شنبه ۰۸ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۳:۲۰ - ۰۵ خرداد ۱۳۹۷ کد خبر: ۹۷۰۳۰۱۱۳۷
فیلم و سینمای جهان

درباره «دشمن‌ها»، وسترن با کلاس و تازه‌ای از اسکات کوپر

دردسرهای رساندن عقاب زرد به سرزمین مرگ

فیلم دشمن ها,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,اخبار سینمای جهان

اسکات کوپر سناریست و کارگردان ۴۸ ساله امریکایی در چهارمین فیلم بلند سینمایی‌اش وسترنی را رو کرده که اگر از بهترین‌های این ژانر در سال‌های اخیر نبوده باشد، بی‌گمان با کلاس‌ترین و بهترین کار او در عرصه این هنر تا این لحظه بوده است. در این فیلم که «دشمن‌ها» نام دارد، بختک مرگ ناگهانی و بی‌رحمانه به سمت هر کسی میل دارد و همه خطرات و ترس‌ها و رنج‌های داستان در محیط ذاتاً زیبا و در میان شور زندگی و هراس مرگ شکل می‌گیرد.

 

«دشمن‌ها» به‌گونه‌ای بازگویی بیش از صد باره چگونگی شکل‌گیری مرزها در غرب وحشی و بیان مکرر رویارویی سرخپوستان یعنی مالکان حقیقی امریکا با مهاجرانی است که این خاک را تملک کردند و در این راه به‌ روی این مالکان آتش گشودند و تلاش آنها برای حفظ جان‌شان و مصون نگه‌داشتن سرزمین مادری را درنده‌خویی حیوان صفتانه لقب دادند. در نماهای آغازین فیلم جمله‌ای از دیویداچ لارنس، نویسنده کلاسیک و قدیمی امریکا در توصیف وضعیت اولیه این سرزمین می‌آید و مضمون آن سخت و بی‌رحم و جنون‌آمیز  بودن این وادی قبل از ورود مهاجران و طبیعت وحشی و ذات آرام نشدنی آن است اما این خصلتی است که از قضا بعد از ریختن خیل مهاجران بی‌فرهنگ و سیل فرصت طلبان به قاره امریکا و بویژه امریکای شمالی (امریکا وکانادا) چهره نمود.

 

اسکات کوپر برای جا انداختن این فرضیه دروغین و در راستای هزاران وسترن ساخته شده در هالیوود ظرف ۹۰ سال اخیر در سکانسی که پس‌ از درج نظریه لارنس می‌آید، کشته شدن اعضای یک خانواده مهاجر به دست سرخپوستان‌ نژاد آپاچی را در گوشه‌ای از غرب وحشی به نمایش می‌گذارد و فقط مادر خانواده به نام روزالی کویید (با بازی روزاموند پایک) است که از آن چادر عجین شده با خون می‌گریزد و جان به سلامت در می‌برد.

 

تک مأموریت باقی‌مانده

در نقطه‌ای نه چندان دورتر در ایالت سرشار از سرخپوست آریزونا جنگ بی‌رحمانه ارتش متجاوز امریکا علیه سرخپوستان مورد تهاجم قرار گرفته، قطعات آخر و واپسین روزهایش را می‌گذراند و تسلیم شدن سرخپوستان و بواقع مردم بومی این کشور حتمی شده و فقط تک کارها و معدود مأموریت‌هایی مانده و یکی از آنها رساندن رئیس کومانچی‌ها یعنی عقاب زرد (وس استودی) به سرزمین مادری‌اش در ایالت مونتانا است تا آن‌جا برای همیشه در بستر مرگ آرامش‌ گیرد و یکی از نمادهای مبارزه طولانی بومی‌ها با زیاده‌خواهی مهاجران متجاوز محو شود.

 

این مأموریت به یکی از افسران ارشد نیروهای شمالی امریکا که سال‌ها با ایالات جنوبی این کشور جنگیده و این ایالات معتقد به تبعیض‌نژادی و تبدیل کردن سیاهان به برده‌ها را تسلیم کرده‌اند (و به این سبب ادعای دروغین انسان و هدفمند بودن را دارند) واگذار می‌شود و او مرد پرتجربه‌ای به‌ نام کاپیتان جوزف جی‌بلاکر (کریستین بیل) است.

 

مردی چندوجهی

بلاکر می‌کوشد این مأموریت را پس بزند و در نگاه نخست به‌نظر می‌رسد که مردی ضد سرخپوستان است و به تبع آن عقاب زرد را یک قصاب اجتماعی و قاتل سفیدپوستان می‌شمرد و بزودی و قبل از رساندن وی به مقصد، خودش او را سربه نیست خواهد کرد اما در طول قصه و در مسیر سفر به مونتانا ما با مردی مواجه می‌شویم که به کلی با تعاریف و برداشت‌های فوق فرق می‌کند و مردی چندوجهی نشان می‌دهد که داستان کلاسیک جولیوس سزار را می‌خواند، بارها و سال‌ها برخورد بی‌رحمانه با سرخپوستان را دیده و آن را نفی می‌کند و حتی قادر به تکلم به زبان آنها هم هست و با این مقدمات به‌خوبی می‌داند که چه سفر پرخطری او و همراهانش را در حرکت به سمت مونتانا تهدید می‌کند.

 

با این حال، او به سبب دریافت فرمان سفر از سوی بالاترین سازمان نظامی امریکا چاره‌ای جز پذیرش ندارد و فقط این دلخوشی را دارد که بعد از این مأموریت واپسین به ایام بازنشستگی‌اش پا خواهد گذاشت و به‌گوشه‌ای آرام و دور از تمامی این غوغاهای خون‌آلود خواهد خزید.

 

خطرناک‌تر از کومانچی‌ها

این چنین و با این باور نه چندان صحیح است که بلاکر پیشاپیش لشکری کوچک از سربازان که در آن هم یک سیاهپوست یافت می‌شود و هم یک فارغ‌التحصیل دانشکده افسری وست پوینت، در مسیر صحرایی با خاک و شن سرخرنگ به حرکت درمی‌آید و در کنار او طبعاً عقاب زرد و معدودی از اعضای خانواده وی مشاهده می‌شوند و در طول مسیر همان‌طور که پیش‌بینی می‌شد، با کاراکتر روزاموند پایک یعنی روزالی کویید هم ملاقات می‌کند و چاره‌ای جز همراه بردن وی ندارند و این در حالی است که کویید پس از بلایی که بر سرش حادث شد، از دیدن هر سرخپوستی به وحشت می‌افتد و اندیشه و صرافت خودکشی و پایان دادن به رنج‌هایش از این طریق وجود وی را فرا گرفته است و به‌همین سبب بلاکر مجبور است او را بیشتر از هرکس و حتی فزون‌تر از عقاب زرد که هر لحظه احتمال دارد کومانچی‌ها برای نجاتش به این قافله حمله کنند، زیر نظر داشته باشد.

 

اتحاد اجباری

آنچه اعضای پرتفرق این گروه بسرعت به آن نائل می‌شوند و البته یک توفیق اجباری است متحد شدن زیر لوای واحد و در مقابله با دشمن مشترک یعنی سرخپوست‌ها است و بلاکر حتی دست و پای بسیاری از زندانی‌ها را که در این قافله همراه او هستند از غل و زنجیر باز می‌کند تا در این ستیز عمومی شرکت و گروه بلاکر را تقویت کنند و همین مسأله کمک می‌کند تا نفرت موجود بین برخی اعضای این گروه فروکش کند و جایش را به همکاری بدهد.

 

با این حال اعضای گروه به آرامی متوجه می‌شوند که تنها خطر حی‌ و حاضر برای آنها از جانب کومانچی‌ها نیست و با رسیدن به اولین پاسگاه منطقه واقع در فورت کالینز کلورادو با یک جانی خطرناک آشنا می‌شوند که همانا فیلیپ ولز (بن فاستر با پزی جدی و جالب و حرکاتی غیرقابل پیش‌بینی) است و مقام‌های محلی او را هم تحویل بلاکر می‌دهند تا به نقطه‌ای مشخص در شمال برسانند. اینها مجموعه‌ای را می‌سازد که وسترن‌ها براساس آن نفس می‌کشند و با ساز و کار خطر به سوی مقصد‌نهایی به پیش می‌روند.

 

مشخصات فــــــيلم

‌ عنوان: «دشمن‌ها»

‌ محصول: کمپانی‌های وی پوینت اینترتین منت و لی گریزبی

‌ تهیه کنندگان: جان لشر و کن کائو

‌سناریست: اسکات کوپر براساس داستان اولیه‌ای از

دانلد استوارت

کارگردان: اسکات کوپر

 مدیر فیلمبرداری: ماسانوبو تاکایاناگی

تدوینگر: تام کراس

‌‌موسیقی متن: مکس ریچتر

بازیگران: کریستین بیل، روزاموند پایک، وس‌استودی، جسی پله مونز، آدام بیچ، روری‌ کاچران، پیتر مولان، اسکات ویلسون، پل انرسون، تیموتی چالامت، بن فاستر و جاناتان میجرز

 

منبع: FilmComment

وصال روحانـي

 

iran-newspaper.com
  • 16
  • 3
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
احسان قربان زاده بیوگرافی احسان قربان زاده؛ خواننده تازه کار موسیقی پاپ ایران

محل زندگی: تهران 

ملیت: ایرانی

حرفه: خواننده

سبک: پاپ و سنتی ایرانی

ساز: تنبک، باغلاما و گیتار

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
عقیل بن ابی طالب زندگینامه عقیل بن ابی طالب؛ از صحابه پیامبر و امام علی (ع)

تاریخ تولد: ده سال بعد از عام الفیل

محل تولد: مکه

محل زندگی: مکه، مدینه

دلیل شهرت: صحابه و پسرعموی محمد

درکذشت: دوران حکومت معاویه، مدینه

مدفن: بقیع

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
حسن معجونی بیوگرافی حسن معجونی بازیگر کمدی سینمای و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حسن معجونی

نام کامل: محمد حسن معجونی

تاریخ تولد: ۲۸ دی ۱۳۴۷

محل تولد: زنجان، ایران

حرفه: بازیگر، کارگردان، طراح، مدرس دانشگاه

تحصیلات: رشتهٔ ادبیات نمایشی از دانشکده سینما تئاتر دانشگاه هنر

آغاز فعالیت: ۱۳۷۵ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش