جمعه ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
۰۹:۱۹ - ۰۵ خرداد ۱۳۹۷ کد خبر: ۹۷۰۳۰۱۰۰۷
تئاتر شهر

نگاهی به نمايش «آبلوموف»از سیاوش بهادرى‌راد؛ از سر تنبلی يا بی‌حركت

نمايش آبلوموف,اخبار تئاتر,خبرهای تئاتر,تئاتر

نمايش آبلوموف، اقتباسي از رماني به همين نام است كه اين روزها در ايرانشهر روي صحنه نمايش رفته است؛ نمايشي كه با توجه به روايت درون‌متني رمان اقتباسي خوب و قابل‌تأمل است، هرچند اين اقتباس در روايت صحنه تماميت خود را مديون شاكله كلي رمان است، اما كارگردان اين نمايش روايت صحنه‌اي خود را با توجه به رمان به سمت روايتي با ريتمي قابل‌قبول برده است. هرچند اين روايت از رخوت موجود در كاراكتر آبلوموف در كردار و نوع زندگي به دور است، اما روايت صحنه در تناقضي جالب با برخورداري از رخدادهاي درون‌متني رمان به فضايی طنز‌گونه مي‌رسد كه بار ديالوگ‌ها را نيز به درستي به منزل مي‌رساند كه مخاطب، گفتارهايي را كه در خود چندان تازگي ندارند، در فضا و شرايط موجود نمايش به‌گونه‌اي به دور از خسته‌شدن و در‌افتادن به تكرار بپذيرد.

 

با ‌توجه به نوع پرداخت صحنه‌اي رويدادها در به‌كارگيري نقش‌هاي ديگر نمايش و تقابل ميان آنها و ايجاد فضايي با درون‌مايه‌اي ابزورديته‌ كه پوچي حاكم بر فضا را به نمايش مي‌گذارد، تخيل آبلوموف و تنبلي او را در عدم حركت در به‌ثمر‌رسيدن اين تخيل‌هاي مفيد به نمايش بگذارد.

 

هرچند اين اقتباس به‌نوعي به اطاله كلام و طولاني‌شدن نمايش مي‌انجامد و ريتم صحنه‌اي را در جاهايي به كندي مي‌كشاند، اما همواره فضاي موجود در نمايش هستي نمايشگرانه خود را مبتني‌بر رخدادهاي صحنه با تكيه بر هسته اصلي رمان كه همان فضاي رخوتناك هستي آبلوموف است به پيش مي‌برد. جامعه‌اي كوچك كه انسان در آن به اصالت انساني خود حمله‌ور مي‌شود و توانايي درك صحيح آن را حتي در صورت داشتن به بعد و به ديگران وامي‌گذارد. آبلوموف همواره زن، دوست و عشق را به تجربه رخوتناك خود تبديل مي‌كند تا در اين تبديل و تعريف گروتسك‌گونه مخاطب با سؤال‌هايي خود را رودر‌رو ببيند كه اين فضاي دوراني بيهوده را در پيش‌روي او قرار مي‌دهد. او در انديشه و تخيل خود شهري را تجسم مي‌كند كه در آن مردم با رفاه و امنيت و به خوبي در كنار هم زندگي مي‌كنند و شرايط به‌وجود‌آوردن آن را نيز طراحي كرده است، اما به‌واسطه تنبلي و رخوت براي رسيدن به اين آرزو عملي صورت نمي‌دهد.

 

اين رخوت كه در ادامه رمان و نمايش به سقوط دروني روح هستي‌بخش انسان مي‌رسد، به‌نوعي در بلاهت او در عشق‌ورزي با معشوقه‌اش نيز نمايان مي‌شود و عشق را زحمتي مي‌داند كه بدبختي هميشگي به دنبال دارد، هرچند عشق نيز به زحمت و رنج و وابستگي و شهامت نياز دارد، اما آبلوموف كه لذت را در خوابيدن و خوردن مي‌بيند، به انساني تنبل تبديل مي‌شود كه به ميهماني و خوش‌گذراني كه جز خوردن و لذت‌بردن نيست و در راستاي شرايط و نگرش او به زندگي است نيز مايل نيست، او در‌عين‌حال میهماني‌ها را موجب فساد مي‌بيند و آدم‌هاي موجود در آن را آدم‌هاي بيخود و بي‌هويتي مي‌بيند كه به‌جز لودگي كاري از آنها برنمي‌آيد.

 

اين‌گونه سخن‌گفتن، آن هم از طرف آبلوموف نسبت به آدم‌هايي كه اطراف او قرار دارند و حتي دوستانش نيز هستند، به نوعي يادآور دنيايي از‌هم‌گسيخته و به‌رخوت‌نشسته‌اي است كه او هويت كنوني خود را از اين جامعه دارد؛ گويا جامعه‌اي که بايد فرد را همراهي كند، به تعبيري در خود آبلوموف به نمايش گذاشته مي‌شود تا در اين تعبير هوشمندانه در عين پذيرفتن گفته آبلوموف او را نماد شايسته‌اي از جامعه فرو‌ريخته و تنبل بدانيم كه با وجود آگاهي به نداشته‌هاي خود، از تنبلي به بي‌عرضگي حماقت‌باري مي‌رسد كه هرگز جز در تخيلاتش به ويرانه‌اي جز توهم خويش نخواهد رسيد و همواره در اين توهم خودخواسته دست‌وپا خواهد زد.

 

او نه تن به سفر مي‌دهد كه در اين ميان تقابل با انسان متفاوت و محيط بيروني و شرايط آن بر او تأثير بگذارد و نه تن به عشق که به‌واسطه حركت دروني‌اي خود انسان را براي تعهدي مقدس مهيا مي‌کند و روزنه‌اي براي تابيدن نوري هستي‌بخش به دنياي غبار‌آلود و تاريك او است. به‌هر‌رو نمايش آبلوموف با توجه به رماني كه از آن اقتباس شده است به دنبال بهره‌اي انديشمندانه در متن اقتباسي و در رويكرد صحنه‌اي است و مي‌توان با ديدن آن به سؤال‌هايي رسيد كه همواره در زندگي امروز انسان اجتماعی كنوني با آن مواجه است و نمايش در به‌ثمررساندن محتواي انساني رمان روي صحنه موفق بوده است.

 

ابراهيم طلعتي‌نژاد

 

sharghdaily.ir
  • 15
  • 4
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
عبدالله دوم پادشاه اردن بیوگرافی عبدالله دوم پادشاه اردن به همراه عکس های خانواده اش

تاریخ تولد: ۳۰ ژانویه ۱۹۶۲ (۶۲ ساله)

محل تولد: عمان، اردن

سمت: پادشاه اردن (از سال ۱۹۹۹)

تاجگذاری: ۹ ژوئن ۲۰۰۰

ولیعهد: حسین بن عبدالله دوم

همسر: رانیا عبدالله (ازدواج ۱۹۹۳)

ادامه
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
رضا عطاران بیوگرافی رضا عطاران؛ ستاره سینمای کمدی ایران

تاریخ تولد: ۲۰ اردیبهشت ۱۳۴۷

محل تولد: مشهد

حرفه: بازیگر، کارگردان، فیلم‌نامه‌نویس، تدوین‌گر، خواننده

آغاز فعالیت: ۱۳۶۹ تا کنون

تحصیلات: دانشجوی انصرافی دانشکدهٔ هنرهای زیبای دانشگاه تهران 

ادامه
اسدالله شعبانی بیوگرافی اسدالله شعبانی شاعر و نویسنده آثار کودک

تاریخ تولد: ۴ تیر ۱۳۳۷

محل تولد: روستای بهادربیگ از توابع همدان

محل زندگی: تهران

حرفه: شاعر، نویسنده، منتقد ادبی، کارشناس بازنشسته کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان

تحصیلات: فارغ التحصیل رشته زبان و ادبیات فارسی

آثار: خرمن شعر خردسالان، جستاری پیرامون شعر کودک در ایران، قصهٔ امشب، پولک ماه، دختر باغ آرزو، پرسه‌های شبانه

ادامه
ابومنصور موفق هروی ابومنصور موفق هروی؛ پدر داروشناسی فارسی

مشهور به: موفق هروی

متولد : قرن چهارم

محل تولد: احتمالا هرات

حرفه: پزشک و داروشناس ایرانی

آثار: کتاب الابنیه عن حقایق الادویه

ادامه
آزیتا حاجیان بیوگرافی آزیتا حاجیان بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۲۱ دی ۱۱۳۶

محل تولد: ملایر

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر

تحصیلات: لیسانس بازیگری و کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنر

سال های فعالیت: ۱۳۵۴ تاکنون

ادامه
رید هستینگز بیوگرافی رید هستینگز؛ امپراطور محتوا و نتفلیکس

تاریخ تولد: ۸ اکتبر ۱۹۶۰

محل تولد: بوستون، ماساچوست، ایالات متحده آمریکا

حرفه: کارآفرین، مدیر ارشد اجرایی

شناخته شده برای: بنیانگذار نتفلیکس

تحصیلات: فارغ التحصیل دانشگاه استنفورد

دارایی: ۹/۴ میلیارد دلار

ادامه
احسان قربان زاده بیوگرافی احسان قربان زاده؛ خواننده تازه کار موسیقی پاپ ایران

محل زندگی: تهران 

ملیت: ایرانی

حرفه: خواننده

سبک: پاپ و سنتی ایرانی

ساز: تنبک، باغلاما و گیتار

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش