یکی از فیلمهای روی پرده سینماهای کشور، فیلم هزارتوست. درامی معمایی که گروه سازنده فیلم خلاصه داستانش را چنین تعریف کردهاند: «زندگی یک هزارتوی پیچیده است، همه آدمها دنبال راهی برای فرار هستند، اما فقط یک مسیر خروج وجود دارد و تا موقعی که به مرکزش نرسی متوجهش نمیشوی!»
هزارتو بهرغم روایت متفاوت داستان تکان دهندهاش با استقبال خوبی از سوی بینندگان مواجه شده است.
امیرحسین ترابی، کارگردان فیلم میگوید: «پیش از اتفاقات اخیر، خوب پیش میرفتیم و حتی فروشمان در دو هفته به حدود سهمیلیارد تومان رسید که برای یک فیلم غیرکمدی خیلی هم خوب است.» با اینحال کارگردان فیلم هزارتو به ادامه اکران فیلم خوشبین است: «امیدوارم دوباره تماشاگران به حال و هوای سینما رفتن بازگردند و دوباره سالنها شلوغ شود. با اینکه فعلا حداقل به این زودیها بعید است.»
هزارتو که بعد از حدود یک ماه از آغاز اکرانش حدود چهارمیلیارد و چهارصدمیلیون فروخته، از حضور شهاب حسینی، ساره بیات، غزاله نظر، پژمان جمشیدی، شیرین یزدانبخش، مریم معصومی و فریبا جدیکار بهره برده است.
کارگردان این فیلم، امیرحسین ترابی در گفتوگو با «شهروند» از فیلمش میگوید، از دشواریهای فیلم اولی بودن و از بهانهای که باعث تغییر نام فیلم شد.
ساخت فیلمی چون هزارتو برای کارگردان فیلم اولی اتفاق خوبی است که فارغ از ضعف و قوتهایش از جریان سینمای روز متفاوت است. اما بههرحال بیشک از ابتدا آگاه به دشواریهای این راه بودهاید که در تنگنای سینمای اجتماعی فیلمی تند و تلخ را روی پرده بفرستید. وضعیتی که امکان و احتمال اندکی برای موفقیت پیش پای فیلمساز قرار میدهد و ریسک بالایی دارد...
دقیقا. این یک عرصه ریسکی است. جنبه ناراحتکنندهتر قضیه هم این است که ما در منگنه فیلمهای خوب کمدی قرار نداریم، بلکه تمایل به کمدیها و دیالوگهای سطحی بیشتر شده است. اگر یک کمدی خوب بفروشد، نهتنها ایرادی ندارد که خوب هم هست. اما متاسفانه در سالهای اخیر کمدیهای سینمای ما به جای اتکا به داستان و موقعیت به یکسری دیالوگهای سخیف تکیه کرده و همراه با خود سطح ذائقه مردم را هم پایین کشیدهاند.
در چنین شرایطی چگونه توانستید گروه را که عوامل صاحبنامی هم دارد، با خودتان همراه کنید؟ بازیگرانی که این روزها بدجور در وادی رکوردشکنی و دستمزدهای عجیبوغریب افتادهاند و راضیکردنشان برای حضور در فیلم کارگردان فیلم اولی کار راحتی نباید باشد...
وقتی شما کارگردان فیلم اولی هستید، آن پوئن اولیه را که بازیگران با شناخت کارگردان و فیلمهای سابقش به او اعتمادمیکنند، ندارید. در این شرایط بازیگرها تنها چیزی که در دستشان است، قصه کار است و باید به آن اعتماد کنند.
و چون قصه در سینمای ما کمیاب شده، پوئن مثبتی هم میتواند باشد. نه؟
برای ما که این اتفاق افتاد و بازیگران خوب و حرفهای و اسمی هزارتو با اتکا به آن ترغیب شدند در فیلم بازی کنند. اما آن حرفی که درباره کمیابشدن قصه در سینمای امروز گفتید، کاملا درست است. در سینمای ایران متاسفانه قصهگویی کمرنگ شده و چون تهیهکنندگان هم میبینند مخاطب از کمدیهای بیداستان استقبال میکند، آنها هم ترجیح میدهند روی فیلمی سرمایهگذاری کنند که گیشه تضمینشدهای داشته باشد.
یعنی بازیگرانی چون شهاب حسینی و ساره بیات و حتی پژمان جمشیدی که این روزها روی بورس است، تنها بهواسطه داستان هزارتو جذب آن شدند؟
انتخاب بازیگران سرشناس برای هر فیلمسازی دشوار است و باید خیلی چیزها را مراعات کنید. اما برای فیلم اولی از آن هم سختتر است. البته خوشبختانه من با اینکه این فیلم اولم بود، اما بسیاری از دشواریهای فیلم اولیها را نداشتم. مثلا قرار نبود خودم را ثابت کنم، چون در حیطه کاری تبلیغات و تیزرسازی جزو آدمهای شناختهشده بودم و عوامل کار همه تیزرهایم را دیده بودند و میدانستند از نظر فنی و تکنیکی چه تواناییهایی دارم.
ولی باز هم فیلم اولی بودید دیگر. تبلیغات و سینما باوجود شباهتهای ظاهریشان دو دنیای متفاوت هستند. نه؟
حرفتان را قبول دارم، اما همینها هم میتوانند نشان دهند که یک نفر اینکاره هست یا نه.
و حالا به هر ترتیبی اعتماد عوامل مطرح کار را جذب کردید. در مورد تمام بازیگران با اتکا به این مسائل پیش رفتید؟ میخواهم بدانم پول چه نقشی در ترغیب بازیگران داشت؟
ما دستمزدهای آنچنانی ندادیم. اما در پاسخ شما باید بگویم شاید مهمترین عامل موثر در کستینگ این کار رفاقت دیرینه من و شهاب حسینی بود که خیلی دوست داشتیم با هم کار کنیم، ولی نمیشد، تا اینکه این بار این اتفاق افتاد و همین امر باعث شد دیگر بازیگران هم به کار اعتماد کنند. شهاب یک دوست درجه یک است و یک آدم درجه یک. او هم بازیگر توانایی است و هم انسان شگفتانگیزی با قلبی مهربان که دوست دارد اگر کمکی از دستش برمیآید، دریغ نکند. در فیلم ما هم حضورش خیلی در ساختهشده آن کمک کرد، بهخصوص در شکلگیری کستینگ کار. بههرحال وقتی بازیگری مثل شهاب حسینی در فیلمی حضور پیدا میکند، یکجوری آن کار را قابل اعتماد میکند، چون بقیه هم فکر میکنند شهاب حتما چیزی در کار دیده که در آن حضور یافته است.
شما در هزارتو روی قصهای تمرکز کردهاید که در سالهای اخیر دستمایه چند فیلم دیگر هم قرار گرفته و در اغلب اوقات هم مورد انتقاد واقع شده است و آن چیزی نیست جز نمایش اتفاقات دردناک بر پایه حضور آسیبپذیر یک کودک...
درست است و البته نمیدانم ایراد این قضیه کجاست...
آنجایی که اتفاقات دردناکی که بر یک کودک حادث میآید، تلخی فیلم را تحملناپذیر میکند...
بگذارید اول از اینجا آغاز کنم که ایده اولیه فیلم از پروندهای جنایی شکل گرفته، یعنی ماجرای گمشدن بچه ساخته ذهن ما نبوده که گفته شود برای سوءاستفاده از احساسات مخاطب آن را در قصه گنجاندهایم. مورد دوم این است که در هزارتوی داستان اصلی گمشدن بچه نیست، تمرکز ما بر خانوادهها و به عبارت بهتر روایت ارتباطات و خیانتهای موجود در بطن این خانوادههاست. اما حتی اگر اصل فیلم ما داستان آن بچه بود هم ایرادی نداشت. درباره آن تلخی هم باید بگویم که قرار نیست همه فیلمها شیرین باشند. بگذریم از اینکه از نظر خودم هزارتو فیلمی تلخ نیست. ماجرای بچه هم بیش از اینکه تلخ باشد، تاثیرگذار است.
تلخی فیلم، نه فقط در مورد بچه که در کلیت آن، در روابط بین آدمها و در کل در نگاه شما به جامعه نیز دیده میشود. البته این را بهعنوان نکته منفی نمیگویم و بر این باورم سینماگر حق دارد نگاه اجتماعی خودش را در فیلم ارایهدهد.
بله، من اما این نگاه را هم تلخ نمیدانم، بلکه به نظرم واقعبینی است. اگر نگاهی به اجتماع بیندازید، حتی در نگاهی گذرا هم معلوم است که در جامعهای هستیم که بیصداقتی در آن بیداد میکند. دروغ، پنهانکاری و مسائلی از این دست بلایی سر جامعه آورده که بیراه نیست اگر بگویم همهمان در یک لابیرنت گیر افتادهایم و مدام دور خود میچرخیم.
چرا نام فیلم از لابیرنت به هزارتو تغییر کرد؟
همانطور که میدانید «لابیرنت» در لغت به معنای «هزارتو» است. پس تغییر اسم شاید از نظر محتوای کار آسیب چندانی به ما نزده. اما مشکل آنجاست که ما با نام «لابیرنت» پروانه ساخت گرفته و تبلیغاتمان را براساس این اسم انجام داده بودیم. اگر یادتان باشد در جشنواره جهانی هم با نام لابیرنت به نمایش درآمدیم. اما نمیدانم چه شد زمانی که برای دریافت پروانه نمایش رفتیم، گفتند نام فیلم باید فارسی باشد. این اتفاق درحالی رخ داد که همزمان چند فیلم دیگر با نام خارجی پروانه گرفتند و از اول سال تاکنون فیلمهای زیادی اسم خارجی داشتهاند.
اما ظاهرا آسیب چندانی به فیلم وارد نشده است. فروش خوب هزارتو نشان میدهد حتی اگر کمپین تبلیغاتیتان با نام لابیرنت بوده، اما تماشاگران هزارتو و ارتباط آن را با لابیرنت شناختهاند...
به هر حال فراموش نکنید که من سالهاست کار تبلیغات میکنم و شناخت خوبی از این وادی دارم، بنابراین با تبلیغات درست و علمی تلاش کردیم نام جدید هزارتو را جا بیندازیم. درواقع از حدود یک ماه مانده به نمایش عمومی «هزارتو» کمپینی تشکیلدادیم و فضای فیلم را به مردم معرفی کردیم.
فضایی که پیش از اکران فیلمتان به نظر نمیرسید چندان هم مورد استقبال مردم قرار بگیرد. شما خودتان از این موضوع نمیترسیدید؟
نه. ما به این موضوع اعتقاد داریم که تماشاگران امروز باهوشتر از بینندگان سالهای پیش هستند و اگر خوراک مناسب به آنها داده شود، یعنی فیلمهایی از ژانرهای گوناگون روی پرده بیاید، آنها خوب بلدند از این فرصت استفاده کنند. پیش از ساخت هزارتو چند نفر از دوستانم میگفتند که شاید روایت فیلم از سطح تماشاگران عامه ما بالاتر باشد و این ممکن است مانع از برقراری ارتباط شود. اما من به تماشاگران باور داشتم. ما الان تماشاگرانمان فیلمها و سریالهای روز دنیا را با کمترین فاصله زمانی دنبال میکنند، بنابراین روایت غیرکلیشهای فیلم نمیتواند مانع از ارتباط آنان با اثر شود.
راستی، در پایان میتوانید بگویید از اینکه شما و چند نفر دیگر از فیلمسازان جدید را به دنبالهروی از اصغر فرهادی متهم میکنند، چه حالی دارید؟
اول باید این را بگویم که اصغر فرهادی کارگردان قابل احترام و افتخارآفرینی است که سینمای ما در بسیاری از جنبهها، ازجمله در زمینه نظام مهندسی فیلمنامه به ایشان مدیون است. من اگر از ایشان تاثیری هم گرفته باشم، در این زمینه است که فکر میکنم همه باید این کار را بکنند. غیر از آن من امیر حسین ترابی هستم و فیلمی به نام هزارتو ساختهام، که کاملا مال من، از ذهن من و با تخیل من است و جز این چیزی نیست.
پولاد امین
- 14
- 5