پنجشنبه ۲۷ آذر ۱۴۰۴
۱۷:۳۵ - ۰۸ خرداد ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۳۰۲۰۴۷
تئاتر شهر

تئاتر روح جهنمی و صعود مقاومت‌پذیر

وضعیتی آخرالزمانی

اخبار تئاتر,خبرهای تئاتر,تئاتر,تئاتر روح جهنمی

در این روزها در تالارهای تهران گاهی شکل‌های اجرائی و گاهی محتوای تئاترها باعث نزدیکی آنها به همدیگر خواهد شد. روح جهنمی نوشته و کار بابک محمدی و صعود مقاومت‌پذیر آرتورو اویی نوشته برتولد برشت و کار امیر دژاکام می‌خواهند بیانگر وضعیتی بر‌هم‌ریخته در نظم جهان امروزی باشند؛ بنابراین این خود خط و ربطی برای در کنار هم قرار‌گرفتنشان باشد اما اکنون هر دو را بررسی می‌کنیم که ببینیم تا چه حد در بیان آنچه مدنظر است، راه را به درستی پیموده‌اند.

 

روح جهنمی

روح جهنمی یک تک‌گویی است که در آن مردی با تناقضات بسیار انگار که به دنبال راه‌حلی برای درمان مشکلات جهان برآمده است اما او درواقع ناتوان است از آنچه باید در زندگی شخصی‌اش او را سروسامانی دهد.

بابک محمدی در وضعیتی آخرالزمانی همان‌طور که در عنوان نمایش نیز مستتر است و از روح جهنمی بر آن است که جهان امروز را با آن غایت خویش قابل قیاس بداند و از این بوته نقب و نقدی به جهان پیرامونش نصیب كند. بابک محمدی مرد طنازی‌هایی است که با نگره‌ای انتقادی همواره همه چیز را زیر سؤال می‌برد و همچنان مادام پی‌پی و حرفه‌ای‌ها دو نمایش کارآمدتر و ماندگارتر او به شمار می‌آید.

اما در روح جهنمی بخشی از متن درخورملاحظه‌تر است که زندگی این مرد رند و به ظاهر دیوانه را مورد تأمل قرار می‌دهد و آنچه از او دور می‌شود همانا مانند شعاری بی‌قاعده ما را به جایی نمی‌رساند. مگر هدف همان شعاردهی باشد که این هم با ملاحظه‌گری کند و یکنواخت نمی‌تواند ما را با آن مفهوم مواجه كند. بلکه او باید رفتار تند، عصبی و درواقع هیستریکی را نمایان كند که دقیقا کنش معترض و جنون آنی این مرد است که در تضاد با همه چیز فقط جیغ و فریاد می‌کشد. اما الان فقط در بازی با موش و آن بخش از خاطرات شخصی‌اش موفق‌تر است و هرچه این تضاد در مواجهه با زن و همسرش بیشتر پیچ و تاب می‌یابد، انگار درخشش کار هم بیشتر خواهد شد. زمانی که مرد به دو مانکن درون اتاقش اشاره می‌کند و به ناچار باید یکی را بر دیگری ترجیح دهد، عقده‌‌های جنسی‌اش به فراخور شکست در ازدواجش بازنمایی مي‌شود. زمانی که به پسرش می‌گوید که دیگر وقعی بر این پدر پریشان و مجنون نمی‌‌نهد و راه خودش را رفته است، یادآوری شکستی بی‌بازگشت است که انگار نسل بعدی خودش را دچار این آرمان‌خواهی بی‌پیامد و بی‌عمل‌گرایانه نخواهد کرد. حالا چه می‌شود نسل بعدی که بابک محمدی برای این هم تصویر و تصوری را در اجرا قائل نمی‌شود و این درست هم هست چون خود این مرد در پیرسالی و پایان راهش باید مورد ملاحظه‌گری چندجانبه واقع شود و بحث فرزند و سرنوشتش بیرون از چارچوب آن چیزی است که در متن باید به آن پرداخته شود.

 

اما مشکل در متن از آنجا می‌آید که در آن، بسیار پراکنده‌گویی می‌شود و این نمی‌تواند بافتار و ساختار دقیقی را برای ایجاد مرکز ثقل ایجاد کند. یعنی نیازمند بازنگری‌هایی هستیم که بشود از آن منظر همه چیز را مورد واکاوی قرار داد. مرد پریشان است اما از کدام منظر باید مورد مطالعه قرار گیرد؟! جنگ، تاریخ، همسر، فرزند، همسایه‌ها، نظم مدرن و صنعتی و‌ هزاران چیز دیگر... . یحتمل یک عنصر در نابودی و پریشانی‌اش بیشتر تأثیرگذار است و باید ما او را از آن منظر ببینیم و حتی اگر خودخواهی‌ها و تکبر مرد در این نابودی مؤثر است، این هم باید مشخص شود وگرنه این همه سوژه و یک نفر در مرکز آن چندان منطقی نمی‌نماید.

 

شکرخدا گودرزی، بازیگر راه را به درستی می‌رود. او هم به لحاظ پوشش لباس و هم گریم که او را نزدیک به ترامپ ملاحظه می‌کنیم، درست می‌نماید. البته در طنازی‌هایی که قرار است بخندیم و از این بازی متوجه اتفاقات دیگری شویم که موجبات پریشانی‌اش را فراهم کرده است، باز هم درست می‌نماید. او پیرسالی را درست بازی می‌کند و در ارتباط با اشیا و غذاها و خوراکی‌ها کنش‌مند است. از همه مهم‌تر بازی او با موش در سوراخ خانه روستایی‌اش چشمگیر می‌شود چون قرار است موش از او خبرچینی کند برای چینی‌ها و این معادله به درستی به شوخی بدل می‌شود. نشستن مرد بر توالت فرنگی نیز فتح بابی است برای مشمئزشوندگی آنچه در صحنه یادآوری می‌شود که درواقع انتقادی بر کلیت جهان مادی است که در آن انسان حالت متنفرانه‌ای نسبت به همه چیز پیدا کرده است. اینها از ملاحظات درست محمدی در اجرای روح جهنمی است اما اگر آن وجه پراکنده هم سمت و سوی درستی می‌گرفت، آن‌گاه اجرایش هم از دامنه تأثیر بادوامی برخوردار می‌شد.

 

صعود مقاومت‌پذیر آرتورو اویی

آرتورو اویی گانگستری است که سعی می‌کند با ایجاد وحشت و ارعاب در دل سبزی‌فروش‌های شیکاگو و سیسرویی و بعد از آن ارائه خدمات حفاظتی در قبال پول، نبض شهرها را در دست گیرد. برشت این نمایش‌نامه را تنها در سه هفته درحالی‌که در هلسینکی فنلاند منتظر دریافت ویزای ورود به آمریکا بوده، نوشته است و نمایش‌نامه در واقع متنی کنایه‌آمیز است که به آلمان نازی و هیتلر اشاره می‌کند و آرتورو اويی در واقع خود هیتلر است.

 

نمایش امیر دژاکام نمی‌خواهد وفادار به متن برشت باشد اما همه سعی دژاکام بر آن بوده که مخاطبش را راضی نگه دارد که تا حدودی هم موفق است. این متن به دلیل عمیق‌شدن در ماجراهایی که در آن بده‌و‌بستان قدرت تا سر حد فساد رفتاری پیش می‌رود، قابل تعمق است و این خود محوری است برای بیرون‌رفت از زمان و مکان خاص که درازای ماندگاری متن را به واسطه نبوغ برشت روزافزون می‌كند. بنابراین حتی روخوانی متنی مانند صعود مقاومت‌پذیر آرتورو اویی بسیار تأثیرگذار است. اما اجرای آن به دلیل داشتن راه و روشی مؤثرتر بانی دامنه تأثیر خواهد شد؛ چون هرچه شیوه اجرائی بهتر و تأثیرگذارانه‌تر باشد، آن‌گاه دامنه تأثیر نیز افزون‌تر خواهد شد. اما در کل دژاکام بیشتر آن را کمدی دیده است درحالی‌که متون برشت اغلب کمدی- تراژدی هستند و همواره این دو وجه در کنار هم در متن‌هایش به درستی و به موازات هم پیش خواهند رفت چراکه بستر اتفاقات چنین است. از یک سو همه به دلیل داشته‌های بهتر در تکاپویند تا از فرصت‌ها به نفع خود بهره‌مند شوند و این وجه کمدی را دامن می‌زند و از سوی دیگر آرتورو اویی بسیار هولناک است و برای دست‌یافتن به مدارج عالی سیاسی و یافتن قدرت از هیچ نوع خیانت و زورمداری‌اي حتی تا سر حد کشتار دیگران دریغ نمی‌کند. این همان وجه تراژیک است که به دلیل هولناکی توأمان با خنده ما را متوجه گروتسکی جانکاه خواهد کرد که نباید از این بازی لطمه بخورد. یعنی وجه کمیک غالب است بر وجه تراژیک و از آن فراتر وجه گروتسك پنهان می‌ماند؛ درحالی‌که اشاره بر این فضای گانگستری می‌طلبد که خیلی آشکار باشد و ما از حضور آرتورو اویی مانند حضور هیتلر در آلمان نازی بهراسیم. شاید هم این گریز و تبعید به آمریکاست که برشت را بر آن واداشته که به ترکیبی انتقادی از این موضوع ما را نزدیک‌تر کند. به هر حال اینکه اگر تحت تعقیب قرار بگیرد، زمینه سانسور از نام و نشان هیتلر را فراهم می‌کند اما برشت از این هم نمی‌هراسد بلکه با اشاره‌هایی این دو را به هم می‌دوزد که بدانیم چگونه است که این نوع هیولاهای هولناک در جاهای مختلف متولد می‌شوند و رشد می‌کنند.

 

امیر دژاکام سعی کرده ضمن کمدی‌شدن به موسیقی بها دهد و بخش عمده‌ای از اجرایش موزیکال شود و این کارش را سخت‌تر کرده است و در آن از موسیقی رپ و پاپ و حتی تلویحا موسیقی کوچه‌بازاری خودمان بهره جسته است اما تا آنجا که به متن برمی‌گردد موفق است و برخی از این آوازها هم انگار فقط جنبه تزیینی دارد مثل آوازهای خواننده‌ای که در دقایق پایانی و در میان صحنه یک‌ بار می‌آید. در پایان بهتر بود که آن آواز در رورانس پایانی می‌گنجید تا این مدل آوازخوانی برای پایان تزیینی جلوه کند و این‌طور علی‌السویه نباشد.

 

بازیگران هم به فراخور اجرا، آنهایی که جدی‌تر بازی کرده‌اند، بهتر دیده می‌شوند مانند بهرام ابراهیمی در نقش شیت و روما... یا شهره رعایتی در نقش آقای دالفیت. چراکه وجه تراژیک مانع از اغراق در رفتار خواهد شد و آنهایی که افراط در رفتار و اغراق در کنش‌هایشان دارند؛ شاید برخی موفق باشند اما همه موفق نیستند. برای مثال تینو صالحی انگار می‌طلبد که این‌طور باشد که هم بخنداند و هم از تلخی ماجراها و رفتارهای دیگران بکاهد. اما نیمی از بازی امیر کربلایی‌زاده به‌ویژه در نیمه اول اجرا کاملا دور از ذهن است. به هر تقدیر او گانگستر است و هیولاوش می‌نماید و هرچه او جدی‌تر بازی کند، این نقش برجسته‌تر خواهد شد اما از نیمه دوم اجرا او را تقریبا با همان وجه جدی و هولناک خواهیم دید که البته این بخش هم همچنان نیازمند تصحیح در بازی است. به همین نسبت می‌شود بازی‌ها را به تراژدی نزدیک‌تر کرد و در آن جلوه متناقض‌نماست که وجه کمیک نیز ناخواسته تداعی خواهد شد یا بودن دو، سه نقش کمیک، با چنین تحلیلی می‌توانست بار سنگین تراژدی و هولناکی اثر را تلطیف كند. اما درحال‌حاضر اکثریت بازیگران حس می‌کنند که باید بخندانند و این زیاده‌روی در القای حس کمیک است و مانع از آن هولناکی خواهد شد. یعنی این نمایش با یک بازنگری در بازی‌ها به ماجرايی دقیق‌تر نزدیک خواهد شد و از این اجرای صرفا کمیک فاصله خواهد گرفت.

 

 

 

 

sharghdaily.ir
  • 14
  • 3
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش