جمعه ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
۰۷:۴۷ - ۲۰ بهمن ۱۳۹۸ کد خبر: ۹۸۱۱۰۳۱۲۹
فیلم و سینمای ایران

رودررو با کوروش آهاری، کارگردان فیلم آن شب

هراس درونی شخصیت‌های یک فیلم رمزآلود/ آدم‌هایی که می‌ترسند رازهای‌شان افشا شود

فیلم سینمایی آن شب,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران

کوروش آهاری نام چندان آشنایی در سینمای ایران نیست. جوانی که سالیان‌سال از ایران دور بوده و تنها زمانی که شهاب حسینی اعلام کرد که در آمریکا یک دفتر فیلمسازی تأسیس کرده و قصد تولید فیلم در آن کشور دارد، شانس ساخت اولین فیلم بلند سینمایی‌اش را به دست آورد.

فیلمی به نام آن شب، با بازی شهاب حسینی و چند بازیگر ایرانی و آمریکایی دیگر، درباره اتفاقات عجیبی که در طول یک شب بر یک خانواده ایرانی ساکن آمریکا رخ می‌دهد و پرده از رازهای آنها کنار می‌زند. کوروش آهاری در این چند روزی که برای نمایش فیلمش در ایران بوده، بارها و بارها به صراحت گفته که با قواعد و مناسبات فیلمسازی در ایران آشنایی چندانی نداشته و حتی ظاهرا فیلمنامه «آن شب» را نیز از طریق فراخوان به دست آورده است.

او در این مورد گفته که «من سال‌های‌سال است که در آمریکا زندگی می‌کنم. درست هجده‌سال و در این مدت هم تحصیلات آکادمیک خود را در رشته فیلمسازی در این کشور به پایان رسانده‌ام و هم اینکه در این مدت چند فیلم کوتاه براساس داستان‌هایی غیرایرانی ساخته بودم، اما دوست داشتم فیلم اول سینمایی‌ام داستان ایرانی باشد؛ بنابراین از طریق یک کمپانی آمریکایی یک فراخوان فیلمنامه‌نویسی منتشر کردیم، که درنهایت فیلمنامه میلاد جرموس انتخاب شد و ما هم رو کردیم به بازنویسی آن تا آماده تولید شود».

 یعنی ایرانی‌بودن داستان اولین فیلم‌تان،  برایتان اولویت داشت؟

بله، نه فقط ایرانی‌بودن کاراکترها و داستان، بلکه فیلم در ایران به نمایش درآید. برای همین هم در مسأله حجاب و دیگر مسائل فیلم را با قواعد و قوانین ایران ساختیم، تا مانعی برای نمایش عمومی آن در ایران وجود نداشته باشد. در حقیقت می‌خواستم یک فیلم باکیفیت و استاندارد ایرانی بسازم.

 روند ساخته‌شدن فیلم راحت پیش رفت؟

دشوار هم نبود؛ یعنی زمانی که به محسن درمنش که یکی از دوستان نزدیکم است، موضوع علاقه‌ام به ساخت فیلم را گفتم و او هم مرا به پدرش معرفی کرد، کارها روال خودش را طی کرد و  محمد درمنش پروانه ساخت فیلم را گرفت.

 اینکه برای اولین فیلم‌تان رفته‌اید سراغ ژانر وحشت؛ دلیل خاصی دارد؟

من خودم به‌شخصه سینمای وحشت را دوست دارم و از علاقه‌مندان و هواداران این ژانر هستم، اما این را هم رد نمی‌کنم که بیشتر فیلم‌هایی که در ژانر وحشت ساخته می‌شوند، الزاما فیلم‌های خوبی از کار درنمی‌آیند. در حقیقت به باور من در این ژانر نوع، جنس و منشأ ترس و وحشت است که اهمیت دارد و موفقیت یا ناموفق‌بودن یک فیلم را شکل می‌دهد.

 درباره فیلم خودتان چه؟

ما قرار نبود یک فیلم مرسوم در ژانر وحشت داشته باشیم. در واقع آنچه دوست داشتم، یک فیلم روانشناختی و رمزآلود بود، که مایه‌هایی از سینمای وحشت هم داشته باشد. هراسی که از درون کاراکترها می‌آید، نه مثلا از قاتلی با یک اره برقی در دست. در فیلم آن شب هراس فیلم ریشه در درونیات آدم‌ها دارد. آدم‌هایی که هراس‌شان از افشاشدن رازهایی که سال‌ها پنهان در دل نگه داشته‌اند، خود را در فضای فیلم به شکل وحشت نشان می‌دهد، توجه کردیم. در حقیقت یک‌بار دیگر هم تأکید می‌کنم که هدف اصلی من در این فیلم نه تولید یک فیلم ترسناک، بلکه روایت یک داستان انسانی بود. داستان ترسی که درونیات انسان را افشا و آشکار می‌کند.

 اصلا چرا فیلم ترسناک؟ فقط به خاطر علاقه‌تان؟

با اینکه تقریبا همه‌ جا گفته‌ام که با شرایط سینمای ایران آشنایی چندانی نداشتم، اما این را خوب می‌دانستم که در سال‌های اخیر در سینمای ایران فیلم ترسناک ساخته نشده و درحقیقت سینمای ایران در حوزه ژانر وحشت دستش چندان پر نیست. در واقع ناچارم اعتراف کنم که ما در این زمینه روی کمبودهای سینمای ایران حساب باز کرده بودیم؛ یعنی احساس می‌کردم در سینمای ایران جای چنین فیلم‌هایی خالی است و اگر فیلم خوبی تولید شود، مورد استقبال قرار می‌گیرد.

 شما پیش از ساخت فیلم «آن شب» فیلم‌های ترسناک ایرانی را دیده بودید؟

چند فیلمی را که در سال‌های دورتر تولید شده بودند، چرا.

 مثلا؟

مثلا فیلم‌هایی مانند «خوابگاه دختران» یا «شب بیست‌ونهم»...

 اما فیلم شما متفاوت از این نوع فیلم‌ها به‌خصوص «شب بیست‌ونهم» است که روایتش روی خرافه‌ها و باورهای مردم طبقه پایین فرهنگی پیش می‌رود.

بله، می‌دانم که تیپ فیلم من آمریکایی‌تر است؛ یعنی که سعی کرده بودیم بتوانیم فیلم ترسناک استاندارد از آن نوع که در سینمای آمریکا زیاد ساخته می‌شوند، بسازیم.

 می‌دانستید کار در زمینه سینمای وحشت به‌خصوص برای تماشاگر ایرانی دشوار است؟ چون تماشاگر اینجا آن سنت فرهنگی تماشای فیلم ترسناک را ندارد و شاید با ریزه‌کاری‌های روایتی این نوع سینما چندان آشنا نباشد.

بله، می‌دانستم و البته این را هم می‌دانستم که تماشاگران ایرانی علاقه و اشتیاق و تمایل زیادی به ژانر وحشت دارند؛ اما در تمام این سال‌ها این اشتیاق‌شان ارضا نشده و فیلمی که رضایت‌شان را جلب کند، ساخته نشده است. این نکته را هم باید اضافه کنم که ساخت و تماشای فیلم ترسناک چندان هم معادله پیچیده‌ای نیست که قواعد مشخصی داشته باشد؛ یعنی اینکه می‌خواهم بگویم به سابقه ساخته‌شدن یا نشدن فیلم ترسناک در سینمای ایران چندان ربطی ندارد. می‌خواهم با صراحت بگویم که در هر جای دنیا ساخت فیلم ترسناک کار دشوار و پرچالشی است؛ چرا که کارگردان در این ژانر درست در لبه تیغ قرار دارد و اگر مثلا صحنه‌ای درست اجرا نشود، حاصلش تنها یک صحنه کم‌احساس یا از کار درنیامده نخواهد بود، بلکه در ژانر وحشت چنین سکانس‌هایی تماشاگر را به خنده می‌اندازد. برای همین هم اگر قرار است کاری در حیطه سینمای وحشت تولید شود، باید بسیار با دقت و انرژی و در حد استانداردهای لازم تهیه شود تا درنهایت تبدیل به فیلمی مضحک و خنده‌دار نشود.

 چرا گاهی این اتفاق می‌افتد؛ شما ایراد کار را در کجا می‌دانید؟

در سال‌های اخیر گام‌های بلندی در سینمای ایران برداشته شده و از نظر فن و تکنیک پیشرفت‌های خوبی را شاهد بوده‌ایم؛ اما اینکه چرا فیلم‌های ایرانی در کل در دیگر نقاط دنیا به سطح فیلم‌های‌ هالیوودی نمی‌رسند را می‌توان در یک کلمه خلاصه کرد و آن هم چیزی نیست مگر «فضاسازی»؛ یعنی آنچه فیلم‌های ‌هالیوودی دارند و ما نداریم و حتی ژاپنی‌ها و کره‌ای‌ها هم ندارند، فضاسازی است.

 برویم سراغ بازیگران کار؛ چه شد که شهاب حسینی را برای بازی انتخاب کردید؟ ربطی به کمپانی آمریکایی او داشت؟

حقیقتش انتخاب شهاب حسینی اصلا برایم قابل تصور نبود و برای همین اصلا به آن فکر هم نکرده بودم؛ چون به ‌هر حال شهاب حسینی در ایران حضور داشت و در ثانی نمی‌دانستم آیا اصلا این نقش و چنین فیلم‌هایی را دوست دارد یا نه. به ‌هر حال شهاب حسینی کارنامه‌ای دارد که در آن این‌جور کارها زیاد نیستند و همین هم مرا با تردید مواجه کرده بود. اما وقتی از طریق محمد درمنش با شهاب آشنا شدم و در ادامه هم فیلمنامه را برای او ارسال کردیم، واکنش منفی نشان نداد و حتی در سفری که به آمریکا داشت، ابراز تمایل کرد پیش از اینکه بخواهد جوابی به پیشنهاد بازی در این فیلم بدهد، با من و تیم فیلمسازی‌ام بیشتر آشنا شود. روند رخدادهای بعدی هم دیگر به‌سرعت رخ دادند و وقتی با هم دیدار کردیم، خیلی زود به پیشنهاد بازی در این پروژه جواب مثبت داد.

 دیگر بازیگران چه؛ چرا از بازیگران شناخته‌شده ایرانی و به‌اصطلاح بازیگران چهره برای نقش‌های مهم فیلم استفاده نکردید ؟

ما مشکلی بزرگ داشتیم و آن هم این بود که فارغ از شرایط مالی و اقتصادی پروژه، با توجه به شرایط سفر به آمریکا نمی‌شد هر بازیگری را دعوت به کار کرد.

 یعنی شما سراغ بازیگران شناخته‌شده رفتید و بعد این همکاری با مانع مواجه شد؟

بله، مثلا در ابتدا از مهناز افشار خواستیم که یکی از بازیگران این فیلم باشد، ولی خانم افشار با اینکه ظاهرا از کار بدش نیامده بود و برای حضور در فیلم ما حتی تلویحا ابراز تمایل و علاقه کرده بود، اما درنهایت نتوانست به آمریکا سفر کند. به این دلیل ما هم از خانم نیوشا جعفریان، دختر حسین جعفریان فیلمبردار سینما برای بازی درخواست کردیم.

 می‌گویند فیلم شما در بسیاری از لحظاتش بیننده را، به‌خصوص از نظر فضای کلی کار، به یاد فیلم تلألو یا همان شاینینگ استنلی کوبریک می‌اندازد. این شباهت را می‌پذیرید و آیا این شباهت ظاهری آگاهانه و عامدانه و برای ادای دین بوده است یا نه؟

نمی‌دانم. همان‌طور که گفتم من ژانر وحشت را دوست دارم و در این ژانر هم شاینینگ یکی از فیلم‌های محبوب من است. البته تنها من نیستم که استنلی کوبریک را دوست دارم، بلکه تمام سینمادوستان دنیا این کارگردان را ستایش می‌کنند. پس عجیب نیست اگر آگاهانه یا ناآگاهانه از کارگردانی در حد و اندازه کوبریک تأثیر گرفته یا حتی ادای دین کرده باشم. در جلسه مطبوعاتی فیلم هم گفتم که با توجه به علاقه‌ام به کوبریک در این فیلم به او ادای احترام کرده و  سعی کردم در برخی از سکانس‌ها ظاهر قضیه شبیه «شاینینگ» شود. اما فراموش نکنید که پایه و اساس «آن شب» متفاوت از شاینینگ است.

shahrvand-newspaper.ir
  • 18
  • 1
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
عبدالله دوم پادشاه اردن بیوگرافی عبدالله دوم پادشاه اردن به همراه عکس های خانواده اش

تاریخ تولد: ۳۰ ژانویه ۱۹۶۲ (۶۲ ساله)

محل تولد: عمان، اردن

سمت: پادشاه اردن (از سال ۱۹۹۹)

تاجگذاری: ۹ ژوئن ۲۰۰۰

ولیعهد: حسین بن عبدالله دوم

همسر: رانیا عبدالله (ازدواج ۱۹۹۳)

ادامه
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
رضا عطاران بیوگرافی رضا عطاران؛ ستاره سینمای کمدی ایران

تاریخ تولد: ۲۰ اردیبهشت ۱۳۴۷

محل تولد: مشهد

حرفه: بازیگر، کارگردان، فیلم‌نامه‌نویس، تدوین‌گر، خواننده

آغاز فعالیت: ۱۳۶۹ تا کنون

تحصیلات: دانشجوی انصرافی دانشکدهٔ هنرهای زیبای دانشگاه تهران 

ادامه
اسدالله شعبانی بیوگرافی اسدالله شعبانی شاعر و نویسنده آثار کودک

تاریخ تولد: ۴ تیر ۱۳۳۷

محل تولد: روستای بهادربیگ از توابع همدان

محل زندگی: تهران

حرفه: شاعر، نویسنده، منتقد ادبی، کارشناس بازنشسته کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان

تحصیلات: فارغ التحصیل رشته زبان و ادبیات فارسی

آثار: خرمن شعر خردسالان، جستاری پیرامون شعر کودک در ایران، قصهٔ امشب، پولک ماه، دختر باغ آرزو، پرسه‌های شبانه

ادامه
ابومنصور موفق هروی ابومنصور موفق هروی؛ پدر داروشناسی فارسی

مشهور به: موفق هروی

متولد : قرن چهارم

محل تولد: احتمالا هرات

حرفه: پزشک و داروشناس ایرانی

آثار: کتاب الابنیه عن حقایق الادویه

ادامه
آزیتا حاجیان بیوگرافی آزیتا حاجیان بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۲۱ دی ۱۱۳۶

محل تولد: ملایر

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر

تحصیلات: لیسانس بازیگری و کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنر

سال های فعالیت: ۱۳۵۴ تاکنون

ادامه
رید هستینگز بیوگرافی رید هستینگز؛ امپراطور محتوا و نتفلیکس

تاریخ تولد: ۸ اکتبر ۱۹۶۰

محل تولد: بوستون، ماساچوست، ایالات متحده آمریکا

حرفه: کارآفرین، مدیر ارشد اجرایی

شناخته شده برای: بنیانگذار نتفلیکس

تحصیلات: فارغ التحصیل دانشگاه استنفورد

دارایی: ۹/۴ میلیارد دلار

ادامه
احسان قربان زاده بیوگرافی احسان قربان زاده؛ خواننده تازه کار موسیقی پاپ ایران

محل زندگی: تهران 

ملیت: ایرانی

حرفه: خواننده

سبک: پاپ و سنتی ایرانی

ساز: تنبک، باغلاما و گیتار

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش