مشخصات فــــــيلم
عنوان: «نفرین لایورونا»
محصول: شرکت های نیولاین و برادران وارنر
تهیهکنندگان: جیمزون، گری دابرمن و امیلی گلداستون
سناریستها: میکی داگتری و توبیاس ایاکونیس
کارگردان: مایکل چاوز
مدیر فیلمبرداری: مایکل برگس
تدوینگر: پیتر گه وز داس
موسیقی متن: جوزف بیشارا
طول مدت: ۹۳ دقیقه
بازیگران: لیندا کاردلینی، ریموند کروز، پاتریشیا ولاسکز، رومن کریستو، جاینی لین کینچن، ماریسول رامیرز، شون پاتریک تامس، تونی امندولا، اولیور الکساندر و ایدن لوان دوفسکی
داستان لایورونا یا زن گریان در مکزیک، پدیدهای آشنا است. شاید رنگ لباس و چگونگی مرگ وی براساس سنن هر یک از ایالات مکزیک و باورهای شخصی فرد گوینده فرق کند اما اصل ماجرا همان قصه همیشگی و براساس فولکلورهای مکزیکی است. روزی روزگاری یک زن میانسال درعین جنون و حسادت بچههایش را غرق کرد و سپس به خودکشی مبادرت ورزید اما تقدیر او این بود که زنده بماند و دنیا را بگردد و از فرزندان دیگر محافظت کند.
«نفرین لایورونا» در چنین اتمسفری تنفس میکند اما تغییراتی هم در متن قصه داده شده تا به یکی از اقمار فیلمهای ترسناک موفق دو دهه اخیرهالیوود و از سری فیلمهای کم هزینه اما بسیار پرفروش
«the Conjuring» تبدیل شود. وقتی پای صحبت مایکل چاوز کارگردان این فیلم و بازیگران اصلی آن یعنی لیندا کاردلینی، ریموند کروز و پاتریشیا ولاسکز مینشینید، میبینید که از نظر آنها این چیزی فراتر از هر قصه عادی و داستانی معناگرا و دارای درسهای اخلاقی و اجتماعی به رغم ظاهر بدوی و کم عمق آن و به تبع آن سزاوار توجهی ویژه است.
داستانی ماندگار
ریموند کروز در باره این فیلم میگوید: این زن و به واقع کاراکتر اصلی داستان بشدت در فرهنگ داستانی ما ریشه دوانده و برای همیشه ماندنی شده است. نسلهای مختلف در مکزیک آمده و رفتهاند و این داستان را شنیدهاند و هر کس را که ببینید، به شما میگوید که در کودکیاش این قصه را برای او هم روایت کردهاند. باید اعتراف کرد که اتفاق مطروحه واقعاً ترسناک و این زن موجودی غیرقابل حدس زدن است. این طور نیست که او را به سبک و سیاق «Boogeyman»ها و سایر آدمهای نفرین شده منبع خطر بشناسیم و پیچیدگیهای او بیشتر است. ما ریشهها و شرایط این زن را میشناسیم و خود او نیز میداند چه تواناییهای منفی و ویژهای در وجود او هست.
یک روح ناشناخته
این اولین فیلم بلند مایکل چاوز در مقام یک کارگردان است و با اینکه آن را ششمین فیلم از سری کارهای
«the Conjuring» تلقی میکنند اما فیلم وی به گونهای ساخته و ارائه شده که میتوان آن را یک کار مستقل هم دانست و فیلمیکه بدون وابستگی و نیاز به قسمتهای قبلی یا بعدی این فرانچیز منظوررسانی کند و هویت لازم را داشته باشد. اضافه بر داستان کلی مرتبط با افسانه لایورونا، ما با این وجه از قصه هم طرف هستیم که زنی در لسآنجلس در سال ۱۹۷۳ در حالی مشغول تلاش برای حفظ فرزندان خود است که یک روح ناشناخته میکوشد آنها را برباید. جیمزون که در ساخت فیلمهای «the Conjuring» نقش عمدهای داشته، این بار نیز با شرکت شخصیاش که اتومیک مانستر نام دارد، از تهیهکنندگان اصلی این فیلم به حساب میآید و این نیز نشانگر خط ارتباطی قوی «نفرین لایورونا» با فیلمهای فوق است.
خبری از نوگرایی نیست
این فیلم پس از اکران شدن در جشنواره موسوم به «جنوب از جنوب غرب» در آخرین روزهای اسفند ۱۳۹۷ تا ۲۹فروردین ۱۳۹۸ در سطح جهان به نمایش درآمده و در عین اینکه نظرات فنی و حرفهای متفاوتی پیرامون آن مطرح شده، فروش آن مثل سایر کارهای کم هزینه اما بسیار سودساز سبکهارور (وحشت) ۲۵سال اخیر در سطحی بالا بوده و به ۱۱۵ میلیون دلار رسیده و به بیش از آن هم چشم دارد و این به معنای فراهم آمدن دلیلی تازه برای ادامه ساخت این سری فیلمها است. برخی منتقدان با نادیده گرفتن اعداد گیشهای «لایورونا» آن را فاقد عمق و دارای خصلتهای سطحی و ترسهای تند اما لحظهای توصیف کرده و گفتهاند از لالورونا چیز تازهای به این مجموعه آثار اضافه نکرده است.
از مکزیک به امریکا
ابتدا به سال ۱۶۷۳ در خاک مکزیک سفر میکنیم و اینجا زوجی را میبینیم که مشغول بازی با فرزند خود در محوطهای باز و سبز هستند. این پسر که کم سن و سالترین فرزند آنها است، یک گردنبند را به مادرش هدیه میدهد و سپس چشمهایش را برای لحظهای میبندد و وقتی دیده میگشاید میبیند خبری از والدینش نیست. او به دنبال آنها میگردد و مادرش را در شرایطی مییابد که دارد برادر وی را در یک چشمه غرق میکند. پسرک میگریزد اما مادر شوریده سر تعقیبش میکند و وی را میگیرد و به سرنوشت برادرش دچار میکند.
۳۰۰ سال بعد در شهر لسآنجلس امریکا یک فعال امور اجتماعی و مددکار خانوادگی به نام آناتیت گارسیا در حال بررسی ماجرای ناپدیدشدن دو فرزند یک زن (با بازی پاتریشیا الوارز) است. او به خانه این زن میرود و در آنجا به دنبال فرزندان وی میگردد ولی به محض بازشدن در خانه پاتریشیا به او حمله میکند و نیروی پلیس که در صحنه حاضر است پاتریشیا را با خود میبرد.
حبس بهتر از رهایی است!
آناتیت به کلید اتاقی که قفل شده دسترسی مییابد و با بازکردن آن دو پسربچه پاتریشیا را نجات میدهد ولی دو پسربچه که کارلوس و توماس نام دارند، از آنا میخواهند آنها را در همان اتاق نگه دارد زیرا آنجا بیشتر احساس امنیت میکنند. این درخواست مورد موافقت آنا قرار نمیگیرد و او با هدف یکسره کردن کار، بچهها را به اداره پلیس میبرد و با توضیح مسائل موجود به پلیس از آنها میخواهد مسئولیت سلامتی بچهها را برعهده گیرند. این البته پایان ماجرا نیست و زن شبحآسایی که به نظر میرسد از درون یک آیینه بیرون میآید به سراغ آنها میرود و ساعاتی بعد از آنها میخواهد قضیه قتل دو بچه را تعقیب و مجرم را شناسایی کند. آنا در مییابد که ماجرا را سادهتر از آنچه بوده انگاشته است.
بدون توقف و مرز
در همین روند است که هویت این زن و اینکه نام او لایورونا و به تبع آن حامل طلسمهای منفی و مرگ است، بر همگان آشکار میشود ولی چه سود که راهی برای مهار وی وجود ندارد و مشخص است که سازندگان این فیلم برای این موضوع نیز مثل سری کارهای موسوم به«the Conjuring» فکر کرده و این فرانچیز با لایورونا بالهای بلندتری برای پرواز پیدا کرده است. به حرفهای پاتریشیا ولاسکز در توضیح هر چه بیشتر این پروژه و متن داستانی آن روی میآوریم. آنجا که وی میگوید: مهم نیست که این زن و کارهای سرزده از او به کدام فرهنگ تعلق دارد. اینجا میتواند بجز مکزیک هر مکان دیگری هم باشد. او وقتی از مرزها عبور میکند، ایستادن و توقف برایش بیمعنا است.
او همه جا با شما میآید و پیامآور مرگ و تباهی است. وقتی مایکل چاوز را برای اولین بار ملاقات کردیم، همین را به ما گفت. این که حق مطلب را درباره این افسانه حتی اگر اغراق شده باشد، ادا کنیم.
وصال روحانـي
- 16
- 1