سه شنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴
۱۶:۰۰ - ۲۳ مهر ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۷۰۵۴۰۹
فیلم و سینمای جهان

نقد فیلم Rise of the Planet of the Apes - ظهور سیاره میمون ها

سیاره‌ی میمون‌ها,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,اخبار سینمای جهان
به سبب از راه رسیدن War for the Planet of the Apes، دو فیلم آغازین سه‌گانه‌ی «سیاره‌ی میمون‌ها» را نیز به ذره‌بین می‌بریم. قسمت اول: «ظهور سیاره‌ی میمون‌ها».

Rise of the Planet of the Apes را می‌شود از چند جهت گوناگون، ریبوت سینمایی موفقی خطاب کرد که در داستان‌گویی و خلق کانسپتی جذاب، عملکردی لایق تحسین را از خود به نمایش می‌گذارد فیلمی که کاراکترهای اصلی، بنیان داستانی و کارگردانی‌اش ابدا دربردارنده‌ی جلوه‌هایی عجیب و معرکه نیستند، اما هم در ارائه‌ی یک سرگرمی تقریبا دو ساعته به مخاطب ضعفی ندارند و هم، گاها در تنه زدن به برترین‌های سینمای ابرقهرمانی بی‌مشکل هستند.

 

آن‌چه که اثر را نسبت به دیگر فیلم های این ژانر متمایز کرده، ورود ناگهانی و بسیار سریع داستان‌گویی آن به قسمت درام است

 

چون داستان فیلم به گونه‌ای سر و شکل یافته که چندین و چند پیرنگ متفاوت را تقدیم مخاطبانش می‌کند و در طول دقایق خویش، تنها به یک جلوه‌ی خاص محدود نمی‌شود. به همین سبب، در زمان رویارویی با ثانیه‌های «ظهور سیاره‌ی میمون‌ها»، بیننده همواره خود را در مواجهه با فیلمی می‌بیند که خلاف انتظارات ساده‌اش ادامه پیدا می‌کند و در نتیجه، دنبال کردن وقایعش برای وی جذابیت انکارناپذیری دارد.

 

در آغاز قصه، داستان‌گویی فیلم به یک مشت کلیشه‌های علمی‌تخیلی خلاصه شده است. یک شرکت قدرتمند داروسازی، موفق به خلق چیزی شده که ممکن است آلزایمر و بیماری‌های مغزی بسیاری را برای همیشه درمان کند. از طرف دیگر، این شرکت همان‌طور که انتظارش را داریم، در ابتدا محصولش را روی میمون‌ها آزمایش می‌کند و به دنبال آن، با نتیجه‌ی فوق‌العاده‌ای روبه‌رو می‌شود. میمون‌ها باهوش می‌شوند.

 

همه به خاطر پولی که قرار است به جیب بزنند ذوق می‌کنند و ناگهان حیوان اصلی ماجرا دیوانه می‌شود و کل شرکت را به هم می‌ریزد. می‌دانم. این‌ها در ظاهر خبر از قصه‌گویی جذابی نمی‌دهند که سه‌گانه‌ای محترم و مهم را پایه‌ریزی می‌کند. اما سرعت اثر در ارائه‌ی این قصه و وارد شدن به مرحله‌ی بعد داستان‌گویی خود، چیزی است که در هنگام تماشای آن، به سختی اجازه‌ی خسته شدن بیننده از رویارویی با فیلم را می‌دهد.

 

سیاره‌ی میمون‌ها,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,اخبار سینمای جهان

در حقیقت، آن‌چه که «ظهور سیاره‌ی میمون‌ها» را نسبت به آثار هم‌سبک خود تبدیل به ساخته‌ی قدرتمندتری کرده، ورود ناگهانی و بسیار سریع داستان‌گویی آن به قسمت درام است. قسمتی که در آن برای مدتی نه موارد علمی‌تخیلی بخش‌های اصلی قصه را تشکیل می‌دهند و نه کارگردان توجه بیننده را به اتفاقات افتاده تا پیش از این لحظات جلب می‌کند. به جای این‌ها، همه‌چیز بر محوریت رابطه‌ی دوستانه‌ی یک خانواده و در راس آن‌ها ویل رادمَن (با بازی جیمز فرانکو) با شخصیت اصلی داستان یعنی سِزار، پیش می‌رود. میمونی که به خاطر وجود همان داروی آزمایشی در بدنش، هوش بسیار زیادی دارد و حتی زبان اشاره را آموخته است.

 

سیاره‌ی میمون‌ها,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,اخبار سینمای جهان

حیوانی مهربان که بدون توجه به هیچ چیز، تنها به نگهدارندگانش که دقیقا مانند یک دوست با او برخورد می‌کنند عشق می‌ورزد. در این قسمت از فیلم، درام یک عنصر شعاری نیست که برای خلق لحظاتی نه چندان تاثیرگذار از داستان شکل گرفته باشد. بلکه دقیقا به سبب وجود همین درام مهم و تاثیرگذار، بیننده داستان ساده‌ای را که در ابتدا با آن مواجه شده بود جدی می‌گیرد و به ادامه‌ی این قصه و سرنوشت شخصیت اصلی آن، اهمیت می‌دهد. شخصیتی که پس از مدتی به مانند خود داستان، بزرگ‌تر می‌شود و احساسات و سوال‌های بزرگانه‌تری نیز پیدا می‌کند.

 

در ادامه‌ی قصه، سِزار پس از مدتی به سبب پیدا کردن انگیزه‌هایی قدرتمند و گوناگون و از آن مهم‌تر، مواجهه با موانعی جدی، رشد می‌کند و تبدیل به موجودی می‌شود که لیاقت همذات‌پنداری مخاطب را دارد. نمی‌خواهم چیزی از داستان اصلی فیلم را لو بدهم اما همین‌قدر بدانید که به کمک تمامی این موارد، از این‌جا به بعد قصه که تقریبا نیمه‌ی دوم آن را تشکیل می‌دهد، با فیلمی مواجه می‌شوید که حکم یک ابرقهرمانی جذاب و صد البته معنی‌دار را دارد. فیلمی که شاید حکم مقدمه‌ای را داشته باشد که در برابر دو فیلم بعدی مجموعه آن‌چنان اثر بزرگی نیست اما با این حال، کارش را به عنوان اثری سرگرم‌کننده و پایه‌گذار، به شکلی کم اشکال به سرانجام می‌رساند.

 

این وسط، یکی از ضعف‌های اصلی فیلم، انسان‌های حاضر در آن هستند. انسان‌هایی که برخلاف سِزار، هرگز تبدیل به چیزی فراتر از کاراکترهایی تک‌بعدی نمی‌شوند و صرفا، در مواجهه با این کاراکتر عمیق است که معنی پیدا می‌کنند. کاراکترهای انسانیِ داستان، به طرز زشتی می‌توانند صفت‌هایی ساده مانند «خوب» و «بد» را دریافت کنند و باید پذیرفت که از سوی نویسندگان، هیچ طرح خاصی برای شخصیت‌پردازی آن‌ها وجود نداشته است. بعضی برای شلیک کردن به سزار خلق شده‌اند.

 

بعضی برای آن که ادای پولدارهای سودجو و کثیف را دربیاورند و بعضی هم برای این که دوست سِزار باشند. به همین سبب، در تمامی طرح‌های فرعی داستان که در آن‌ها مستقیما خبری از سِزار نیست، بیننده ابدا توجهی به رخدادهای مقابل چشمانش نمی‌کند و فیلم‌ساز در این بخش‌ها، برای جذب توجه او با مشکلات جدی مواجه می‌شود. مثلا در همان اوایل قصه‌گویی فیلم، ویل دارویی را که ساخته روی پدرش که آلزایمر دارد نیز امتحان می‌کند.

 

اما از آن‌جایی که ما نه به او، نه به پدرش و نه به رابطه‌ی مابین این دو نفر اهمیتی نمی‌دهیم، نتیجه‌ی این کار برایمان رسما هیچ اهمیتی ندارد. چون ما در این لحظات، فقط منتظر سِزار هستیم. منتظر آن که ببینیم او در مواجهه با دنیا و انسان‌های پیرامونش، دیگر چه احساساتی برای بروز دادن دارد.

 

یکی از نکات مثبت فیلم، توجه به جزئیات و استفاده‌ی صحیح فیلم‌ساز از تمامی چیزهایی است که قرار بوده در داستان حضور داشته باشند

 

فارغ از تمامی این‌ها، نمی‌شود در رابطه با قسمتی از سه‌گانه‌ی «سیاره‌ی میمون‌ها» (Planet of the Apes) حرف زد و اشاره‌ای جدی به هنرنمایی بی‌نقص اندی سرکیس (Andy Serkis) در نقش سِزار نکرد. راستش را بخواهید، خیلی برای خودم هم واضح نیست که چگونه ممکن است یک انسان تا این اندازه بتواند در نقش پیچیده‌اش در قالب یک میمون فرو برود اما با این حال، بدون هیچ شکی می‌گویم که اندی سرکیس این کار را کرده است.

یکی از نکات مثبت فیلم، توجه به جزئیات و استفاده‌ی صحیح فیلم‌ساز از تمامی چیزهایی است که قرار بوده در داستان حضور داشته باشند

 

او به سِزار، چیزی را بخشیده که هیچ تکنولوژی سینمایی و هیچ CGI قدرتمندی توانایی گرفتن جایش را ندارند. چیزی که احساسات این میمون را حتی به کمک سرعت نفس نفس زدن‌هایش نیز به مخاطب انتقال می‌دهد و بیش از هر عنصر دیگری، به وی هویت می‌بخشد. او حتی در چند بخش کوتاهی از داستان که مجبور به حرف زدن هم شده، کلمه‌ی ساده‌ای مثل «نه!» را به‌گونه‌ای ادا می‌کند که انگار راستی راستی، با میمونی طرف هستیم که به سبب تکامل، از عمق حنجره‌اش تلاش به حرف زدن کرده است.

 

این‌ها را بگذارید کنار نگاه‌ها، حالات چهره و احساسات عمیق موجود در تکان خوردن‌های بند‌بند وجود سِزار که همگی برآمده از هنر انکارناپذیر او هستند، تا بفهمید چرا انقدر جدی دارم بخشی از مقاله را فقط و فقط به ستایش از این بازیگر متفاوت اختصاص می‌دهم. البته از اجراکننده‌ی Gollum در دنیای ارباب حلقه‌ها، انتظاری جز این هم نداریم. شخصی که بخش‌های زیادی از تصاویر ماندگار ساخته‌ی پیتر جکسون را به خود اختصاص داده است.

 

نمی‌توان در رابطه با قسمتی از سه‌گانه‌ی «سیاره‌ی میمون‌ها» حرف زد و اشاره‌ای جدی به هنرنمایی بی‌نقص اندی سرکیس در نقش سِزار نکرد

 

سیاره‌ی میمون‌ها,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,اخبار سینمای جهان

 

یکی از نقاط قوت اثر که سبب باورپذیری بیشتر و ارتباط عمیق‌تر مخاطب با آن شده، توجه به جزئیات و استفاده‌ی صحیح فیلم‌ساز از تمامی چیزهایی است که قرار بوده در داستانِ فیلم، حضور داشته باشند. بگذارید برای بیان بهتر حرفم، از یک مثال استفاده کنم. مثالی که مستقیما به بخش‌های اکشن فیلم مربوط می‌شود اما توضیحاتم در رابطه با آن کم و بیش درباره‌ی مابقی قسمت‌های اثر نیز صدق می‌کند. نکته‌ی اول در رابطه با این سکانس‌ها چیزی نیست جز آن که در طول پیش‌روی‌شان، شما را مقابل جنسی متفاوت از اکشن قرار می‌دهند.

نمی‌توان در رابطه با قسمتی از سه‌گانه‌ی «سیاره‌ی میمون‌ها» حرف زد و اشاره‌ای جدی به هنرنمایی بی‌نقص اندی سرکیس در نقش سِزار نکرد

 

اکشنی که آفریده شدن آن، فقط به خاطر جنگیدن چند میمون با انسان‌هایی اسلحه به دست و استراتژی‌هایی که این حیوانات برای مبارزه با سربازها دارند ممکن شده و همواره حس برخورد با چیزی اوریجینال را به مخاطب خویش القا می‌کند. به زبان دیگر، سازنده اگر صرفا به دنبال یک بزن بزن خیلی شدیدتر و انفجارهایی خوش رنگ و لعاب‌تر بود و به جای توجه به اصلی‌ترین هسته‌ی مرکزی فیلم یعنی «میمون‌ها»، با اهمیت دادن به چنین چیزهایی دست به خلق اکشن‌ها می‌زد، نتیجه نه تنها چیز ویژه‌ای از آب درنمی‌آمد و شبیه به تمامی فیلم‌های دیگر به نظر می‌رسید، بلکه این تازگی جذاب فیلم در چنین بخش‌هایی را نیز از آن دریغ می‌کرد.

 

از طرف دیگر، یکی از موارد مهم در رابطه با همین اکشن‌ها به منطق نهفته در تک به تک آن‌ها مربوط می‌شود. در حقیقت، Rise of the Planet of the Apes ابدا از آن فیلم‌هایی نیست که اکشن را فقط برای خلق یک تجربه‌ی جذاب بصری به کار برده باشد و از آن، به عنوان یکی از اهرم‌های مهم داستان‌گویی خود بهره می‌برد. اگر گلوله‌ای شلیک می‌شود، اگر کسی دیگری را به پایین می‌اندازد و اگر شخصی با تمام قدرت به دشمنش ضربه می‌زند، تمامی‌شان برای مخاطب معنا دارند و احساسات او را درگیر می‌کنند.

 

چرا که سازندگان هرگز منطق داستان‌گویی‌شان را فراموش نکرده و «انگیزه‌»‌های کاراکتر اصلی‌شان را به شکلی جدی، در این لحظات جای می‌دهند. به همین سبب، وقتی سِزار به خاطر زجرهایی که کشیده قصد حمله به کسی را دارد، ما مثل او آماده‌ی حمله می‌شویم و به نتیجه‌ی این رخداد اهمیت می‌دهیم. این‌جا، همان‌جایی است که بیننده نمی‌تواند چشمانش را از فیلم بردارد. جایی که «ظهور سیاره‌ی میمون‌ها»، جلوه‌هایی اندک از شگفتی‌های دو فیلم بعدی را به تصویر می‌کشد.

 

سیاره‌ی میمون‌ها,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,اخبار سینمای جهان

در آخر، می‌توان این‌گونه گفت که «ظهور سیاره‌ی میمون‌ها» یکی از آن فیلم‌هایی است که شاید بی‌نقص نباشند و عیوبی را نیز یدک بکشند، اما در عین نداشتن جلوه‌ای فراموش‌ناشدنی، به عنوان یک مقدمه‌ی سینمایی عالی هستند. فیلم‌هایی که یک دنیای غنی، جنسی به خصوص از داستان‌گویی و موضوعاتی جالب را برمی‌دارند و به کمک آن‌ها قصه‌سرایی می‌کنند و با بهره‌برداری از عناصر به خصوص‌شان، در سرگرم کردن مخاطب مشکلی ندارند.

 

در طول فیلم، به دنبال یک تجربه‌ی جذاب و گذرا بگردید که دیدنش لذت‌بخش است و حتی سکانس پس از تیتراژ خود را هم هدفمند و زیبا شکل می‌دهد. با این حال، قطعا به سبب تعاریفی که از این مجموعه شنیده‌اید، عمق داستانی و فلسفه‌ی پشت لحظات اثر پایین‌تر از حد انتظارات‌تان خواهند بود و ممکن است به همین سبب، آزرده‌خاطرتان کنند. اما نگران نباشید. چون در قسمت دوم و سوم، کارگردانی پروژه را در دست گرفته که به خاطر کاردرستی‌اش از همین حالا افراد زیادی برای دیدن بتمن خلق شده توسط او، هیجان دارند.

 

 

 

zoomg.ir
  • 18
  • 2
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش