چهارشنبه ۰۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۳:۵۰ - ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۸ کد خبر: ۹۸۰۲۰۷۸۶۹
فیلم و سینمای جهان

درباره «نفرین لایورونا»، فیلمی‌ فراطبیعی از مایکل چاوز

فیلم نفرین لایورونا,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,اخبار سینمای جهان

مشخصات فــــــيلم

عنوان: «نفرین لایورونا»

محصول: شرکت های نیولاین و برادران وارنر

تهیه‌کنندگان: جیمزون، گری دابرمن و امیلی گلداستون

سناریست‌ها: میکی داگتری و توبیاس ایاکونیس

کارگردان: مایکل چاوز

مدیر فیلمبرداری: مایکل برگس

تدوینگر: پیتر گه‌ وز داس

موسیقی متن: جوزف بیشارا

طول مدت: ۹۳ دقیقه

بازیگران: لیندا کاردلینی، ریموند کروز، پاتریشیا ولاسکز، رومن کریستو، جاینی لین کینچن، ماریسول رامیرز، شون پاتریک تامس، تونی امندولا، اولیور الکساندر و ایدن لوان دوفسکی

 

 

داستان لایورونا یا زن گریان در مکزیک، پدیده‌ای آشنا است. شاید رنگ لباس و چگونگی مرگ وی براساس سنن هر یک از ایالات مکزیک و باورهای شخصی فرد گوینده فرق کند اما اصل ماجرا همان قصه همیشگی و براساس فولکلورهای مکزیکی است. روزی روزگاری یک زن میانسال درعین جنون و حسادت بچه‌هایش را غرق کرد و سپس به خودکشی مبادرت ورزید اما تقدیر او این بود که زنده بماند و دنیا را بگردد و از فرزندان دیگر محافظت کند.

 

«نفرین لایورونا» در چنین اتمسفری تنفس می‌کند اما تغییراتی هم در متن قصه داده شده تا به یکی از اقمار فیلم‌های ترسناک موفق دو دهه اخیر‌هالیوود و از سری فیلم‌های کم هزینه اما بسیار پرفروش

 «the Conjuring» تبدیل شود. وقتی پای صحبت مایکل چاوز کارگردان این فیلم و بازیگران اصلی آن یعنی لیندا کاردلینی، ریموند کروز و پاتریشیا ولاسکز می‌نشینید، می‌بینید که از نظر آنها این چیزی فراتر از هر قصه عادی و داستانی معناگرا و دارای درس‌های اخلاقی و اجتماعی به رغم ظاهر بدوی و کم عمق آن و به تبع آن سزاوار توجهی ویژه است.

 

داستانی ماندگار

ریموند کروز در باره این فیلم می‌گوید: این زن و به واقع کاراکتر اصلی داستان بشدت در فرهنگ داستانی ما ریشه دوانده و برای همیشه ماندنی شده است. نسل‌های مختلف در مکزیک آمده و رفته‌اند و این داستان را شنیده‌اند و هر کس را که ببینید، به شما می‌گوید که در کودکی‌اش این قصه را برای او هم روایت کرده‌اند. باید اعتراف کرد که اتفاق مطروحه واقعاً ترسناک و این زن موجودی غیرقابل حدس زدن است. این طور نیست که او را به سبک و سیاق «Boogeyman»ها و سایر آدم‌های نفرین شده منبع خطر بشناسیم و پیچیدگی‌های او بیشتر است. ما ریشه‌ها و شرایط این زن را می‌شناسیم و خود او نیز می‌داند چه توانایی‌های منفی و ویژه‌ای در وجود او هست.

 

یک روح ناشناخته

این اولین فیلم بلند مایکل چاوز در مقام یک کارگردان است و با اینکه آن را ششمین فیلم از سری کارهای

 «the Conjuring» تلقی می‌کنند اما فیلم وی به گونه‌ای ساخته و ارائه شده که می‌توان آن را یک کار مستقل هم دانست و فیلمی‌که بدون وابستگی و نیاز به قسمت‌های قبلی یا بعدی این فرانچیز منظوررسانی کند و هویت لازم را داشته باشد. اضافه بر داستان کلی مرتبط با افسانه لایورونا، ما با این وجه از قصه هم طرف هستیم که زنی در لس‌آنجلس در سال ۱۹۷۳ در حالی مشغول تلاش برای حفظ فرزندان خود است که یک روح ناشناخته می‌کوشد آنها را برباید. جیمزون که در ساخت فیلم‌های «the Conjuring»  نقش عمده‌ای داشته، این بار نیز با شرکت شخصی‌اش که اتومیک مانستر نام دارد، از تهیه‌کنندگان اصلی این فیلم به حساب می‌آید و این نیز نشانگر خط ارتباطی قوی «نفرین لایورونا» با فیلم‌های فوق است.

 

خبری از نوگرایی نیست

این فیلم پس از اکران شدن در جشنواره موسوم به «جنوب از جنوب غرب» در آخرین روزهای اسفند ۱۳۹۷ تا ۲۹فروردین ۱۳۹۸ در سطح جهان به نمایش درآمده و در عین اینکه نظرات فنی و حرفه‌ای متفاوتی پیرامون آن مطرح شده، فروش آن مثل سایر کارهای کم هزینه اما بسیار سودساز سبک‌هارور (وحشت) ۲۵سال اخیر در سطحی بالا بوده و به ۱۱۵ میلیون دلار رسیده و به بیش از آن هم چشم دارد و این به معنای فراهم آمدن دلیلی تازه برای ادامه ساخت این سری فیلم‌ها است. برخی منتقدان با نادیده گرفتن اعداد گیشه‌ای «لایورونا»‌ آن را فاقد عمق و دارای خصلت‌های سطحی و ترس‌های تند اما لحظه‌ای توصیف کرده و گفته‌اند از لالورونا چیز تازه‌ای به این مجموعه آثار اضافه نکرده است.

 

از مکزیک به امریکا

ابتدا به سال ۱۶۷۳ در خاک مکزیک سفر می‌کنیم و اینجا زوجی را می‌بینیم که مشغول بازی با فرزند خود در محوطه‌ای باز و سبز هستند. این پسر که کم سن و سال‌ترین فرزند آنها است، یک گردنبند را به مادرش هدیه می‌دهد و سپس چشم‌هایش را برای لحظه‌ای می‌بندد و وقتی دیده می‌گشاید می‌بیند خبری از والدینش نیست. او به دنبال آنها می‌گردد و مادرش را در شرایطی می‌یابد که دارد برادر وی را در یک چشمه غرق می‌کند. پسرک می‌گریزد اما مادر شوریده سر تعقیبش می‌کند و وی را می‌گیرد و به سرنوشت برادرش دچار می‌کند.

 

۳۰۰ سال بعد در شهر لس‌آنجلس امریکا یک فعال امور اجتماعی و مددکار خانوادگی به نام آناتیت گارسیا در حال بررسی ماجرای ناپدیدشدن دو فرزند یک زن (با بازی پاتریشیا الوارز) است. او به خانه این زن می‌رود و در آنجا به دنبال فرزندان وی می‌گردد ولی به محض بازشدن در خانه پاتریشیا به او حمله می‌کند و نیروی پلیس که در صحنه حاضر است پاتریشیا را با خود می‌برد.

 

حبس بهتر از رهایی است!

آناتیت به کلید اتاقی که قفل شده دسترسی می‌یابد و با بازکردن آن دو پسربچه پاتریشیا را نجات می‌دهد ولی دو پسربچه که کارلوس و توماس نام دارند، از آنا می‌خواهند آنها را در همان اتاق نگه دارد زیرا آنجا بیشتر احساس امنیت می‌کنند. این درخواست مورد موافقت آنا قرار نمی‌گیرد و او با هدف یکسره کردن کار، بچه‌ها را به اداره پلیس می‌برد و با توضیح مسائل موجود به پلیس از آنها می‌خواهد مسئولیت سلامتی بچه‌ها را برعهده گیرند. این البته پایان ماجرا نیست و زن شبح‌آسایی که به نظر می‌رسد از درون یک آیینه بیرون می‌آید به سراغ آنها می‌رود و ساعاتی بعد از آنها می‌خواهد قضیه قتل دو بچه را تعقیب و مجرم را شناسایی کند. آنا در می‌یابد که ماجرا را ساده‌تر از آنچه بوده انگاشته است.

 

بدون توقف و مرز

در همین روند است که هویت این زن و اینکه نام او لایورونا و به تبع آن حامل طلسم‌های منفی و مرگ است، بر همگان آشکار می‌شود ولی چه سود که راهی برای مهار وی وجود ندارد و مشخص است که سازندگان این فیلم برای این موضوع نیز مثل سری کارهای موسوم به«the Conjuring» فکر کرده و این فرانچیز با لایورونا بال‌های بلندتری برای پرواز پیدا کرده است. به حر‌ف‌های پاتریشیا ولاسکز در توضیح هر چه بیشتر این پروژه و متن داستانی آن روی می‌آوریم. آنجا که وی می‌گوید: مهم نیست که این زن و کارهای سرزده از او به کدام فرهنگ تعلق دارد. اینجا می‌تواند بجز مکزیک هر مکان دیگری هم باشد. او وقتی از مرزها عبور می‌کند، ایستادن و توقف برایش بی‌معنا است.

 

او همه جا با شما می‌آید و پیام‌آور مرگ و تباهی است. وقتی مایکل چاوز را برای اولین بار ملاقات کردیم، همین را به ما گفت. این که حق مطلب را درباره این افسانه حتی اگر اغراق شده باشد، ادا کنیم.

 

وصال روحانـي

 

 

iran-newspaper.com
  • 16
  • 1
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
عقیل بن ابی طالب زندگینامه عقیل بن ابی طالب؛ از صحابه پیامبر و امام علی (ع)

تاریخ تولد: ده سال بعد از عام الفیل

محل تولد: مکه

محل زندگی: مکه، مدینه

دلیل شهرت: صحابه و پسرعموی محمد

درکذشت: دوران حکومت معاویه، مدینه

مدفن: بقیع

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
حسن معجونی بیوگرافی حسن معجونی بازیگر کمدی سینمای و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حسن معجونی

نام کامل: محمد حسن معجونی

تاریخ تولد: ۲۸ دی ۱۳۴۷

محل تولد: زنجان، ایران

حرفه: بازیگر، کارگردان، طراح، مدرس دانشگاه

تحصیلات: رشتهٔ ادبیات نمایشی از دانشکده سینما تئاتر دانشگاه هنر

آغاز فعالیت: ۱۳۷۵ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
زهرا گونش بیوگرافی زهرا گونش؛ والیبالیست میلیونر ترکی

چکیده بیوگرافی زهرا گونش

نام کامل: زهرا گونش

تاریخ تولد: ۷ جولای ۱۹۹۹

محل تولد: استانبول، ترکیه

حرفه: والیبالیست

پست: پاسور و دفاع میانی

قد: ۱ متر و ۹۷ سانتی متر

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش