جمعه ۲۸ آذر ۱۴۰۴
۱۳:۴۶ - ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۸ کد خبر: ۹۸۰۲۰۷۵۶۷
فیلم و سینمای جهان

نقد فیلم Escape Room - اتاق فرار

فیلم اتاق فرار,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,اخبار سینمای جهان
فیلم Escape Room «اتاق فرار» ساخته آدام روبیتل، فیلمیست که با یک پایان فاجعه بار، تمام ایده‌های ناب خود را به آتش می‌کشد و ماحصلی فراتر از یک کلیشه ندارد.

شش نفر برگزیده می‌شوند تا برای کسب جایزه ده میلیون دلاری در اتاق فرار با هم رقابت کنند. اتاق فرار محلیست که در واقعیت هم وجود دارد و افراد زیادی برای تجربه یک فضای معمایی، با آدم‌هایی غالبا غریبه همراه می‌شوند تا هوش، مهارت و توان فیزیکی خود را به چالش بکشند. وقتی فیلمساز از اتفاقی در واقعیت الهام می‌گیرد تا فیلمی رازآلود و با رگه‌هایی از ژانر ترسناک بسازد، یک نگرش بسیار می‌تواند بحت برانگیز باشد. اکثر مخاطبان احتمالا با این فضای واقعی آشنا هستند اما نکته‌ای که اهمیت می‌یابد این است که باید به تماشای اتاق فرار از دید آدام روبیتل بنشینند. درواقع یکی از مسائل مهم این است که موضع فیلمساز نسبت به اتاق فرار چیست و چگونه می‌خواهد از فضایی نسبتا آشنا، داستانی متفاوت و جذاب روایت کند؟ همچنین نگرش‌های انتقادی به چنین فضایی نیز می‌تواند موضع فیلمساز را فراتر از روایت یک قصه سرگرم کننده ببرد.

 

فیلم اتاق فرار,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,اخبار سینمای جهان

از طرف دیگر روند گرفتار شدن چند آدم در یک فضا و فاجعه‌هایی که متعاقبا برایشان رخ می‌دهد روندی کلیشه‌ایست و خیلی زود مخاطب نمونه‌های زیادی را در ذهن خود مرور می‌کند و ناخودآگاه فیلم را با این نمونه‌ها مقایسه می‌کند. این بدان معنا است که وقتی فیلمساز به سراغ این روند می‌رود، باید در ادامه به ما نشان دهد که چیزی فراتر از نمونه‌های قبلی خود دارد که فیلمش را متفاوت می‌کند. در این قصه‌ها مسئله‌ای که از همان ابتدا برای مخاطب روشن می‌شود، ارزشیست که شخصیت‌ها باید برای آن تلاش کنند. آن ارزش بقاست. موفقیت هریک از آدم‌ها در این است که جان خود را در هر مرحله نجات دهند. وقتی ارزش هر شخصیت از همان ابتدا روشن است، موضوعی که برای مخاطب جذاب می‌شود و او را برای تماشای این قصه ترغیب می‌کند، چگونگی حفظ این ارزش است. به عبارتی پرسش اصلی اینجا است که این افراد در هر مرحله با چه تمهیداتی جان خود را نجات می‌دهند؟ طبیعتا عنصر خلاقیت، باهوش بودن شخصیت‌ها و پیچیدگی مسیر نجات یافتنشان عواملی هستند که بسیار در راضی نگه داشتن مخاطب موثرند.

 

هربار که به آسانی راه فرار را کشف کنند یا اینکه از روشی که بار قبل جان خود را نجات دادند دوباره استفاده کنند، فیلم کاملا در چشم مخاطب اهمیت خود را از دست می‌دهد. متاسفانه باید گفت فیلم اتاق فرار در دام چنین آفت‌هایی می‌افتد. فیلم برخلاف اینکه بسیار جذاب و نفس گیر ماجرای خود را شروع می‌کند و امید آن را می‌دهد که فراتر از یک قصه ساده، محتوایی عمیق هم می‌تواند در دل خود داشته باشد، سوای پایان نیمه کاره‌اش، از جایی به بعد عملا به فیلمی که صرفا چند مرحله جذاب دارد که راه رهایی از آن‌ها نیز کاملا شبیه به یکدیگر است تبدیل می‌شود. فیلم تنها و تنها برای یکبار دیدن ساخته شده است و اگر نمونه‌های دیگری همچون «The Cube» ، «The Belko Experiment» و حتی نسخه روسی محصول سال ۲۰۱۷ «Escape Room» را در ذهن داشته باشید شاید تا پایان هم آن را ادامه ندهید.

 

در ادامه جزییات داستان فیلم فاش می‌شود

فیلم اتاق فرار,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,اخبار سینمای جهان
درواقع یکی از مسائل مهم این است که موضع فیلمساز نسبت به اتاق فرار چیست و چگونه می‌خواهد از فضایی نسبتا آشنا برای مخاطبان، داستانی متفاوت و جذاب روایت کند؟

فیلم شش شخصیت اصلی دارد و یقینا فرصتی به اندازه سریال Lost‌ در اختیار ندارد که بخواهد ازطریق فلش بک، پیشینه این شخصیت‌ها را به خوبی به ما نشان دهد و به همین دلیل ماحصل کار می‌شود آنکه با زویی (با بازی تیلور راسل)، جیسون (جای آلیس) و بن (لوگاس میلر) از همان ابتدا همراه شود و چند پلان از زندگی آن‌ها به ما نشان دهد (که به هیچ عنوان صحنه‌های مهم و جذابی از زندگی این آدم‌ها نیستند). از آماندا (با بازی دورا آن هال) و مایک (تایلر لابین) تنها یک پلان از گذشته نشان دهد که آماندا سرباز جنگ ویتنام و مایک راننده کامیون بوده است. از دنی نیز همان یک پلان را هم به ما نشان ندهد! این شش نفر افرادی هستند که کاملا براساس شانس و اقبال در حوادث مختلف زنده مانده‌اند و عملا نمی‌توان گفت هوش یا توانایی خاصی دارند.

 

شاید با چند پلان ابتدایی بتوان گفت زویی اطلاعات خوبی در فیزیک دارد و به نظر باهوش است یا آماندا که یک نظامی بوده از قدرت بدنی خوبی برخوردار است اما عملا نمی‌توانیم باور کنیم مایک به‌عنوان راننده کامیون (عملا می‌توانید او را با خیال راحت دور بیاندازید) یا بن که صرفا می‌فهمیم با خانواده‌اش رابطه خوبی ندارند نیز می‌توانند از هوش زیادی برخوردار باشند. شخصیت‌هایمان صرفا تجربه یک شرایط سخت را داشته‌اند و به جز خوش شانسی، چیز زیادی برای جذاب شدن ندارند. گویی مراحلی که برای آن‌ها طراحی شده است (به‌خصوص مرحله اول و دوم) بیشتر از هر چیزی جذابیت فیلم را به دوش می‌کشند. حرارات ابتدایی که رفته رفته بیشتر می‌شود و در انتها شعله مرگباری می‌کشد، نشان می‌دهد که مرگ بسیار به آن‌ها نزدیک است و اساسا این اتاق فرار، خطرش با تمام اتاق‌هایی که دیگر مخاطبان در ذهن دارند قابل مقایسه نیست و این موضوع در ابتدای فیلم می‌تواند مخاطب را جذب فیلم کند.

 

همچنین به‌طور کلی مهم‌ترین ایده‌ای که بر جهان کلی فیلم حاکم است و اساسا نیمه ابتدایی فیلم را به همین جهت جذاب و معنا دار می‌کند، دوربین‌هاییست که در اتاق‌ها کار گذاشته‌اند. عده‌ای پشت این دوربین‌ها نشسته‌اند و از تماشای تقلای این آدم‌ها برای حفظ جانشان لذت می‌برند (همان‌طور که در خود فیلم هم اشاره می‌شود، اتاق فرار شکل پیشرفته‌ای از همان گلادیاتور قدیم است). این ایده صرف‌نظر از فضای قصه، محتوایی در دل خود دارد که می‌تواند عمیق شود. آن لحظه‌ای عمیق می‌شود که اگر به خودمان بیایم متوجه می‌شویم که ما مخاطبان نیز دقیقا به همین دلیل به تماشای فیلم نشسته‌ایم. حتی عده‌ای از مخاطبان برای تماشای این فیلم در سینما پول داده‌اند تا از از مرگ یا زنده ماندن این آدم‌ها لذت ببرند (کاملا همراه‌با مخاطبان پولداری که پشت این دوربین‌های اتاق فرار نظاره‌گر این ماجرا هستند). چنین ایده‌ایست که در ابتدا فیلم اتاق فرار را از نمونه‌های دیگرش قدری جدا می‌کند و به فیلم لایه‌های معنایی می‌بخشد. اما این تنها نیمه ابتداییست که با پرداخت جذاب مرگ دنی زیرِ زمینی یخ زده ما را امیدوار برای تماشای فیلمی جذاب می‌کند.

 

فیلم اتاق فرار,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,اخبار سینمای جهان
در این نوع قصه‌ها مسئله‌ای که از همان ابتدا برای مخاطب روشن می‌شود، ارزشیست که شخصیت‌ها باید برای آن تلاش کنند. آن ارزش بقاست

در مقدمه درباره آفت اینکه در چنین فیلمی اگر شخصیت‌ها با روش‌های تکراری و غیر قابل باور از مرحله‌ای به مرحله دیگر بروند، کاملا توی ذوق مخاطب می‌خورد بحث کردیم. اگر دقت کنید راه فرار اکثر مراحل تنها در نگاه کردن و استنتاج کردن‌های عجیب و غریب شخصیت‌ها آن هم در فرصتی بسیار اندک است. مثلا از همان شروع، وقتی بن در یک موقعیت بسیار پیچیده گرفتار شده است و هر لحظه اتاق روی سرش خراب می‌شود، تنها با مشاهدات خود می‌خواهد جان خود را نجات دهد و جالب آنکه همه چیز هم پیش چشمش است! اشاره انگشتِ نقاشی‌ها را می‌بیند و سریع به یک رمز می‌رسد. شاید نویسندگان می‌خواهند بگویند وقتی انسان جانش در خطر باشد و در چند قدمی مرگ به سر ببرد، تا حد فوق‌العاده‌ای باهوش می‌شود! در مرحله دوم، زویی در جیب کاپشن خود یک قطب نما پیدا می‌کند و ازطریق آن درنهایت به یک کلید می‌رسد (ساده نیست؟) در مرحله بعد دوباره مشاهداتشان  از تابلو‌های روی دیوار را بررسی می‌کنند و حتی در درگیری میان جیسون و بن، آن‌ها به‌جای اینکه پادزهر را از جای خاصی پیدا کنند فقط آن را می‌بینند.

 

از طرف دیگر مرگ‌ها (به جز مرگ دنی) نیز بسیار ساده طراحی شده‌اند. فیلم ادعای اسلشر بودن را دارد اما اسلشری که عملا جرات نشان دادن فرو کردن یک میخ به پا را هم ندارد و به روی چنین تصویر‌هایی کات می‌زند ابدا اسلشر نیست. یک ترسناک محافظه کارانه است که می‌خواهد از هر طیفی مخاطب داشته باشد. در هیچ جای فیلم به جز صحنه تقابل بن و جیسون، آدم‌ها به جان یکدیگر نمی‌افتند و همواره یک نفر است که یا با هوشِ خود یا با از خودگذشتگی خود موجب نجات جان دیگران می‌شود. فیلم موضعش عملا نا معین است که برای نجات این آدم‌ها تا کجا حاضر است ایده اولیه‌اش را به چالش بکشد؟ ما در حال تماشای چه ارزشی هستیم؟ ایثار آدم‌ها یا ازبین‌بردن یکدیگر؟ شاید هم تنها یک فیلم سرگرم کننده! به‌عنوان مثال وقتی جیسون در هر مرحله به فکر جان خود است و همواره سریع‌تر از سایر فرار می‌کند، در مرحله سوم تنها به زویی که او هم یک سیاه پوست است کمک می‌کند، آیا معنای خاصی دارد؟

 

فیلم اتاق فرار,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,اخبار سینمای جهان
راه فرار در اکثر مراحل، تنها در نگاه کردن و استنتاج کردن‌های عجیب و غریب شخصیت‌ها آن هم در فرصتی بسیار اندک است!

 

اصلا چرا جیسون یک سیاه پوست است؟ انتخاب این آدم‌ها درکنار هم چه منطقی دارد؟ فیلم آنقدر از کنار چنین مسائلی ساده می‌گذرد که عملا نمی‌توانیم برای فیلم چنین لایه‌هایی را متصور شویم. درحالی‌که پتانسیلی چنین قصه‌ای کاملا حکم می‌کند که فیلم به لایه‌های عمیق‌تری برود. اما فیلم به‌جای پرداختن به چنین مسائلی و عمیق شدن در آن‌ها به سراغ همان قواعد کلیشه‌ای می‌رود. کلیشه‌ای‌ترین ایده این است که شخصیت‌‌ها در انتها با طراحان این بازی رو‌به‌رو شوند و بعد هم آن‌ها را از بین ببرند. ایده خلاف قاعده بازی کردن و ازبین‌بردن دوربین‌ها به وسیله زویی نیز آنقدر در حاشیه رقم می‌خورد که اهمیت چندانی نمی‌یابد.

 

تصور کنید در یک پلان، نمایی از نقطه نظر دوربین‌های مدار بسته  اتاق را می‌دیدیم که زویی به سمت آن‌ها شلیک می‌کند. این شلیک درواقع هم به طرف آن دوربین‌ها بود و هم به طرف ما که مشغول تماشای چنین جذابیتی بودیم. آن وقت ایده ازبین‌بردن دوربین را می‌توانستیم بسیار فراتر از چیزی که در حال حاضر در فیلم اتفاق افتاده است بررسی کنیم! اینکه از جایی به بعد ما مخاطبان نیز وارد این بازی می‌شدیم. اما فیلمساز به‌جای چنین پرداخت‌های در ادامه فیلم جز آه و افسوس چیزی به‌جای نمی‌گذارد.

 

در پایان هم عملا تنها مسئله مهم سازندگان، پیدا کردن سرنخیست برای ساختن دنباله بعدی حتی به قیمت آنکه این قسمت را کاملا ناقص تمام کنند. به جرات می‌توان گفت فیلم هم هرچه نمره بد گرفته است به خاطر پایان غیر قابل بخشش آن است. بهترین توصیف را در باب پایان این فیلم، جیمز براردینلی عنوان کرده است: «اگر می‌خواهید ببینید که چه اتفاقی در پایان فیلم می‌افتد، دوستان خود را تشویق کنید تا بلیط تماشای دنباله آن را بخرند. اینگونه بودجه کافی برای ساخت قسمت بعدی نیز فراهم می‌شود!»

 

 

  • 18
  • 5
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش