پنجشنبه ۰۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
۰۹:۱۰ - ۰۲ دي ۱۳۹۸ کد خبر: ۹۸۱۰۰۰۳۴۲
فیلم و سینمای جهان

نقد فیلم داستان ازدواج؛ جدایی کم‌غلط و معمولی چارلی از نیکول

فیلم سینمایی داستان ازدواج,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,اخبار سینمای جهان
نوآ بومباک از سومین فیلمش یعنی «ماهی مرکب و نهنگ» توانست به یک سبک فیلمسازی برسد که تا آخرین فیلمش «داستان ازدواج» هم آن را ادامه داده است.

چیزی که به آن سبک فیلمسازی نیویورکی می‌گوییم و سنتش در نمایشنامه‌های نیل سایمونی و حتی قبل‌تر وجود داشته است. تقابل میان نمایشنامه‌نویسی و تئاتر ایست کوست (ساحل شرقی آمریکا با محوریت نیویورک) و وست کوست (ساحل غربی آمریکا با محوریت لس‌آنجلس و مشخصا هالیوود) این‌بار در زیرلایه‌های فیلم بومباک مخفی نشده بلکه در ظاهر قصه هم حضور دارد.

در نقد فیلم داستان ازدواج خطر اسپویل شدن قصه وجود دارد.

بومباک متولد نیویورک است و در فیلم‌های قبلی‌اش از طبقه‌ای صحبت کرده که به آن تعلق دارد: طبقه‌ی متوسط روشنفکر نیویورکی. آن‌هایی که دغدغه‌هایشان درباره‌ی رابطه و زندگی و آدم‌ها همیشه دستمایه‌ی جذابی برای خلق آثار هنری بوده است. اما این فیلم «داستان ازدواج» علیرغم این که فیلم کم‌غلطی است از آن لحظه‌های ناب بومباکی کم دارد. از آن لحظه‌هایی که کارنامه‌ی فیلمساز نیویورکی را سرشار از احساسات ناب و گهگاه متناقض و نفس‌گیر می‌کرد.

«داستان ازدواج» بر عکس اسمش قصه‌ی جدایی زن و شوهری است که متعلق به طبقه‌ی خود بومباک هستند. روشنفکر و مقیم نیویورک. خودش در گفت‌وگوها اذعان کرده که جدایی خودش از جنیفر جیسون لی، بازیگر هالیوودی متولد لس‌آنجلس روی ساخت این فیلم تاثیر گذاشته است.

شرح این که چرا «داستان ازدواج» تبدیل به فیلم عمیقی نمی‌شود کار دشواری است. البته که از آن فیلم‌هایی است که نمی‌شود دوستش نداشت. شیمی بین آدام درایور در نقش چارلی و اسکارلت جوهانسون در نقش نیکول عالی است و البته از آن بهتر بازی خارق‌العاده‌ای آدام درایور است که چنان احساسات مخاطب را درگیر می‌کند که نمی‌توانید از تحسینش خودداری کنید. از طرف دیگر فیلم به ظاهر همه‌ی مولفه‌های یک فیلم خوب درست را دارد. کارگردانی متعادل، بازی‌های خوب، فیلمنامه‌ای با یکی دو شاه سکانس از جمله آن دعوایی که منتهی به اشک ریختن چارلی می‌شود و هدف گرفتن مخاطبی که چه مجرد باشد و چه متاهل، ترس‌هایی از رابطه و شیوه‌ی به پایان رسیدنش دارد.

با این حال به نظر می‌رسد آن‌قدر فیلم درگیر تناقض بین فرهنگ ساحل شرقی و ساحل غربی و تفاوت آدم‌ها با هم و تصویر کردن سختی‌های جدایی علیرغم همه‌ی علاقه و احترام بین زوجین شده که لحظات بدیعی مثل همان نامه‌ خواندن اول فیلم را از یاد برده است. نیکول و چارلی می‌خواهند از یکدیگر جدا شوند. البته به نظر می‌رسد که نیکول در این ماجرا مصرتر است. قرار می‌شود هر کدام نامه‌ای بنویسند تا بگویند در طرف مقابل چه چیزهایی را دوست داشته است. از آن راهکارهایی که موقع جدایی به شما می‌دهند که مثلا یادتان نرود این آدمی است که زمانی دوستش داشته‌اید و با احترام جدا شوید. درست همان‌طور که در جهان واقعی اتفاق می‌افتد این جا هم نامه‌ها تاثیری را که باید نمی‌گذارند. نیکول از خواندن نامه‌ی خودش امتناع می‌کند. این شروعی زیبا برای فیلمی است که در ادامه با قدم گذاشتن به دادگاه‌های حقوقی و سخنرانی در باب مادر خوب و پدر خوب هدر می‌رود گر چه این وسط حرف‌های درستی هم رد و بدل می‌شوند. آن ماجرای تفاوت فرهنگ روشنفکرانه‌ی نیویورک که لس‌آنجلس را تحقیر می‌کند هم به سردستی‌ترین شکل ممکن روایت می‌شود.

میزانسن‌های بومباک برخلاف «فرانسس ها» یا حتی «داستان‌های مه‌یه‌روویتز» ساده‌تر هستند و به نسبت بهترین فیلم‌هایش کاراکترهای فرعی کمتری هم دارد. همه‌ی تمرکز فیلم روی روند جدایی چارلی و نیکول است. بهترین سکانس‌های فیلم مشاجره یا مواجهه‌ی دو نفره‌ی آن‌هاست. وقتی می‌خواهند بالغانه رفتار کنند یا جایی که نمی‌توانند خودشان را کنترل کنند و تمام خشم و ناراحتی‌شان را سر طرف مقابل خالی می‌کنند. لحظه‌هایی انسانی که درباره‌ی رابطه‌ی بین آدم‌هاست.

بعد پای بچه وسط می‌آید و این که چه کسی حضانت او را برعهده بگیرد. مقایسه با فیلم درخشان «کریمر علیه کریمر» ناگزیر است و فیلم بومباک در روند دراماتیک با حضور پسربچه‌ای که قرار است این جدایی رویش تاثیر بگذارد، کم می‌آورد. رابطه‌ی بین پدر و پسر و حتی مادر و پسر خیلی سطحی برگزار می‌شود به خصوص وقتی ما به ازای سکانس صبحانه‌ی داستین هافمن و پسرش در «کریمر علیه کریمر» این جا هم سکانس غذا درست کردن آدام درایور و صحبت با بچه‌اش در آشپزخانه را داریم.

محرک‌های کاراکترهای اصلی در هیچ زمینه‌ای به اندازه‌ی کافی اقناع‌کننده نیست. جدایی نیکول و چارلی به دلایلی که نیکول می‌گوید یادآور جمله‌های حمید هامون و مهشید است در باب این که آدم در رابطه باید خود خودش باشد یا برای رابطه فداکاری کند. البته که توجه کنید این حاشیه‌ای از فیلم مهرجویی درباره‌ی طبقه‌ی متوسط روشنفکر بود اما مشکل این‌جاست که در «داستان ازدواج» محور اصلی فیلم بومباک می‌شود و در نتیجه باید دلایل مرد و زن و اختلافشان با یکدیگر تنش دراماتیک موثرتری پیدا کند.

مشکل شاید از این جاست که بومباک کاملا بر تجربه‌ی شخصی خودش تکیه کرده. تجربه‌ی شخصی که برای میلیون‌ها نفر در جهان منطقی است و باعث همذات‌پنداری‌شان می‌شود اما همین به تصویر کشیدن تجربه‌ی شخصی باعث شده که گویا بومباک بیش از اندازه به آن چه از سر گذرانده متکی باشد و تلاشی بیشتر برای دراماتیزه کردن اتفاقی که البته به خودی خود دراماتیک است، انجام ندهد.

همه چیز فیلم بیش از اندازه حساب شده به نظر می‌رسد. همه‌ی نماها و سکانس‌ها و اکت بازیگران چیده شده تا دقیقا واکنش مورد انتظار را از مخاطب دریافت کند. برای همین هم «داستان ازدواج» فیلم کم‌غلطی از کار درآمده که می‌تواند روی گروه زیاد مخاطبان تاثیر بگذارد و احساسات‌شان را دستکاری کند اما در نهایت طرفداران سینمای بومباک احتمالا از کمبود انرژی و گرما و رندی معمول در فیلم‌های او ناامید خواهند شد.

برای «داستان ازدواج» یادآور حال و هوایی بود که بعد از دیدن فیلم «پسربچگی» ریچارد لینکلیتر حس کردم. فیلمی نزدیک به کمال با تجربه‌ی ساخت منحصر به فرد از سمت فیلمساز که تحسین منتقدان را بسیار برانگیخت. با بازی تاثربرانگیز پاتریشیا آرکت و یکی دو تا سکانس از جمله گریه کردن آرکت پای تلفن که مخاطب را تحت‌تاثیر قرار می‌دهد. اما در نهایت بعد از فروکش کردن حجم ستایش‌ها از فیلم آن تاثیری که انتظارش را داشتید رنگ می‌بازد. هر چه‌قدر هم فیلم شبیه زندگی باشد و همان جزییات رابطه و آدم‌ها در آن رعایت شده باشد انگار آخرش یک «خب که چی؟» بزرگ سر برمی‌آورد چون هر چه باشد این سینماست و قرار است یا روی جزییات کمتر دیده شده‌ی زندگی نور بیاندازد یا به شیوه‌ی نمایشی کاری کند که تاثیر تصویر و دیالوگ و رابطه‌ی بین کاراکترها به تماشاگر ضربه بزند.

از طرف دیگر به نظر می‌رسد صحنه‌های دادگاه و حضور وکیل زن (با بازی معمولی لارا درن در یک نقش تیپیک که عجیب است چرا این همه تحویل گرفته شد) را کارگردان دیگری به جز بومباک ساخته باشد بس که ساده‌انگارانه و سوار بر طول موج جنبش‌های ضد تبعیض جنسیتی و فاقد ظرافت است.

آن حرف‌های وکیل در باب این که پدر خوب مفهومی است که تازه سی سال است مد شده از آن حقایقی است که باعث می‌شود خیلی‌ها بلند شوند و برای فیلم کف بزنند اما ارزش هنری‌اش در حد جملات قصار در شبکه‌های اجتماعی باقی می‌ماند.

فیلم سینمایی داستان ازدواج,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,اخبار سینمای جهان آدام درایور در فیلم داستان ازدواج حضور دوست‌داشتنی دارد.

همه‌ی آن چیزی که «داستان ازدواج» باید می‌داشت و بومباک از آن دریغ کرده در بازی آدام درایور است. رها، هنرمندانه، هوشمندانه و همراه با جنسی از شوخ‌طبعی گزنده. به طور مشخص به آن سکانس آواز خواندن آدام درایور بعد از جدایی به همراه دوستانش در آن کلاب نیویورکی اشاره می‌کنم که به تمام فیلم «داستان ازدواج» می‌ارزد. بهترین سکانس فیلم است و امتیازش تمام و کمال به آدام درایور می‌رسد. آدام درایوری که مخاطب دوست دارد او را در آغوش بکشد. حسی که در فیلم‌های قبلی بومباک به گرتا گرویگ یا داستین هافمن یا بن استیلر داشتیم.

«داستان ازدواج» از آن فیلم‌هایی است که حیف شد. بازیگوشی هنرمندانه‌ی کارگردانش تبدیل به مهارت در فیلمنامه و کارگردانی شد و در نهایت محصولش در بهترین حالت ملودرامی است که سال‌ها پیش رابرت بنتون (کارگردان «کریمر علیه کریمر») نسخه‌ی احساس‌برانگیزترش را ساخته بود.

digikala.com
  • 19
  • 3
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
عقیل بن ابی طالب زندگینامه عقیل بن ابی طالب؛ از صحابه پیامبر و امام علی (ع)

تاریخ تولد: ده سال بعد از عام الفیل

محل تولد: مکه

محل زندگی: مکه، مدینه

دلیل شهرت: صحابه و پسرعموی محمد

درکذشت: دوران حکومت معاویه، مدینه

مدفن: بقیع

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
حسن معجونی بیوگرافی حسن معجونی بازیگر کمدی سینمای و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حسن معجونی

نام کامل: محمد حسن معجونی

تاریخ تولد: ۲۸ دی ۱۳۴۷

محل تولد: زنجان، ایران

حرفه: بازیگر، کارگردان، طراح، مدرس دانشگاه

تحصیلات: رشتهٔ ادبیات نمایشی از دانشکده سینما تئاتر دانشگاه هنر

آغاز فعالیت: ۱۳۷۵ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
زهرا گونش بیوگرافی زهرا گونش؛ والیبالیست میلیونر ترکی

چکیده بیوگرافی زهرا گونش

نام کامل: زهرا گونش

تاریخ تولد: ۷ جولای ۱۹۹۹

محل تولد: استانبول، ترکیه

حرفه: والیبالیست

پست: پاسور و دفاع میانی

قد: ۱ متر و ۹۷ سانتی متر

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش