جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳
۱۱:۳۰ - ۰۵ دي ۱۳۹۵ کد خبر: ۹۵۱۰۰۰۱۸۴
موسیقی

صبح مرگبار پنجم دی‌ماه و غمی سنگین که از نو زنده می‌شود؛

زیر این آوارها یک مرد خوابیده است/ عکس

بم؛ شهری با ۲۶ هزار کشته،۳۰ هزار مجروح و ۱۰۰ هزار بی‌خانمان. و امروز همان روز است؛ روزی‌ که ۷۰ هزار نفر یک اتفاق را باهم و کنار هم تجربه کردند. همه؛ یا کشته شدند یا زخمی و آواره. در میان کشته‌ها هنرمندی را بیابید که با تمام خانواده‌ی برادری‌اش؛ جز «خاطره جان» زیر آوارها آرمیده است. ایرج خان تویی... ایرج...

به گزارش  ایلنا، هوا سنگین از غبار آوارهای یکی از کهن‌ترین شهرهای ایران‌زمین است.

 

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,موسیقی,بم 

 کهن‌شهری که تنها در چند ثانیه به خاطره پیوست تا در این لحظات نیازهای اولیه شهر بیل و کلنگ باشد. میدان‌ها و چهارراه‌ها مملو از کامیونهایی‌ست که کفن توزیع می‌کنند. آیا شهر جای خود را به قبرستان داده یا قبرستان میعادگاه بازماندگانی‌ست که کشته‌گان خود را در گورهای جمعی و خانوادگی کنار هم جای می‌دهند. به راستی اینجا بم است؟! شهری که بزرگترین سازه گلی جهان را با ۲۵۰۰ سال قدمت در خود جای داده تا در کسری از ثانیه نزدیک تمامی سازه‌هایش را یکجا از دست دهد؟

 

 چپ کوک... چپ کوک.... چپ کوک...

 بم یک هنرمند شهره دارد! آوازخوانی که صدایش را محمدرضا شجریان، شهرام ناظری، پرویز مشکاتیان و ... بارها ستوده‌اند....

 

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,موسیقی,بم

عبد الحسین مختاباد می‌گوید: "بسطامی تنها خواننده چپ کوک زمان خود بود و جنس و طعم ویژه صدایش در چهار دهه گذشته بی‌مانند بود."

 

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,موسیقی,بم

محمدرضا شجریان می‌گوید: "ایرج بسطامی ۶ سال شاگرد من بود. تا میانه دوره عالی هم با من کار کرد. آینده خوبی برایش پیش‌بینی می‌کردم. گلی بود که خیلی زود پرپر شد."

 

شهرام ناظری بهترینش می‌نامد: "اگر بنا باشد از بهترین‌های خوانندگان پس از انقلاب مثالی بیاورم ایرج بسطامی را نام می‌برم. او از ذوق ذاتی خاصی بر خوردار بود و نقطه امیدی در عرصه آواز بعد از انقلاب محسوب می‌شد."

 

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,موسیقی,بم

و پرویز مشکاتیان حنجره دوستش را چنین می‌ستاید: "ایرج خیلی پتانسیل داشت. وقتی می‌گویم خیلی واقعا اعتقاد دارم چون من در هیچ زمینه‌ای اغراق نمی‌کنم. ایرج یک حنجره استثنایی بود."

 

و محمدرضا شجریان که هنوز احساس می‌کند حق مطلب را ادا نکرده؛ خطاب به او می‌گوید: "بسطامی! خداوند گوهری به تو داده و من می‌خواهم این گوهر را شکل بدهم."

 

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,موسیقی,بم

دیوبچه‌ای که هر روز بزرگ و بزرگتر می‌شود

زلزله بم ۱۳ ساله شد و حال‌آنکه هنوز آثار سهمناکش بر تن شهر و روح مردمان شهر هویداست. در میان ده‌ها هزار نفری که ردی از آنها برجای نماند، نام یک خواننده‌ی مشهور هم دهان به دهان می‌چرخد: ایرج بسطامی.

 

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,موسیقی,بم

بسطامی آن سال‌ها زندگی در خانه پدری را به زندگی در تهران ترجیح داده بود و اگر گهگاه به پایتخت سفر می‌کرد یا به هوای کنسرت بود یا دیدن استادان و دوستانی چون محمدرضا شجریان؛ پرویز مشکاتیان و شهرام ناظری.

 

 بسطامی حدود ۶۰ سال پیش در شهرستان بم از خانواده‌ای هنرمند متولد شد. همه اعضای خانواده، از جد پدری گرفته تا پدربزرگ و پدر در آواز و نواختن ساز تجربه داشتند. تولد و رشد ایرج در این خانواده‌ به همراه استعداد ذاتی‌اش موجب شد او از پنج سالگی به خواندن آواز علاقه نشان دهد. این علاقه و پیگیری، پدر بزرگ را به فکر واداشت تا آنجا که بارها به دیگران تأکید می‌کند: «او در آینده خواننده بزرگی خواهد شد». از این رو، پدر کمر همت بست تا کودک مستعد را در مسیر صحیح آموزش قرار دهد و اینگونه شد که ایرج نخستین معلم آواز خویش را در خانه و در هیئت پدر یافت. ایرج در این سال‌ها ردیف‌های آوازی در مکتب تهران و سبک استاد عبدالله خان دوامی را نزد عمویش یدالله بسطامی فراگرفت.

 

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,موسیقی,بم

ایرج در نوجوانی مجذوب عمویش یداله بسطامی بود که مردی مهربان و از نوازندگان چیره‌دست بم و معلم موسیقی بود. در همین ایام گروهی با همکاری برادران بسطامی (ایرج، عباس و محمدعلی) و محمدجواد خداوردی (شوهر خواهر ایرج) و نادعلی بنی‌اسدی و با سرپرستی یداله بسطامی تشکیل شد که در رادیو و تلویزیون آن زمان و اردوهای رامسر اجرای برنامه داشتند. پس از آن ایرج با کمک زنده‌یاد حسین سالاری (از نوازندگان نامدار کرمانی) به کلاس آواز استاد محمدرضا شجریان راه پیدا کرده و به فراگیری آواز و ردیف‌های آوازی پرداخت. در آن زمان او علی‌رغم مشکلات راه و مسافت زیاد، هفته‌ای یکبار به عشق فراگیری آواز از بم به تهران می‌آمد.

 

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,موسیقی,بم

ایرج بسطامی پس از چندی اتاقی در محله پامنار تهران اجاره کرد. به دلیل وقایع انقلاب تمرین‌های آواز برای او بسیار دشوار بود. اما وی تا آن جا که می‌توانست به این تمرین‌ها ادامه داد. بسطامی مدت‌ها بعد در منزل استاد شجریان با پرویز مشکاتیان (آهنگ‌ساز و نوازندهٔ نامی سنتور) زندگی و همزیستی داشت و این دوستی منجر به همکاری‌های بسطامی و گروه عارف شد.

 

دردانه آواز ایران با یک حنجره استثنایی

پرویز مشکاتیان درباره آشنایی‌اش با ایرج بسطامی گفته است: اولین بار ایرج بسطامی را در خانه محمدرضا شجریان دیدم. در آن زمان ما چاووش را داشتیم. به خاطر شرایط اجتماعی آن زمان به خواننده‌های بیش تری با صداهای متفاوت نیاز داشتیم. من پشت در کلاس آواز استاد شجریان نشسته بودم تا هنرجوها مرا نبینند. از آنجا بود که از صدای بسطامی خیلی خوشم آمد. ایشان صدای خوبی داشتند و مثل همه آدم‌های کویرنشین آدم خیلی مهربان و خوبی بود، بعد از کلاس مدتی با او صحبت کردم تا با نقطه نظراتش راجع به هنر و آواز و انگیزه خواندش آشنا شوم؛ ولی آنقدر ساده یافتمش که مصمم شدم تا با او یک سالی در مورد قضایای پیرامونی سوای موسیقی به گپ و گفتگو بنشینم..... ایرج خیلی پتانسیل داشت.

 

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,موسیقی,بم

وقتی می‌گویم خیلی واقعا اعتقاد دارم چون من در هیچ زمینه‌ای اغراق نمی‌کنم. ایرج یک حنجره استثنایی بود. استاد شجریان را باید بگذاریم کنار. یعنی در حیطه و حوزه خوانندگی، به مصداق آنچه خوبان همه دارند تو تنها داری، اگر دانه‌درشت‌های موسیقی ایرانی را، اگر راس هرم طاهرزاده بگیریم، یا در زمانه ما استاد بنان بگیریم و قبلش ظلی و بزرگان خوانندگی و آواز ایران، واقعا شجریان سرآمد است. آن لطافت و قدرت و ذوق و پسند و کارآمدی و بارآوری کلام، همه را یکجا دارد. برای همین در تسخیر شنونده بسیار موفق است. تنها افتخارم در زندگی این است که ترانه وطن من با صدای ایرج، از طرف سازمان یونسکو سرود ملی اعلام شد."

 

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,موسیقی,بم

ایرج بسطامی پس از ۷ سال، کلاس‌های استاد شجریان را رها کرد و به فراگیری مبانی موسیقی نزد پرویز مشکاتیان پرداخت و کم‌کم نخستین آلبوم‌های خود را با مشکاتیان منتشر کرد. آلبوم‌های افشاری مرکب، مژده بهار، افق مهر و وطن من در همین دوره به بازار عرضه شدند. افشاری مرکب نخستین اثر ایرج بسطامی بود که در سال ۱۳۶۸ منتشر شد.

 

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,موسیقی,بم

سوار بر افشاری مرکب تا قلب اروپا می‌تازد

این پرویز مشکاتیان افشاری مرکب را ساخت و بسطامی در اوج آمادگی آن را اجرا کرد. قرار بود که این برنامه پنج شب در تالار رودکی اجرا شود اما به دلیل استقبال گسترده مردم، اجرا دو شب دیگر تمدید شد. بعد از آن نوار افشاری مرکب به بازار آمد. صدای بسطامی با استقبال مردم روبه رو شده بود. گروه عارف به سرپرستی پرویز مشکاتیان و آواز بسطامی برای اجرای کنسرت به اروپا رفت. در آن زمان بسطامی حدود ۳۳ سال داشت. او در ۴۰ سالگی به اوج فعالیت خود رسید و در طول ۱۴ سال فعالیت ۱۱ آلبوم موسیقی ماندگار، به یادگار گذاشت. آوازهای ایرج بیش تر بر پایه سنتور بود و در گام‌های بلند هیچ‌کس به مهارت وی نرسید، همچنین آوازهای دشتی و محای او نیز در کرمان و کل ایران دارای شهرت بسیاری است.

 

به دلیل مشکلات معیشتی ایرج بسطامی از سال‌های پایانی دهه ۷۰ دیگر کار جدی نکرد. با این همه پرویز مشکاتیان یادآور می‌شود که او یکی از پرتیراژترین آلبوم‌های موسیقی را به بازار عرضه کرد، آلبومی که وطن من نام دارد و روی شعری از ملک الشعرا بهار ساخته شده است که چنین آغاز می‌شود: ای خطه ایران مهین ای وطن من. این قطعه (تصنیف وطن من) مربوط به آهنگی از پرویز مشکاتیان است که از طرف سازمان یونسکو سرود ملی اعلام شد.

 

مجرد می‌ماند و در تجرد می‌میرد

بسطامی هرگز ازدواج نکرد و با وجود اینکه در فقر شدید به سر می‌برد، سرپرستی خانوادهٔ برادر مرحومش (نصرت الله بسطامی) را برعهده گرفت. بسیار فروتن بود و شاید این تواضع یکی از علت‌های کمتر شناخته شدنش تا قبل از خاموشی بود. حتی اجازه نمی‌داد عکسش روی نوارهایش درج شود و یا مقاله‌ای در موردش نوشته شود. هنرمندی که ترجیح داد به دور از جنجال و هیاهوی هنری به تدریس آواز برای جوانان محروم و مستعد بم قانع باشد. و از آنجا که بیشتر آثار ایرج بسطامی همچون بی‌کاروان کولی، خزان و آرزو و بداهه‌خوانی و بداهه‌نوازی پس از مرگش انتشار یافتند؛ او نیز بیشتر شهرتش را پس از مرگ به دست آورد.

 

ایرج محجوب از زبان دیگران

غلامرضا رضایی، خواننده و شاگرد محمدرضا شجریان می‌گوید: ایرج بسطامى در گذرِعمر کوتاه خویش خوش درخشید. از کار، کنار جناب پرویز مشکاتیان تا نغمه‌های ماندگاری چون گلپونه‌ها (ساخته جناب حسین پرنیا) که برزبان و دهان همه گان جاریست. دل صاف و روح بیقرار بسطامى درآوازخوانى او مشهود بود و این باعث دوست داشته شدنش توسط مردم است. سلوک هنری او در امر آموزش با فراز و نشیب روبرو بود و این خود عاملى بود تا با حالِ خود، بسیار بیابد و بخواند. احوالات بى قرارش ثبات از جان و دلش ربوده بود و با عشق آتشینى که به آواز داشت‌‌ رها می‌رفت و می‌رسید! حالش در غالب مراودات عام به ظاهر نمی‌گنجید و در ‌نهایت تقدیر کائنات، سفرش به تعجیل انداخت و بار سفر بست. صدای بسطامى خاص بود و هرگاه درباره صدای او با استادم محمدرضا شجریان به گفتگو بودیم و همیشه در کنار دانش و تدبیر معلمى به تاییدِ خاص بودن صدایش صحبت بود.

 

این خواننده جنس صدای زنده‌یاد بسطامی را چنین ترسیم می‌کند: خواننده ایرانى بر مبنای جنس صدایش و محدوده صوتى خود باید آواز بخواند. هستند دوستانى که جای صدای خود نمی‌دانند و نمی‌خوانند و به زور می‌خواهند نتهای بالا را اجرا کنند. بسطامى جای صدای خود را خوب می‌دانست و متوجه شده بود که صدایش به ذات چپ کوک یا بالاست و راحت می‌خواند. این صدایش، کار خیلى از آهنگسازان را برای نوشتن در نتهای بالا با توجه به محدودیت خوانندگى خانم‌ها راحت کرده بود.

 

هوشنگ جاوید، پژوهشگر صدای ایرج بسطامی را آنقدر خاص می‌داند که درباره‌اش بگوید: یقینا ما به این زودی چهره مثل بسطامی را نخواهیم داشت و کاش این گوهر در زمان خودش بیشتر درک می‌شد و حال چه فایده دارد که ما در رثای او سخن‌ها بسراییم و از خوبی‌های او بگوییم. ایرج بسطامی بسیار متواضع و مردم‌دار و درویش مسلک و خاکی بود و از یک اهلیت خاص برخوردار بود و کمتر کسی در این عصر مثل بسطامی است که این ویژگی را داشته باشد.

 

این پژوهشگر از محصور بودن هنر بسطامی در زمام هنرمند چنین یاد می‌کند: در گذشته رابطه استاد و شاگردی یا مرید و مرادی بسیار مرسوم بوده و براساس همین روش اشتباه برخی از اساتید به شاگردان خود میدان نمی‌دانند و این باعث می‌شد که عمر هنری شاگردان تمام شود. متاسفانه برای زنده‌یاد بسطامی هم چنین اتفاقی رقم خورد و شاید اگر زلزله بم نبود اسم بسطامی هم الان نبود.

 

ایرج خواجه‌امیری، خواننده پاپ هم از صدای بسطامی این‌گونه تعریف می‌کند: صدایش خاص و تکرار نشدنی است. گام‌هایی که می‌خواند را کمتر کسی می‌توانست بخواد ولی خشم طبیعت آن را از ما گرفت.

 

به راستی ایرج بسطامی در تواضع و ادب سنبل منحصربه‌فردی بود که اطرافیانش را همواره به ستایش وامی‌داشت. کسی که امروز تنها با جملاتی مانند این از او یاد می‌شود که؛ قدرش دانسته نشد و بسیاری از آثارش پس از مرگش منتشر شد. بی‌آنکه خود باشد تا شهرتش را تماشاگر باشد.

 

 

 

  • 19
  • 1
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
زهرا گونش بیوگرافی زهرا گونش؛ والیبالیست میلیونر ترکی

چکیده بیوگرافی زهرا گونش

نام کامل: زهرا گونش

تاریخ تولد: ۷ جولای ۱۹۹۹

محل تولد: استانبول، ترکیه

حرفه: والیبالیست

پست: پاسور و دفاع میانی

قد: ۱ متر و ۹۷ سانتی متر

ادامه
سوگل خلیق بیوگرافی سوگل خلیق بازیگر جوان سینمای ایران

تاریخ تولد: ۱۶ آبان ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر

آغاز فعالیت: ۱۳۸۷ تاکنون

تحصیلات: لیسانس کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنر تهران

ادامه
شیگرو میاموتو سفری به دنیای بازی های ویدیویی با شیگرو میاموتو

تاریخ تولد: ۱۶ نوامبر ۱۹۵۲

محل تولد: سونوبه، کیوتو، ژاپن 

ملیت: ژاپنی

حرفه: طراح بازی های کامپیوتری و نینتندو 

تحصیلات: کالج هنر کانازاوا

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش