یکشنبه ۰۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۷:۳۱ - ۳۰ مهر ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۷۰۷۰۶۳
تئاتر شهر

نمایش سهروردی به روایت علی دهکردی و شکرخدا گودرزی

شکرخدا گودرزی,اخبار تئاتر,خبرهای تئاتر,تئاتر
 شکرخدا گودرزی معتقد است، سهروردی ضمن احترام به فلسفه غرب، آن را نقد می‌کند و در حال حاضر نبود این نگاه نقادانه به موضوع تولید فکر در جامعه ایرانی لطمه زده است.

به گزارش هنرآنلاین، نمایش "سهرودی" به این دلیل ساده که درگیر با زندگی، تفکرات و اعدام شیخ اشراق یا شهاب‌الدین سهرودی عارف و فیلسوف و عالم بزرگ ایرانی قرن ششم هجری شده است، می‌تواند یکی از بحث انگیزترین آثاری باشد که هر ایرانی دوست دارد از مناظر یک نمایش با گوشه‌ای از زندگی غریب و تفکرات فلسفه اشراق که می‌تواند تلفیقی انتقادی از فلسفه و عرفان غربی، ایرانی و اسلامی باشد، آشنا شود. بنیان تفکر سهروردی با رویکردی به حکمت خسروانی (ایران باستان) و آنچه که از حکمت هرمسی یا افلاطون دریافت کرده بود با شهودی که از آموزه‌های اسلامی فرا گرفته بود، او را مورد غضب متعصبان دوران خود قرار داد و موجب شد که مفتیان و متعصبان شهر حلب او را در عنفوان جوانی ۳۶ یا به عبارتی ۳۸ سالگی محاکمه و به قتل رساندند. سهروردی شهریار اندیشه حکمت ایران زمین است که فلسفه سهروردی بسیاری از متفکران را تحت تاثیر خود قرار داده است.

 

آقای گودرزی، مخاطبان تئاتر، شما را به عنوان کارگردانی می‌شناسند که کار کردن راجع به بزرگان ایرانی برای‌تان به یک اصل تبدیل شده است. چه چیزی باعث می‌شود احساس لزوم کنید و نمایشی همچون"سهروردی" را روی صحنه ببرید؟

شکرخدا گودرزی: فکر می‌کنم ما یک مقدار نسبت به بزرگان‌مان کم‌لطفی کرده‌ایم. من خودم را به عنوان یک کارگردان تئاتر مؤظف می‌دانم که این بزرگان را به نسلی که شناختی از آن‌ها ندارد در قالب مدیوم تئاتر معرفی کنم. این حداقل کاری است که می‌توانم انجام بدهم و وظیفه‌ای است که در قبال سرزمین و زادگاهم دارم و باید دینم را به بزرگان این سرزمین بپردازم. به عنوان یک کارگردان خیلی راحت می‌توانم بروم متن‌های آماده خارجی که در همه جای دنیا کار می‌شود را آماده کنم و روی صحنه ببرم اما به خاطر دغدغه‌هایی که دارم، به چنین کاری عادت نکرده‌ام. ۶ سال مداوم درگیر متن، پیش تولید، تمرینات و اجرای نمایش "سهروردی" بودم و این کار برای من و دوستان و مشاورانم کار بسیار پر زحمتی بوده است. "سهروردی" کاری نیست که بگوییم یک شبه نوشته شده و با چند روز تمرین آماده اجرا شده است. همیشه نگاهم به تئاتر خیلی جدی بوده و این هنر را یکی از پایه‌هایی دیده‌ام که می‌تواند به آدم‌های امروزی هویت ببخشد. لذا در عصری که تبلیغات حرف اول را می‌زند و اکثریت مردم هم به دنبال دیدن سلبریتی‌ها هستند، این نمایش دغدغه‌مند را روی صحنه برده‌ام که امیدوارم استقبال از آن به مرور بیشتر هم شود.

 

 

ایده نوشتن نمایشنامه "سهروردی" از چه زمانی به ذهن شما رسید و چه شد که فکر کردید مسئله سهروردی، مسئله روز است و این اندیشمند می‌تواند برای جوانانی که دچار گم‌گشتگی هویت شده‌اند، طرح مسئله کند؟

شکرخدا گودرزی: سال‌ها پیش می‌خواستم راجع به کتاب "عقل سرخ" سهروردی یک نمایشنامه بنویسم اما دیدم آن کتاب در یک دوره زمانی و بستر اندیشه خاصی نوشته شده است. بنابراین سعی کردم آن دوره زمانی را بیشتر بشناسم که در این کنکاش‌ها به خواجه نظام‌الملک رسیدم چون دوره تاریخی زیست این دو شخصیت فاصله زیادی از هم ندارد. نمایشنامه‌ای راجع به "خواجه‌ نظام‌الملک" نوشتم و آن را روی صحنه بردم که اجرایش برای تماشاگران دلپذیر بود. وقتی آن نمایش را اجرا کردم و دوران سلجوقی را کاملاً درک کردم، حس کردم صرفاً کتاب "عقل سرخ" کفایت نمی‌کند، آن‌جا بود که عزمم را جزم کردم و همه آثار سهروردی را مطالعه کردم. این مطالعات باعث شد تأثیر شگرفی از سهروردی بگیرم و یک نمایشنامه در مورد این شخصیت بزرگ تاریخ ایران بنویسم.

 

آقای دهکردی با توجه به حضور چشم‌گیرتان در تئاتر "سهروردی"، این پرسش پیش می‌آید که چرا کمتر در تئاتر کار می‌کنید؟

علی دهکردی: من همیشه به تئاتر کردن و رفتن روی صحنه علاقه‌مند هستم، منتها دو دلیل باعث می‌شود که طی این سال‌ها مخاطبان تئاتر مرا کمتر روی صحنه ببینند. دلیل اولش این است که متأسفانه تقریباً اکثر کارهایی که در این سال‌ها به من پیشنهاد می‌شود، شرایطی دارد که من موافق با این شرایط نیستم. مثلاً می‌گویند شما باید یک ماه تا یک ماه و نیم با ما تمرین کنید تا یکی دو شب در جشنواره تئاتر فجر روی صحنه بروید و بعد از ۸ ماه هم در اجرای عمومی نمایش حضور پیدا کنید. این برای من پذیرفته نیست چون به نظرم روح بازیگر باید با متن و اجرا، پیوسته و عجین باشد. دلیل دومش هم این است که نوع اجرایی را که من از خودم می‌شناسم، چندان برای تئاترهای مدرن مناسب نمی‌بینم. به همین خاطر در همین سال‌ها از یک سری از نمایش‌هایی که فرم اجرایی مدرن داشت هم عذرخواهی کردم. البته فرم مدرن را به عنوان تماشاچی دوست دارم و در موردش حرف برای گفت‌وگو دارم اما سلیقه شخصی‌ام برای بازیگری به تئاتر کلاسیک یا رئالیسم خیلی نزدیک‌تر است. به هر حال هر بازیگری احتیاج دارد که ذهن و روحش با شکل اجرایی نمایشی که در آن بازی می‌کند منطبق باشد. خوشبختانه نمایش "سهرودی" این قابلیت را برای من دارد.

 

اولین برخورد و مواجهه‌تان با متن چگونه بود؟

علی دهکردی: اولین باری که متن را خواندم، با این‌که آقای گودرزی آن را به عنوان یک پیشنهاد اجرایی به دست من داده بودند ولی من آن را مثل یک کتاب و یک اثر داستانی دراماتیک خواندم. دفعه دوم که در مقام کار اجرایی و به عنوان یک بازیگر به سراغ متن رفتم و آن را خواندم، در پایان به آقای گودرزی گفتم این کاری است که از هر جهت سخت و سنگین است. خود آقای گودرزی هم این را قبول داشت ولی به هر حال جنبه کلاسیک و ملی-میهنی این نمایش مرا ترغیب می‌کرد که وارد این کار سنگین شوم. آقای گودرزی در گفت‌وگوهای اولیه مدعی بود که یک نگاه امروزی به داستان سهروردی دارد، نگاهی که می‌تواند تبیین‌کننده اندیشه‌های سهروردی در جهان امروز باشد که بعدها در فرم اجرایی هم این را ثابت کرد.

 

 

آقای گودرزی از ابتدا به شما گفته بود که قرار است نقش "سهروردی" را بازی کنید؟

علی دهکردی: بله. البته چون کلیت این اثر برایم با ارزش بود، مطمئناً هر نقش دیگری هم به من می‌دادند قبول می‌کردم. یعنی دلیل همکاری من با نمایش "سهروردی" این نبود که قرار است صرفاً خود نقش سهروردی را بازی کنم ولی به هر حال بازی کردن این نقش یک شانس و موهبت بزرگی بود که نصیب من شد و برای من بسیار قابل ارزش است. نمایش "سهروردی" برای من در دو لاین مجزا در حال حرکت بود. یک لاین که مربوط به شخصیت درونی من به عنوان بازیگر ایفاکننده نقش سهروردی بود و لاین بعدی که همان لاین اجرایی متعلق به کارگردان است و من مؤظف بودم در جریان دیدگاه اجرایی و زیبایی‌شناسی کارگردان حرکت کنم. خوشبختانه این دو لاین در حجم بسیار زیادی با هم برابر بودند و شاید فقط در یک سری موارد جزئی، سلیقه زیبایی‌شناسی‌ ما متفاوت بود. من به کلیت کار نگاه کردم و دیدم نگاه کارگردان حتی از نگاه رمانتیک یا ایده‌آلیستی که خودم به شخصیت سهروردی داشتم هم نگاه صحیح‌تر و واقعی‌تری است. به همین خاطر به این اطمینان و امنیت رسیدم که خودم را به عنوان بازیگر در اختیار کار و کارگردان بگذارم. الان هم اگر ببینم حرفی که کارگردان می‌زند، صحیح‌تر است، آن حرف برایم پذیرفتنی است چون به آقای گودرزی اعتماد کرده‌ام.

 

آقای گودرزی چه ویژگی‌هایی در خصوص سهروردی شما را تحت تأثیر قرار داد؟

شکرخدا گودرزی: بعد از خواندن آثار سهروردی، متوجه شدم این اندیشمند ایرانی چه دنیای عجیبی داشته است. سهروردی حدود هزار سال پیش به حکمت یونان باستان، حکمت ایران باستان و اندیشه‌های خسروانی و همینطور عرفان و فلسفه اسلامی مسلط شده و به روایتی در ۳۶ سالگی و به روایتی دیگر در ۳۸ سالگی توسط متعصبان شهید می‌شود. مرگ زود هنگام سهرودی شبیه به اتفاقی است که برایلودویگ ویتگنشتاین فیلسوف اتریشی قرن ۱۹ و ۲۰ میلادی افتاد. شگفت‌انگیز است که آراء و اندیشه‌های این آدم که سن و سال زیادی هم نداشته، همه را حیرت‌زده می‌کند و جهان را تکان می‌دهد. همچنان‌که اوژن یونسکو با نوشتن نامه‌ای به هانری کُربَن از مترجمین آثار سهروردی، به او می‌گوید که شما با ترجمه آثار سهروردی، یکی از بزرگترین و اعجاب‌انگیزترین متون حیات معنویت بشر را به جامعه غرب شناسایی کردید. یونسکو که یکی از بزرگترین درام‌نویسان قرن ۲۰ است، به هانری کربن می‌گوید:"با خواندن متن سهروردی، نیاز به خواندن هیچ متن دیگری ندارم و این متن را باید لحظه‌ای خواند که دل یاری کند". این‌ها نشان می‌دهد که سهروردی چه زندگی و تفکرات عجیب و غریبی داشته است. سهروردی در دورانی که جنگ‌ها و فرقه‌گرایی‌های متعددی در کشور وجود داشته، به یک‌باره به عنوان یک متفکر و عارف متولد می‌شود و همه چیز و همه‌کس از مولانا گرفته تا میرداماد را تحت تأثیر خودش قرار می‌دهد. 

 

چه چیزی باعث می‌شود که متعصبان تصمیم به کشتن سهروردی بگیرند؟

شکرخدا گودرزی: سهروردی آدمی بود که اندیشه‌های مترقیانه و بدعت‌گذاری داشت، به طوری‌که حتی بعدها دکارت تحت تأثیر عنصری از اندیشه‌های این آدم قرار می‌گیرد. با این حال همیشه در طول تاریخ آدم‌هایی وجود داشته‌اند که با اندیشه‌های مترقیانه خیلی متعصبانه برخورد کرده‌اند که متأسفانه در مورد سهروردی هم همین اتفاق افتاد و این اندیشمند را قبل از ۴۰ سالگی کشتند.

 

 

چرا جامعه‌ای که در گذشته اندیشمندانی همچون سهروردی داشت و به لحاظ فکری از شخصیت‌هایی همچون دکارت هم پیش بود، به مرور دچار پسرفت فکری شد؟

شکرخدا گودرزی: رنسانس ایران در همان دوره‌ای اتفاق افتاد که بزرگانی همچون سهروردی، فردوسی، زکریای رازی و ابن سینا خودشان را در علم و ادب معرفی کردند و شخصیتی همچون خواجه نظام‌الملک هم به لحاظ سیاسی نشان داد که آدم پیشرویی است و حکومت‌های خرد و ریز را با هم منسجم و متحد کرد. حتی ملاصدرا هم متعلق به همان دوره است و این‌ها مکمل یکدیگر هستند. متأسفانه همانطور که اشاره کردید، به مرور از وجود چنین اندیشمندانی بی‌بهره شدیم که در موردش می‌شود ساعت‌ها بحث کرد. سید جواد طباطبایی در مورد تضادها و پارادوکس‌هایی که جامعه ایران به مرور دچارش شد، می‌گوید که ما نه، می‌توانیم فهم درستی از آثار فارابی، سهرودی و ابن سینا داشته باشیم و نه فهم درستی از فلاسفه غرب. به همین خاطر دانشگاهی با تفکر غربی در این کشور به وجود آمده که بستر فکری آن ناخودآگاه متعلق به فارابی و سهروردی است، در چنین وضعیتی فلسفه ایران و فلسفه غرب نمی‌توانند همدیگر را هم‌پوشانی کنند و از این دانشگاه آدم متفکر بیرون نمی‌آید. حتی اگر آدم متفکر و متخصصی هم از این دانشگاه بیرون بیاید، تولید فکر او به درد جامعه ایران نمی‌خورد و به همین دلیل مجبور به مهاجرت می‌شود. فکر می‌کنم نقطه‌نظر سید جواد طباطبایی در این زمینه درست است و ما الان می‌خواهیم با یک نگاه غربی، فلسفه فارابی یا اندیشه و حکمت سهروردی را بفهمیم که این امکان‌پذیر نیست.

 

سهروردی یکی از اندیشمندان و فیلسوف‌های مطرح ایرانی است که به لحاظ اجتماعی یک گسستی با این اندیشمند وجود دارد. آقای دهکردی چطور توانستید این شخصیت را برای خودتان بازیابی کنید؟

علی دهکردی: یکی از ویژگی‌های سهروردی که ما امروز به عنوان موج تفکر قرن ۲۱ با آن مواجه هستیم، روشن فکری مدرنی است که این اندیشمند در زمان خودش داشته است. فرمول‌های روشن‌فکری سهروردی حتی از فرمول‌های امروز روشن‌فکری هم جامع و کامل‌تر است. یعنی اگر در روشن‌فکری قرن ۲۱ یک نوع پنهانی از دگماتیسم که نتیجه دیکتاتوری جهان امروز است روی ذهن اندیشمندان وجود دارد، در زمان سهروردی حتی همین دگماتیسم هم روی ذهنش نبوده و سهروردی نمی‌توانسته دگماتیسم را بپذیرد. بنابراین به مفهوم کامل جامعه‌شناسی، سهروردی یک روشن‌فکر مطلق بوده است. او آدمی بوده که خودش را در صدر جامعه نمی‌دیده و در شرایط محیطی و اجتماعی زندگی می‌کرده است. سهروردی به نسبت سنش آدم دنیا دیده‌ای هم بوده که با تفکرات روز جهان معاصر خود آشنایی کامل داشته است. این آدم علاوه‌بر اتفاقات درونی که برای هر فیلسوف و عارفی رخ می‌دهد، یک زندگی اجتماعی و بیرونی دراماتیک هم داشته و هم در برابر اندیشه‌های ناسالم و هم در برابر شرایط اجتماعی معاصر خودش موضع‌گیری داشته است. سهروردی از نظر اجتماعی یک سوسیالیست واقعی بوده چون اجتماع را به مفهوم واقعی خودش پذیرفته است. خوشبختانه همه این ویژگی‌ها در نمایش "سهروردی" هم جلوه پیدا کرد و من هم گرچه کار سختی داشتم اما تمام تلاش خودم را کردم که از پس ایفای نقش سهروردی بر بیایم.

 

فلسفه اشراق، فلسفه کشف و شهودی است و سهروردی یکی از شهودی‌ترین آدم‌های عالم هستی است. این کشف و شهود را چقدر در فرآیند تمرین و اجرا به عنوان مکمل به کار گرفته‌اید؟

علی دهکردی: مطمئناً کار نمایشی و به طور کلی هنر، بدون کشف و شهود اتفاق نمی‌افتد. اگر کشف و شهود را از هنر حذف کنیم، از آن فقط یک صنعت تکنیکال صرف باقی می‌ماند. بازیگری هم بدون کشف و شهود اصلاً معنا ندارد. در این نمایش، مفهوم و متریال اصلی ما خود کشف و شهود بود و در ضمن ما هم به عنوان عوامل نمایش باید کشف و شهود انجام می‌دادیم، بنابراین باید کشف و شهود را تا اندازه‌ای در نظر می‌گرفتیم که برای ذائقه تماشاچی مناسب باشد. یکی از ویژگی‌های نمایش "سهروردی" این بود که انگیزه‌ای شد تا من یک بازخوانی دوباره از این شخصیت داشته باشم و بروم تفکرات و اندیشه‌هایش را یک‌بار دیگر ورق بزنم. مطالعه آثار سهروردی به من کمک زیادی کرد و حداقلش این است که وقتی کلمه‌ای را روی صحنه می‌گویم، خیالم راحت است که خودم آن را فهمیده‌ام چون اگر آن را نفهمم، نمی‌توانم طوری بیانش کنم که تماشاچی باورش کند. به نظرم اگر مبنای کشف و شهود نبود، شاید آقای گودرزی اصلاً به این فکر نمی‌رسید که در مورد سهروردی بنویسد و مسلماً چیزی غیر از کشف و شهود شخصی نمی‌تواند باعث شود ایشان شخصیت‌های دیگر و داستان‌های فرعی را به نمایش اضافه کند.

 

 

تئاتر چقدر می‌تواند انسان امروزی را متوجه گذشته اندیشه و فرهنگ خود کند و باعث احیاء تفکر بزرگان گذشته شود؟

شکرخدا گودرزی: اگر در کار تئاتر جدیت وجود داشته باشد، هنر نمایش می‌تواند این کار را انجام بدهد ولی متأسفانه در حال حاضر مؤلفه‌های تئاتر تغییر کرده و هنر نمایش ما به سمت و سوی دیگری رفته است. الان تئاتر ما یک تئاتر سلبریتی‌محور شده که مخاطب هم می‌آید در آن سلبریتی ببیند. در صورتی که اگر به تاریخ تئاتر نگاه کنیم، می‌بینیم در گذشته بزرگان و اندیشمندان علم، فلسفه و هنر راجع به تئاتر حرف می‌زدند. در یونان باستان، ارسطو راجع به تئاتر حرف زده و در کتاب "بوطیفا"، مبانی تئاتر را تببین و تدوین کرده است. یعنی پشت هنر تئاتر، فلسفه وجود دارد. شما در غرب هیچ فیلسوفی را نمی‌شناسید که در مورد تئاتر نظریه نداشته باشد چون تئاتر یک بستر اجتماعی است. اما الان شرایط تئاتر ما فرق کرده و به سمت دیگری رفته است. سهروردی که از معدود آدم‌هایی است که فلسفه غرب را با دید انتقادی نگاه کرده است، می‌گوید:"برای من فرقی ندارد که از ذوالنون مصری یاد بگیرم، از افلاطون یا از بایزید بسطامی، من تشنه دریافت حقیقت هستم". سهروردی ضمن احترام به فلسفه غرب، آن را نقد هم می‌کند که ما الان این نگاه نقادانه را نداریم. ما تسلیم می‌شویم و می‌پذیریم و بعد می‌بینیم که آن‌چه پذیرفته‌ایم، با ساحت فکری‌مان کاملاً متفاوت است. ما چه بخواهیم و چه نخواهیم، داریم در جایی زندگی می‌کنیم که یک سپهر تفکری داریم. به قول یونگ، ضمیر ناخودآگاه جمعی داریم و ضمیر ناخودآگاه جمعی هر ملتی هم متعلق به خودش است و این را هیچکسی نمی‌تواند از آن بگیرد.

 

این چشم‌انداز در مسیر کاری‌تان وجود دارد که در نمایش‌های بعدی هم همچنان به دنبال جستجوگری در اندیشه‌های بزرگان و اندیشمندان ایرانی باشید؟

شکرخدا گودرزی: علیرغم آن‌که من با مهری مواجه می‌شوم و حمایتی نمی‌بینم اما این را وظیفه خودم می‌دانم که به این شخصیت‌ها بپردازم. البته اینطور هم نیست که چون صرفاً این‌ها بزرگ هستند، دست‌مایه ایده نمایشی من قرار می‌گیرند. من می‌خواهم نمایشی که با استفاده از دنیای این بزرگان می‌سازم، کاربرد و معاصرسازی هم داشته باشد و آدم‌های امروزی که مخاطب تئاترم هستند؛ هم از تماشای نمایشی که راجع به این بزرگان ساخته‌ام لذت ببرند. به عنوان یک کارگردان باید از نشانه‌ها و تصاویری استفاده کنم که این شخصیت‌ها را به آدم امروزی پیوند بزند. صحنه تئاتر نمی‌خواهد فقط فلسفه و حکمت بگوید. صحنه تئاتر دارد اندیشه‌ای را به نقد می‌گذارد که این اندیشه هنوز مصداق ندارد. برای مثال ما به نخبه‌کشی می‌پردازیم و این سؤال‌‌ها را مطرح می‌کنیم که چرا نخبه‌کشی می‌شود و چه کسانی با چه انگیزه‌هایی نخبه‌ها را می‌کشند؟ نخبه‌کشی یک بحث اساسی در تاریخ ما است و آدمی نظیر سهروردی هم به همین خاطر کشته شد. این‌که پرسیدید چرا نتوانسته‌ایم آدم‌هایی در قد و قواره سهروردی، ملاصدرا و ابن سینا داشته باشیم؟ سؤال خیلی مهمی است و جای تأمل دارد. ما در تولید فکر ضعیف بوده‌ایم و اصلاً تلاشی در این زمینه نکرده‌ایم. هر بار هم که گروهی خواسته تولید فکر کند، جلویش را گرفته‌ایم. تولید فکری که الان در دانشگاه‌های ما وجود دارد هم در راستای بنیان‌ها و زیرساخت‌های فکری، فرهنگی و تاریخی‌مان نیست. از زمان حرکت‌مان به سمت مدرنیته و از زمانی که دارالفنون احداث شد، همچنان نتوانسته‌ایم در زمینه فرهنگ و تمدن خودمان تولید فکر کنیم چون در کشورمان، ساز و کارهای تولید فکر، بدون توجه به زیر ساخت‌ها گذاشته شده است. من با کار کردن نمایشنامه‌های خارجی مشکلی ندارم ولی باید توجه کنیم که آن‌ها بر اساس جامعه خودشان نوشته‌اند و ما هم باید متونی را بر اساس جامعه خودمان بنویسیم. در دهه‌های ۳۰ و ۴۰، گروه هنر ملی یک خیزش در تئاتر ایران به وجود آورد که جلوی آن گرفته شد. معضل تولید فکر معضل خیلی جدی و مهمی است که نه تنها فرهنگ، دانش، فلسفه و اندیشه را تحت تأثیر قرار داده، بلکه صنعت کشور را هم از خود متأثر کرده است. لذا فکر می‌کنیم باید تمهیداتی را به کار بگیریم که بتوانیم به تولید فکر ملی برسیم چون در غیر این صورت همین آش است و همین کاسه.

 

 

آقای دهکردی آشنایی شما با آقای گودرزی به چه زمانی بر می‌گردد؟

علی دهکردی: ما از دوستان قدیمی دوران دانشکده هستیم و در آن دوران هم‌کلاس بوده‌ایم. آقای گودرزی بخش جدی و اصلی مسیر نمایشی خودش را روی نگاه به شخصیت‌های تاریخی و ادبیات کهن گذاشته و خودش را در این زمینه ثابت کرده است. من منتظرم ایشان یک روزی یک نمایشنامه اجتماعی و معاصر کار کند تا ببینم در کارگردانی چنین نمایش‌هایی چگونه ظاهر می‌شود.

 

در نمایش "سهروردی" چه چالش‌هایی با آقای گودرزی به عنوان کارگردان نمایش داشتید؟

علی دهکردی: آقای گودرزی در این نمایش به عنوان کارگردان به شکل حاکم بلامنازع وجود نداشت، بلکه به شکل ناظر آگاه بالای سر کار بود و یک شیوه ارتباط کاملاً کلاسیک و حتی آکادمیک با بازیگران برقرار کرد. بعضی از کارگردان‌ها قبل از شروع تمرینات ذهنیت خاصی از این‌که چه کسی چه نقشی را می‌خواهد بازی کند یا انتهای نمایشنامه چه می‌شود، ندارند و در حین تمرینات به این مسائل می‌رسند که آن هم یک نوع از فرم اجراست ولی آقای گودرزی یک معمار است که از ابتدا فرم ساختمانی که می‌خواهد بسازد را در ذهنش دارد و گروه اجرایی به مرور متوجه می‌شود که ایشان تک تک جزئیات این ساختمان هم پیش‌بینی کرده و قدم به قدم وارد این ساختمان می‌شود.

 

مواجهه‌تان با عوامل دیگر پشت صحنه از جمله لباس شخصیت "سهروردی" چطور بود؟

علی دهکردی: من اگر در تئاتر یا در عرصه تصویر به اندیشه و بنیاد فکری یک کارگردان اعتماد کنم، دیگر ذهنم را درگیر این چیزها نمی‌کنم. مطمئناً دوست دارم لباسی که روی صحنه می‌پوشیم، لباس راحتی باشد ولی خیلی روی آن وسواس ندارم چون می‌دانم قبل از من یک فکر آگاه هم دغدغه لباس را داشته و همین خیالم را راحت‌تر می‌کند. اتفاقاً در اکثر مواقع، عناصر آزار‌دهنده یک نمایش بیرونی است و در این نمایش هم عناصر آزاردهنده در خود گروه نبود. یکی از این عوامل آزاردهنده این بود که بعد از ۲-۳ ماه تمرین در پلاتو، حتی امکان این به ما داده نشد که یک هفته را در محلی که قرار است اجرای عموم داشته باشیم تمرین کنیم. این‌که ما حتی امکان منطبق‌ کردن خودمان با صحنه اجرای عموم نمایش را نداریم، برای نظام فرهنگی‌مان شرم‌آور است. به نظرم کسی که در مقام تصمیم‌گیرنده است، باید درک کند که این تئاتر در مورد چه شخصیت بزرگی ساخته شده است. وقتی اسم سهروردی می‌آید، تمام اعضای سیستم فرهنگی کشور سوای سلایق مختلفی که دارند، باید در برابر این اسم تعظیم کنند. متأسفانه الان شرایط طوری است که مسئولان فرهنگی ما برای شخصیت‌های وارداتی و اندیشه‌های وارداتی ارزش بیشتری قائل می‌شوند. آن‌ها هم جای خود دارند و کسی مخالف آن‌ها نیست ولی وقتی چنین نمایش روی صحنه می‌رود، کل سیستم فرهنگی کشور باید بسیج شود تا این وزنه را بلند کند، نه آن‌که مانع ایجاد کند و یا بی‌تفاوت باشد. خود این بی‌تفاوتی هم کمتر از مانع‌تراشی نیست. این‌ها اتفاقات آزاردهنده‌تری در حوزه فرهنگی و هنری است تا این‌که من بخواهم نگران حوزه اجرایی نمایش "سهروردی" باشم.

 

 

بازتاب اجرای نمایش "سهروردی" چگونه بوده است؟

علی دهکردی: خوشبختانه بازتاب اجرا خیلی خوب بوده. من از همان ابتدا با متن و فرم اجرا عجین شده بودم ولی یک نگرانی داشتم که نکند مخاطب نتواند با نمایش پیوند عاطفی بخورد که خدا را شکر وقتی اجرای اول تمام شد، احساس کردم تماشاگر با اجرای‌مان ارتباط گرفته است. هنوز هم هیچ بازتاب منفی از سوی تماشاگران دریافت نکرده‌ام. البته بازتاب انتقادی وجود داشته و طبیعی هم هست که دوستان منتقد و متخصص بر اساس سلایق و دیدگاه‌های‌شان نمایش ما را نقد کنند ولی طبیعتاً آن‌ها یک نمایش موفق را نقد کرده‌اند چون این نمایش را لایق نقد کردن دیده‌اند.

 

ارتباط‌تان با بازیگران و گروه پشت صحنه نمایش چطور است؟

علی دهکردی: یک پیوستگی خیلی خوب و مناسب میان گروه وجود دارد که درایت آقای گودرزی در چیدمان‌ آدم‌ها را می‌رساند. ایشان آدم‌هایی را برای این نمایش انتخاب کرده که با متن و کارگردان و از طرفی با همدیگر انطباق دارند و توانایی‌ اجرایی‌شان هم منطق بر هم است. خیلی وقت‌ها یک سری گروه‌های اجرایی تشکیل می‌شود که اعضای آن گروه‌ها به دلایل مختلفی از جمله تنگ‌نظری، بخل و مشکلات شخصی همدیگر را دوست ندارند ولی در این نمایش این‌طور نیست و میان بچه‌های گروه احساس امنیت و همدلی وجود دارد. زمانی که بازیگرها و سایر عوامل با همدیگر همدلی داشته باشند، مشکلات آن نمایش به حداقل می‌رسد. الان شرایط طوری است که من به اندازه‌ای که به خودم اطمینان دارم، به بازیگر مقابل هم اطمینان دارم و از حضورش احساس آرامش و امنیت می‌کنم. می‌دانم پارتنرم مرا روی صحنه تنها نمی‌گذارد و اگر دیالوگی را فراموش کنم، همراهی می‌کند تا هیچ مشکلی پیش نیاید. از این بابت خیلی خوشحالم. خوشبختانه نمایش "سهروردی" اثری است که در طول تمرین و اجرا، هیچ تنشی میان بازیگران اصلی آن وجود نداشت که بخشی از این موضوع به درایت آقای گودرزی به عنوان کارگردان نمایش بر می‌گردد.

 

با توجه به بازخورد خوبی که از اجرای‌تان در نمایش "سهروردی" گرفته‌اید، آیا این امکان وجود دارد که در ادامه حضور فعال‌تری روی صحنه تئاتر داشته باشید؟

علی دهکردی: عشق و علاقه همه بچه‌های دانش‌آموخته تئاتر، حضور در صحنه یا پشت صحنه تئاتر است و وقتی شخصی از نوجوانی تمام تجربیات لذت‌بخشش را در تئاتر انجام داده باشد، دیگر هیچ‌وقت از بازی جلوی دوربین آن لذت واقعی را نمی‌برد. من عاشق تئاتر هستم و اگر پیشنهادات خوبی داشته باشم، حتماً روی صحنه می‌روم. منتها احساس می‌کنم در تئاترمان باید یک تغییراتی ایجاد شود. امیدوارم روی صحنه رفتن نمایش "سهروردی" موجب شود یک سری تغییرات جدی‌تر در حوزه‌ شخصیت‌های ایرانی شکل بگیرد. من به تئاتر فرنگی احترام می­‌گذارم و علاقه زیادی به آن دارم و نمایشی که قبل از "سهروردی" کار کردم هم تئاتر "ریچارد سوم" نوشته شکسپیر بود که باعث افتخارم است ولی احساس می‌کنم برای ما باید مولانا، سعدی، سهروردی و امثال این بزرگان در اولویت قرار بگیرند. خیلی دوست دارم که گروه‌های اجرایی‌مان به این سمت بروند و حتی گروه‌های تجربه‌گرا و گروه‌های دانشجویی هم تجربیات خودشان را در این زمینه انجام بدهند چون هیچ‌کسی نگفته که تجربه‌های مدرن، اکسپریمنتال، نوگرا، ابزورد و آوانگارد فقط با تئاتر غربی امکان‌پذیر است. ما خودمان آدم‌های آوانگاردی همچون مولانا و سهروردی را داشته‌ایم و یک قالب‌شکنی همچون فردوسی را داشته‌ایم که قهرمان را در شاهنامه به شکل متفاوتی نشان می‌دهد. ممکن است امروز به شاهنامه به عنوان یک اثر کلاسیک نگاه کنیم ولی این اثر در زمان خودش یک اثر مدرن بوده است. امیدوارم این از نگاه تحلیل‌گران جریان تئاتر کشور پنهان باقی نماند. نمایش "سهروردی" جزو آن دسته از نمایش‌هایی است که این امکان را به منتقدین موشکاف و تحلیل‌گران حرفه‌ای ما می‌دهد که بتوانند در موردش به گفت‌وگو بپردازند و پیوندهای ارگانیک و واقعی آن را با جهان معاصر پیدا کنند. الان مسئله داعش به عنوان یک عنصر بلامنازع و انکارناپذیر در سطح جهان وجود دارد و شکل وحشت جهانی پیدا کرده است. داعش مسئله روز است ولی سهروردی یکی از آن دسته آدم‌هایی است که از حدود ۷۰۰-۸۰۰ سال پیش به مبارزه با تفکر داعشی برخاسته است. فکر می‌کنم تمام سالم‌اندیشان جهان از جمله مسلمانان، مسیحیان، اهل یهود و حتی آزاد اندیش‌های لاییک هم اندیشه داعش را نمی‌پسندند. سهروردی هم همین را می‌گوید و الان حرف و کلام سهروردی در مورد مبارزه با ترور در لایه‌های پنهان نمایش "سهروردی" به تصویر کشیده شده است.

 

 

با توجه به عدم شناخت همگانی نسبت به شخصیت سهروردی، چه توصیه‌ای برای مخاطبانی که قرار است به دیدن نمایش "سهروردی" بیایند دارید؟

علی دهکردی: من فقط می‌توانم خواهش کنم که مردم عزیزمان دو ساعت از وقت‌شان را کنار بگذارند و به دیدن این نمایش بیایند. نمی‌گویم با چه اندیشه و نگاهی این نمایش را ببینند، بلکه فقط می‌گویم بیایید و این نمایش را ببینید چون اعتقاد دارم آن اتفاقی که لازم است در ذهن تماشاچی بیفتد، صرفاً با دیدن این نمایش در ذهنش به وجود می‌آید و لازم نیست تماشاگر با ذهنیت خاصی به دیدن تئاتر "سهروردی" بیاید. به عنوان آدمی که تاریخ و شخصیت‌های مهم تاریخ مملکتش را دوست دارد، از مردم می‌خواهم این کار را انجام بدهند چون توجه به این شخصیت‌ها و دانستن در مورد آن‌ها لازمه هر انسان ایرانی است و حیف است اگر ما ایرانی باشیم و ندانیم که سهروردی چه کسی بوده است. اگر یک دکتر یا مهندس این مملکت هستیم و دوستان خارجی داریم، حیف است که نتوانیم به دوستان‌مان بگوییم چرا اسم یکی از خیابان‌های بزرگ تهران را سهروردی گذاشته‌اند؟ یا حیف است از اتوبان همت رد شویم و ندانیم چرا اسم این اتوبان را همت گذاشته‌اند. اگر مردم ما نمی‌دانند استاد معین کیست و چرا اسم خیابانی به نام این شخصیت گذاشته شده، سیاست‌گذاران فرهنگی ما باید بروند خودکشی کنند! مردم همیشه مقصر نیستند چون تغذیه فرهنگی مردم را سیاست‌های فرهنگی و عناصر شکل‌دهنده آن سیاست‌ها به وجود می‌آورند. در پایان امیدوارم فضاهای رسانه‌ای و مطبوعاتی و هر فضایی که به نوعی با آحاد جامعه در ارتباط است، از نمایش‌‌هایی همچون "سهروردی" و حتی تئاترهای مشابه که در سالن‌های کوچک‌تر اجرا می‌شود حمایت جدی کنند، چه بسا شکل حمایت آن‌ها باعث یک تلنگر به مسئولین فرهنگی این جامعه زده شود.

 

شکرخدا گودرزی معتقد است، سهروردی ضمن احترام به فلسفه غرب، آن را نقد می‌کند و در حال حاضر نبود این نگاه نقادانه به موضوع تولید فکر در جامعه ایرانی لطمه زده است.

 

 

به گزارش هنرآنلاین، نمایش "سهرودی" به این دلیل ساده که درگیر با زندگی، تفکرات و اعدام شیخ اشراق یا شهاب‌الدین سهرودی عارف و فیلسوف و عالم بزرگ ایرانی قرن ششم هجری شده است، می‌تواند یکی از بحث انگیزترین آثاری باشد که هر ایرانی دوست دارد از مناظر یک نمایش با گوشه‌ای از زندگی غریب و تفکرات فلسفه اشراق که می‌تواند تلفیقی انتقادی از فلسفه و عرفان غربی، ایرانی و اسلامی باشد، آشنا شود. بنیان تفکر سهروردی با رویکردی به حکمت خسروانی (ایران باستان) و آنچه که از حکمت هرمسی یا افلاطون دریافت کرده بود با شهودی که از آموزه‌های اسلامی فرا گرفته بود، او را مورد غضب متعصبان دوران خود قرار داد و موجب شد که مفتیان و متعصبان شهر حلب او را در عنفوان جوانی ۳۶ یا به عبارتی ۳۸ سالگی محاکمه و به قتل رساندند. سهروردی شهریار اندیشه حکمت ایران زمین است که فلسفه سهروردی بسیاری از متفکران را تحت تاثیر خود قرار داده است.

 

به همین دلیل پای گفتگوی علی دهکردی بازیگر نام آشنای تلویزیون، سینما و تئاتر و در نقش سهروردی و شکرخدا گودرزی نویسنده و کارگردان نمایش "سهروردی" نشستیم که هر یک از زاویه دید خود این نقش و تفکراتش را مورد واکاوی قرار داده اند.

 

آقای گودرزی، مخاطبان تئاتر، شما را به عنوان کارگردانی می‌شناسند که کار کردن راجع به بزرگان ایرانی برای‌تان به یک اصل تبدیل شده است. چه چیزی باعث می‌شود احساس لزوم کنید و نمایشی همچون"سهروردی" را روی صحنه ببرید؟

شکرخدا گودرزی: فکر می‌کنم ما یک مقدار نسبت به بزرگان‌مان کم‌لطفی کرده‌ایم. من خودم را به عنوان یک کارگردان تئاتر مؤظف می‌دانم که این بزرگان را به نسلی که شناختی از آن‌ها ندارد در قالب مدیوم تئاتر معرفی کنم. این حداقل کاری است که می‌توانم انجام بدهم و وظیفه‌ای است که در قبال سرزمین و زادگاهم دارم و باید دینم را به بزرگان این سرزمین بپردازم. به عنوان یک کارگردان خیلی راحت می‌توانم بروم متن‌های آماده خارجی که در همه جای دنیا کار می‌شود را آماده کنم و روی صحنه ببرم اما به خاطر دغدغه‌هایی که دارم، به چنین کاری عادت نکرده‌ام. ۶ سال مداوم درگیر متن، پیش تولید، تمرینات و اجرای نمایش "سهروردی" بودم و این کار برای من و دوستان و مشاورانم کار بسیار پر زحمتی بوده است. "سهروردی" کاری نیست که بگوییم یک شبه نوشته شده و با چند روز تمرین آماده اجرا شده است. همیشه نگاهم به تئاتر خیلی جدی بوده و این هنر را یکی از پایه‌هایی دیده‌ام که می‌تواند به آدم‌های امروزی هویت ببخشد. لذا در عصری که تبلیغات حرف اول را می‌زند و اکثریت مردم هم به دنبال دیدن سلبریتی‌ها هستند، این نمایش دغدغه‌مند را روی صحنه برده‌ام که امیدوارم استقبال از آن به مرور بیشتر هم شود.

 

 

ایده نوشتن نمایشنامه "سهروردی" از چه زمانی به ذهن شما رسید و چه شد که فکر کردید مسئله سهروردی، مسئله روز است و این اندیشمند می‌تواند برای جوانانی که دچار گم‌گشتگی هویت شده‌اند، طرح مسئله کند؟

شکرخدا گودرزی: سال‌ها پیش می‌خواستم راجع به کتاب "عقل سرخ" سهروردی یک نمایشنامه بنویسم اما دیدم آن کتاب در یک دوره زمانی و بستر اندیشه خاصی نوشته شده است. بنابراین سعی کردم آن دوره زمانی را بیشتر بشناسم که در این کنکاش‌ها به خواجه نظام‌الملک رسیدم چون دوره تاریخی زیست این دو شخصیت فاصله زیادی از هم ندارد. نمایشنامه‌ای راجع به "خواجه‌ نظام‌الملک" نوشتم و آن را روی صحنه بردم که اجرایش برای تماشاگران دلپذیر بود. وقتی آن نمایش را اجرا کردم و دوران سلجوقی را کاملاً درک کردم، حس کردم صرفاً کتاب "عقل سرخ" کفایت نمی‌کند، آن‌جا بود که عزمم را جزم کردم و همه آثار سهروردی را مطالعه کردم. این مطالعات باعث شد تأثیر شگرفی از سهروردی بگیرم و یک نمایشنامه در مورد این شخصیت بزرگ تاریخ ایران بنویسم.

 

آقای دهکردی با توجه به حضور چشم‌گیرتان در تئاتر "سهروردی"، این پرسش پیش می‌آید که چرا کمتر در تئاتر کار می‌کنید؟

علی دهکردی: من همیشه به تئاتر کردن و رفتن روی صحنه علاقه‌مند هستم، منتها دو دلیل باعث می‌شود که طی این سال‌ها مخاطبان تئاتر مرا کمتر روی صحنه ببینند. دلیل اولش این است که متأسفانه تقریباً اکثر کارهایی که در این سال‌ها به من پیشنهاد می‌شود، شرایطی دارد که من موافق با این شرایط نیستم. مثلاً می‌گویند شما باید یک ماه تا یک ماه و نیم با ما تمرین کنید تا یکی دو شب در جشنواره تئاتر فجر روی صحنه بروید و بعد از ۸ ماه هم در اجرای عمومی نمایش حضور پیدا کنید. این برای من پذیرفته نیست چون به نظرم روح بازیگر باید با متن و اجرا، پیوسته و عجین باشد. دلیل دومش هم این است که نوع اجرایی را که من از خودم می‌شناسم، چندان برای تئاترهای مدرن مناسب نمی‌بینم. به همین خاطر در همین سال‌ها از یک سری از نمایش‌هایی که فرم اجرایی مدرن داشت هم عذرخواهی کردم. البته فرم مدرن را به عنوان تماشاچی دوست دارم و در موردش حرف برای گفت‌وگو دارم اما سلیقه شخصی‌ام برای بازیگری به تئاتر کلاسیک یا رئالیسم خیلی نزدیک‌تر است. به هر حال هر بازیگری احتیاج دارد که ذهن و روحش با شکل اجرایی نمایشی که در آن بازی می‌کند منطبق باشد. خوشبختانه نمایش "سهرودی" این قابلیت را برای من دارد.

 

اولین برخورد و مواجهه‌تان با متن چگونه بود؟

علی دهکردی: اولین باری که متن را خواندم، با این‌که آقای گودرزی آن را به عنوان یک پیشنهاد اجرایی به دست من داده بودند ولی من آن را مثل یک کتاب و یک اثر داستانی دراماتیک خواندم. دفعه دوم که در مقام کار اجرایی و به عنوان یک بازیگر به سراغ متن رفتم و آن را خواندم، در پایان به آقای گودرزی گفتم این کاری است که از هر جهت سخت و سنگین است. خود آقای گودرزی هم این را قبول داشت ولی به هر حال جنبه کلاسیک و ملی-میهنی این نمایش مرا ترغیب می‌کرد که وارد این کار سنگین شوم. آقای گودرزی در گفت‌وگوهای اولیه مدعی بود که یک نگاه امروزی به داستان سهروردی دارد، نگاهی که می‌تواند تبیین‌کننده اندیشه‌های سهروردی در جهان امروز باشد که بعدها در فرم اجرایی هم این را ثابت کرد.

 

 

آقای گودرزی از ابتدا به شما گفته بود که قرار است نقش "سهروردی" را بازی کنید؟

علی دهکردی: بله. البته چون کلیت این اثر برایم با ارزش بود، مطمئناً هر نقش دیگری هم به من می‌دادند قبول می‌کردم. یعنی دلیل همکاری من با نمایش "سهروردی" این نبود که قرار است صرفاً خود نقش سهروردی را بازی کنم ولی به هر حال بازی کردن این نقش یک شانس و موهبت بزرگی بود که نصیب من شد و برای من بسیار قابل ارزش است. نمایش "سهروردی" برای من در دو لاین مجزا در حال حرکت بود. یک لاین که مربوط به شخصیت درونی من به عنوان بازیگر ایفاکننده نقش سهروردی بود و لاین بعدی که همان لاین اجرایی متعلق به کارگردان است و من مؤظف بودم در جریان دیدگاه اجرایی و زیبایی‌شناسی کارگردان حرکت کنم. خوشبختانه این دو لاین در حجم بسیار زیادی با هم برابر بودند و شاید فقط در یک سری موارد جزئی، سلیقه زیبایی‌شناسی‌ ما متفاوت بود. من به کلیت کار نگاه کردم و دیدم نگاه کارگردان حتی از نگاه رمانتیک یا ایده‌آلیستی که خودم به شخصیت سهروردی داشتم هم نگاه صحیح‌تر و واقعی‌تری است. به همین خاطر به این اطمینان و امنیت رسیدم که خودم را به عنوان بازیگر در اختیار کار و کارگردان بگذارم. الان هم اگر ببینم حرفی که کارگردان می‌زند، صحیح‌تر است، آن حرف برایم پذیرفتنی است چون به آقای گودرزی اعتماد کرده‌ام.

 

آقای گودرزی چه ویژگی‌هایی در خصوص سهروردی شما را تحت تأثیر قرار داد؟

شکرخدا گودرزی: بعد از خواندن آثار سهروردی، متوجه شدم این اندیشمند ایرانی چه دنیای عجیبی داشته است. سهروردی حدود هزار سال پیش به حکمت یونان باستان، حکمت ایران باستان و اندیشه‌های خسروانی و همینطور عرفان و فلسفه اسلامی مسلط شده و به روایتی در ۳۶ سالگی و به روایتی دیگر در ۳۸ سالگی توسط متعصبان شهید می‌شود. مرگ زود هنگام سهرودی شبیه به اتفاقی است که برایلودویگ ویتگنشتاین فیلسوف اتریشی قرن ۱۹ و ۲۰ میلادی افتاد. شگفت‌انگیز است که آراء و اندیشه‌های این آدم که سن و سال زیادی هم نداشته، همه را حیرت‌زده می‌کند و جهان را تکان می‌دهد. همچنان‌که اوژن یونسکو با نوشتن نامه‌ای به هانری کُربَن از مترجمین آثار سهروردی، به او می‌گوید که شما با ترجمه آثار سهروردی، یکی از بزرگترین و اعجاب‌انگیزترین متون حیات معنویت بشر را به جامعه غرب شناسایی کردید. یونسکو که یکی از بزرگترین درام‌نویسان قرن ۲۰ است، به هانری کربن می‌گوید:"با خواندن متن سهروردی، نیاز به خواندن هیچ متن دیگری ندارم و این متن را باید لحظه‌ای خواند که دل یاری کند". این‌ها نشان می‌دهد که سهروردی چه زندگی و تفکرات عجیب و غریبی داشته است. سهروردی در دورانی که جنگ‌ها و فرقه‌گرایی‌های متعددی در کشور وجود داشته، به یک‌باره به عنوان یک متفکر و عارف متولد می‌شود و همه چیز و همه‌کس از مولانا گرفته تا میرداماد را تحت تأثیر خودش قرار می‌دهد. 

 

چه چیزی باعث می‌شود که متعصبان تصمیم به کشتن سهروردی بگیرند؟

شکرخدا گودرزی: سهروردی آدمی بود که اندیشه‌های مترقیانه و بدعت‌گذاری داشت، به طوری‌که حتی بعدها دکارت تحت تأثیر عنصری از اندیشه‌های این آدم قرار می‌گیرد. با این حال همیشه در طول تاریخ آدم‌هایی وجود داشته‌اند که با اندیشه‌های مترقیانه خیلی متعصبانه برخورد کرده‌اند که متأسفانه در مورد سهروردی هم همین اتفاق افتاد و این اندیشمند را قبل از ۴۰ سالگی کشتند.

 

 

چرا جامعه‌ای که در گذشته اندیشمندانی همچون سهروردی داشت و به لحاظ فکری از شخصیت‌هایی همچون دکارت هم پیش بود، به مرور دچار پسرفت فکری شد؟

شکرخدا گودرزی: رنسانس ایران در همان دوره‌ای اتفاق افتاد که بزرگانی همچون سهروردی، فردوسی، زکریای رازی و ابن سینا خودشان را در علم و ادب معرفی کردند و شخصیتی همچون خواجه نظام‌الملک هم به لحاظ سیاسی نشان داد که آدم پیشرویی است و حکومت‌های خرد و ریز را با هم منسجم و متحد کرد. حتی ملاصدرا هم متعلق به همان دوره است و این‌ها مکمل یکدیگر هستند. متأسفانه همانطور که اشاره کردید، به مرور از وجود چنین اندیشمندانی بی‌بهره شدیم که در موردش می‌شود ساعت‌ها بحث کرد. سید جواد طباطبایی در مورد تضادها و پارادوکس‌هایی که جامعه ایران به مرور دچارش شد، می‌گوید که ما نه، می‌توانیم فهم درستی از آثار فارابی، سهرودی و ابن سینا داشته باشیم و نه فهم درستی از فلاسفه غرب. به همین خاطر دانشگاهی با تفکر غربی در این کشور به وجود آمده که بستر فکری آن ناخودآگاه متعلق به فارابی و سهروردی است، در چنین وضعیتی فلسفه ایران و فلسفه غرب نمی‌توانند همدیگر را هم‌پوشانی کنند و از این دانشگاه آدم متفکر بیرون نمی‌آید. حتی اگر آدم متفکر و متخصصی هم از این دانشگاه بیرون بیاید، تولید فکر او به درد جامعه ایران نمی‌خورد و به همین دلیل مجبور به مهاجرت می‌شود. فکر می‌کنم نقطه‌نظر سید جواد طباطبایی در این زمینه درست است و ما الان می‌خواهیم با یک نگاه غربی، فلسفه فارابی یا اندیشه و حکمت سهروردی را بفهمیم که این امکان‌پذیر نیست.

 

سهروردی یکی از اندیشمندان و فیلسوف‌های مطرح ایرانی است که به لحاظ اجتماعی یک گسستی با این اندیشمند وجود دارد. آقای دهکردی چطور توانستید این شخصیت را برای خودتان بازیابی کنید؟

علی دهکردی: یکی از ویژگی‌های سهروردی که ما امروز به عنوان موج تفکر قرن ۲۱ با آن مواجه هستیم، روشن فکری مدرنی است که این اندیشمند در زمان خودش داشته است. فرمول‌های روشن‌فکری سهروردی حتی از فرمول‌های امروز روشن‌فکری هم جامع و کامل‌تر است. یعنی اگر در روشن‌فکری قرن ۲۱ یک نوع پنهانی از دگماتیسم که نتیجه دیکتاتوری جهان امروز است روی ذهن اندیشمندان وجود دارد، در زمان سهروردی حتی همین دگماتیسم هم روی ذهنش نبوده و سهروردی نمی‌توانسته دگماتیسم را بپذیرد. بنابراین به مفهوم کامل جامعه‌شناسی، سهروردی یک روشن‌فکر مطلق بوده است. او آدمی بوده که خودش را در صدر جامعه نمی‌دیده و در شرایط محیطی و اجتماعی زندگی می‌کرده است. سهروردی به نسبت سنش آدم دنیا دیده‌ای هم بوده که با تفکرات روز جهان معاصر خود آشنایی کامل داشته است. این آدم علاوه‌بر اتفاقات درونی که برای هر فیلسوف و عارفی رخ می‌دهد، یک زندگی اجتماعی و بیرونی دراماتیک هم داشته و هم در برابر اندیشه‌های ناسالم و هم در برابر شرایط اجتماعی معاصر خودش موضع‌گیری داشته است. سهروردی از نظر اجتماعی یک سوسیالیست واقعی بوده چون اجتماع را به مفهوم واقعی خودش پذیرفته است. خوشبختانه همه این ویژگی‌ها در نمایش "سهروردی" هم جلوه پیدا کرد و من هم گرچه کار سختی داشتم اما تمام تلاش خودم را کردم که از پس ایفای نقش سهروردی بر بیایم.

 

فلسفه اشراق، فلسفه کشف و شهودی است و سهروردی یکی از شهودی‌ترین آدم‌های عالم هستی است. این کشف و شهود را چقدر در فرآیند تمرین و اجرا به عنوان مکمل به کار گرفته‌اید؟

علی دهکردی: مطمئناً کار نمایشی و به طور کلی هنر، بدون کشف و شهود اتفاق نمی‌افتد. اگر کشف و شهود را از هنر حذف کنیم، از آن فقط یک صنعت تکنیکال صرف باقی می‌ماند. بازیگری هم بدون کشف و شهود اصلاً معنا ندارد. در این نمایش، مفهوم و متریال اصلی ما خود کشف و شهود بود و در ضمن ما هم به عنوان عوامل نمایش باید کشف و شهود انجام می‌دادیم، بنابراین باید کشف و شهود را تا اندازه‌ای در نظر می‌گرفتیم که برای ذائقه تماشاچی مناسب باشد. یکی از ویژگی‌های نمایش "سهروردی" این بود که انگیزه‌ای شد تا من یک بازخوانی دوباره از این شخصیت داشته باشم و بروم تفکرات و اندیشه‌هایش را یک‌بار دیگر ورق بزنم. مطالعه آثار سهروردی به من کمک زیادی کرد و حداقلش این است که وقتی کلمه‌ای را روی صحنه می‌گویم، خیالم راحت است که خودم آن را فهمیده‌ام چون اگر آن را نفهمم، نمی‌توانم طوری بیانش کنم که تماشاچی باورش کند. به نظرم اگر مبنای کشف و شهود نبود، شاید آقای گودرزی اصلاً به این فکر نمی‌رسید که در مورد سهروردی بنویسد و مسلماً چیزی غیر از کشف و شهود شخصی نمی‌تواند باعث شود ایشان شخصیت‌های دیگر و داستان‌های فرعی را به نمایش اضافه کند.

 

 

تئاتر چقدر می‌تواند انسان امروزی را متوجه گذشته اندیشه و فرهنگ خود کند و باعث احیاء تفکر بزرگان گذشته شود؟

شکرخدا گودرزی: اگر در کار تئاتر جدیت وجود داشته باشد، هنر نمایش می‌تواند این کار را انجام بدهد ولی متأسفانه در حال حاضر مؤلفه‌های تئاتر تغییر کرده و هنر نمایش ما به سمت و سوی دیگری رفته است. الان تئاتر ما یک تئاتر سلبریتی‌محور شده که مخاطب هم می‌آید در آن سلبریتی ببیند. در صورتی که اگر به تاریخ تئاتر نگاه کنیم، می‌بینیم در گذشته بزرگان و اندیشمندان علم، فلسفه و هنر راجع به تئاتر حرف می‌زدند. در یونان باستان، ارسطو راجع به تئاتر حرف زده و در کتاب "بوطیفا"، مبانی تئاتر را تببین و تدوین کرده است. یعنی پشت هنر تئاتر، فلسفه وجود دارد. شما در غرب هیچ فیلسوفی را نمی‌شناسید که در مورد تئاتر نظریه نداشته باشد چون تئاتر یک بستر اجتماعی است. اما الان شرایط تئاتر ما فرق کرده و به سمت دیگری رفته است. سهروردی که از معدود آدم‌هایی است که فلسفه غرب را با دید انتقادی نگاه کرده است، می‌گوید:"برای من فرقی ندارد که از ذوالنون مصری یاد بگیرم، از افلاطون یا از بایزید بسطامی، من تشنه دریافت حقیقت هستم". سهروردی ضمن احترام به فلسفه غرب، آن را نقد هم می‌کند که ما الان این نگاه نقادانه را نداریم. ما تسلیم می‌شویم و می‌پذیریم و بعد می‌بینیم که آن‌چه پذیرفته‌ایم، با ساحت فکری‌مان کاملاً متفاوت است. ما چه بخواهیم و چه نخواهیم، داریم در جایی زندگی می‌کنیم که یک سپهر تفکری داریم. به قول یونگ، ضمیر ناخودآگاه جمعی داریم و ضمیر ناخودآگاه جمعی هر ملتی هم متعلق به خودش است و این را هیچکسی نمی‌تواند از آن بگیرد.

 

این چشم‌انداز در مسیر کاری‌تان وجود دارد که در نمایش‌های بعدی هم همچنان به دنبال جستجوگری در اندیشه‌های بزرگان و اندیشمندان ایرانی باشید؟

شکرخدا گودرزی: علیرغم آن‌که من با مهری مواجه می‌شوم و حمایتی نمی‌بینم اما این را وظیفه خودم می‌دانم که به این شخصیت‌ها بپردازم. البته اینطور هم نیست که چون صرفاً این‌ها بزرگ هستند، دست‌مایه ایده نمایشی من قرار می‌گیرند. من می‌خواهم نمایشی که با استفاده از دنیای این بزرگان می‌سازم، کاربرد و معاصرسازی هم داشته باشد و آدم‌های امروزی که مخاطب تئاترم هستند؛ هم از تماشای نمایشی که راجع به این بزرگان ساخته‌ام لذت ببرند. به عنوان یک کارگردان باید از نشانه‌ها و تصاویری استفاده کنم که این شخصیت‌ها را به آدم امروزی پیوند بزند. صحنه تئاتر نمی‌خواهد فقط فلسفه و حکمت بگوید. صحنه تئاتر دارد اندیشه‌ای را به نقد می‌گذارد که این اندیشه هنوز مصداق ندارد. برای مثال ما به نخبه‌کشی می‌پردازیم و این سؤال‌‌ها را مطرح می‌کنیم که چرا نخبه‌کشی می‌شود و چه کسانی با چه انگیزه‌هایی نخبه‌ها را می‌کشند؟ نخبه‌کشی یک بحث اساسی در تاریخ ما است و آدمی نظیر سهروردی هم به همین خاطر کشته شد. این‌که پرسیدید چرا نتوانسته‌ایم آدم‌هایی در قد و قواره سهروردی، ملاصدرا و ابن سینا داشته باشیم؟ سؤال خیلی مهمی است و جای تأمل دارد. ما در تولید فکر ضعیف بوده‌ایم و اصلاً تلاشی در این زمینه نکرده‌ایم. هر بار هم که گروهی خواسته تولید فکر کند، جلویش را گرفته‌ایم. تولید فکری که الان در دانشگاه‌های ما وجود دارد هم در راستای بنیان‌ها و زیرساخت‌های فکری، فرهنگی و تاریخی‌مان نیست. از زمان حرکت‌مان به سمت مدرنیته و از زمانی که دارالفنون احداث شد، همچنان نتوانسته‌ایم در زمینه فرهنگ و تمدن خودمان تولید فکر کنیم چون در کشورمان، ساز و کارهای تولید فکر، بدون توجه به زیر ساخت‌ها گذاشته شده است. من با کار کردن نمایشنامه‌های خارجی مشکلی ندارم ولی باید توجه کنیم که آن‌ها بر اساس جامعه خودشان نوشته‌اند و ما هم باید متونی را بر اساس جامعه خودمان بنویسیم. در دهه‌های ۳۰ و ۴۰، گروه هنر ملی یک خیزش در تئاتر ایران به وجود آورد که جلوی آن گرفته شد. معضل تولید فکر معضل خیلی جدی و مهمی است که نه تنها فرهنگ، دانش، فلسفه و اندیشه را تحت تأثیر قرار داده، بلکه صنعت کشور را هم از خود متأثر کرده است. لذا فکر می‌کنیم باید تمهیداتی را به کار بگیریم که بتوانیم به تولید فکر ملی برسیم چون در غیر این صورت همین آش است و همین کاسه.

 

 

آقای دهکردی آشنایی شما با آقای گودرزی به چه زمانی بر می‌گردد؟

علی دهکردی: ما از دوستان قدیمی دوران دانشکده هستیم و در آن دوران هم‌کلاس بوده‌ایم. آقای گودرزی بخش جدی و اصلی مسیر نمایشی خودش را روی نگاه به شخصیت‌های تاریخی و ادبیات کهن گذاشته و خودش را در این زمینه ثابت کرده است. من منتظرم ایشان یک روزی یک نمایشنامه اجتماعی و معاصر کار کند تا ببینم در کارگردانی چنین نمایش‌هایی چگونه ظاهر می‌شود.

 

در نمایش "سهروردی" چه چالش‌هایی با آقای گودرزی به عنوان کارگردان نمایش داشتید؟

علی دهکردی: آقای گودرزی در این نمایش به عنوان کارگردان به شکل حاکم بلامنازع وجود نداشت، بلکه به شکل ناظر آگاه بالای سر کار بود و یک شیوه ارتباط کاملاً کلاسیک و حتی آکادمیک با بازیگران برقرار کرد. بعضی از کارگردان‌ها قبل از شروع تمرینات ذهنیت خاصی از این‌که چه کسی چه نقشی را می‌خواهد بازی کند یا انتهای نمایشنامه چه می‌شود، ندارند و در حین تمرینات به این مسائل می‌رسند که آن هم یک نوع از فرم اجراست ولی آقای گودرزی یک معمار است که از ابتدا فرم ساختمانی که می‌خواهد بسازد را در ذهنش دارد و گروه اجرایی به مرور متوجه می‌شود که ایشان تک تک جزئیات این ساختمان هم پیش‌بینی کرده و قدم به قدم وارد این ساختمان می‌شود.

 

مواجهه‌تان با عوامل دیگر پشت صحنه از جمله لباس شخصیت "سهروردی" چطور بود؟

علی دهکردی: من اگر در تئاتر یا در عرصه تصویر به اندیشه و بنیاد فکری یک کارگردان اعتماد کنم، دیگر ذهنم را درگیر این چیزها نمی‌کنم. مطمئناً دوست دارم لباسی که روی صحنه می‌پوشیم، لباس راحتی باشد ولی خیلی روی آن وسواس ندارم چون می‌دانم قبل از من یک فکر آگاه هم دغدغه لباس را داشته و همین خیالم را راحت‌تر می‌کند. اتفاقاً در اکثر مواقع، عناصر آزار‌دهنده یک نمایش بیرونی است و در این نمایش هم عناصر آزاردهنده در خود گروه نبود. یکی از این عوامل آزاردهنده این بود که بعد از ۲-۳ ماه تمرین در پلاتو، حتی امکان این به ما داده نشد که یک هفته را در محلی که قرار است اجرای عموم داشته باشیم تمرین کنیم. این‌که ما حتی امکان منطبق‌ کردن خودمان با صحنه اجرای عموم نمایش را نداریم، برای نظام فرهنگی‌مان شرم‌آور است. به نظرم کسی که در مقام تصمیم‌گیرنده است، باید درک کند که این تئاتر در مورد چه شخصیت بزرگی ساخته شده است. وقتی اسم سهروردی می‌آید، تمام اعضای سیستم فرهنگی کشور سوای سلایق مختلفی که دارند، باید در برابر این اسم تعظیم کنند. متأسفانه الان شرایط طوری است که مسئولان فرهنگی ما برای شخصیت‌های وارداتی و اندیشه‌های وارداتی ارزش بیشتری قائل می‌شوند. آن‌ها هم جای خود دارند و کسی مخالف آن‌ها نیست ولی وقتی چنین نمایش روی صحنه می‌رود، کل سیستم فرهنگی کشور باید بسیج شود تا این وزنه را بلند کند، نه آن‌که مانع ایجاد کند و یا بی‌تفاوت باشد. خود این بی‌تفاوتی هم کمتر از مانع‌تراشی نیست. این‌ها اتفاقات آزاردهنده‌تری در حوزه فرهنگی و هنری است تا این‌که من بخواهم نگران حوزه اجرایی نمایش "سهروردی" باشم.

 

 

بازتاب اجرای نمایش "سهروردی" چگونه بوده است؟

علی دهکردی: خوشبختانه بازتاب اجرا خیلی خوب بوده. من از همان ابتدا با متن و فرم اجرا عجین شده بودم ولی یک نگرانی داشتم که نکند مخاطب نتواند با نمایش پیوند عاطفی بخورد که خدا را شکر وقتی اجرای اول تمام شد، احساس کردم تماشاگر با اجرای‌مان ارتباط گرفته است. هنوز هم هیچ بازتاب منفی از سوی تماشاگران دریافت نکرده‌ام. البته بازتاب انتقادی وجود داشته و طبیعی هم هست که دوستان منتقد و متخصص بر اساس سلایق و دیدگاه‌های‌شان نمایش ما را نقد کنند ولی طبیعتاً آن‌ها یک نمایش موفق را نقد کرده‌اند چون این نمایش را لایق نقد کردن دیده‌اند.

 

ارتباط‌تان با بازیگران و گروه پشت صحنه نمایش چطور است؟

علی دهکردی: یک پیوستگی خیلی خوب و مناسب میان گروه وجود دارد که درایت آقای گودرزی در چیدمان‌ آدم‌ها را می‌رساند. ایشان آدم‌هایی را برای این نمایش انتخاب کرده که با متن و کارگردان و از طرفی با همدیگر انطباق دارند و توانایی‌ اجرایی‌شان هم منطق بر هم است. خیلی وقت‌ها یک سری گروه‌های اجرایی تشکیل می‌شود که اعضای آن گروه‌ها به دلایل مختلفی از جمله تنگ‌نظری، بخل و مشکلات شخصی همدیگر را دوست ندارند ولی در این نمایش این‌طور نیست و میان بچه‌های گروه احساس امنیت و همدلی وجود دارد. زمانی که بازیگرها و سایر عوامل با همدیگر همدلی داشته باشند، مشکلات آن نمایش به حداقل می‌رسد. الان شرایط طوری است که من به اندازه‌ای که به خودم اطمینان دارم، به بازیگر مقابل هم اطمینان دارم و از حضورش احساس آرامش و امنیت می‌کنم. می‌دانم پارتنرم مرا روی صحنه تنها نمی‌گذارد و اگر دیالوگی را فراموش کنم، همراهی می‌کند تا هیچ مشکلی پیش نیاید. از این بابت خیلی خوشحالم. خوشبختانه نمایش "سهروردی" اثری است که در طول تمرین و اجرا، هیچ تنشی میان بازیگران اصلی آن وجود نداشت که بخشی از این موضوع به درایت آقای گودرزی به عنوان کارگردان نمایش بر می‌گردد.

 

با توجه به بازخورد خوبی که از اجرای‌تان در نمایش "سهروردی" گرفته‌اید، آیا این امکان وجود دارد که در ادامه حضور فعال‌تری روی صحنه تئاتر داشته باشید؟

علی دهکردی: عشق و علاقه همه بچه‌های دانش‌آموخته تئاتر، حضور در صحنه یا پشت صحنه تئاتر است و وقتی شخصی از نوجوانی تمام تجربیات لذت‌بخشش را در تئاتر انجام داده باشد، دیگر هیچ‌وقت از بازی جلوی دوربین آن لذت واقعی را نمی‌برد. من عاشق تئاتر هستم و اگر پیشنهادات خوبی داشته باشم، حتماً روی صحنه می‌روم. منتها احساس می‌کنم در تئاترمان باید یک تغییراتی ایجاد شود. امیدوارم روی صحنه رفتن نمایش "سهروردی" موجب شود یک سری تغییرات جدی‌تر در حوزه‌ شخصیت‌های ایرانی شکل بگیرد. من به تئاتر فرنگی احترام می­‌گذارم و علاقه زیادی به آن دارم و نمایشی که قبل از "سهروردی" کار کردم هم تئاتر "ریچارد سوم" نوشته شکسپیر بود که باعث افتخارم است ولی احساس می‌کنم برای ما باید مولانا، سعدی، سهروردی و امثال این بزرگان در اولویت قرار بگیرند. خیلی دوست دارم که گروه‌های اجرایی‌مان به این سمت بروند و حتی گروه‌های تجربه‌گرا و گروه‌های دانشجویی هم تجربیات خودشان را در این زمینه انجام بدهند چون هیچ‌کسی نگفته که تجربه‌های مدرن، اکسپریمنتال، نوگرا، ابزورد و آوانگارد فقط با تئاتر غربی امکان‌پذیر است. ما خودمان آدم‌های آوانگاردی همچون مولانا و سهروردی را داشته‌ایم و یک قالب‌شکنی همچون فردوسی را داشته‌ایم که قهرمان را در شاهنامه به شکل متفاوتی نشان می‌دهد. ممکن است امروز به شاهنامه به عنوان یک اثر کلاسیک نگاه کنیم ولی این اثر در زمان خودش یک اثر مدرن بوده است. امیدوارم این از نگاه تحلیل‌گران جریان تئاتر کشور پنهان باقی نماند. نمایش "سهروردی" جزو آن دسته از نمایش‌هایی است که این امکان را به منتقدین موشکاف و تحلیل‌گران حرفه‌ای ما می‌دهد که بتوانند در موردش به گفت‌وگو بپردازند و پیوندهای ارگانیک و واقعی آن را با جهان معاصر پیدا کنند. الان مسئله داعش به عنوان یک عنصر بلامنازع و انکارناپذیر در سطح جهان وجود دارد و شکل وحشت جهانی پیدا کرده است. داعش مسئله روز است ولی سهروردی یکی از آن دسته آدم‌هایی است که از حدود ۷۰۰-۸۰۰ سال پیش به مبارزه با تفکر داعشی برخاسته است. فکر می‌کنم تمام سالم‌اندیشان جهان از جمله مسلمانان، مسیحیان، اهل یهود و حتی آزاد اندیش‌های لاییک هم اندیشه داعش را نمی‌پسندند. سهروردی هم همین را می‌گوید و الان حرف و کلام سهروردی در مورد مبارزه با ترور در لایه‌های پنهان نمایش "سهروردی" به تصویر کشیده شده است.

 

 

با توجه به عدم شناخت همگانی نسبت به شخصیت سهروردی، چه توصیه‌ای برای مخاطبانی که قرار است به دیدن نمایش "سهروردی" بیایند دارید؟

علی دهکردی: من فقط می‌توانم خواهش کنم که مردم عزیزمان دو ساعت از وقت‌شان را کنار بگذارند و به دیدن این نمایش بیایند. نمی‌گویم با چه اندیشه و نگاهی این نمایش را ببینند، بلکه فقط می‌گویم بیایید و این نمایش را ببینید چون اعتقاد دارم آن اتفاقی که لازم است در ذهن تماشاچی بیفتد، صرفاً با دیدن این نمایش در ذهنش به وجود می‌آید و لازم نیست تماشاگر با ذهنیت خاصی به دیدن تئاتر "سهروردی" بیاید. به عنوان آدمی که تاریخ و شخصیت‌های مهم تاریخ مملکتش را دوست دارد، از مردم می‌خواهم این کار را انجام بدهند چون توجه به این شخصیت‌ها و دانستن در مورد آن‌ها لازمه هر انسان ایرانی است و حیف است اگر ما ایرانی باشیم و ندانیم که سهروردی چه کسی بوده است. اگر یک دکتر یا مهندس این مملکت هستیم و دوستان خارجی داریم، حیف است که نتوانیم به دوستان‌مان بگوییم چرا اسم یکی از خیابان‌های بزرگ تهران را سهروردی گذاشته‌اند؟ یا حیف است از اتوبان همت رد شویم و ندانیم چرا اسم این اتوبان را همت گذاشته‌اند. اگر مردم ما نمی‌دانند استاد معین کیست و چرا اسم خیابانی به نام این شخصیت گذاشته شده، سیاست‌گذاران فرهنگی ما باید بروند خودکشی کنند! مردم همیشه مقصر نیستند چون تغذیه فرهنگی مردم را سیاست‌های فرهنگی و عناصر شکل‌دهنده آن سیاست‌ها به وجود می‌آورند. در پایان امیدوارم فضاهای رسانه‌ای و مطبوعاتی و هر فضایی که به نوعی با آحاد جامعه در ارتباط است، از نمایش‌‌هایی همچون "سهروردی" و حتی تئاترهای مشابه که در سالن‌های کوچک‌تر اجرا می‌شود حمایت جدی کنند، چه بسا شکل حمایت آن‌ها باعث یک تلنگر به مسئولین فرهنگی این جامعه زده شود.

 

 

 

 

 

 

 

  • 11
  • 2
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
احسان قربان زاده بیوگرافی احسان قربان زاده؛ خواننده تازه کار موسیقی پاپ ایران

محل زندگی: تهران 

ملیت: ایرانی

حرفه: خواننده

سبک: پاپ و سنتی ایرانی

ساز: تنبک، باغلاما و گیتار

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
عقیل بن ابی طالب زندگینامه عقیل بن ابی طالب؛ از صحابه پیامبر و امام علی (ع)

تاریخ تولد: ده سال بعد از عام الفیل

محل تولد: مکه

محل زندگی: مکه، مدینه

دلیل شهرت: صحابه و پسرعموی محمد

درکذشت: دوران حکومت معاویه، مدینه

مدفن: بقیع

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
حسن معجونی بیوگرافی حسن معجونی بازیگر کمدی سینمای و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حسن معجونی

نام کامل: محمد حسن معجونی

تاریخ تولد: ۲۸ دی ۱۳۴۷

محل تولد: زنجان، ایران

حرفه: بازیگر، کارگردان، طراح، مدرس دانشگاه

تحصیلات: رشتهٔ ادبیات نمایشی از دانشکده سینما تئاتر دانشگاه هنر

آغاز فعالیت: ۱۳۷۵ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش