شنبه ۲۹ آذر ۱۴۰۴
۱۸:۰۸ - ۲۳ مرداد ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۵۰۵۶۶۱
تئاتر شهر

نقد جامعه‌شناسانه بر نمایش «خواب خیس ماهی»

نمایش خواب خیس ماهی,اخبار تئاتر,خبرهای تئاتر,تئاتر

از اواخر قرن نوزدهم و زمانی که جامعه‌شناسی به‌عنوان موضوعی مستقل از سایر مباحث علوم اجتماعی مطرح شد، میزان تأثیر‌گذاری تحولات سیاسی، اجتماعی، اخلاقی و اقتصادی در شکل‌گیری و بسط سبک‌ها و مکاتب گوناگون هنری مورد توجه قرار گرفت و در این زمان بود که نقد جامعه‌شناسانه به‌عنوان یکی از مطرح‌ترین نقدها بیان شد. (دادور، ١٣٩٢: ٣٧٦)

 

از پیشگامان این نوع نقد مادام دواستال و ایپولیت تن هستند. بعدها اندیشمندانی چون جورج لوکاچ و لوسین گلدمن به پشتوانه مطالعات فلسفی و تاریخی سعی داشتند بین ساختارهای اجتماعی و ساختارهای ادبی دادوستدهای متقابلی را نشان دهند. (عسگری‌حسنکلو، ١٣٨٦: ٤٣)

 

نقد جامعه‌شناسانه بیشتر در مورد ادبیات کاربرد دارد، اما می‌توان در مورد هنر و تمامی زیرشاخه‌هایش نیز از آن استفاده کرد و به‌طورکلی این‌طور تعریفش کرد که نقد اجتماعی به معنی شناخت کامل جامعه، شناسایی ویژگی‌های محیط اجتماعی و واکنش هنرمند نسبت به جامعه‌اش است. مبانی اجتماعی در نقد، معتبر به‌شمار می‌روند و شکی نیست که محیط ادبی و هنری تحت‌تأثیر محیط اجتماعی است و افکار و عقاید و ذوق‌ها و اندیشه‌ها متأثر از احوال اجتماعی‌اند. در روش نقد اجتماعی، انعکاس تصویر جامعه در جهان تخیلی و هنری اثر ادبی (در اینجا نمایش‌نامه و اجرا) مدنظر قرار داده شده و تأثیر ادب و هنر بر جامعه و برعکس مورد مطالعه قرار می‌گیرد. در این مطلب سعی بر این می‌شود تا از این منظر به بررسی نمایش «خواب خیس ماهی» پرداخته شود، زیرا از نظر مفاهیم مستتر در متن و موقعیت‌هایی که نویسنده برای اثر تعریف کرده، زمینه و پتانسیل آن را دارد که از این دیدگاه مورد بررسی قرار گیرد.

 

آثار هنری همواره محصول و مولود حیات و محیط اجتماعی‌اند و در این بین هنر تئاتر از جایگاهی ویژه برخوردار است. این هنر، ارتباطی تنگاتنگ و مستقیم با جامعه داشته و رسالت دارد تا فرزند زمانه خود باشد و معضلات جامعه معاصر را بیان و آشکار کند، حتی از خلال متون دراماتیک یا متون سایر اقلیم‌ها به مدد فن دراماتورژی مدققانه به آسیب‌شناسی و ایجاد حساسیت بر مسائل مربوط بپردازد، شناخت ایجاد کند و راهنما باشد تا راهکارهایی برای برون‌رفت از آن بحران‌ها و معضلات در جامعه فراهم‌ آید.

 

عشق به طور اعم و روابط عاشقانه بین انسان‌ها و با جنس مخالف به طور اخص همواره از مسائلی است که در تمامی جوامع برحسب تمایلات غریزی و روحی بشر به طور پررنگ مطرح بوده و هست. نمود این جنس از روابط در جوامع گوناگون به دلیل تفاوت در قوانین، مذاهب، رسوم، پیشرفت، منطقه جغرافیایی و ...

 

با یکدیگر تفاوت دارد. در جامعه ما به دلیل قرارگرفتن در یک مرحله‌ گذار فرهنگی و اجتماعی که حاصل یک انقلاب سراسری و پس از آن گذراندن جنگی هشت‌ساله است، تمامی مسائل فرهنگی نیز تحت‌تأثیر قرار گرفته و به دلیل تغییرات بسیار و سریع، اما کوتاه‌مدتی که به وجود آمده، این مرحله‌ گذار با بحران‌هایی همراه شده از جمله در شکل همین روابط عاشقانه در جامعه. تم نمایش مورد بررسی همین عشق و روابط بین مرد و زن و همچنین کارما و پیامدهای حاصل از اعمالی است که افراد در پروسه این ارتباط‌ها انجام داده و متوجه طرفین خواهد شد. ما پاره‌هایی از زندگی چهار زوج را مشاهده می‌کنیم که در اصل یک زوج بیش نیستند؛ مهیار و لاله. داستان این دو نفر گویا در تمامی روابط دونفره دیگر نیز در جامعه جاری و ساری است و غرض اشاره به مهیار نوعی و لاله نوعی است. نمایش به این می‌پردازد که اتفاق‌هایی که بین مهیار و لاله می‌افتد، برای هر زوج دیگری در این اجتماع ممکن است بیفتد هرچند بنا بر موقعیت افراد و شخصیت‌های متفاوت آنان ممکن است نتایج آن یکی نباشد، اما آنچه در این بین مطرح می‌شود این است که زن و مرد یا پسر و دختری که رابطه عاشقانه دارند و به دلایلی از یکدیگر جدا می‌شوند، همواره در برهه‌ای از زندگی، حال به‌هردلیلی به فکر بازگشت می‌افتند، اما معمولا این بازگشت یا با طرد یکی از طرفین صورت عملی نمی‌یابد یا اینکه ممکن است با سوءاستفاده یک طرف با فریب دوباره همراه شده و فرد امیدوار را به غرقابی مهیب‌تر دراندازد.

 

البته این نمایش موفق نمی‌شود تا آن شمولی را  که در جامعه ما در این موضوع وجود دارد به تصویر بکشد و از دلایل آن یکی این است که آن تصویری که برای مرد داستان در این چهار تابلو ترسیم می‌شود نزدیک به هم بوده و بیشتر مردان را موجوداتی سوءاستفاده‌گر و خواهان روابط کوتاه‌مدت، آن‌هم صرفا به دلیل کامیابی جنسی تصویر می‌کند، در صورتی که این نگاه با واقعیت‌های جامعه کنونی ما هم‌خوانی ندارد. سوءاستفاده، خیانت و نیرنگ‌بازی در رابطه جنسیت نمی‌شناسد و از طرف هر جنسیتی؛ چه زن و چه مرد ممکن است صورت بگیرد و به‌راحتی اتفاق بیفتد، اما نگاهی که در این نمایش وجود دارد، انگشت اتهام خیانت‌پیشگی را به طور بارزی به‌سوی مردان نشانه رفته است؛ مثلا دوتا از مهیار‌ها شخصیتی بسیار نزدیک به هم دارند. می‌توان گفت لات و بی‌قید و لاابالی، منتها یکی از جنس بالاشهری و دیگری از نوع پایین‌شهری‌اش که ارسطو خوش‌رزم و پیام احمدی‌نیا این نقش‌ها را بازی می‌کنند.

هم‌اکنون در جامعه ما به دلایل مختلفی روابط عاشقانه عمق و مدت اندک‌تری نسبت به زمان سابق دارند. به دلیل مشکلات اقتصادی و سخت‌گیری بسیاری از خانواده‌ها و رسوم غلطی که هنوز ریشه‌کن نشده‌اند نسبت به زمان گذشته، جوان‌های کمتری به سمت‌وسوی ازدواج‌کردن می‌روند.

 

بخش بزرگی از افراد ترجیح می‌دهند وارد روابط دوستی‌ای که بعضا نام ازدواج سفید هم بر آن می‌نهند بشوند و از این طریق نیازهای جسمی و روحی خود را برطرف کنند. از طرفی با روند روبه‌رشد و افزایش چشمگیر و هشداردهنده طلاق اشخاص بسیار دیگری نیز به این جمع کثیر افزوده می‌شوند. کسانی که تجربه زندگی زناشویی ناموفق را داشته و حال دیگر از پایه و اساس به ازدواج اعتقادی ندارند. این قبیل افراد نیز با توجه به جوان‌بودن بخش اعظمی از آنها طبیعتا نیاز به رابطه دارند و این‌گونه روابط را در زندگی آتی خود برقرار می‌کنند. در وضعیت حاضر آسیب‌های دیگری نیز در این بین متولد شده و رشد می‌یابند؛ مثلا تربیت‌یافتگان فرهنگی که رابطه باثبات را تنها در پیوند ازدواج می‌دانند، حال با ورود به یک رابطه دوستی یا ازدواج سفید اغلب برای خود هیچ تعهدی را قائل نیستند و به‌راحتی با بروز هر برخورد یا مباحثه‌ای رابطه را ترک می‌کنند. در این بین جبلّت و طبیعت روح و روان انسان تعادل خود را از دست می‌دهد؛ زیرا رابطه، به‌ویژه رابطه‌ای که با تماس‌های ویژه خصوصی و زناشویی همراه باشد طبیعتا وابستگی ایجاد می‌کند و در صورت تکرار این روابط و جدایی دوباره، فرد از درون با خلأهایی روحی، روانی مواجه خواهد شد که موجب می‌شود تا دیگر نتواند به‌منزله انسانی امن برای شکل‌گرفتن یک رابطه موفق به‌شمار برود. این کارماها و نتایج اعمال، مرتبا در نهاد فرد انباشته می‌شوند تا در نهایت در جایی سر باز کرده و همچون آتشفشانی فوران کنند و وضعیت زندگانی‌اش را به ورطه بحران بکشانند.

 

ما در روابط این چهار زوج که در اصل یکی هستند با یک جدایی مواجه هستیم که پس از گذر سالیان، خاطره‌ها در یکی از طرفین زنده شده و حال با هر فکر و هدفی با پارتنر سابق خود تماس می‌گیرد که تلاش کند تا رابطه را دوباره از سر گیرند. در این چهار تابلو این تماس‌ها بیشتر از سوی مردان است که بیشتر این موارد نیز با نیت خوبی نیست و تنهاگذاشتن و ترک دوباره رابطه را به‌دنبال خود دارد.

 

دوست‌داشتن، آن مهارت یا فضیلتی است که این افراد به فراموشی‌اش سپرده‌اند و موفق نمی‌شوند که رابطه‌شان را حفظ کنند و اندک ثباتی در آن داشته باشند. درباره زوج اول، این جریان اندکی از سطح فراتر می‌رود و مرد پس از جدایی، این‌بار با فکرکردن بیشتر و رسیدن به این نتیجه که دوست سابقش همان کسی است که نمی‌تواند بدون او زندگی کند و نیمه گمشده خود‌ش است سعی می‌کند تا به رابطه بازگردد، اما در پایان درمی‌یابیم که زن در شُرُف ازدواج است و به‌هیچ‌وجه حاضر نیست که به رابطه بازگردد. این ناکامی و فراق را در بین تمامی این زوج‌های نوعی می‌بینیم و فضای خماری و نیاز و نرسیدن، آن جو غالب و چیره بر تمامی فضای نمایش است.

 

از منظر پرداخت به معضل‌ها و مشکلات روابط عاشقانه در زمانه معاصر، نویسنده موضوع درست و به‌روزی را انتخاب کرده و ضرورت پرداختن به آن در تئاتر بسیار احساس می‌شود. از این حیث گزینش او بجا، درست و قابل‌تقدیر است. مارسل کارنه؛ کارگردان و فیلم‌نامه‌نویس شهیر فرانسوی که از چهره‌های کلیدی در جنبش رئالیسم شاعرانه نیز به‌شمار می‌آید، در همین زمینه می‌نویسد: «هنرمند ناگزیر است نمایشگر شرایط دورانش باشد.

 

او مقصر نیست که توفان در راه است». باید درباره روابط در جامعه ما که به مرز بحرانی رسیده است دادِ سخن سر داد و در قالب هنر تئاتر که تأثیر دوچندان دارد مطرحش کرد تا قاطبه مردم به فکر بیفتند و درباره درک این نواقص، احساس نیازمندی حاصل آید تا در مقابل این تقاضا، عرضه نیز از سوی کارشناسان مربوطه و متخصصان فن صورت و انجام یابد. هم‌اکنون به‌جرئت می‌توان گفت که ریشه بسیاری از جرائم عمد و غیرعمد جامعه به همین ناکامی‌ها در زندگی‌های زناشویی و همچنین روابط عاشقانه و نیازهای سرکوب‌شده جسمانی بازمی‌گردد. قشر بزرگی نسبت به جنس مخالف خود نگاه ابزاری پیدا کرده و اخلاق و مفاهیم انسانی در روابط رنگ باخته است. افراد تحت‌تأثیر محیط و عدم آموزش و هدایت صحیح طوری تربیت می‌شوند که قادر نیستند تا ارزش‌های انسانی طرف مقابل خود را ببینند و همین واقعیت موجب می‌شود تا زمانی که وارد رابطه‌ای شدند به طرف مقابل آسیب و صدماتی وارد کنند که منجر به جدایی و ایجاد یأس و بدبینی به صورتی گسترده در اجتماع می‌شود. کار تا به آنجا پیش می‌رود که اشخاص، روابط مثلا عاشقانه‌شان را به سبک‌وسیاق خرید کالا از فروشگاه برگزار می‌کنند و چیزی که در این میان قربانی و نابود خواهد شد فضیلت‌های انسانی و ارزش‌هایی همچون وفاداری، صبر، گذشت، نجابت، حس امنیت، تکیه‌گاه‌بودن و در نهایت محبت بی‌غل‌وغش و عشق‌ورزی‌هاست. این است که عشق تبدیل به موضوعی مضحک و دستاویز طنزهای سخیف؛ چه در نوشته‌ها و چه حتی در تلویزیون و قوالب هنری نظیر سینما قرار می‌گیرد. در درازمدت آسیب‌های چنین حالتی روی جامعه جبران‌ناپذیر و همراه با عواقب وخیمی خواهد بود که بی‌شک نسل‌های متعددی را به خود مبتلا خواهد کرد.

 

نکته‌ای که لازم می‌دانم درباره جنس بازی یکی از بازیگران این نمایش خاطرنشان کنم در تابلویی است که نقش‌های آن را علیرضا مهران و شیرین صمدی ایفا می‌کنند. آنچه در این بخش در مورد جنس بازی صمدی می‌نویسم هیچ ربطی به مسائل و دیدگاه‌های مذهبی، تابوها و توتم‌های اجتماعی، دگماتیسم، ازمدافتادگی و افکار کهنه و متعصبانه ندارد، بلکه یک آسیب‌شناسی است نسبت به پدیده‌ای که در دهه اخیر برای بازیگری تئاتر و در میان خانم‌های بازیگر رخ داده، ظهوری بارز یافته و لازم است تا به آن پرداخته شود. مطلب از این قرار است که ساختار تئاتر با فضای تلویزیون و سینما متفاوت است. تئاتر یک مادر و یک مولد به‌شمار می‌رود و تأثیرگذاری آن از هر هنر دیگر یا هر فضای هنری دیگری بیشتر و قوی‌تر است. تئاتر، میدانی تاریخی و مقدس است که از ورای قرن‌های متمادی و‌ هزاره‌ها به بشر امروز میراث رسیده و به ودیعه سپرده شده تا با همان شکوه گذشته و چه‌بسا شکوهمندتر به نسل‌های آینده انتقال یابد.این تفاوت‌ها را باید شناخت و مطابق با اصول صحیح آن در مباحث عملی ورود کرد.

 

تئاترهای آزاد که در این زمینه معلوم‌الحالند و تماشاگران ویژه و ثابت خود را نیز دارند، اما در حوزه تئاتر جدی و متعهد که بی‌شک نویسنده و کارگردان این اثر نیز به دنبال اجرای چنین نوعی از تئاتر بوده‌ است باید حساسیت‌های بیشتری در برخی از موارد صورت گیرد. در دهه اخیر به‌خصوص با گسترش روبه‌رشد راه‌اندازی سالن‌های خصوصی و نیاز به ایجاد کشش‌هایی برای جذب تماشاگر و خالی‌نماندن این‌همه سالن و صندلی، بعضا از سوی نویسندگان و کارگردانان تمهیداتی صورت می‌گیرد که فضاهای ایده‌آل یادشده در تئاتر را اندکی مخدوش می‌کند. جنسی‌گرایی و ورود مسائل مربوط به آن در نمایش‌ها با موجی بسیار چشمگیر و روبه‌رشد مواجه بوده، چنان‌که در بسیاری از تئاترهای امروز، حضور یک ترنس، دوجنسه یا امرد به صورت امری بدیهی درآمده و به قیمت کشاندن تماشاگر عام به سالن، پرکردن صندلی‌ها و ایجاد موقعیت کمدی که سرشار از اشارات جنسی در این رابطه است هم‌اکنون به بسیاری از رسالت‌های تئاتر ترجیح داده می‌شود.

 

استفاده از جذابیت‌های ظاهری و جنسی خانم‌ها برای ایجاد چرخش بیشتر مالی سال‌هاست که در سینما و تلویزیون - که از دومی منظور تلویزیون کشورهایی است که سیاست از مذهب جداست- رواج دارد، اما اگر این جریان بخواهد در تئاتر نیز به صورت روالی عادی و همیشگی درآید، اینجاست که باید گفت با یک آسیب ناشی از شرایط یادشده اجتماعی طرف هستیم که نیاز به بررسی و اصلاح دارد. ژان ژنه؛ نمایش‌نامه‌نویس، رمان‌نویس و شاعر برجسته فرانسوی، در این زمینه می‌گوید: «زنانِ بازیگر تئاتر نباید با اروتیسم طبیعی‌شان بر صحنه بروند و ادای خانم‌های توی سینما را دربیاورند. در تئاتر، اروتیسم فردی، نمایش را پس می‌زند». هم‌اکنون از تئاترهای روی صحنه در همین شهر تهران نمونه‌های متعددی را می‌توان مثال زد که با تکیه بر همین راهکار بر صحنه هستند که چنین چیزی در درازمدت، تئاتررفتن را مترادف با مفاهیمی خواهد کرد که نه‌تنها در شأن این هنر نیست، بلکه آن را از رسالت‌های‌ هزاران‌ساله خویش نیز دور می‌کند.

 

نکته دیگری که پرداختن به آن در این مقال لازم می‌نماید، اشاره به قابلیت‌های قراردادی تئاتر است که هم‌اکنون در بسیاری از کارها کمتر از آنها استفاده به عمل می‌آید و موجبات طرد و بیزاری را فراهم می‌کند. تئاتر هنری است که بر پایه قراردادها شکل می‌گیرد. پروتکل، یکی از ارکان اساسی این هنر به‌شمار می‌رود و بدون آن بی‌شک ناقص و الکن خواهد بود. قرارداد در مبحث اجرائی، پیمان و معاهده‌ای است که کارگردان با تماشاگر خود می‌بندد؛ یعنی با او قرار می‌گذارد که امری تخیلی را که بر صحنه وجود ندارد با حضور نشانه‌ای کوچک بپذیرد، تماشاگر نیز قبول می‌کند. تئاتر از اساس، هنری سمبلیک است و بر اساس نشانه‌ها، نمادها و سمبل‌ها با مخاطب خود ارتباط برقرار می‌کند. همه اینها گفته شد تا بپردازم به مسئله سیگارکشیدن حقیقی بازیگران بر صحنه تئاتر. در شرایط کنونی جامعه ما که نیاز است تا جایی که می‌توان مردم را به تئاتردیدن ترغیب کرد و با توجه به جو غالب بسیاری از خانواده‌ها، کافیست که در همین شهر خانواده‌ای که می‌خواهد بنا بر معرفی یا توصیه‌ای با تئاتر آشنا شود، پا به یکی از این سالن‌ها بگذارد. در بیش از ٨٠  درصد موارد با صحنه‌هایی که از دود سیگار بازیگران دودآلود و از لحاظ تنفسی ناسالمند مواجه خواهد شد. پرواضح است که این خانواده‌ها فرزندان خود را از چنین محیط‌هایی دور نگاه خواهند داشت و بار اول تئاتردیدن به بار آخرشان مبدل خواهد شد.

 

چه لزومی دارد که بازیگر به طور حقیقی روی صحنه سیگار بکشد؟! بر اساس همان جریان قراردادها که مطرح شد، بازیگران حتی اگر چوبی را یا حتی هیچ، فقط انگشتانشان را به نشانه سیگارکشیدن به دهان ببرند تماشاگر خواهد پذیرفت، این‌همه دود به‌راه‌انداختن چه دلیلی دارد؟ افزون‌براین هم‌اکنون اکثر سالن‌های تئاتر ما به دلیل ضعف یا نبود سیستم تهویه و کوچک‌بودن فضا در صورت مصرف دخانیات تبدیل به فضایی خفه و برای بسیاری از افراد تحمل‌ناپذیر می‌شوند. اگر کسی به بیماری‌های تنفسی یا آسم مبتلا باشد که بی‌درنگ مجبور است سالن را ترک کند، عده بسیار دیگری نیز اذیت می‌شوند و مجبور به تحمل، اما مسئله مهم اینجاست که با توجه به مبحث فرهنگ‌سازی‌ای که هم‌اکنون رسالت آن را برای تئاتر در جامعه قائل هستیم، موظفیم که به این قبیل مسائل نیز حساسیت نشان داده و آنها را رعایت کنیم.

 

 

 

 

sharghdaily.ir
  • 19
  • 6
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش