شنبه ۲۱ تیر ۱۴۰۴
۱۷:۵۶ - ۰۷ آذر ۱۳۹۸ کد خبر: ۹۸۰۹۰۱۰۵۸
فیلم و سینمای ایران

رو در رو با کارگردان فیلم هزارتو

همه در یک لابیرنت گیر افتاده‌ایم

فیلم هزارتو,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران

یکی از فیلم‌های روی پرده سینماهای کشور، فیلم هزارتوست. درامی معمایی که گروه سازنده فیلم خلاصه داستانش را ‏چنین تعریف کرده‌اند: «زندگی یک هزارتوی پیچیده‌ است، همه آدم‌ها دنبال راهی برای فرار هستند، اما فقط یک مسیر خروج ‏وجود دارد و تا موقعی که به مرکزش نرسی متوجهش نمی‌شوی!»

هزارتو به‌رغم روایت متفاوت داستان تکان دهنده‌اش با استقبال خوبی از سوی بینندگان مواجه شده است.

امیرحسین ترابی، کارگردان ‏فیلم می‌گوید: «پیش از اتفاقات اخیر، خوب پیش می‌رفتیم و حتی فروش‌مان در دو هفته به حدود سه‌میلیارد تومان رسید که برای ‏یک فیلم غیرکمدی خیلی هم خوب است.» با این‌حال کارگردان فیلم هزارتو به ادامه اکران فیلم خوشبین است:   «امیدوارم دوباره ‏تماشاگران به حال و هوای سینما رفتن بازگردند و دوباره سالن‌ها شلوغ شود. با اینکه فعلا حداقل به این زودی‌ها بعید است.» ‏

هزارتو که بعد از حدود یک ماه از آغاز اکرانش حدود چهار‌میلیارد و چهارصد‌میلیون فروخته، از حضور شهاب حسینی، ساره ‏بیات، غزاله نظر، پژمان جمشیدی، شیرین یزدان‌‎بخش، مریم معصومی و فریبا جدی‌کار بهره برده است.

کارگردان این فیلم، ‏امیرحسین ترابی در گفت‌وگو با «شهروند» از فیلمش می‌گوید، از دشواری‌های فیلم اولی بودن و از بهانه‌ای که باعث تغییر نام فیلم ‏شد.

 

ساخت فیلمی چون هزارتو برای کارگردان فیلم اولی اتفاق خوبی است که فارغ از ضعف و قوت‌هایش از جریان سینمای روز متفاوت است. اما به‌هرحال بی‌شک از ابتدا آگاه به دشواری‌های این راه بوده‌اید که در تنگنای سینمای اجتماعی فیلمی تند و تلخ را روی پرده بفرستید. وضعیتی که امکان و احتمال اندکی برای موفقیت پیش پای فیلمساز قرار می‌دهد و ریسک بالایی دارد...

دقیقا. این یک عرصه ریسکی است. جنبه ناراحت‌کننده‌تر قضیه هم این است که ما در منگنه فیلم‌های خوب کمدی قرار نداریم، بلکه تمایل به کمدی‌ها و دیالوگ‌های سطحی بیشتر  شده است. اگر یک کمدی خوب بفروشد، نه‌تنها ایرادی ندارد که خوب هم هست. اما متاسفانه در سال‌های اخیر  کمدی‌های سینمای ما به جای اتکا به داستان و موقعیت به یکسری دیالوگ‌های سخیف تکیه کرده و همراه با خود سطح ذائقه مردم را هم پایین کشیده‌اند.

 

در چنین شرایطی چگونه توانستید گروه را که عوامل صاحب‌نامی هم دارد، با خودتان همراه کنید؟ بازیگرانی که این روزها بدجور در وادی رکوردشکنی و دستمزدهای عجیب‌وغریب افتاده‌اند و راضی‌کردن‌شان برای حضور در فیلم کارگردان فیلم اولی کار راحتی نباید باشد...

وقتی شما کارگردان فیلم اولی هستید، آن پوئن اولیه را که بازیگران با شناخت کارگردان و فیلم‌های سابقش به او اعتمادمی‌کنند، ندارید. در این شرایط بازیگرها تنها چیزی که در دست‌شان است، قصه کار است و باید به آن اعتماد کنند.

 

و چون قصه در سینمای ما کمیاب شده، پوئن مثبتی هم می‌تواند باشد. نه؟

برای ما که این اتفاق افتاد و بازیگران خوب و حرفه‌ای و اسمی هزارتو با اتکا به آن ترغیب شدند در فیلم بازی کنند. اما آن حرفی که درباره کمیاب‌شدن قصه در سینمای امروز گفتید، کاملا درست است. در سینمای ایران متاسفانه قصه‌گویی کمرنگ شده و چون تهیه‌کنندگان هم می‌بینند مخاطب از کمدی‌های بی‌داستان استقبال می‌کند، آنها هم ترجیح می‌دهند روی فیلمی سرمایه‌گذاری کنند که گیشه تضمین‌شده‌ای داشته باشد.

یعنی بازیگرانی چون شهاب حسینی و ساره بیات و حتی پژمان جمشیدی که این روزها روی بورس است، تنها به‌واسطه داستان هزارتو جذب آن شدند؟

انتخاب بازیگران سرشناس برای هر فیلمسازی دشوار است و باید خیلی چیزها را مراعات کنید. اما برای فیلم اولی از آن هم سخت‌تر است. البته خوشبختانه من با اینکه این فیلم اولم بود، اما بسیاری از دشواری‌های فیلم اولی‌ها را نداشتم. مثلا قرار نبود خودم را ثابت کنم، چون در حیطه کاری تبلیغات و تیزرسازی جزو آدم‌های شناخته‌شده بودم و عوامل کار همه تیزرهایم را دیده بودند و می‌دانستند از نظر فنی و تکنیکی چه توانایی‌هایی دارم.

ولی باز هم فیلم اولی بودید دیگر. تبلیغات و سینما باوجود شباهت‌های ظاهری‌شان دو دنیای متفاوت هستند. نه؟

حرف‌تان را قبول دارم، اما همین‌ها هم می‌توانند نشان دهند که یک نفر این‌کاره هست یا نه.

 

و حالا به هر ترتیبی اعتماد عوامل مطرح کار را جذب کردید. در مورد تمام بازیگران با اتکا به این مسائل پیش رفتید؟ می‌خواهم بدانم پول چه نقشی در ترغیب بازیگران داشت؟

ما دستمزدهای آنچنانی ندادیم. اما در پاسخ شما باید بگویم شاید مهم‌ترین عامل موثر در کستینگ این کار رفاقت دیرینه من و شهاب حسینی بود که خیلی دوست داشتیم با هم کار کنیم، ولی نمی‌شد، تا اینکه این بار این اتفاق افتاد و همین امر باعث شد دیگر بازیگران هم به کار اعتماد کنند. شهاب یک دوست درجه یک است و یک آدم درجه یک. او هم بازیگر توانایی است و هم انسان شگفت‌انگیزی با قلبی مهربان که دوست دارد اگر کمکی از دستش برمی‌آید، دریغ نکند. در فیلم ما هم حضورش خیلی در ساخته‌شده آن کمک کرد، به‌خصوص در شکل‌گیری کستینگ کار. به‌هرحال وقتی بازیگری مثل شهاب حسینی در فیلمی حضور پیدا می‌کند، یک‌جوری آن کار را قابل اعتماد می‌کند، چون بقیه هم فکر می‌کنند شهاب حتما چیزی در کار دیده که در آن حضور یافته است.

 

شما در هزارتو روی قصه‌ای تمرکز کرده‌اید که در سال‌های اخیر دستمایه چند فیلم دیگر هم قرار گرفته و در اغلب اوقات هم مورد انتقاد واقع شده است و آن چیزی نیست جز نمایش اتفاقات دردناک بر پایه حضور آسیب‌پذیر یک کودک...

درست است و البته نمی‌دانم ایراد این قضیه کجاست...

 

آنجایی که اتفاقات دردناکی که بر یک کودک حادث می‌آید، تلخی فیلم را تحمل‌ناپذیر می‌کند...

بگذارید اول از اینجا آغاز کنم که ایده اولیه فیلم از پرونده‌ای جنایی شکل گرفته، یعنی ماجرای گم‌شدن بچه ساخته ذهن ما نبوده که گفته شود برای سوءاستفاده از احساسات مخاطب آن را در قصه گنجانده‌ایم. مورد دوم این است که در هزارتوی داستان اصلی گم‌شدن بچه نیست، تمرکز ما بر خانواده‌ها و به عبارت بهتر روایت ارتباطات و خیانت‌های موجود در بطن این خانواده‌هاست. اما حتی اگر اصل فیلم ما داستان آن بچه بود هم ایرادی نداشت. درباره آن تلخی هم باید بگویم که قرار نیست همه فیلم‌ها شیرین باشند. بگذریم از اینکه از نظر خودم هزارتو فیلمی تلخ نیست. ماجرای بچه هم بیش از اینکه تلخ باشد، تاثیرگذار است.

 

تلخی فیلم، نه فقط در مورد بچه که در کلیت آن، در روابط بین آدم‌ها و در کل در نگاه شما به جامعه نیز دیده می‌شود. البته این را به‌عنوان نکته منفی نمی‌گویم و بر این باورم سینماگر حق دارد نگاه اجتماعی خودش را در فیلم ارایه‌دهد.

بله، من اما این نگاه را هم تلخ نمی‌دانم، بلکه به نظرم واقع‌بینی است. اگر نگاهی به اجتماع بیندازید، حتی در نگاهی گذرا هم معلوم است که در جامعه‌ای هستیم که بی‌صداقتی در آن بیداد می‌کند. دروغ، پنهان‌کاری و مسائلی از این دست بلایی سر جامعه آورده که بیراه نیست اگر بگویم همه‌مان در یک لابیرنت گیر افتاده‌ایم و مدام دور خود می‌چرخیم.

 

چرا نام فیلم از لابیرنت به هزارتو تغییر کرد؟

همان‌طور که می‌دانید «لابیرنت» در لغت به معنای «هزارتو» است. پس تغییر اسم شاید از نظر محتوای کار آسیب چندانی به ما نزده. اما مشکل آنجاست که ما با نام «لابیرنت» پروانه ساخت گرفته و تبلیغات‌مان را براساس این اسم انجام داده بودیم. اگر یادتان باشد در جشنواره جهانی هم با نام لابیرنت به نمایش درآمدیم. اما نمی‌دانم چه شد زمانی که برای دریافت پروانه نمایش رفتیم، گفتند نام فیلم باید فارسی باشد. این اتفاق درحالی رخ داد که همزمان چند فیلم دیگر با نام خارجی پروانه گرفتند و از اول‌ سال تاکنون فیلم‌های زیادی اسم خارجی داشته‌اند.

 

اما ظاهرا آسیب چندانی به فیلم وارد نشده است. فروش خوب هزارتو نشان می‌دهد حتی اگر کمپین تبلیغاتی‌تان با نام لابیرنت بوده، اما تماشاگران هزارتو و ارتباط آن را با لابیرنت شناخته‌اند...

به هر حال فراموش نکنید که من سال‌هاست کار تبلیغات می‌کنم و شناخت خوبی از این وادی دارم، بنابراین با تبلیغات درست و علمی تلاش کردیم نام جدید هزارتو را جا بیندازیم. درواقع از حدود یک ماه مانده به نمایش عمومی «هزارتو» کمپینی تشکیل‌دادیم و فضای فیلم را به مردم معرفی کردیم.

 

فضایی که پیش از اکران فیلم‌تان به نظر نمی‌رسید چندان هم مورد استقبال مردم قرار بگیرد. شما خودتان از این موضوع نمی‌ترسیدید؟

نه. ما به این موضوع اعتقاد داریم که تماشاگران امروز باهوش‌تر از بینندگان سال‌های پیش هستند و اگر خوراک مناسب به آنها داده شود، یعنی فیلم‌هایی از ژانرهای گوناگون روی پرده بیاید، آنها خوب بلدند از این فرصت استفاده کنند. پیش از ساخت هزارتو چند نفر از دوستانم می‌گفتند که شاید روایت فیلم از سطح تماشاگران عامه ما بالاتر باشد و این ممکن است مانع از برقراری ارتباط شود. اما من به تماشاگران باور داشتم. ما الان تماشاگران‌مان فیلم‌ها و سریال‌های روز دنیا را با کمترین فاصله زمانی دنبال می‌کنند، بنابراین روایت غیرکلیشه‌ای فیلم نمی‌تواند مانع از ارتباط آنان با اثر شود.

 

راستی، در پایان می‌توانید بگویید از اینکه شما و چند نفر دیگر از فیلمسازان جدید را به دنباله‌روی از اصغر فرهادی متهم می‌کنند، چه حالی دارید؟

اول باید این را بگویم که اصغر فرهادی کارگردان قابل احترام و افتخارآفرینی است که سینمای ما در بسیاری از جنبه‌ها، ازجمله در زمینه نظام مهندسی فیلمنامه به ایشان مدیون است. من اگر از ایشان تاثیری هم گرفته باشم، در این زمینه است که فکر می‌کنم همه باید این کار را بکنند. غیر از آن من امیر حسین ترابی هستم و فیلمی به نام هزارتو ساخته‌ام، که کاملا مال من، از ذهن من و با تخیل من است و جز این چیزی نیست.

پولاد امین

  • 14
  • 5
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش