پنجشنبه ۰۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
۰۸:۱۴ - ۲۴ مرداد ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۵۰۵۷۲۶
تئاتر شهر

جریانی جدید در تئاتر;

این روزها همه تئاتر اجتماعی می‌بینند؛ شما چطور؟!

تئاتر,اخبار تئاتر,خبرهای تئاتر,تئاتر
به نظر می‌رسد افتتاح سالن‌های خصوصی و راه‌افتادن تئاتر خصوصی انرژی‌های متراکم تئاتری‌ها را آزاد کرده و موجب پوست‌انداختن تئاتر شده است

چند سالی می‌شود که تئاتر از آن لاک تنهایی که همواره به آن شهره بوده درآمده است. زمانی بود که تئاتر را هنری مختص یک طبقه یا طیف اجتماعی خاص می‌دانستند؛ محفلی بسته بود با تماشاگرانی معدود که سالن به سالن نمایش‌ها را می‌دیدند و چنان کم‌شمار که تقریبا بیشترشان با هم آشنا بودند.

 

با این‌که در قیاس با این حجم اندک از فراگیری و گستره مخاطبان قواعد و قوانین سختگیرانه‌ای بر فضای تئاتر حاکم بود، اما شاید به دلیل همین کم‌شمار بودن مخاطبان بود که چندان حساسیتی روی نمایش‌ها ایجاد نمی‌شد و به قولی هنرمندان این حیطه سرشان به کارشان بود و نگاه‌شان به تماشاگران فرهیخته‌ای که از تئاتر چیزی جز تئاتر طلب نمی‌کردند.

 

سال‌های اخیر، اما، اوضاع کاملا عوض شد. افتتاح سالن‌های خصوصی و راه‌افتادن تئاتر خصوصی انرژی‌های متراکم تئاتری‌ها را آزاد کرد و اندک اندک تئاتر پوست انداخت. تئاتر می‌رفت تا وجه تجاری و صنعتی خود را نیز رشد دهد و این اتفاق هم رخ داد.

 

به این دلیل که دیگر تماشاگران تئاتر معدود نبودند، تئاتری‌ها دیگر چشم‌شان به بودجه‌های بخور و نمیر مرکز هنرهای نمایشی نبود و می‌توانستند روی سرمایه‌گذاران خصوصی و حتی اسپانسرها نیز حساب باز کنند. این اتفاق تغییر بزرگی بود که نه‌تنها روی ساختار مالی تئاتر که روی اجراها نیز تأثیر گذاشت. تماشاگر پرتعداد انتظارات خودش را بر کار تحمیل می‌کند و این را در اجراهای سال‌های اخیر می‌بینیم.

 

تئاتری که در لاک خود بود و به موضوعات خاص و در رادیکال‌ترین شکل ممکن به چند کنایه پنهان سیاسی‌-‌اجتماعی می‌بالید، ناچار بود برای نزدیک‌کردن خود به تماشاگرانش تغییراتی در نوع برخورد خود با مسائل و موضوعاتش ایجاد کند. چنین شد که تئاتر به موضوعات اجتماعی نزدیک شد. مدیران نیز با درک صحیح الزامات زمان‌بند و بست‌ها را اندکی شل کرده و این رویکرد جدید را به رسمیت شناختند و تئاتری جدید متولد شد.

 

مروری حتی گذرا بر نمایش‌های روی صحنه می‌تواند نشانی ملموس از این تئاتر جدید تازه متولد شده داشته باشد. روی صحنه آمدن همزمان چهار تئاتر با رویکرد انتقاد اجتماعی در این روزها که شاید چند ‌سال پیش اتفاقی غیرقابل تصور بود، یک بار دیگر نگاه‌ها را متوجه تغییراتی آشکار در تئاتر و به گفته‌ای بهتر توجه تئاتری‌ها به نوعی تئاتر اجتماعی می‌کند که در تمام سال‌های نیم‌قرن اخیر وضع و حال دشواری را از سر گذرانده و به نظر می‌رسد اقبال امروز کارگردانان به آن می‌تواند نشان از تغییر-  هرچند اندک- در نگاه سیاست‌گذاران فرهنگی داشته باشد.

 

تئاتر اجتماعی اگر چه به گفته یکی از دست‌اندرکاران این عرصه تعریف روشنی ندارد، اما در کل مرور اجراهای اجتماعی حال حاضر می‌تواند در ترسیم سر و شکل این مفهوم کلی موثر افتد. درواقع این روزها می‌توان جنبه‌های گوناگون تئاتر اجتماعی را یک‌جا بر صحنه سالن‌های گوناگون تئاتر تهران دید. محمد رحمانیان با فیلم - تئاتر آینه‌های روبه‌رو بر اساس نمایشنامه‌ای از بهرام بیضایی ینه‌های روبه‌رو شرح زندگی یکی از زنان بدنام پیش از انقلاب را روی صحنه آورده است.

 

این موضوع که در سینمای ایران به صورت مجزا یا پیرنگ‌هایی از درام اصلی در آثاری چون ده، خانه‌ای روی آب و رستگاری در هشت و بیست دقیقه دستمایه روایت فیلمسازان قرار گرفته است، در تئاتر هیچ‌گاه محور اصلی روایت اثری نبوده‌ و از این نظر آینه‌های روبه‌رو نخستين اثر با این نگاه است. نگاهی که البته در تمام چهار دهه‌ای که از خلقش می‌گذرد، جز نامش که سال‌ها بعدتر توسط فرشته طائرپور برای فیلمی با مضمون زندگی ترنس‌ها عاریه گرفته شد، نه در زمان نگارش و نه در سال‌های بعد نتوانسته به سلامت از برابر سد ممیزی رد شود.

 

آینه‌های روبه‌رو با بازی حبیب رضایی، بهنوش طباطبایی، احسان کرمی، رویا تیموریان، سیامک اطلسی، پرویز پورحسینی، داریوش ارجمند، بهزاد فراهانی، رضا بابک و... داستان روزهای بحبوحه‌ انقلاب را روایت می‌کند. داستان حمله‌ای معروف که به آتش‌سوزی و خانه‌خرابی ساکنان خانه‌های محله بدنام شهر ‌انجامید. در این حمله و آتش‌سوزی، زنی به نام نزهت از خانه‌ای که در آن ساکن است، وحشت‌‌زده بیرون می‌دود و از مردی به نام قناعت کمک می‌خواهد‌. قناعت نزهت را با خود به کافه‌ای می‌برد و در این‌جا هر یک به شرح زندگی خویش می‌نشینند.

 

شرح داستانی که به ۲۲‌سال گذشته می‌رسد. به روزهایی که نزهت جوان خواهر سروان حق‌نظر مبارز و مخالف شاه است که در ارتش آن زمان در حوالی دهه سی در ارتش علیه رژیم مبارزه می‌کرده. نزهت داستان ۱۸سالگی و روزهایی را که نامزد آقای افتخاری است، به یاد می‌آورد. افتخاری سه دهنه مغازه و یک پونتیاک دارد و منتظر است همین که نزهت دیپلمش را گرفت، با او ازدواج کند؛ اما دستگیری سروان حق‌نظر همه چیز را به هم می‌ریزد.

 

در ادامه می‌بینیم که چه می‌شود که نزهت جوان و معصوم سر از خانه بدنام در می‌آورد: نزهت برای نجات جان برادر که حکم تیربارانش آمده، به توصیه‌ یکی از مأمورهای زندان با تیمساری که مسئول پرونده است، ارتباط برقرار می‌کند و طی یک هفته که ناچار می‌شود با مقام‌های نظامی و قضائی زیادی مرتبط شود، سرانجام می‌فهمد که بازی خورده‌ و برادرش پیش از اینها تیرباران شده. او پیش از آن‌که نزد تیمسار برود، نامزدی‌اش را با افتخاری به هم می‌زند و این در حالی است که افتخاری همچنان او را دوست دارد و ماجرای برادر نزهت کمترین تأثیری بر تصمیم او نگذاشته‌. نزهت به تصور خود برای آن‌که سطح تیمسار را پایین بیاورد، با پایین‌ترین سطوح جامعه ارتباط برقرار می‌کند.

 

پدرش از غصه‌ دق می‌کند و فامیل طردش می‌کنند و او را حتی به مراسم ختم پدر راه نمی‌دهند‌. سرانجام کار نزهت به شهر نو می‌انجامد و در تمام این مدت یک فکر او را زنده نگه می‌دارد، این‌که روزی انتقام خود را از تیمسار بگیرد.

پرداخت چنین موضوع تکان‌دهنده‌ای در تئاتر اتفاقی شگفت و مبارک است. داستانی چنین که یک زن را در بطن یک رژیم استبدادی دستمایه روایت قرار داده؛ آن هم در شرایطی که تا همین چند‌ سال پیش تئاترهای به‌مراتب ملایم‌تر نیز امکان اجرا به دست نمی‌آوردند؛ اما شگفت که به این موضوع در دیگر نمایش اجراشده در روزهای اخیر نیز پرداخته شده است؛ در نمایش روز عقیم حسین کیانی.

 

روز عقیم به نویسندگی و کارگردانی حسین کیانی داستان سه زن به نام‌های پری، اکرم و لیلی را روایت می‌کند که پس از مورد هجوم قرارگرفتن قلعه زاهدی (محله شهرنو) به زیرزمین خانه‌ای می‌گریزند که سه مرد سلاخ در طبقه بالای آن مشغول به کارند. این نمایش که با بازی رویا میرعلمی، فهیمه اَمَن‌زاده، شایسته ایرانی و الهه شه‌پرست هر شب ساعت ٢١ روی صحنه می‌رود، نگاهی از زاویه‌ای دیگر به همان موضوع آینه‌های روبه‌رو دارد و هراس در جامعه‌ای استبدادزده را برجسته کرده است.

 

دو تئاتر اجتماعی دیگر که در حال حاضر روی صحنه هستند، موضوعات به‌روزتری را برای روایت دستمایه کار قرار داده‌اند. یک دقیقه و سیزده ثانیه با نمایشنامه‌ای از محمد چرم‌شیر و بهمن عباسپور و کارگردانی شهرام گیل‌آبادی و با بازی پانته‌آ بهرام، سیما تیرانداز، مینا دریس و لادن مستوفی روایتی مستند است از زندگی زنان کارتن‌خواب که در سالن سمندریان تماشاخانه ایرانشهر به روی صحنه رفته است.

 

روایتی از قصه زندگی پر تنش و جذاب ۴ زن کارتن‌خواب که به گفته کارگردانش با بررسی قصه ۵٣ زن کارتن‌خواب با تحقیقی میدانی شکل گرفته است. در نوع نگاه مستند اجتماعی این نمایش این نکته بس که گفته شده بازیگران این نمایش به همراه کارگردان بارها پس از اتمام تمرین‌های شبانه به خیابان شوش تهران و میان کارتن‌خواب‌های این محله رفته و از نزدیک با شرایط زندگی این افراد آشنا شده‌اند. در این سفر شهری که سه‌ ساعت به طول انجامید، گروه نمایش در گپ‌و‌گفت‌های دوستانه با شرایط، روزگار و داستان‌های خصوصی زنان و مردان کارتن‌خواب آشنایی بیشتری پیدا کردند؛ تا شاید آنها را در اجرای صحنه‌ای‌شان با نقش‌ها آشناتر کند.

 

و می‌رسیم به لامبورگینی؛ تئاتری به نویسندگان و کارگردانی سیامک صفرى و بازی سیامک صفرى و اشکان خطیبى که یک شب از زندگی آدم‌هایی خاص را انتخاب و روایت می‌کند و به بیان رابطه و مسائل آنها می‌پردازد. این اثر اجتماعی که فقط تا چند شب دیگر ساعت ٢١:٣٠ در پردیس تئاتر شهرزاد اجرا می‌شود، دو واقعه گورخواب‌ها و ساختمان پلاسکو را به‌طور مشخص دستمایه روایت قرار داده و کنایه‌هایی آشکار و نهان به این دو رخداد مهم اخیر دارد.

 

این که فردای این نوع رویکرد اجتماعی در تئاتر چه خواهد بود؛ این‌که آیا تحمل مدیران ادامه خواهد یافت و یا این‌که عمر تساهل سر خواهد آمد و مواردی دیگر شاید اهمیت زیادی نداشته باشد. مهم این است که به قول محمد یعقوبی تئاتر اجتماعی هرگز از میان نخواهد رفت. او می‌گوید: تئاتر اجتماعی یکی از مهمترین حوزه‌های تئاتر و نزدیک‌ترین آنها به مردم و مخاطبان اصلی تئاتر است.

 

تئاتر اجتماعی هرگز از میان نخواهد رفت. تنها ممکن است در مسیر پیشرفت خود با موانعی روبه‌رو شود. این تئاتر همواره و تا وقتی جوامع وجود دارند، به کار خود ادامه خواهد داد، چون هنرمندانی که به تئاتر اجتماعی اعتقاد دارند، زنده‌اند و بنابراین کار خودشان را در این حوزه انجام می‌دهند. جریان تئاتر اجتماعی همچنان استمرار خواهد داشت و تنها ممکن است با یک مقدار بازدارندگی مواجه باشد و شاید برخی نویسندگان این حوزه مجبور شوند کمی محافظه‌کارانه‌تر بنویسند... شاید!

 

پولاد امین

 

 

 

shahrvand-newspaper.ir
  • 18
  • 1
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
عقیل بن ابی طالب زندگینامه عقیل بن ابی طالب؛ از صحابه پیامبر و امام علی (ع)

تاریخ تولد: ده سال بعد از عام الفیل

محل تولد: مکه

محل زندگی: مکه، مدینه

دلیل شهرت: صحابه و پسرعموی محمد

درکذشت: دوران حکومت معاویه، مدینه

مدفن: بقیع

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
حسن معجونی بیوگرافی حسن معجونی بازیگر کمدی سینمای و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حسن معجونی

نام کامل: محمد حسن معجونی

تاریخ تولد: ۲۸ دی ۱۳۴۷

محل تولد: زنجان، ایران

حرفه: بازیگر، کارگردان، طراح، مدرس دانشگاه

تحصیلات: رشتهٔ ادبیات نمایشی از دانشکده سینما تئاتر دانشگاه هنر

آغاز فعالیت: ۱۳۷۵ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
زهرا گونش بیوگرافی زهرا گونش؛ والیبالیست میلیونر ترکی

چکیده بیوگرافی زهرا گونش

نام کامل: زهرا گونش

تاریخ تولد: ۷ جولای ۱۹۹۹

محل تولد: استانبول، ترکیه

حرفه: والیبالیست

پست: پاسور و دفاع میانی

قد: ۱ متر و ۹۷ سانتی متر

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش