جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳
۱۱:۰۴ - ۱۹ خرداد ۱۳۹۷ کد خبر: ۹۷۰۳۰۴۷۳۵
فیلم و سینمای جهان

از قاتلان زنجیره‌ای «رلیک» تا افسران سرسخت «کارآگاه حقیقی»

سریال رلیک,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,اخبار سینمای جهان

مینی‌سریال تلویزیونی «رلیک» یک بار دیگر بحث قاتلان زنجیره‌ای را لااقل در صدر امور سینمایی و برنامه‌های تلویزیونی در غرب قرار داده و این در حالی است که در ۱۰ سال اخیر مجموعه‌های طولانی و مینی‌سریال‌هایی از این دست و البته با تأثیرگذاری‌های زیاد و اندک کم نداشته‌ایم.

 

در «Rellik» که به شش قسمت ۱۰۵دقیقه‌ای تقسیم شده و ترتیب و روال قصه‌گویی به‌شکل برعکس است و ما از امروز به‌گذشته سفر می‌کنیم و با شیوه قصه‌گویی فلاش‌بک از رویدادهای تحقق یافته مطلع می‌شویم، یک کارآگاه با هوش پلیس بریتانیا به‌نام گابریل مارکهام (با بازی ریچارد دورمر) را در مرکز اتفاقات داریم و او مردی است که عزم راسخ دارد.

 

یک قاتل زنجیره‌ای یا سریالی را که چندی پیش در حمله‌ای با اسید به وی لطمات جسمی و روحی آشکاری را وارد ساخته، اسیر قانون و زندانی کند و از این طریق زخم‌های عمیق خود را التیام بخشد.

 

این مینی‌سریال ابتدا به ما می‌گوید که قاتل زنجیره‌ای مورد بحث احتمالاً طی حملات اکتشافی مارکهام و همکارانش جان‌باخته و دیگر در قید حیات نیست و سپس با رجوع به گذشته و تشریح آنچه روی داده، ما را به‌سوی افشای راز‌هایی مهم به‌پیش‌ می‌راند و این احتمال مهم را قوت می‌بخشد که شاید هم قاتل مورد اشاره نمرده و هنوز در قید حیات باشد.

 

در تیمی که مارکهام را در راه سخت تقابل با این قاتل مخوف همراهی می‌کند، همکارانی مثل ایلین (جودی بالفور) که تازه به واحد محل کار مارکهام اضافه شده و رئیس پلیس منطقه (ری استیونسون) که خود راز‌های متعددی در زندگی‌اش دارد، نیز عضویت دارند و تکاپوی آنها سرانجام رازی را برملا می‌کند که هیچ‌کس انتظار آن را نداشته و تکان دهنده و مرگ‌آفرین است.

 

جودی بالفور که در نقش ایلین شپارد متخصص ردیابی خلافکاران حضوری محسوس و موفق در مجموعه «رلیک» دارد و به‌عنوان هنرمندی که با سریال پلیسی پرطرفدار «کارآگاه حقیقی» نیز مرتبط بوده است و در سریال‌های «Quarry» و «تاج» نیز نقش‌های مهمی را عهده دار بوده، درباره دنیای اسرارآمیز «رلیک»حرف‌های زیادی برای گفتن دارد.

 

بالفور می‌گوید: وقتی تازه وارد «رلیک» و فضای آن شده بودم، از هر جهت نسبت به حقایق و مسائل آن احساس بی‌اطلاعی می‌کردم و کل تجربه نخستین من نیز به حضوری ناقص در یک اپیزود این سریال منحصر می‌شود و موضوع آن قسمت پیرامون همکاری من و کاراکتر ریچارد دورمر بود. سم‌میلر که کارگردانی آن اپیزود را برعهده داشت، بارها با من صحبت کرد و حاصل آن همه صحبت و دقیق شدن روی موضوعات چیزی است که در قسمت‌های بعدی این مجموعه دیده‌اید.

 

سؤالی که دائماً در آن قسمت پیرامون کاراکتر من تکرار می‌شد، این بود که آیا در جنایات روی‌داده مقصر و سهیم بوده‌ام یا خیر. حسن و شاید هم عیب این سریال‌ها این است که در اکثر قسمت‌های آن اتفاقی می‌افتد که ناقص یا کامل‌کننده رویدادهای قبلی‌است و هر بار یک افشاگری و مسأله تازه روی می‌دهد.

 

استرسی که اندک نیست

شاید هم جودی بالفور قصد کوچک نشان دادن تعلیق و استرسی را داشته باشد که پیرامون تخلفات احتمالی وی و کشف آن توسط مسئولان به‌وجود می‌آید و این مینی‌سریال را به پیش می‌راند و بدون آن‌بسیاری از نکات جذاب آن رنگ خواهد باخت.

 

بالفور این احتمال را رد نمی‌کند که شک فزاینده تماشاگران به‌ وی‌ زاده ارتباط‌ها و اتفاقاتی است که دائماً در مسیر حرکت او و در روند شکل‌گیری قصه روی می‌دهد ولی حتی خود او نیز بارها احساس کرده است که یک جای ماجرا می‌لنگد و قضایا کامل و شفاف نیست و شک‌ها نسبت به کاراکتر وی محونشدنی است.

 

این البته روش و فرمول طراحی و ارائه داستان‌های پلیسی‌‌ای از این دست است و به اعتقاد بالفور همه چیز به‌گونه‌ای تنظیم شده است که قاتل سریالی این داستان زمانی سر برآورد که مسائل به اوج شدت و حدت خود رسیده است. یک وجه مهم برای ثمر دادن این تلاش‌ها و هیجان‌زا شدن هرچه بیشتر اتفاقات، ارتباط کاراکترهای بالفور و ریچارد دورمر است و احتمال‌ها و تنش‌ها پیرامون این ارتباط مسأله‌ای است که می‌تواند قصه را تا پایان برای بینندگان جذاب نگه‌دارد و در موقع کشف سیمای فرد قاتل یک شوک به آنها وارد کند.

 

پایه‌های استحکام

بالفور اعتقاد دارد هماهنگی و حرکت یکدست او و دورمر در طول این مینی‌سریال این ارتباط را به اوج بهره‌دهی خود می‌رساند و تکوین ماجراها را به شکل مطلوب در می‌آورد. او می‌گوید: دورمر اعتقاد داشت که نقش او در این مینی‌سریال از سخت‌ترین مواردی است که در عمر هنری‌اش تجربه کرده است و شاید همین مسأله باشد که موجب قوام بیشتر این اثر هنری و حساسیت و قوت کارها شده‌ است. البته او به‌عنوان یک ایرلندی شوخ‌طبعی‌های مرتبط با این ملت را هم دارد و ما از وجوه مختلف وی برای کامل شدن کارها بهره گرفتیم.

 

در دنیایی دیگر

اما این مینی‌سریال پر رمز و راز تنها مرتبه ورود جودی بالفور به داستان‌های جنایی و فیلم‌های مرتبط با آن نیست و او برای ادامه ماجراهای «کارآگاه حقیقی» نیز مد‌نظر قرار دارد و در فصل سوم آن هم نقش آفرینی خواهد کرد.

در این سریال هم اتفاقات بر اساس بارز‌ترین پرونده‌های جنایی است و البته سوژه‌ها نه واحد بلکه متعدد است و هر بار به مسأله‌ای متفاوت ورود و مشکل موجود حل می‌شود

 

ولی بالفور به این مورد نیز به چشم یک پدیده جنایی روز نگاه می‌کند و به واقعه‌ای که ثابت می‌کند زندگی‌های کنونی به مثابه حرکت روی طنابی نازک است و هیچ چیز آن با یقین و احساس امنیت همراه نیست و هر لحظه ممکن است اتفاقی بیفتد که شاهرگ‌های حیاتی را قطع و ادامه زندگی را ناممکن کند و اینکه افسران و پلیس‌های به تصویر کشیده شده در «کارآگاه حقیقی» تا چه میزان سرسخت و کمال‌طلب‌اند تغییری در این ماجرا به‌وجود نمی‌آورد و زندگی‌ها همان‌قدر از دست آدم‌ها گریزان است که مرگ به آنها نزدیک.

 

دقت وسواس وار

بالفور می‌گوید: من کارهای پلیسی شبکه HBO را همیشه پسندیده‌ام و در مورد کارآگاه حقیقی هم باید متذکر شوم که هرچند فصل اول را دوست داشتم اما فصل دوم چندان دلخواهم نبود. مجموعه این مسائل مرا به سوی فصل سوم سوق داد و آن‌هم در شرایطی که همه‌چیز این مجموعه شکل گرفته و سرجای خود نشسته است و اضافه‌کردن هرچیز بنیادین به موضوع کار سختی خواهد بود.

 

تفاوت آشکار «کارآگاه حقیقی» با سایر آثار پلیسی تلویزیونی سال‌های اخیر دقت وسواس واری است که صرف تدوین داستان‌ها و نحوه ارائه تصویری آن می‌شود و در کمتر سریال دیگری در تاریخ طولانی سریال‌سازی‌های پلیسی در امریکا چنین دقتی به‌کار گرفته شده و آن دقت هم موجب نقض وجوه جذاب و رؤیایی و خیالی یک داستان نشده است. بواقع «کارآگاه حقیقی» شما را تنها با هیجانات صرف و حساسیت‌های لحظه‌ای همسو نمی‌سازد بلکه دلیل و برهان ارائه می‌دهد وکارها را با دقت به پیش می‌برد و به هر موضوع و نوع برخوردی جایگاه سزاوار آن را ارزانی می‌دارد.

 

البته درعصر فعلی، تنظیم سریال‌ها و فیلمسازی‌ها در شبکه‌های غیر قابل شمارش تلویزیونی در جهان و بویژه در امریکای شمالی اگر از این سلاح‌ها استفاده نشود کارها لنگ خواهد ماند و بواقع نیز متون تکراری در برخی سریال‌ها و برنامه‌های دیگر تلویزیونی به حد و گونه‌ای است که برای موفقیت باید حتماً به نوآوری روی آورد و از تکرار گذشته‌ها دوری جست، این یک اصل ضروری برای رسیدن به موفقیت کامل است.

 

وصال روحانـي

 

 

iran-newspaper.com
  • 15
  • 6
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
علی نصیریان بیوگرافی علی نصیریان؛ پیشکسوت صنعت بازیگری ایران

تاریخ تولد: ۱۵ بهمن ۱۳۱۳

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر، نویسنده و کارگردان

آغاز فعالیت: ۱۳۲۹ تاکنون

تحصیلات: دانش آموخته مدرسه تئاتر در رشته هنرپیشگی

ادامه
پاوان افسر بیوگرافی پاوان افسر بازیگر تازه کار سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۲۷ تیر ۱۳۶۳ 

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر 

آغاز فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

تحصیلات: لیسانس رشته ی مدیریت بازرگانی

ادامه
امین پیل علی بیوگرافی امین پیل علی بازیکن تازه نفس فوتبال ایران

تاریخ تولد: ۱۷ دی ۱۳۸۱

محل تولد: گیلان

حرفه: فوتبالیست

پست: هافبک

تیم: تیم ملی فوتبال ایران

شماره پیراهن: ۱۵

ادامه
ابوطالب بن عبدالمطلب زندگینامه ابوطالب بن عبدالمطلب پدر امام علی (ع)

تاریخ تولد: ۳۵ پیش از عام‌الفیل

محل تولد: مکه

دیگر نام ها: عبدالمطلب، عبدالمناف، عمران

دلیل شهرت: رئیس قبیله بنی هاشم، پدر امام علی (ع)، عمو و حامی حضرت محمد (ص)

درگذشت: سال دهم بعثت

آرامگاه: مکه در گورستان ابوطالب

ادامه
رودریگو هرناندز بیوگرافی «رودریگو هرناندز»؛ ستاره ای فراتر از یک فوتبالیست | هوش و تفکر رمز موفقیت رودری

تاریخ تولد: ۲۲ ژوئن ۱۹۹۶

محل تولد: مادرید، اسپانیا

حرفه: فوتبالیست 

پست: هافبک دفاعی

باشگاه: منچسترسیتی

قد: ۱ متر ۹۱ سانتی متر

ادامه
موسی التماری بیوگرافی موسی التماری بازیکن فوتبال اردنی

تاریخ تولد: ۱۰ ژوئن ۱۹۹۷

محل تولد: امان، اردن

حرفه: فوتبالیست

باشگاه کنونی: باشگاه فوتبال مون‌پلیه فرانسه

پست: مهاجم

قد: ۱ متر ۷۶ سانتی متر

ادامه
اوسمار ویرا بیوگرافی اوسمار ویرا سرمربی تیم پرسپولیس

تاریخ تولد: ۳ ژوئیه ۱۹۷۵

محل تولد: ریو گرانده دو سول ، برزیل

حرفه: سرمربی تیم فوتبال

باشگاه کنونی: پرسپولیس

آغاز فعالیت: سال ۱۹۹۴

ادامه
اوستون ارونوف بیوگرافی اوستون ارونوف بازیکن فوتبال ازبکی در تیم های ایرانی

چکیده بیوگرافی اوستون ارونوف

نام کامل: اوستون رستم اوگلی اورونوف

تاریخ تولد: ۱۹ دسامبر ۲۰۰۰

محل تولد: نوایی، ازبکستان

حرفه: فوتبالیست

پست: هافبک تهاجمی

باشگاه کنونی: پرسپولیس

ادامه
اکرم عفیف بیوگرافی اکرم عفیف بازیکن برتر تیم ملی قطر

تاریخ تولد: ۱۸ نوامبر ۱۹۹۶

محل تولد: دوحه، قطر

حرفه: فوتبالیست

پست: وینگر

باشگاه کنونی: السد قطر

قد: ۱ متر ۷۶ سانتی متر

ادامه
دیالوگ های آنشرلی

دیالوگ های آنشرلی در این مقاله از سرپوش به بررسی جذابیت های دیالوگ های آنشرلی در سینما و تئاتر می‌پردازیم. آنشرلی، با تاریخچه‌ای غنی در حوزه فرهنگ و هنر، دارای دیالوگ‌هایی است که علاوه بر ارتقاء داستان، به عنوان نمونه‌هایی برجسته از زبان هنری در این صنایع شناخته می‌شوند. اثر آنشرلی  کتاب "آنشرلی" نوشته لوسی ماد مونتگمری، داستان دختری به نام آن شرلی است که در یتیم خانه بزرگ شده و به یک خانواده ثروتمند در شهر مونک هاوس نیو برونزویک در کانادا فروخته می شود. آن شرلی دختری کنجکاو، مهربان و خلاق است که با دیالوگ های خود، شخصیتی دوست داشتنی و ماندگار در ذهن خوانندگان ایجاد کرده است. انیمیشن آنشرلی انیمیشن "آنشرلی" که در سال ۱۹۷۹ در ژاپن ساخته شده است، اقتباسی از رمان "آن در گرین گیبلز" نوشته لوسی ماد مونتگمری است. این انیمیشن، داستان دختری به نام آن شرلی را روایت می کند که در یتیم خانه بزرگ شده و به یک خانواده ثروتمند در شهر مونک هاوس نیو برونزویک در کانادا فروخته می شود. شخصیت های آنشرلی شخصیت های اصلی انیمیشن آنشرلی عبارتند از: آن شرلی: دختری کنجکاو، مهربان و خلاق که با موهای قرمز و شخصیت دوست داشتنی خود، یکی از محبوب ترین شخصیت های ادبیات کودکان است. مریلا کاترین کاتبرت: خواهر بزرگ تر ماتیو کاتبرت که با برادرش در مزرعه گرین گیبلز زندگی می کند. مریلا زنی سخت کوش و جدی است که در ابتدا از حضور آن شرلی در خانه خود خوشحال نیست. ماتیو کاتبرت: برادر کوچک تر مریلا که مردی مهربان و ساده دل است که به سرعت با آن شرلی دوست می شود. دیانا براری: دختر همسایه کاتبرت ها که با آن شرلی دوست می شود. دیانا دختری مهربان و ساده دل است که به سرعت با آن شرلی دوست می شود. دیالوگ های انیمیشن آنشرلی داستان انیمیشن آنشرلی داستان انیمیشن آنشرلی، همانند داستان رمان، از این قرار است که آن شرلی، دختری یتیم که در یتیم خانه بزرگ شده است، توسط خواهر و برادری به نام های مریلا و ماتیو کاتبرت به فرزندخواندگی پذیرفته می شود. مریلا و ماتیو، آن شرلی را برای کمک به انجام کارهای خانه و مزرعه می خواهند. آن شرلی، با موهای قرمز آتشین و شخصیت دوست داشتنی خود، به سرعت با مریلا و ماتیو و همچنین با همسایه آنها، دیانا براری، دوست می شود. آن شرلی، با ماجراجویی ها و شیطنت های خود، زندگی کاتبرت ها را زیر و رو می کند و به آنها یاد می دهد که چگونه از زندگی لذت ببرند. نکات مثبت آنشرلی انیمیشن آنشرلی، از جمله انیمیشن های ماندگار و خاطره انگیزی است که با داستان جذاب و شخصیت های دوست داشتنی خود، مخاطبان زیادی را به خود جذب کرده است. از جمله نکات مثبت این انیمیشن می توان به موارد زیر اشاره کرد: - داستان انیمیشن آنشرلی، همانند داستان رمان، داستانی جذاب و پرکشش است که مخاطبان را از ابتدا تا انتها درگیر خود می کند. - شخصیت های انیمیشن آنشرلی، از جمله آن شرلی، مریلا، ماتیو و دیانا، شخصیت هایی دوست داشتنی هستند که مخاطبان با آنها ارتباط برقرار می کنند. - انیمیشن آنشرلی، پیام های مثبتی مانند اهمیت خانواده، دوستی و امید را به مخاطبان خود منتقل می کند. دیالوگ های شخصیت آنشرلی دیالوگ های آنشرلی دیالوگ های آنشرلی، بیانگر شخصیت او هستند. او دختری کنجکاو و ماجراجو است که همیشه به دنبال یادگیری چیزهای جدید است. این ویژگی در دیالوگ های او به وضوح دیده می شود. برای مثال، در یکی از دیالوگ ها، آنشرلی از معلم خود می پرسد: "حتی اگر دنیا بد باشد، همیشه چیزهای خوب هم وجود دارد." " تصور اینکه شما یک ملکه هستید واقعا عالی است. شما بدون هیچ گونه ناراحتی از آن لذت می برید و هر زمان که بخواهید می توانید از ملکه بودن دست بردارید، کاری که در زندگی واقعی نمی توانید انجام دهید." "این یک چیز خوب در مورد این جهان است ... همیشه بهارهای بیشتری وجود دارد." "وقتی فکر می‌کنم قرار است اتفاق خوبی بیفتد، به نظر می‌رسد که بر روی بال‌های انتظار پرواز می‌کنم. و سپس اولین چیزی که متوجه می شوم با یک ضربت به زمین می افتم. اما واقعاً ماریلا، قسمت پرواز تا زمانی که ادامه دارد با شکوه است... مثل اوج گرفتن در غروب خورشید است. من فکر می‌کنم که تقریباً تاوان ضربه را می‌پردازد." "خب، نمی توان یکدفعه عادت دختر بچه بودن را کنار گذاشت." "شاید... شاید... عشق به طور طبیعی از یک دوستی زیبا آشکار شد، مانند گل رز طلایی که از غلاف سبزش می لغزد."  "این یک ایده دوست داشتنی است، دایانا؛ زندگی کردن به گونه ای که نامت را زیبا کنی، حتی اگر در آغاز زیبا نبود... آن را در افکار مردم برای چیزی آنقدر دوست داشتنی و دلپذیر قرار می دهد که هرگز به تنهایی به آن فکر نمی کنند." "شاید، به هر حال، عاشقانه مانند یک شوالیه که سوار اسب می‌شود، با شکوه و هیاهوی وارد زندگی انسان نشده باشد. شاید مثل یک دوست قدیمی از راه‌های آرام به سمت آدم خزید..." "خب، همه ما اشتباه می کنیم، عزیزم، پس فقط آن را پشت سر بگذار. ما باید از اشتباهات خود پشیمان باشیم و از آنها درس بگیریم، اما هرگز آنها را با خود به آینده منتقل نکنیم." "من معتقدم که زیباترین و شیرین ترین روزها، روزهایی نیستند که در آن اتفاقات بسیار باشکوه یا شگفت انگیز یا هیجان انگیزی رخ دهد، بلکه فقط روزهایی هستند که لذت های کوچک ساده ای را به ارمغان می آورند و به آرامی یکدیگر را دنبال می کنند، مانند مرواریدهایی که از یک رشته می لغزند." "من از دوستی بسیار سپاسگزارم. زندگی را بسیار زیبا می کند." "این بدترین دوران بزرگ شدن است و من در حال درک آن هستم. چیزهایی که در دوران کودکی خیلی می‌خواستی، وقتی به آنها دست پیدا می‌کردی، به نظرت چندان شگفت‌انگیز به نظر نمی‌رسند." "آیا خوب نیست که فکر کنیم فردا روز جدیدی است که هنوز هیچ اشتباهی در آن وجود ندارد." دیالوگ های ماندگار آنشرلی "این خیلی خوب است که در مورد غم ها بخوانید و تصور کنید که قهرمانانه از طریق آنها زندگی می کنید، اما وقتی واقعاً آنها را دارید، خیلی خوب نیست" "خیلی آسان است که شرور باشی بدون اینکه بدانی." "اما واقعاً ماریلا، نمی‌توان در چنین دنیای جالبی برای مدت طولانی غمگین ماند، می‌تواند؟" "زندگی ارزش زیستن را دارد تا زمانی که خنده در آن باشد." "تجربه من این بوده است که شما تقریباً همیشه می توانید از چیزهایی لذت ببرید، اگر تصمیم خود را محکم بگیرید که این کار را انجام دهید." "دنیای قدیمی عزیز تو بسیار دوست داشتنی هستی و من خوشحالم که در تو زنده هستم." "چرا مردم باید برای دعا زانو بزنند؟ اگر واقعاً می خواستم دعا کنم به شما می گویم که چه کار می کردم. من به تنهایی یا در جنگل های عمیق و عمیق به یک میدان بزرگ بزرگ می رفتم و به آسمان - بالا - بالا - بالا - به آن آسمان آبی دوست داشتنی نگاه می کردم که انگار پایانی برای آن وجود ندارد. آبی بودن و سپس من فقط یک دعا را احساس می کنم." "این یکی از مزایای سیزده سالگی است که شما خیلی بیشتر از زمانی که فقط دوازده ساله بودید می دانید" "تا زمانی که نمردی هرگز از غافلگیر شدن در امان نیستی" "کیک‌ ها یک عادت وحشتناک دارند که وقتی می‌ خواهید خوب باشند بد می‌ شوند" "آنه تمام عاشقانه هایت را رها نکن اندکی از آن چیز خوبی است البته نه زیاد اما کمی از آن را حفظ کن" دیالوگ های زیبای آنشرلی سخن پایانی درباره دیالوگ های آنشرلی دیالوگ های آنشرلی، بخشی از جذابیت این شخصیت دوست داشتنی هستند. این دیالوگ ها، شخصیت، امید، خوش بینی و عشق به طبیعت آنشرلی را به خوبی بیان می کنند. گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش