سه شنبه ۲۹ اسفند ۱۴۰۲
۱۴:۲۹ - ۰۲ اسفند ۱۳۹۸ کد خبر: ۹۸۱۲۰۰۰۹۴
فیلم و سینمای جهان

به دماغ‌تان اعتماد کنید: درس‌هایی که پولدارها می‌توانند از فیلم انگل بگیرند

فیلم انگل,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,اخبار سینمای جهان

فیلم وحشی و سبعانه‌ی بونگ جون هو که رگه‌هایی از کمدی سیاه هم دارد و برنده‌ی اسکار هم شد نقطه‌نظرهای مفید زیادی به ثروتمندان ارائه می‌دهد که چه‌طور می‌توانند از شکار شدن توسط طبقه‌ی بدشانس فقیرتر اجتناب کنند. خیلی‌ها معتقدند فیلمنامه‌ی «انگل» علیرغم این که نامزد جوایز گوناگون شد و تحسین‌های زیادی درباره‌ی اشاراتش به فاصله‌ی طبقاتی دریافت کرد، سوراخ‌های زیادی دارد. گاردین یادداشتی طنزآمیز با کنایه و طعنه به فیلمنامه‌ی فیلم «انگل» در این‌باره منتشر کرده است.

فیلم «انگل» حالا اسمش همه جا هست. جوایز اسکار را درو کرد و دوباره به باکس آفیس و جمع فیلم‌های پرفروش برگشت. احتمالا دیگر وقتش رسیده که توقف کنیم و درباره‌ی خود فیلم دوباره بیاندیشیم. «انگل» داستان و حکایت اخلاقی درباره‌ی نابرابری اقتصادی است که به این معناست که درس‌های زیادی در آن وجود دارد که ما به عنوان مردم جامعه می‌توانیم از آن یاد بگیریم.

و وقتی می‌گویم «ما» به وضوح منظورم «مردم ثروتمند» است. آدم‌هایی مثل من و شما که به غایت از وضع مالی خوبی برخوردارند می‌توانند چیزهای زیادی از فیلم «انگل» یاد بگیرند. در حقیقت فیلم «انگل» ارزش‌اش مضاعف می‌شود چون نقشه‌ی راه از همه‌ی چیزهایی است که اگر مثل ما از امتیازات نامعقول یک زندگی مرفه بهره‌مند هستید، نباید انجام‌شان بدهید. من نمی‌توانم از طرف بقیه‌ی شما میلیونرها صحبت کنم، اما این‌ها چیزهایی است که من از این فیلم آموختم.

مشخص است که در این مقاله چیزهایی از فیلم وجود دارد که باعث لو رفتن داستانش می‌شود. این یادداشت را فقط کسانی باید بخوانند که فیلم «انگل» را دیده‌اند و البته ثروتمندتر از چیزی هستند که در رویاهایشان فکر می‌کنند.

درس اول: همیشه‌ مراجعان‌تان را دوباره بررسی کنید

این با فاصله مهم‌ترین نکته‌ی فیلم است. خانواده‌ی پارک که با ثروت و ارتباطات‌شان از بقیه‌ی جهان منفک شده‌اند، اعضای خانواده‌ی کیم را یکی بعد از دیگری می‌پذیرند و وارد خانه‌شان می‌کنند آن هم براساس هیچ چیزی به جز یک مدرک دانشگاهی که خیلی هم بد فوتوشاپ شده است. این به وضوح یک خطای خطرناک و مرگبار است. وقتی خودتان را در موقعیتی می‌بینید که قرار است کسی را برای خانه‌تان استخدام کنید همیشه به یاد داشته باشید که مراجعان‌تان را تعقیب کنید. چند تماس تلفنی بگیرید. دانشگاه‌ها را بررسی کنید. مدارک را بو کنید. آیا بوی سیگارهای ارزان‌قیمت و بوی گیم‌نت‌های پایین‌شهر کره‌ی جنوبی را می‌دهد؟ و حالا که صحبت از بو شد…

درس دوم: به دماغ‌تان اعتماد کنید

دونگ ایک پارک در قلب فیلم «انگل» به شدت به کشف کلاهبرداری نزدیک شده بود با درک این موضوع که آدم‌های فقیر در نهایت از آدم‌های پولدار بوی بدتری دارند. مشکلی که داشت این بود که همین موضوع را تعقیب نکرد. بارها و بارها شک او به واسطه‌ی بوی زننده‌ی راننده‌ی فقیر بی‌خاصیتش شدت گرفت اما به همان اندازه بارها و بارها در این که عکس‌العملی به خرج بدهد شکست خورد. آیا تا به حال شده به کسی برخورد کنید که جوری بو می‌دهد که انگار زیر خط فقر قرار دارد؟ کار درست انجام بدهید و آن‌ها را از زندگی‌تان بیرون بیاندازید.

درس سوم: آبی را که می‌خواهید بخورید، بجوشانید

می‌دانید فیلم «انگل» چه زمانی می‌توانست تمام شود؟ وقتی سوک چونگ پارک بعد از این که تعطیلات خانواده‌اش با مصیبت و بدبختی تمام شد به خانه زنگ زد. اگر یادتان باشد تلفن او به این دلیل بود که از خدمه‌ی خانه‌اش بخواهد برایش یک کاسه نودل فوری درست کنند. اما اگر این کار را نکرده بود، اگر به ذهنش می‌رسید که خودش به خانه برسد و آب را بجوشاند و نودلش را درست کند، بعد می‌توانست مچ خانواده‌ی کیم را بگیرد که در گوشه و کنار خانه‌اش لمیده بودند و آن‌ها را با یک دلیل درست و حسابی تنبیه و اخراج می‌کرد. درسی که این جا می‌گیرید این است که همیشه آن‌قدر فروتن باشید که آب را خودتان بجوشانید. اما چیزی پیچیده‌تر از این وجود ندارد چون اصلا به همین دلیل است که خدمه استخدام می‌کنید.

درس چهارم: میزهای کوچکتری بخرید

میز اتاق پذیرایی خانواده‌ی پارک آن‌قدر غول‌آساست که همه‌ی اعضای خانواده‌ی کیم که انگل‌وار به آن‌ها چسبیده‌اند می‌توانند به راحتی برای تمام شب زیر آن پنهان شوند. درست زیر دماغ اعضای خانواده‌ی پارک. اگر شما هم مانند آن‌ها پول‌تان را خرج خرید اسباب خانه‌ی بزرگ بی‌استفاده می‌کنید که مزاحمان‌تان بتوانند به عنوان پوشش و محافظ از آن استفاده کنند رک و راست بگوییم که به دردسر می‌افتید. به جایش حالا می‌توانید از آن میزهای قهوه‌ی پلاستیکی بخرید. واقعا چرا این کار را نمی‌کنید؟! عقلتان را از دست داده‌اید؟!

درس پنجم: تا جایی که امکان دارد فقط آپارتمان بخرید

در نهایت آیا اصلا داستان فیلم «انگل» شکل می‌گرفت اگر خانه‌ی دیگری لوکیشن چنین قصه‌ای بود؟ نه البته که نه. خانه‌ی نامگونگ هیونجا (معمار خیالی معروفی که در فیلم «انگل» به عنوان سازنده‌ی خانه‌ی خانواده‌ی پارک معرفی می‌شود) ممکن است شاهکار معماری باشد اما علاوه بر آن زیرزمینی دارد که در آن همه‌ی اعضای یک خانواده می‌توانند به صورت مخفیانه زندگی کنند. همیشه و همیشه وقتی خانه می‌خرید نقشه‌ی طبقات آن را بررسی کنید و ببینید که آیا یک خانواده‌ی فقیر می‌تواند در گودال زیر خانه پنهان شود؟ یا از آن بهتر این که فقط یک آپارتمان بخرید یا یک خانه‌ی یک طبقه‌ی ییلاقی. یا در یک کلبه یا چادر زندگی کنید. و بله! به این ترتیب خودتان را از قتل نجات داده‌اید.

digikala.com
  • 15
  • 5
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
علی نصیریان بیوگرافی علی نصیریان؛ پیشکسوت صنعت بازیگری ایران

تاریخ تولد: ۱۵ بهمن ۱۳۱۳

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر، نویسنده و کارگردان

آغاز فعالیت: ۱۳۲۹ تاکنون

تحصیلات: دانش آموخته مدرسه تئاتر در رشته هنرپیشگی

ادامه
رودریگو هرناندز بیوگرافی «رودریگو هرناندز»؛ ستاره ای فراتر از یک فوتبالیست | هوش و تفکر رمز موفقیت رودری

تاریخ تولد: ۲۲ ژوئن ۱۹۹۶

محل تولد: مادرید، اسپانیا

حرفه: فوتبالیست 

پست: هافبک دفاعی

باشگاه: منچسترسیتی

قد: ۱ متر ۹۱ سانتی متر

ادامه
بیژن بنفشه خواه بیوگرافی بیژن بنفشه خواه بازیگر خوش سابقه سینمای ایران

تاریخ تولد: ۱ فروردین ۱۳۵۲

محل تولد: دروازه شمیران، تهران، ایران

حرفه: بازیگر

آغاز فعالیت: ۱۳۷۳

تحصیلات: فارغ‌التحصیل رشته نمایش از دانشکده هنر و معماری دانشگاه آزاد

ادامه
یان کوم بیوگرافی یان کوم؛ بنیانگذار برنامه واتس اپ

تاریخ تولد: ۲۴ فوریه ۱۹۷۶

محل تولد: اوکراین، کی یوف

ملیت: آمریکایی

حرفه: تاجر، برنامه نویس، کارآفرین

دلیل شهرت: راه اندازی واتساپ

ثروت: ۱۵/۱ میلیارد دلار

ادامه
جلال الدین مارشاریپوف بیوگرافی جلال الدین مارشاریپوف بازیکن قوی ازبکی

تاریخ تولد: ۱ سپتامر ۱۹۹۳

محل تولد: گرگانج، ازبکستان

حرفه: فوتبالیست

پست: وینگر

باشگاه کنونی: استقلال تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
بیوگرافی و اشعار عثمان بختیاری زندگینامه عثمان بختیاری شاعر سده پنجم و ششم

تاریخ تولد: بین سال های ۴۵۷ تا ۴۶۹ هجری قمری

ملیت: ایرانی

زمینه فعالیت: شاعر و حماسه سرا

آثار: شهریار نامه - هنرنامه یمینی

وفات: بین سال‌ های ۵۱۲ تا ۵۴۸

ادامه
ابو حتوف بن حارث انصاری زندگینامه ابوحتوف بن حارث انصاری از دشمنی با امام علی تا شهادت در کربلا

محل زندگی: کوفه

دوران زندگی: همزمان با دوران زندگی امام حسین (ع)

از یاران: امام حسین (ع)

شهادت: روز دهم محرم

ابو حتوف بن حارث انصاری در سپاه عمر سعدزندگینامه ابو حتوف بن حارث انصاری

ادامه
محمد نادری بیوگرافی محمد نادری بازیگر سینما و تلویزیون

تاریخ تولد: ۱۰ تیر ۱۳۵۷

محل تولد: اردبیل

حرفه: بازیگر، فیلمنامه نویس، صدا پیشه، مجری

تحصیلات: کارشناسی ارشد کارگردانی تئاتر از دانشگاه تربیت مدرس

آغاز فعالیت: ۱۳۸۸ تاکنون

ادامه
محمد بن راشد آل مکتوم بیوگرافی محمد بن راشد آل مكتوم حاکم موفق دبی

تاریخ تولد: ۱۵ ژوئیه ۱۹۴۵

محل تولد: دبی

ملیت: امارات متحده عربی

لقب: والاحضرت شیخ محمد

حرفه: حاکم دبی

ادامه
دیالوگ های آنشرلی

دیالوگ های آنشرلی در این مقاله از سرپوش به بررسی جذابیت های دیالوگ های آنشرلی در سینما و تئاتر می‌پردازیم. آنشرلی، با تاریخچه‌ای غنی در حوزه فرهنگ و هنر، دارای دیالوگ‌هایی است که علاوه بر ارتقاء داستان، به عنوان نمونه‌هایی برجسته از زبان هنری در این صنایع شناخته می‌شوند. اثر آنشرلی  کتاب "آنشرلی" نوشته لوسی ماد مونتگمری، داستان دختری به نام آن شرلی است که در یتیم خانه بزرگ شده و به یک خانواده ثروتمند در شهر مونک هاوس نیو برونزویک در کانادا فروخته می شود. آن شرلی دختری کنجکاو، مهربان و خلاق است که با دیالوگ های خود، شخصیتی دوست داشتنی و ماندگار در ذهن خوانندگان ایجاد کرده است. انیمیشن آنشرلی انیمیشن "آنشرلی" که در سال ۱۹۷۹ در ژاپن ساخته شده است، اقتباسی از رمان "آن در گرین گیبلز" نوشته لوسی ماد مونتگمری است. این انیمیشن، داستان دختری به نام آن شرلی را روایت می کند که در یتیم خانه بزرگ شده و به یک خانواده ثروتمند در شهر مونک هاوس نیو برونزویک در کانادا فروخته می شود. شخصیت های آنشرلی شخصیت های اصلی انیمیشن آنشرلی عبارتند از: آن شرلی: دختری کنجکاو، مهربان و خلاق که با موهای قرمز و شخصیت دوست داشتنی خود، یکی از محبوب ترین شخصیت های ادبیات کودکان است. مریلا کاترین کاتبرت: خواهر بزرگ تر ماتیو کاتبرت که با برادرش در مزرعه گرین گیبلز زندگی می کند. مریلا زنی سخت کوش و جدی است که در ابتدا از حضور آن شرلی در خانه خود خوشحال نیست. ماتیو کاتبرت: برادر کوچک تر مریلا که مردی مهربان و ساده دل است که به سرعت با آن شرلی دوست می شود. دیانا براری: دختر همسایه کاتبرت ها که با آن شرلی دوست می شود. دیانا دختری مهربان و ساده دل است که به سرعت با آن شرلی دوست می شود. دیالوگ های انیمیشن آنشرلی داستان انیمیشن آنشرلی داستان انیمیشن آنشرلی، همانند داستان رمان، از این قرار است که آن شرلی، دختری یتیم که در یتیم خانه بزرگ شده است، توسط خواهر و برادری به نام های مریلا و ماتیو کاتبرت به فرزندخواندگی پذیرفته می شود. مریلا و ماتیو، آن شرلی را برای کمک به انجام کارهای خانه و مزرعه می خواهند. آن شرلی، با موهای قرمز آتشین و شخصیت دوست داشتنی خود، به سرعت با مریلا و ماتیو و همچنین با همسایه آنها، دیانا براری، دوست می شود. آن شرلی، با ماجراجویی ها و شیطنت های خود، زندگی کاتبرت ها را زیر و رو می کند و به آنها یاد می دهد که چگونه از زندگی لذت ببرند. نکات مثبت آنشرلی انیمیشن آنشرلی، از جمله انیمیشن های ماندگار و خاطره انگیزی است که با داستان جذاب و شخصیت های دوست داشتنی خود، مخاطبان زیادی را به خود جذب کرده است. از جمله نکات مثبت این انیمیشن می توان به موارد زیر اشاره کرد: - داستان انیمیشن آنشرلی، همانند داستان رمان، داستانی جذاب و پرکشش است که مخاطبان را از ابتدا تا انتها درگیر خود می کند. - شخصیت های انیمیشن آنشرلی، از جمله آن شرلی، مریلا، ماتیو و دیانا، شخصیت هایی دوست داشتنی هستند که مخاطبان با آنها ارتباط برقرار می کنند. - انیمیشن آنشرلی، پیام های مثبتی مانند اهمیت خانواده، دوستی و امید را به مخاطبان خود منتقل می کند. دیالوگ های شخصیت آنشرلی دیالوگ های آنشرلی دیالوگ های آنشرلی، بیانگر شخصیت او هستند. او دختری کنجکاو و ماجراجو است که همیشه به دنبال یادگیری چیزهای جدید است. این ویژگی در دیالوگ های او به وضوح دیده می شود. برای مثال، در یکی از دیالوگ ها، آنشرلی از معلم خود می پرسد: "حتی اگر دنیا بد باشد، همیشه چیزهای خوب هم وجود دارد." " تصور اینکه شما یک ملکه هستید واقعا عالی است. شما بدون هیچ گونه ناراحتی از آن لذت می برید و هر زمان که بخواهید می توانید از ملکه بودن دست بردارید، کاری که در زندگی واقعی نمی توانید انجام دهید." "این یک چیز خوب در مورد این جهان است ... همیشه بهارهای بیشتری وجود دارد." "وقتی فکر می‌کنم قرار است اتفاق خوبی بیفتد، به نظر می‌رسد که بر روی بال‌های انتظار پرواز می‌کنم. و سپس اولین چیزی که متوجه می شوم با یک ضربت به زمین می افتم. اما واقعاً ماریلا، قسمت پرواز تا زمانی که ادامه دارد با شکوه است... مثل اوج گرفتن در غروب خورشید است. من فکر می‌کنم که تقریباً تاوان ضربه را می‌پردازد." "خب، نمی توان یکدفعه عادت دختر بچه بودن را کنار گذاشت." "شاید... شاید... عشق به طور طبیعی از یک دوستی زیبا آشکار شد، مانند گل رز طلایی که از غلاف سبزش می لغزد."  "این یک ایده دوست داشتنی است، دایانا؛ زندگی کردن به گونه ای که نامت را زیبا کنی، حتی اگر در آغاز زیبا نبود... آن را در افکار مردم برای چیزی آنقدر دوست داشتنی و دلپذیر قرار می دهد که هرگز به تنهایی به آن فکر نمی کنند." "شاید، به هر حال، عاشقانه مانند یک شوالیه که سوار اسب می‌شود، با شکوه و هیاهوی وارد زندگی انسان نشده باشد. شاید مثل یک دوست قدیمی از راه‌های آرام به سمت آدم خزید..." "خب، همه ما اشتباه می کنیم، عزیزم، پس فقط آن را پشت سر بگذار. ما باید از اشتباهات خود پشیمان باشیم و از آنها درس بگیریم، اما هرگز آنها را با خود به آینده منتقل نکنیم." "من معتقدم که زیباترین و شیرین ترین روزها، روزهایی نیستند که در آن اتفاقات بسیار باشکوه یا شگفت انگیز یا هیجان انگیزی رخ دهد، بلکه فقط روزهایی هستند که لذت های کوچک ساده ای را به ارمغان می آورند و به آرامی یکدیگر را دنبال می کنند، مانند مرواریدهایی که از یک رشته می لغزند." "من از دوستی بسیار سپاسگزارم. زندگی را بسیار زیبا می کند." "این بدترین دوران بزرگ شدن است و من در حال درک آن هستم. چیزهایی که در دوران کودکی خیلی می‌خواستی، وقتی به آنها دست پیدا می‌کردی، به نظرت چندان شگفت‌انگیز به نظر نمی‌رسند." "آیا خوب نیست که فکر کنیم فردا روز جدیدی است که هنوز هیچ اشتباهی در آن وجود ندارد." دیالوگ های ماندگار آنشرلی "این خیلی خوب است که در مورد غم ها بخوانید و تصور کنید که قهرمانانه از طریق آنها زندگی می کنید، اما وقتی واقعاً آنها را دارید، خیلی خوب نیست" "خیلی آسان است که شرور باشی بدون اینکه بدانی." "اما واقعاً ماریلا، نمی‌توان در چنین دنیای جالبی برای مدت طولانی غمگین ماند، می‌تواند؟" "زندگی ارزش زیستن را دارد تا زمانی که خنده در آن باشد." "تجربه من این بوده است که شما تقریباً همیشه می توانید از چیزهایی لذت ببرید، اگر تصمیم خود را محکم بگیرید که این کار را انجام دهید." "دنیای قدیمی عزیز تو بسیار دوست داشتنی هستی و من خوشحالم که در تو زنده هستم." "چرا مردم باید برای دعا زانو بزنند؟ اگر واقعاً می خواستم دعا کنم به شما می گویم که چه کار می کردم. من به تنهایی یا در جنگل های عمیق و عمیق به یک میدان بزرگ بزرگ می رفتم و به آسمان - بالا - بالا - بالا - به آن آسمان آبی دوست داشتنی نگاه می کردم که انگار پایانی برای آن وجود ندارد. آبی بودن و سپس من فقط یک دعا را احساس می کنم." "این یکی از مزایای سیزده سالگی است که شما خیلی بیشتر از زمانی که فقط دوازده ساله بودید می دانید" "تا زمانی که نمردی هرگز از غافلگیر شدن در امان نیستی" "کیک‌ ها یک عادت وحشتناک دارند که وقتی می‌ خواهید خوب باشند بد می‌ شوند" "آنه تمام عاشقانه هایت را رها نکن اندکی از آن چیز خوبی است البته نه زیاد اما کمی از آن را حفظ کن" دیالوگ های زیبای آنشرلی سخن پایانی درباره دیالوگ های آنشرلی دیالوگ های آنشرلی، بخشی از جذابیت این شخصیت دوست داشتنی هستند. این دیالوگ ها، شخصیت، امید، خوش بینی و عشق به طبیعت آنشرلی را به خوبی بیان می کنند. گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش