سه شنبه ۰۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۰:۲۹ - ۱۰ دي ۱۳۹۷ کد خبر: ۹۷۱۰۰۲۵۴۹
موسیقی

از ما ترانه سطحی‌ می‌خواهند!

علیرضا آذر,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,موسیقی

در بیشتر اپلیکیشن‌های به اشتراک‌‌گذاشتن موسیقی لیستی وجود دارد که در آن موسیقی‌هایی که در روز یا هفته اخیر بسیار شنیده و به اصطلاح داغ شده‌اند معرفی می‌شود، فرقی هم ندارد که این موسیقی مجوز دارد یا نه. اما آنچه توجه‌ها را به خود جلب می‌کند، وجود تعداد بالای قطعاتی است که از نظر ترانه، حتی در سطح معمولی هم قرار نمی‌گیرند و تنها به اصطلاح دوپس‌دوپس‌شان بالاست. اما چرا این موضوع برای شنوندگان این موسیقی‌ها مهم نیست؟ آیا جامعه ترانه‌‌سرا را به سمت سرودن ترانه‌های سطحی می‌برد یا ترانه‌سرا جامعه را به سرودن اینگونه اشعار وادار می‌کند؟ با علیرضا آذر، ترانه‌سرا، در این‌باره گفت‌وگو کردیم که در ادامه مشروح آن را می‌خوانید.

 

‌ترانه‌سرا برای سرودن یک ترانه از چه موضوعاتی الهام می‌گیرد؟ شرایط اجتماعی یا دغدغه‌های شخصی؟

در حالت عمومی دو دسته شاعر وجود دارد. یک دسته از این شاعران، مضمون‌پرداز هستند، یعنی شعراشان را بر اساس مضامینی که انتخاب می‌کنند، تنظیم می‌کنند. حالا ممکن است ترانه‌سرا یا شاعر بخواهد شعر اجتماعی بگوید، مثلا فقر را مستمسک قرار می‌دهد و پیرامون آن شعر می‌نویسد یا دیگری به فحشا به عنوان یک مضمون قابل اعتنا نگاه می‌کند و پیرامون آن شعر می‌نویسد. اما دسته دیگر، شاعران هیجانی هستند، یعنی بدون آنکه مضمون‌پردازی کنند، شعر را می‌نویسند و اصطلاحا شعر هر کجا آنها را برد، برد. یکی از آن افراد خود من هستم، یعنی کسی که بر اساس مضمون شعر نمی‌گوید، چون معتقدم با مضمون شعر نوشتن، فرقی با سفارشی نوشتن ندارد.

 

در سفارشی‌نویسی هم شما دستور‌العمل می‌گیری، همانطور که در مضمون‌پردازی این کار را می‌کنی، انگار کسی به شما سفارش داده که پیرامون فوتبال شعر بنویسی. اما بر اساس اینکه شاعر چقدر کهنه‌کار باشد و لباس تمرین را به تن کرده باشد یا چند سال در محضر اساتید تلمذ کرده باشد، آرام آرام و آهسته آهسته این مسئله در ذهنش شکل می‌گیرد که بتواند از ارتباط‌ها و کشف و مشاهداتی که در شعر دارد، آرام مضمون خودش را بقاپد. البته ممکن است گاهی پیش بیاید که موضوعی در جامعه پررنگ شود، مثلا در صورتی که زلزله‌ای رخ بدهد، ممکن است شاعران تحت تاثیر اتفاق رخ‌داده تا ماه‌ها و سال‌ها پیرامون آن زلزله شدید قلم‌فرسایی کنند. این الهام‌ها البته با آنچه که به مولانا الهام می‌شد فرق دارد که «تا که هشیارم و بیدار یکی دم نزنم». در یک خلسه روانی و آن شاعرانه به‌خصوص به شاعر الهام می‌شد.

به سفارشی‌نویسی اشاره کردید. کم نیستند ترانه‌هایی که برای موسیقی خاصی سروده‌ شده‌اند. این نوع ترانه‌ها چه تفاوتی با ترانه‌هایی دارند که بعد از سرودن برایشان موسیقی ساخته می‌شود؟ آیا می‌توان گفت که کدام به دیگری برتری دارند؟

من این ماجرا را به سه دسته تقسیم می‌کنم. دسته اول ترانه‌سراهایی هستند که خودشان را در حبس ملودی قرار می‌دهند. به این دسته ملودی داده می‌شود و آنها بر اساس سیلاب‌های ملودی، کلمه‏ای را خیال کرده و جایگزین می‌کنند. پس از دو تنگنا باید عبور کنند، اول قوانینی که خود شعر دارد و دوم جاگرفتن شعر در قالب دیگری به نام موسیقی و این اتفاق کار شاعر را به مراتب سخت‌تر می‌کند. اگر شاعر چیره‌دست باشد، می‌تواند آثار جذابی را هم در بین اینگونه ترانه‌ها خلق کند. دسته دوم اما شاعرانی هستند که شعرشان را مستقل می‌نویسند و اصلا قرار نبوده روی شعرشان ملودی قرار بگیرد.

 

او ترانه‌اش را سروده و بعدا آهنگسازی از آن ترانه خوشش آمده و روی آن ملودی گذاشته و بسته شنیداری فوق‌العاده دلچسب را تحویل جامعه داده است. دسته سوم کسانی هستند که به عنوان هماهنگ کار می‌کنند، یعنی شاعر و آهنگساز هردو با هم زیست می‌کنند و هر دو در کنار هم یکدیگر را تکمیل می‌کنند و با پیشنهادات و انتقاداتی که نسبت به هم روا می‌دارند ، این چرخه کامل‌تر و بازتر می‌شود. به نظرم این بهترین حالتی است که می‌توان در آن یک بسته شنیداری تولید کرد اما به شرط و شروطی. در این وضعیت، آهنگساز و تنظیم‌کننده باید افرادی قابل و باشعور باشند و ترانه‌سرا هم قلم خود را به مفت نفروشد. یعنی این افراد در شرایطی قرار بگیرند که اضلاع مختلف این بسته شنیداری هر سه کار خود را به خوبی انجام دهند. 

 

امروزه در اپلیکیشن‌های موسیقی این قابلیت وجود دارد که موسیقی‌های بیشتر شنیده‌شده و داغ در بازه‌های زمانی مختلف به صورت یک لیست در اختیار مخاطبان قرار بگیرد. اما نکته قابل توجه این است که بعضی از ترانه‌های این قطعات، بسیار نازل هستند. چرا چنین ترانه‌هایی تا این اندازه پرطرفدار می‌شوند؟

وضعیت مخاطب و وضعیت شاعر و تولیدکننده، مکمل هم هستند یعنی هر دو لازم و ملزومند. فرض کنید ما ماست تولید می‌کنیم، اما تا کسی ماست نخواهد نمی‌توانیم آن را بفروشیم. یعنی خواست جامعه بسیار با اهمیت است. یکی از دلایل می‌تواند این باشد که هر چه جامعه مشکلات بیشتری داشته باشد و این مشکلات مردم را به تنگ بیاورد، مردم برای اینکه خودشان را تخلیه کنند، به موسیقی‌های شادتر پناه می‌برند، چه این‌ورآب و چه آن‌ورآب. هر موزیک شادی هم لزوما ترانه فاخری ندارد و آن شعفی که انتظار داریم تنها بر اساس موسیقی آن رخ بدهد. در این شرایط مردم کاری ندارند که این صدا از حنجره چه کسی خارج می‌شود، متن، شعر است یا هزل و هجو. تنها کافی است کلمات روی یک ملودی هیجانی به‌خوبی تلفیق شده باشد و قابلیت این را داشته باشد که با آن تن و بدن‌شان را حرکت بدهند، یعنی وضعیتی که الان در آن گیر کرده‌ایم.

 

اتفاق الان تمام دوستانی که خواننده هستند و تماس می‌گیرند و می‌خواهند سفارش کار بگیرند، تماس می‌گیرند و می‌گویند کلام خودت را فراموش کن و آنچه بوده‌ای را دور بریز و یک ترانه ساده و سطحی بگو چون می‌خواهیم برقصانیم! من هیچ‌وقت زیربار نرفتم چون قلم من یک قلم کاملا شخصی‌سازی شده بود. این آن‌چیزی است که مطالبه می‌شود. اما می‌شود باهوش‌تر عمل کرد و علاوه بر اینکه مخاطب را به لحاظ ضرب‌آهنگ، ملودی و تنظیم ارضا می‌کنیم، شعری را به مخاطب تحویل بدهیم که هم به موسیقی بیاید و هم حرف‌های درست و سالم بزند و لااقل مبتدیاتی که یک شعر باید داشته باشد در آن رعایت شده باشد. یعنی وزن عروضی، قافیه و ردیف درستی داشته باشد، حالا نمی‌خواهیم خیلی معنا به عمق برود و احتیاج به کشف و مشاهده باشد.

 

ولی اینکه چگونه جامعه بخواهد به سمتی حرکت کند که اتفاقات بهتری برایش رخ بدهد و یک قطعه موسیقی هم ‌بتواند انگیزشی باشد و هم جوان‌پسند بحثی مهم و کارشناسی شده را می‌طلبد. چون قشری که به کنسرت‌ها می‌روند اکثرا جوان هستند و به دنبال تخلیه انرژی هستند. 

 

آینده ترانه‌ها در قطعات موسیقی را چگونه می‌بینید؟

من آینده‌ ترانه‌سراها را روشن نمی‌بینم چون هر کسی به شکلی سعی دارد به ماجرا مالی و بیزینسی نگاه کند و آنچه که آهنگسازها و خواننده‌های ما از شاعران مطالبه می‌کنند، شعرها و ترانه‌های سطحی است و ناخودآگاه شعرها به سمت شعرهای لیچارگونه و شعرهای کتره‌ای می‌روند. 

 

من فکر می‌کنم حداقل این وضعیت به همین شکل تا مدتی ادامه خواهد داشت و وضعیت شعر از این هم اسفناک‌تر می‌شود. اما در مورد شهر کاغذی و کتاب‌های شعر، آینده را بسیار روشن می‌بینم. شاعران فوق‌العاده‌ای را می‌شناسم که هنوز شناخته‌شده نیستند اما در آینده نزدیک می‌توانند به یکی از شعرای خوب کشور تبدیل شوند.

 

فاطمه امین‌الرعایا

 

ebtekarnews.com
  • 13
  • 4
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
زهرا گونش بیوگرافی زهرا گونش؛ والیبالیست میلیونر ترکی

چکیده بیوگرافی زهرا گونش

نام کامل: زهرا گونش

تاریخ تولد: ۷ جولای ۱۹۹۹

محل تولد: استانبول، ترکیه

حرفه: والیبالیست

پست: پاسور و دفاع میانی

قد: ۱ متر و ۹۷ سانتی متر

ادامه
سوگل خلیق بیوگرافی سوگل خلیق بازیگر جوان سینمای ایران

تاریخ تولد: ۱۶ آبان ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر

آغاز فعالیت: ۱۳۸۷ تاکنون

تحصیلات: لیسانس کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنر تهران

ادامه
شیگرو میاموتو سفری به دنیای بازی های ویدیویی با شیگرو میاموتو

تاریخ تولد: ۱۶ نوامبر ۱۹۵۲

محل تولد: سونوبه، کیوتو، ژاپن 

ملیت: ژاپنی

حرفه: طراح بازی های کامپیوتری و نینتندو 

تحصیلات: کالج هنر کانازاوا

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش