دوشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
۰۹:۵۱ - ۳۰ مهر ۱۴۰۲ کد خبر: ۱۴۰۲۰۷۲۱۷۸
تئاتر شهر

چرا نمی‏‌گذارند بهروز غریب‌‏پور کار کند؟

بهروز غریب‌‏پور,دلیل ممنوع الکاری بهروز غریب‌‏پور

روزنامه هم میهن نوشت: آخرین‌باری که بهروز غریب‌پور؛ نویسنده و کارگردان تئاتر، خالق اپرای عروسکی ملی و مؤسس و سرپرست گروه تئاتر عروسکیِ درحال‌حاضر منحل‌شده «آران» روی صحنه تئاتر رفت -از ۱۹ تا ۲۷مردادماه ۱۴۰۱- در تالار وحدت و برای بازاجرای اپرای عروسکی «عاشورا» بود. او که آن‌زمان برای ادامه سنت ۱۴ساله اجرای اپرای «عاشورا» در ایام محرم به درخواست مجید زین‌العابدین، مدیرعامل وقت بنیاد رودکی پاسخ مثبت داده بود، یک‌سال بعد در محرم ۱۴۰۲، در چنان شرایطی قرار گرفت که از ادامه این سنت ۱۴ساله منصرف شد. این اما تمام ماجرا نیست. غریب‌پور از سال ۱۳۹۶ تا همین امروز، چشم‌انتظار بازگشت کسانی ازجمله بنیاد فرهنگی و هنری رودکی، استانداری و اداره فرهنگ‌وارشاد اسلامی استان کرمان، مرکز کرمان‌شناسی، صنایع گل‌گهر و... بر سر قول و قرارشان است. مسئولان و نهادهایی که به صرافت افتاده بودند جایگاه خواجوی‌کرمانی در میان قلل شعر و ادب ایران، مغفول مانده است و از بهروز غریب‌پور خواسته بودند برای جبران این غفلت و مشخص‌شدن شأن و منزلت خواجوی کرمانی، اپرایی روی صحنه ببرد. بهروز غریب‌پور موسیقی این اپرا را نوشت و ضبط کرد اما مرحله دویدن‌اش تا آخرین نفس، تا همین امروز به پایان نرسیده و نتیجه‌ای حاصل نشده است. این بدعهدی چنان به عمق جان بهروز غریب‌پور نشست که بهمن‌ماه ۱۴۰۱ اعلام کرد، به‌دلیل مشکلاتی که سال‌ها برای تولید اپرای «همای و همایون» پیش آمده، گروه تئاترعروسکیِ «مکتب آران» را به حالت تعلیق درمی‌آورد. گروهی که تا پیش از انحلال، اپراهایی ازجمله «رستم و سهراب»، «مکبث»، «عاشورا»، «مولوی»، «حافظ»، «لیلی و مجنون»، «سعدی»، «خیام»، «عشق» و... را روی صحنه برده بود.

وقتی همه غیب شدند

بهروز غریب‌پور در پاسخ به اینکه چه شده که کار نمی‌کند، روی صحنه نمی‌رود و اپرایی نمی‌سازد؟ می‌گوید: «سوال شما از من باید به گونه‌ی دیگری باشد؛ چرا نمی‌گذارند کار کنم؟ دلیل‌اش آن است که از سال ۱۳۹۶ تا همین امروز که در حال صحبت با شما هستم، کاری ناتمام به‌نام «همای و همایون» در فهرست کارهای انجام‌نشده من مانده است. فلسفه نوشتن و تصور احتمال روی صحنه رفتن «همای و همایون» آن بود که مسئولان فرهنگی و اجتماعی استان کرمان به صرافت افتاده بودند که جایگاه خواجوی‌کرمانی در میان قلل شعر و ادب ایران، مغفول مانده است. آن‌ها از من خواستند تا برای جبران این غفلت و مشخص‌شدن شأن و منزلت خواجوی‌کرمانی، اپرایی روی صحنه ببرم. من هم بدون عقد قراردادی مشخص، براساس اعتماد به مسئولان فرهنگی یک استان و بنیاد فرهنگی‌هنری رودکی ـ که متقاضیان ساخت این اپرا بودند ـ شروع به کار کردم و باتوجه به پلی‌بک‌بودن کارهایم، طبق معمول ابتدا ضبط اپرا را در پیش گرفتم. بالاخره با جزع و فزع، موسیقی اپرای «همای و همایون» نوشته و ضبط و مرحله دویدن من تا آخرین نفس آغاز شد.»

آن‌طور که غریب‌پور ‌می‌گوید، در این مرحله هیچ‌کس ـ نه استانداری کرمان، نه اداره فرهنگ‌وارشاد اسلامی استان کرمان، نه مرکز کرمان‌شناسی و نه حتی صنایع گل‌گهر ـ به وعده‌های خود عمل نکردند. این اتفاق در حالی رخ داد که این پروژه فراگیرتر از یک اپرا بود و غریب‌پور قرار بود تماشاخانه‌ای در کرمان تاسیس و نیروهایی تربیت کند تا توریست‌هایی که به کرمان می‌آیند، با دیدگاه خواجوی‌کرمانی آشنا شوند. او این ایده را پیش‌تر و پس‌ از ساخت اپراهای «سعدی» و «حافظ» نیز با مسئولان فرهنگی شیراز مطرح کرده بود، اما آن‌جا هم به ثمر نرسیده بود. غریب‌پور با اشاره به اینکه ما در طول این‌مدت حوادث متعدد ازجمله کرونا را از سر گذراندیم، ادامه می‌‌دهد: «کرونا تراژدی‌ای جهانی بود و نمی‌توانستیم روی صحنه برویم، اما می‌توانستیم کار را در کارگاه ساخت صحنه و عروسک آغاز کنیم؛ ولی همه غیب شده بودند و مثل توپ فوتبال از این مرکز به آن مرکز پاس‌مان می‌دادند.» او از این اتفاق این‌طور نتیجه می‌گیرد: «پس سیستم پیشنهادی کرده بود که خودش غایب‌اش بود.»

انحلال «مکتب آران» 

بهروز غریب‌پور به آبادکردن ویرانه‌ها معروف است، ازجمله این آبادسازی‌ها می‌توان به طراحی و ساخت فرهنگسرای بهمن و خانه هنرمندان ایران اشاره کرد، اما اتفاقات رخ‌داده چنان تاثیری بر او گذاشت که به انحلال گروهش مجاب شد. غریب‌پور دراین‌مورد توضیح می‌دهد: «مجید زین‌العابدین که مدیرعاملی بنیاد رودکی را برعهده گرفت، با روی باز از بازگشت این پروژه به مدار تولید استقبال کرد و گفت که این‌کار را به سرانجام می‌رساند، ضمن اینکه از من پرسید آیا اپرای «عاشورا»ی‌تان را به سیاق سال‌های قبل اجرا می‌کنید یا خیر؟ من با اینکه به علت انحلال گروهم و چشیدن طعم بدعهدی تا اعماق وجود، قصدم عدم‌اجرای «اپرای عاشورا» بود، اما استقبال فرهنگی‌ مدیرعامل بنیاد رودکی را که دیدم، گمان کردم دریچه‌ای باز شده است و برای همین پاسخم به درخواست انجام سنت ۱۴ساله‌ام مثبت بود که به اجرای اپرای عاشورا در مردادماه ۱۴۰۱ در تالار وحدت انجامید. در طول این‌مدت، دو یا سه‌بار براساس صحبت‌های انجام‌گرفته از اعضای گروهم خواستم به تجهیز کارگاه بپردازند که عین این‌دفعات باز هم هیچ خبری نشد و درنهایت مجید زین‌العابدین با زبان بی‌زبانی به ما اعلام کرد که این‌کار قرار نیست روی صحنه برود و برای همین در بهمن‌ماه ۱۴۰۱ اعلام کردم، به‌دلیل مشکلاتی که سال‌ها برای تولید اپرای «همای و همایون» پیش آمده، گروه را به حالت تعلیق درمی‌آورم. پس نه کرونا، نه اتفاقات پاییز ۱۴۰۱ به‌این‌سو، هیچ‌کدام مانع انجام کار من نبود و این بدعهدی فرهنگی و زیر پا گذاشتن قول‌وقرارها بود که مانع کار شد.»

غریب‌پور با اشاره به روند کاری گروه تئاترعروسکیِ مکتب «آران» می‌گوید: «آنچه ما همواره انجام می‌دادیم، آغاز تولید کاری در کارگاه‌مان بود و ازآن‌سو رپرتواری از آثارمان را برگزار می‌کردیم. پس من می‌توانستم مشکلات اقتصادی گروهی ۳۰نفره را ازطریق فروش آثار پیشین و قرارداد اجرای جدید، تا حدودی مرتفع کنم. بحث من با مسئولان بنیاد آن بود که شما نه‌تنها به وعده‌های‌تان عمل نکرده‌اید که روندی تحت‌عنوان اجرای رپرتوار آثار را هم خواسته یا ناخواسته از بین برده‌اید. بنابراین شما باید از آن‌که به وعده‌هایش عمل نکرده است سوال کنید و بدانید که من اگر چارچوب و قرارداد کاری مشخصی وجود داشته باشد، حاضر به کار هستم. بنابراین بر سر راه من نه موانعی که گمان می‌کنید بر سر راه کارهای دیگر بوده که موانعی ازجمله آن‌چه ذکر کردم وجود داشته است. هرچند من هم می‌دانم ترمیم اندام آسیب‌دیده فرهنگی یک کشور از یک اتفاق بزرگ، غلط یا درست، دشوار است اما نمی‌توانند ادعا کنند که بهروز غریب‌پور عمداً کارش را تعطیل کرده است و «نمی‌خواهد کار کند». این در مورد من مصداق پیدا نمی‌کند.» 

او در پایان این گفت‌وگو در پاسخ به اینکه با این وضعیت چه زمانی شاهد برگشت‌اش به صحنه خواهیم بود؟ می‌گوید: «من نمی‌گویم الی‌الابد کار نمی‌کنم و اعتقادم بر این است که روی صحنه بردن خواجوی‌کرمانی، وظیفه فرهنگی‌ام است و حکم باستان‌شناسی را دارم که در تمام دوران‌ها به کشف اشیای باستانی و گذشته انسان‌ها می‌پردازد. پس به‌عنوان باستان‌شناسی که حوزه فعالیتم ادبیات منظوم و اپراست، باید به معرفی خواجوی‌کرمانی بپردازم. بنابراین برای یافتن علت کار نکردنم، از مراکزی که هیئت‌مذاکره‌شان برای گفت‌وگو با من و متقاعد کردنم برای روی صحنه بردن «همای و همایون» از کرمان به تهران آمده بودند و نام‌شان را بردم سوال کنید، نه از خودم.»

نرگس کیانی

  • 11
  • 1
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
عبدالله دوم پادشاه اردن بیوگرافی عبدالله دوم پادشاه اردن به همراه عکس های خانواده اش

تاریخ تولد: ۳۰ ژانویه ۱۹۶۲ (۶۲ ساله)

محل تولد: عمان، اردن

سمت: پادشاه اردن (از سال ۱۹۹۹)

تاجگذاری: ۹ ژوئن ۲۰۰۰

ولیعهد: حسین بن عبدالله دوم

همسر: رانیا عبدالله (ازدواج ۱۹۹۳)

ادامه
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
اسدالله شعبانی بیوگرافی اسدالله شعبانی شاعر و نویسنده آثار کودک

تاریخ تولد: ۴ تیر ۱۳۳۷

محل تولد: روستای بهادربیگ از توابع همدان

محل زندگی: تهران

حرفه: شاعر، نویسنده، منتقد ادبی، کارشناس بازنشسته کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان

تحصیلات: فارغ التحصیل رشته زبان و ادبیات فارسی

آثار: خرمن شعر خردسالان، جستاری پیرامون شعر کودک در ایران، قصهٔ امشب، پولک ماه، دختر باغ آرزو، پرسه‌های شبانه

ادامه
ابومنصور موفق هروی ابومنصور موفق هروی؛ پدر داروشناسی فارسی

مشهور به: موفق هروی

متولد : قرن چهارم

محل تولد: احتمالا هرات

حرفه: پزشک و داروشناس ایرانی

آثار: کتاب الابنیه عن حقایق الادویه

ادامه
آزیتا حاجیان بیوگرافی آزیتا حاجیان بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۲۱ دی ۱۱۳۶

محل تولد: ملایر

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر

تحصیلات: لیسانس بازیگری و کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنر

سال های فعالیت: ۱۳۵۴ تاکنون

ادامه
رید هستینگز بیوگرافی رید هستینگز؛ امپراطور محتوا و نتفلیکس

تاریخ تولد: ۸ اکتبر ۱۹۶۰

محل تولد: بوستون، ماساچوست، ایالات متحده آمریکا

حرفه: کارآفرین، مدیر ارشد اجرایی

شناخته شده برای: بنیانگذار نتفلیکس

تحصیلات: فارغ التحصیل دانشگاه استنفورد

دارایی: ۹/۴ میلیارد دلار

ادامه
احسان قربان زاده بیوگرافی احسان قربان زاده؛ خواننده تازه کار موسیقی پاپ ایران

محل زندگی: تهران 

ملیت: ایرانی

حرفه: خواننده

سبک: پاپ و سنتی ایرانی

ساز: تنبک، باغلاما و گیتار

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش