جمعه ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۷:۲۶ - ۱۰ آبان ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۸۰۲۷۹۹
فیلم و سینمای جهان

حکایت ندیمه

پرسونا

حکایت ندیمه,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,اخبار سینمای جهان

چند ماهی از تماشای حکایت ندیمه (The Handmaid's Tale) می‌گذرد، اما نوشتن درموردش را به تاخیر انداختم تا رمان منبع آن را هم بخوانم: اثر جایزه‌برده و بسيار مشهور مارگارت اتوود که در سال ۱۹۸۶ منتشر شد. دوست داشتم کتاب را بخوانم و ببینم شباهت غریب فضای سریال به اوضاع سیاسی امروز جهان تا چه حد می‌تواند به داستانی برگردد که بیش از سی سال از انتشارش می‌گذرد.

 

بازتاب نوع نگاه داعش به دین و حکومت و نسبت آن با نوع نگاه ترامپ و تصور او از بستن مرزها به بهانه‌ی پاسداری از مردم، و تصویر کانادا به‌عنوان کشوری که آمریکایی‌های تحت‌ظلم به آن پناه می‌برند (یادتان هست شب اعلام پیروزی ترامپ، تعداد آمریکایی‌هایی که در سایت مهاجرت کانادا فرم پر کردند آن‌قدر زیاد شد که سایت از کار افتاد؟!) همه آن‌قدر پررنگ در سریال دیده می‌شود که انگار داستان، همین تازگی نوشته شده است.

 

سریال حکایت ندیمه یکی از بهترین محصولات تلویزیونی امسال است. دنیای سرد و تیره‌ و نامتعارفش را سرفرصت و با انسجام به تماشاگر معرفی می‌کند، داستان آینده‌نگرانه‌ی ترسناکش را با تعلیقی نفس‌گیر اما غیرهالیوودی تعریف می‌کند، اطلاعات جهان غیرعادی‌اش را با خست به تماشاگر می‌دهد، در تمام ده اپیزود، روایت یک‌دست و کنترل‌شده‌ای دارد و با انتخاب بازیگر فوق‌العاده‌اش (مخصاصا الیزابت ماس در نقش آوفرد که با صورت بی‌حالتی که چشم‌های درشت پرهراس‌اش در آن جلب‌توجه می‌کند، در یاد تماشاگر می‌ماند)، موفق می‌شود این سریال شخصیت‌محور را به اوج برساند.

 

آینده‌ای که سریال در آن می‌گذرد، آینده‌ی ترسناکی است که متاسفانه تصور آن چندان سخت نیست. این‌که بشر با پیشرفت تکنولوژی و آزمایش‌های هسته‌ای‌اش کار را به‌جایی برساند که تولید مثل، این طبیعی‌ترین و کهن‌ترین اتفاق بشری را به امری دست‌نیافتنی تبدیل کند، برای ما که هر روزمان را با خبری جدید درمورد تأثیرات مخرب و شوم آلاینده‌های شیمیایی بر هوا و زمین و حیوانات و درنهایت، بدن بی‌زبان خودمان آغاز می‌کنیم، دور از ذهن نیست. اما وقتی چنین اتفاقی بیفتد، وقتی بچه داشتن تبدیل به یک امر نامعمول شود، چه اتفاقی خواهد افتاد؟

 

عجیب است اگر یک گروه مسیحی متعصب با شعارهایش مردم را همراه خود کند و دنیای مدرن را مسبب این فاجعه بداند و کم‌کم کنترل آمریکا را در دست بگیرد؟ و بعد برای رسیدن به دنیای مطلوبش، برای کنترل مردمی که نگاه مدرن و روش زندگی آن در خون‌شان جاری است، دست به اقدامات خشونت‌آمیز، زننده و غیرانسانی شبه‌داعشی بزند؟

 

نه راستش، اینها هیچ‌کدام دور از ذهن نیست. چیزی که عجیب است این است که خانم اتوود این داستان را سی و دو سال پیش نوشته و در آن نوعی از افراطی‌گری را تصویر کرده که ما امروز هم در ترامپ آن را می‌بینیم و هم در گروه داعش. اگرچه که پررنگ شدن نقش کانادا شیطنت سازندگان سریال بوده و اشاره‌ای مستقیم به اوضاع امروز آمریکایی‌های ناراضی از حکومت دارد.

 

حکایت ندیمه اولین داستان علمی‌خیالی است که من از یک نویسنده‌ی زن خواندم. روایت داستان، اول شخص است و راوی، آوفرد، دختری است جوان که به‌همراه هزاران دختر جوان دیگر، در این دنیای تغییرشکل‌داده، به اسارت گرفته شده است. آوفرد در فصل‌های مختلف کتاب، این دنیا و همه‌ی اتفاقاتی را که برایش می‌افتد، با بیانی کم‌وبیش یک‌نواخت روایت می‌کند. گاهی به عقب می‌رود و تکه‌هایی از پازل زندگی گذشته‌اش را، پیش از آن‌که مسیحیان تندرو حکومت آمریکا را در دست بگیرند، تعریف می‌کند.

 

دنیای این کتاب، همان‌طور که می‌شود از یک نویسنده‌ی زن انتظار داشت، بیش از آن‌که روی اتفاقات بیرونی تمرکز داشته باشد، روی افکار و احساسات ضدونقیض زنی تمرکز دارد که از یک طرف فرزندش را از او گرفته‌اند و خودش را اسیر کرده‌اند، از طرف دیگر کسی را جز زندان‌بان‌هایش نمی‌شناسد و کم‌کم به این دنیای دفرمه و زشت خو می‌کند. شخصیت‌پردازی آوفرد، درآوردن این دوگانگی در شخصیت و افکارش، داستان‌پردازی و قصه‌گویی مینی‌مال داستان، ایده‌های بکری که در یک آینده‌ی خیالی ترسیم می‌شود، حکایت ندیمه را تبدیل به یک اثر ادبی تکان‌دهنده و تأثیرگذار می‌کند. عناصری که اغلب در اقتباس تلویزیونی آن حفظ شده و به‌اصطلاح، درآمده‌اند.

 

اما کتاب حکایت ندیمه پایان‌بندی غیرمنتظره و به‌نظرم، نه‌چندان دل‌چسبی دارد. یک پایان تقریبا باز، که حرف و پیام‌هایی واضح درش گنجانده شده است. رمان، همان‌طور که پیش از این اشاره کردم، به‌جای این‌که پی اتفاقات عجیب و جهان‌بینی جدیدی برود که بر دنیای پساآینده‌ی رمان حاکم شده، روی شخصیت آوفرد می‌ماند و در آن عمیق می‌شود و فقط در حدی به دنیای بیرون می‌پردازد که برای درک آوفرد لازم است، و همین تمرکز باعث می‌شود مخاطب یک پایان‌بندی مشخص برای چنین شخصیت مهمی را طلب کند.

 

فصل اول سریال حکایت ندیمه در دو سه اپیزود پایانی، فاصله‌گیری از اتفاقات رمان را آغاز کرد. پایان فصل اول کم‌وبیش شبیه به پایان‌بندی رمان بود و از آنجاکه فصل دوم سریال در حال ساخت است، می‌شود با قطعیت گفت که سریال قرار است مسیری متفاوت را، البته تحت‌نظر خانم اتوود، در پیش بگیرد.

 

پخش فصل اول حکایت ندیمه در ده اپیزود، پنج ماه پیش به پایان رسید.

 

توضیح: نام رمان اشاره به کتاب حکایت‌های کانتربری دارد. جفری چاوسر در آن کتاب، هر حکایت را به نام شغل راوی آن حکایت نام‌گذاری کرده است: «حکایت شوالیه»، «حکایت کشیش»، «حکایت آشپز» و...

 

کوثر آوینی

 

 

icinema.ir
  • 14
  • 4
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
عبدالله دوم پادشاه اردن بیوگرافی عبدالله دوم پادشاه اردن به همراه عکس های خانواده اش

تاریخ تولد: ۳۰ ژانویه ۱۹۶۲ (۶۲ ساله)

محل تولد: عمان، اردن

سمت: پادشاه اردن (از سال ۱۹۹۹)

تاجگذاری: ۹ ژوئن ۲۰۰۰

ولیعهد: حسین بن عبدالله دوم

همسر: رانیا عبدالله (ازدواج ۱۹۹۳)

ادامه
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
رضا عطاران بیوگرافی رضا عطاران؛ ستاره سینمای کمدی ایران

تاریخ تولد: ۲۰ اردیبهشت ۱۳۴۷

محل تولد: مشهد

حرفه: بازیگر، کارگردان، فیلم‌نامه‌نویس، تدوین‌گر، خواننده

آغاز فعالیت: ۱۳۶۹ تا کنون

تحصیلات: دانشجوی انصرافی دانشکدهٔ هنرهای زیبای دانشگاه تهران 

ادامه
اسدالله شعبانی بیوگرافی اسدالله شعبانی شاعر و نویسنده آثار کودک

تاریخ تولد: ۴ تیر ۱۳۳۷

محل تولد: روستای بهادربیگ از توابع همدان

محل زندگی: تهران

حرفه: شاعر، نویسنده، منتقد ادبی، کارشناس بازنشسته کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان

تحصیلات: فارغ التحصیل رشته زبان و ادبیات فارسی

آثار: خرمن شعر خردسالان، جستاری پیرامون شعر کودک در ایران، قصهٔ امشب، پولک ماه، دختر باغ آرزو، پرسه‌های شبانه

ادامه
ابومنصور موفق هروی ابومنصور موفق هروی؛ پدر داروشناسی فارسی

مشهور به: موفق هروی

متولد : قرن چهارم

محل تولد: احتمالا هرات

حرفه: پزشک و داروشناس ایرانی

آثار: کتاب الابنیه عن حقایق الادویه

ادامه
آزیتا حاجیان بیوگرافی آزیتا حاجیان بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۲۱ دی ۱۱۳۶

محل تولد: ملایر

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر

تحصیلات: لیسانس بازیگری و کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنر

سال های فعالیت: ۱۳۵۴ تاکنون

ادامه
رید هستینگز بیوگرافی رید هستینگز؛ امپراطور محتوا و نتفلیکس

تاریخ تولد: ۸ اکتبر ۱۹۶۰

محل تولد: بوستون، ماساچوست، ایالات متحده آمریکا

حرفه: کارآفرین، مدیر ارشد اجرایی

شناخته شده برای: بنیانگذار نتفلیکس

تحصیلات: فارغ التحصیل دانشگاه استنفورد

دارایی: ۹/۴ میلیارد دلار

ادامه
احسان قربان زاده بیوگرافی احسان قربان زاده؛ خواننده تازه کار موسیقی پاپ ایران

محل زندگی: تهران 

ملیت: ایرانی

حرفه: خواننده

سبک: پاپ و سنتی ایرانی

ساز: تنبک، باغلاما و گیتار

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش