دوشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۱:۰۵ - ۱۸ دي ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۱۰۰۴۸۵۶
تئاتر شهر

مخاطب «غیرمنتظره» بیشتر یک «تجربه گر» است تا یک «تماشاگر»

نمایش غیرمنتظره,اخبار تئاتر,خبرهای تئاتر,تئاتر

بازیگران «غیرمنتظره»وظیفه بسیار دشواری بر عهده گرفته‌اند

 

تماشاگر از همان آغاز یا در مراحل بعد،دست هنرپیشه را می خواند

 

«غیرمنتظره» به عنوان نخستین «گیم تئاتر» ایرانی،تجربه غریبی است

 

هنرپیشه رکن است و بازی او عامل نهایی و تعیین کننده باورپذیری،تاثیرگذاری وماندگاری نمایش است

 

بازیگر می کوشد یک گام از تماشاگر پیش باشد

 

در وضعیت دوم،جای مخاطب و بازیگر عوض می شود

 

مخاطب «غیرمنتظره» بیشتر یک «تجربه گر» است تا یک «تماشاگر»

 

شیطنت های کیارش سرابی در نقش باجگیر،غافلگیر‌کننده و برای تماشاگر بسیار جذاب است

 

پشت سر گذاشتن عرصه های ناپیموده در تئاتر ایران و گشودن مسیرهای جدید در این حوزه،از ظهور نسلی خبر می دهد که قصد دارد با ارائه ایده های تازه و به کارگیری دگرگون کلیشه ها، مشتریان تماشاخانه‌ها را در تجربه‌های کم نظیر خود شریک و ایشان را با مفاهیم و اشکال تازه ای از نمایش آشنا کند.نمایشنامه‌نویسان و کارگردان‌های مبتکر و نوجویی همچون وحیدرهبانی،محمد مساوات،جابر رمضانی و...در سال های اخیر موفق شده اند کلیشه ای که تماشاگر ایرانی از «نمایش» و «تئاتر» در ذهن خود دارند را شکسته دهند و افق های تازه ای پیش چشم بگذارند.

 

مهم ترین امتیاز تئاتر در قیاس با دیگر هنرها،زنده بودن آن و برقراری رابطه بی واسطه و تکرارناپذیر در لحظه با مخاطب است.سال‌هاست نمایش های بسیاری در اقصی نقاط جهان به روی صحنه می روند اما شمار قابل توجهی از این آثار موفق به برقراری رابطه با تماشاگر نشده و در یادها نمی مانند.تاثیرگذاری نمایش بر تماشاگر وابسته به عوامل مختلف از داستان،دیالوگ و بیان گرفته تا نور،موسیقی و گریم است اما مهم ترین عامل،بازیگر و بازی او است که «صحنه» و «مخاطب» را به هم پیوند می زند.اگر همه عوامل صحنه از قدرت تاثیرگذاری برخوردار باشند اما هنرپیشه کار خود را درست انجام ندهد، نمایش فرو می ریزد و ارتباط با مخاطب شکل نمی‌گیرد. پس هنرپیشه رکن است و بازی او عامل نهایی و تعیین کننده باورپذیری،تاثیرگذاری وماندگاری نمایش است.

 

«غیر منتظره» تجربه غریبی است

آن دسته از علاقه‌مندان تئاتر که به اجراهای کلیشه‌ای خو کرده‌اند و خود را مقید به یک سری عادات و آداب خاص حضور در سالن نمایش می‌دانند با گیم تئاتر محیطی«غیرمنتظره» غافلگیر می شوند. این گونه تئاتر محیطی در آمریکا و اروپا مسبوق به سابقه اند اما در ایران کمتر اجرا مي‌شوند.«غیرمنتظره» به عنوان نخستین «گیم تئاتر» ایرانی،تجربه غریبی است که فرم آن از تئاتر غرب می آید و محتوایش ریشه در روان‌شناسی و جامعه شناسی دارد.مفهوم «صحنه»،«دیوار چهارم»،«میزانسن»،«بازیگر» و «تماشاگر» در این نمایش به‌طور كامل دگرگون شده است.محسن احتشامی با گیم تئاترش این فرصت را برای تماشاگر ایرانی فراهم آورده تا به تنهایی و بدون «همتماشاگری» و نشستن در کنار دیگران،به طور مستقیم با بازیگر تئاتر،چشم در چشم و نفس به نفس شود.او برای این کار صحنه نمایش را به هفت کابین مسقف تبدیل و در هر کابین فقط یک بازیگر را مستقر کرده است.

 

هر تماشاگر حق دارد به تنهایی و بدون همراهی دیگر تماشاگران،به ترتیب وارد ۶ کابین ابتدایی شده و در هر یک از کابین‌ها،فقط با یک هنرپیشه وارد گفت و گو حتی بازی دو جانبه شود.زمانی که این تعامل مهیج در کابین ششم به پایان می رسد،تماشاگر با دو در بسته مواجه می‌شود.یک در به جهان بیرون از نمایش باز می شود و در دیگر به کابین هفتم(وادی آخر) که نمایش در آن همچنان ادامه دارد.نمایش دو پایان دارد،یک پایان در کابین ششم رقم می خورد و پایان اصلی در کابین هفتم.تماشاگر با خروج از کابین آخر،شگفت زده از تجربه ای که پشت سر گذاشته بر جا می ماند و میل به حضور مجدد در کابین ها در وی پدید می آید.

 

تحریک خلاقیت تماشاگر و بازیگر

بازیگران «غیرمنتظره»وظیفه بسیار دشواری بر عهده گرفته‌اند.بازیگر در نمایش‌های صحنه ای به واسطه متن،هدایت کارگردان و تجارب و آموخته‌های خود می‌داند چه مسیری پیش رو دارد و از چم و خم و تمام فراز و نشیب های داستان نمایش و ماجراهای آن آگاه است ؛ حتی می داند چه بر سر کاراکترها می آید اما در گیم تئاتر این قدرت پیش بینی کنندگی از بازیگر ستانده می شود.او هیچ متن از پیش آماده ای مشتمل بر دیالوگ و دستور صحنه در اختیار ندارد و فقط از هویت و ماهیت نقش و محدوده مجاز حرکتش با خبر است و باید بر اساس ری‌اکشن(واکنش‌های تماشاگر،بداهه‌پردازی کند.موقعیتی که در کابین‌های «غیرمنتظره» برای بازیگر و تماشاگر ایجاد می شود،خلاقیت آن ها را تحریک می‌کند.

 

بازیگر می کوشد یک گام از تماشاگر پیش باشد و ضمن ایجاد چالش نمایشی،همه چیز را تحت کنترل خود در آورد اما برخی از آن ها بازیگران را به چالش کشیده و غافلگیر می کنند.از همان کابین نخست،مسابقه مهیجي بین بازیگر و تماشاگر و اجرا و مخاطب آغاز می‌شود.این مسابقه ممكن است به سه شکل مختلف رقم بخورد:

 

۱- بازیگر در تمام مراحل از تماشاگر پیش می‌افتد و تسلط خود را بر وی حفظ می کند.

 

۲- تماشاگر از همان آغاز یا در مراحل بعد،دست هنرپیشه را می خواند و بالاخره خود را از زیر تسلط بازیگر می‌رهاند.

 

۳- گاه هنرپیشه گاه تماشاگر به تناوب و کم و بیش از يكديگر سبقت می گیرند و در نهایت هیچ کدام بر آن دیگری برتری نمی یابد. بيشتر تماشاگران به ‌دليل آنکه «گیم تئاتر» را تجربه نکرده اند یا به علت کم رويی و خجالت،در نهایت تسلیم هنرپیشه می شوند،‌ بنابراین احتمال رخداد مورد «۱» بیشتر از «۲» و «۳» است.در وضعیت نخست،تماشاگر نسبت به موضوع نمایش و معادل‌های واقعی کاراکترها بیش از گذشته حساس می‌شود.

 

در وضعیت دوم،جای مخاطب و بازیگر عوض می شود و این تماشاگر است که هنرپیشه را از سکه انداخته و با تبدیل شدن به بازیگر گیم تئاتر در نهایت از پیروز شدن در چنین چالشی احساس لذت می کند.در وضعیت سوم،تماشاگر هم نسبت به موضوع و کاراکترها حساس می شود و هم از تجربه ای که پشت سر گذاشته احساس شعف می‌کند.با خروج از کابین آخر،تمایل به طی کردن مجدد مسیر در بیشتر تماشاگران پدید می‌آید.آن ها دوست دارند یک بار دیگر تک تک کابین ها را امتحان کنند تا با استفاده از تجربه دور از انتظاری که کسب كرده‌اند، وارد چالش مهیج تر و حساب شده تری با بازیگران شوند.

 

تماشاگران در بهت تجربه تازه ‌اي فرومی‌روند

مخاطب «غیرمنتظره» بیشتر یک «تجربه گر» است تا یک «تماشاگر».تماشاگر در اين نمايش به بازی گرفته نمی شود بلکه به بازیگری بداهه پرداز تبدیل می شود.آنچه در کابین های گیم تئاتر رخ می‌دهد،‌ نه یک سرگرمی لحظه ای و گذرا بلکه چالش هوشمندانه و هدایت شده‌اي با تاثیری دیرپاست.

 

«غیرمنتظره» با ظرافت و بدون توسل جستن به شلیک پند و نصیحت به سوی تماشاگرش،کارکردهای مفید «تئاتر مستند» و «تئاتر انتقادی» را در قالب مدرن و ساده‌اي معرفی كرده و به رخ می کشد.

 

نقش‌های «غیرمنتظره» همگی بر مبنای ویژگی‌های آدم هایی که هر روز در کوچه،خیابان،ترمینال های مسافربری، مترو، بازار، پیاده روها و معابر با آن ها سر و کار داریم نوشته و رفتارپردازی شده‌اند.نوازنده،دانشجوی دستفروش، معتاد،ترانس سکچوال فراری، زن‌خیابانی، باجگیر و معلول تابلویی تکان دهنده و تاثیرگذار از جامعه معاصر با همه خوبی و بدی هایش پیش چشم می گذارند و بیننده را به قضاوت درباره آدم هایی فرا می خوانند که هر روز بارها با آن ها مواجه می شویم و از کنارشان بی تفاوت می گذریم.

 

کارگردان ظاهرآرایی پراغراق،گریم سنگین و پوشش توی چشم زننده را برای حفظ وجهه مستند اجرا،از دستور کار خود خارج كرده است و بازیگرانش را با همان شکل و شمایل آسیب دیدگان اجتماعی سطح شهر با تماشاگر روبه‌رو می‌کند.کورش ساسانیان با سماجت خاص و شیرینی که برای فروش خودکارهایش به خرج می‌دهد، به خوبی نقش دانشجوی محتاج پول را باورپذیر می‌کند،تسلط بارمان اهورا بر ساز و دیالوگ هایش و کنترل ریتم موسیقی حین ایفای نقش،شایسته تحسین است.صیاد آيینه‌وند بدون اتکا بر کلیشه ها موفق می شود نقش معتاد را به خوبی از آب در آورد.دانیال ابراهیمی در دشوارترین نقش این گیم تئاتر یعنی فردی که بین جنسیت جسمی و جنسیت روانی سرگردان مانده و النا آهی در نقش زن خیابانی بسیار مسلط و حرفه‌ای ظاهر شده اند.شیطنت های کیارش سرابی در نقش باجگیر،غافلگیر‌کننده و برای تماشاگر بسیار جذاب است.

 

محمدرضا قلمبر با ایفای نقش معلول، دل تماشاگر را به درد می آورد. بی تردید اگر دست اندرکاران نمایش «غیرمنتظره» از امکانات بیشتری برخوردار بودند،اجرای موفق‌تر و باورپذیرتری داشتند.هرشب می توان در مقابل درب خروجی کابین آخر،تماشاگرانی را دید که پس از اتمام گیم تئاتر «غیرمنتظره» و طی کردن «مارپیچ سکوت» و «هفت خوان رستم» با حالی دگرگون در بهت تجربه ای که پشت سر گذاشته اند،فرو رفته اند. این همان تاثیر جادویی و ماندگار تئاتر است که متاسفانه در مملکت ما کمیاب و دیریاب است.

 

 

شهرام خرازی ها

 

 

 

 

ghanoondaily.ir
  • 18
  • 3
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
احسان قربان زاده بیوگرافی احسان قربان زاده؛ خواننده تازه کار موسیقی پاپ ایران

محل زندگی: تهران 

ملیت: ایرانی

حرفه: خواننده

سبک: پاپ و سنتی ایرانی

ساز: تنبک، باغلاما و گیتار

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
عقیل بن ابی طالب زندگینامه عقیل بن ابی طالب؛ از صحابه پیامبر و امام علی (ع)

تاریخ تولد: ده سال بعد از عام الفیل

محل تولد: مکه

محل زندگی: مکه، مدینه

دلیل شهرت: صحابه و پسرعموی محمد

درکذشت: دوران حکومت معاویه، مدینه

مدفن: بقیع

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
حسن معجونی بیوگرافی حسن معجونی بازیگر کمدی سینمای و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حسن معجونی

نام کامل: محمد حسن معجونی

تاریخ تولد: ۲۸ دی ۱۳۴۷

محل تولد: زنجان، ایران

حرفه: بازیگر، کارگردان، طراح، مدرس دانشگاه

تحصیلات: رشتهٔ ادبیات نمایشی از دانشکده سینما تئاتر دانشگاه هنر

آغاز فعالیت: ۱۳۷۵ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش