌کنم قرار است اتفاق خوبی بیفتد، به نظر می‌رسد که بر روی بال‌های انتظار پرواز می‌کنم. و سپس اولین چیزی که متوجه می شوم با یک ضربت به زمین می افتم. اما واقعاً ماریلا، قسمت پرواز تا زمانی که ادامه دارد با شکوه است... مثل اوج گرفتن در غروب خورشید است. من فکر می‌کنم که تقریباً تاوان ضربه را می‌پردازد." "خب، نمی توان یکدفعه عادت دختر بچه بودن را کنار گذاشت." "شاید... شاید... عشق به طور طبیعی از یک دوستی زیبا آشکار شد، مانند گل رز طلایی که از غلاف سبزش می لغزد."  "این یک ایده دوست داشتنی است، دایانا؛ زندگی کردن به گونه ای که نامت را زیبا کنی، حتی اگر در آغاز زیبا نبود... آن را در افکار مردم برای چیزی آنقدر دوست داشتنی و دلپذیر قرار می دهد که هرگز به تنهایی به آن فکر نمی کنند." "شاید، به هر حال، عاشقانه مانند یک شوالیه که سوار اسب می‌شود، با شکوه و هیاهوی وارد زندگی انسان نشده باشد. شاید مثل یک دوست قدیمی از راه‌های آرام به سمت آدم خزید..." "خب، همه ما اشتباه می کنیم، عزیزم، پس فقط آن را پشت سر بگذار. ما باید از اشتباهات خود پشیمان باشیم و از آنها درس بگیریم، اما هرگز آنها را با خود به آینده منتقل نکنیم." "من معتقدم که زیباترین و شیرین ترین روزها، روزهایی نیستند که در آن اتفاقات بسیار باشکوه یا شگفت انگیز یا هیجان انگیزی رخ دهد، بلکه فقط روزهایی هستند که لذت های کوچک ساده ای را به ارمغان می آورند و به آرامی یکدیگر را دنبال می کنند، مانند مرواریدهایی که از یک رشته می لغزند." "من از دوستی بسیار سپاسگزارم. زندگی را بسیار زیبا می کند." "این بدترین دوران بزرگ شدن است و من در حال درک آن هستم. چیزهایی که در دوران کودکی خیلی می‌خواستی، وقتی به آنها دست پیدا می‌کردی، به نظرت چندان شگفت‌انگیز به نظر نمی‌رسند." "آیا خوب نیست که فکر کنیم فردا روز جدیدی است که هنوز هیچ اشتباهی در آن وجود ندارد." دیالوگ های ماندگار آنشرلی "این خیلی خوب است که در مورد غم ها بخوانید و تصور کنید که قهرمانانه از طریق آنها زندگی می کنید، اما وقتی واقعاً آنها را دارید، خیلی خوب نیست" "خیلی آسان است که شرور باشی بدون اینکه بدانی." "اما واقعاً ماریلا، نمی‌توان در چنین دنیای جالبی برای مدت طولانی غمگین ماند، می‌تواند؟" "زندگی ارزش زیستن را دارد تا زمانی که خنده در آن باشد." "تجربه من این بوده است که شما تقریباً همیشه می توانید از چیزهایی لذت ببرید، اگر تصمیم خود را محکم بگیرید که این کار را انجام دهید." "دنیای قدیمی عزیز تو بسیار دوست داشتنی هستی و من خوشحالم که در تو زنده هستم." "چرا مردم باید برای دعا زانو بزنند؟ اگر واقعاً می خواستم دعا کنم به شما می گویم که چه کار می کردم. من به تنهایی یا در جنگل های عمیق و عمیق به یک میدان بزرگ بزرگ می رفتم و به آسمان - بالا - بالا - بالا - به آن آسمان آبی دوست داشتنی نگاه می کردم که انگار پایانی برای آن وجود ندارد. آبی بودن و سپس من فقط یک دعا را احساس می کنم." "این یکی از مزایای سیزده سالگی است که شما خیلی بیشتر از زمانی که فقط دوازده ساله بودید می دانید" "تا زمانی که نمردی هرگز از غافلگیر شدن در امان نیستی" "کیک‌ ها یک عادت وحشتناک دارند که وقتی می‌ خواهید خوب باشند بد می‌ شوند" "آنه تمام عاشقانه هایت را رها نکن اندکی از آن چیز خوبی است البته نه زیاد اما کمی از آن را حفظ کن" دیالوگ های زیبای آنشرلی سخن پایانی درباره دیالوگ های آنشرلی دیالوگ های آنشرلی، بخشی از جذابیت این شخصیت دوست داشتنی هستند. این دیالوگ ها، شخصیت، امید، خوش بینی و عشق به طبیعت آنشرلی را به خوبی بیان می کنند. گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش