یکشنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۲:۲۵ - ۰۱ آبان ۱۳۹۷ کد خبر: ۹۷۰۸۰۰۱۷۱
تئاتر شهر

سیروس همتی: فیش آباد پرمخاطب‌ترین نمایش تماشاخانه سرو بود

سیروس همتی و نبوت,اخبار تئاتر,خبرهای تئاتر,تئاتر

به گزارش پویا، سیروس همتی پاییز خود را با اجرای نمایش «مزا مزا» در تماشاخانه ایرانشهر دنبال کرد. این اولین حضور همتی در ایرانشهر بود و شاید مهمترین فعالیت کارگردانی او در یک سالن بزرگ. او در گفتگوی مفصل از چرایی روی صحنه بردن نمایش جدیدش و از همه مهمتر تغییر در نگرش نوشتاریش گفته است:

 

به نظر می‌رسد که در کار جدید نگرش کلیتان را تغییر دادید. نمایشنامه با آثار پیشین متفاوت است. خیلی خوشحال می‌شوم که در این باره نظر شما را بدانم.

مسائل انتقادی و سیاسی و اجتماعی جای خالی است که مخاطب نیاز دارد

همتی: به شدت موافق هستم. اساساً بعد از نمایش صبح بخیر که در تئاتر شهر اجرا رفته بود احساس کردم که اینگونه نمایشنامه‌ها ضمن اینکه دغدغه مردم است؛ ولی جواب نمی‌دهد. به چه معنا جواب نمی‌دهد!!؟ یکی بحث گیشه بود که جواب نداد و دیگری بحث مخاطب و بحث خود هنرمندان و دوستان بود که جواب نداد. این دغدغه من اساساً دغدغه این‌ها نیست و دغدغه مشترکی بین سایر دوستان هنری من نیست. لذا گفتم مسائل و انتقاد نسبت به شرایط موجود در قالب نمایشنامه می‌تواند خیلی مثمر ثمر باشد. تا نمایشنامه نیستان را نوشتم و به کسی ارائه نداده بودم، سریع چاپ شد. فقط به خاطر اینکه نمایشنامه امروزی است و بعضی وقت‌ها خود طرف هم استقبال می‌کند و فکر می‌کنید که نیاز این جامعه و نیاز نوشتن و چاپ نشریه نیسان هم است. در حالی که نمایش‌های دیگر را اگر به نیستان ارائه می‌دادم یک پروسه ۶ ماهه طول می‌کشید. این پروژه کمتر از ۳ ماه به طول انجامید. یاد دارم که اولین جمله‌ای که شنیدم این بود که نمایشنامه امروزی است و مخاطب‌پسند است. این گفته عزیزانی است که در آنجا هستند و این مطالب را می‌خوانند و نظر می‌دهند.

 

بعد احساس کردم که در تئاتر شهر نمایشنامه‌ خوانی بگذارم و نمایش فیش‌آباد را خواندم که در مورد فیش‌های نجومی بود. بعد احساس کردم که این همه مخاطب جمع شده و من تا کنون این همه مخاطب نداشتم و وقتی دیدم که از نمایشنامه‌خوانی تئاتر شهر درآمد مالی دارم، فهمیدم که نقطه ضعف و جای خالی چیست که تماشا گر به آن نیاز دارد. دیدم که مسائل انتقادی و سیاسی و اجتماعی است. وقتی در نمایشخوانی مبلغ قابل توجهی به من برگشت داده شد با بیست درصد تخفیف، گفتم که این نمایشنامه را اجرا می‌کنم و آنجا آقایی به نام امیر نصیر‌بیگی که از شانس خوب من نمایشخوانی را دیده بود و می‌خواست تالار سرو را افتتاح کند که الان یکی از تالارهای خوب کشور ماست، پیشنهاد این نمایشنامه را داد.

 

سیروس همتی و نبوت,اخبار تئاتر,خبرهای تئاتر,تئاتر

 

اولین نمایشنامه‌ای که حمایت دولتی به مفهوم قطعی کلمه پشت من بود و یک تهیه‌کننده دولتی داشت که اصطلاحاً روایت فنح می‌گویند. دیدم که قرار نبود بلیط فروخته شود و گفتند که سیاست ما معرفی این مکان است که می‌خواهیم با نمایش تو افتتاح شود. دو هفته گذشت که بخشنامه فروش بلیط را دادند. گفتن که فروش می‌رود و اجازه دهید پول کارکنان آن بیست درصد ما از این طریق در بیاید. حتی آن دوهفته آخر هم توانست که پیش‌پرداختی از همان درآمد نمایش فیش‌آباد ارائه شود.

فیش آباد پرمخاطب‌ترین نمایش تماشاخانه سرو بود

 

منظورم این است همان چند کارمندی که در آنجا بودند را از لحاظ هزینه تأمین کرد. آن دو هفته خیلی فروش نداشت. البته با فروش ۱۰۱ یک صندلی. احساس کردم اتفاق خیلی خوبی است و پشت سر هم در جایی که می‌گویند کنار سفارت آمریکا است کسی نمی‌آید؛ ولی وقتی موضوع نمایشنامه را می‌فهمند، می‌گویند من هستم اشکال ندارد و در بدترین جایی که به نظر خیلی‌ها ممکن بود کسی نیاید، استقبال خوبی از فیش‌آباد شد. تا همین لحظه هم که با شما صحبت می‌کنم فیش آباد پرمخاطب‌ترین نمایش تماشاخانه سرو بود.

این «ما هستیم» بازیگران حس بسیار خوبی برای من داشت

 

بعد دیدم که عجیب دارد جواب می‌دهد. بعد با خودم گفتم که چه کاری کنم که یک اتفاق کوچک به یک فاجعه تبدیل شود که در جامعه اطرف ما خیلی دیده می‌شود. ما مسائل دانه‌درشت‌ها را برداشتیم و به یک سری مسائل ریز گیر می‌دهیم و چند  آدم‌ کوچک را اعدام می‌کنیم که مثلاً چند نفر بترسند. بی‌گناه را اعدام می‌کنیم. نمایشنامه مزامزا را نوشتم که در آن به صورت اتفاقی یک تماشگر به خاطر اینکه یک اعتراض منطقی و درست کرد به خاطر تأخیر اجرا در آستانه اعدام قرار می‌گیرد. این نمایشنامه را وقتی به عزیزانم که در کنار من هستند و به بازیگرانی که اینجا حضور ندارند؛ ولی کنار من بودند؛ دادم به من گفتند که ما هستیم. این ما هستیم یک حس بسیار خوبی برای من داشت. وقتی بازیگز از نقش یا متن خوشش بیاید خیلی از مسائل حل است. هیچ کدام از این دوستان صحبت مالی نکردند. اتفاقاً همین که به این مسائل فکر نمی‌کردیم تهیه‌کننده هم جور شد.

سیروس همتی و نبوت,اخبار تئاتر,خبرهای تئاتر,تئاتر

 

ایشان سابقه تهیه‌کنندگی هم دارند؟

مسائل انتقادی، اجتماعی، سیاسی در حال حاضر خوب جواب می‌دهد

همتی: بله. نمایش پری را امیر غفارمنش اجرا می‌رفت. سامان دارابی آنجا بازی می‌کرد. سامان گفت تهیه‌کننده می‌خواهید. گفتم بچه‌ها به من لطف دارند و می‌گویند حرف مالی را نزنید. هر چه خدا برکت بدهد؛ ولی من نیاز دارم چون باید باشد. یک مطلبی هم بیان کنم که پرعوامل‌ترین نمایشی که تا الان کار کردم نمایش مزامزا است. یک روز آقای علی‌نژاد را سامان سر تمرین آورد. اصولاً وقتی تهیه‌کننده می‌خواهد بیاید می‌گوییم بهترین صحنه را بگیریم و بعد تهیه‌کننده بگوید من هستم. صحنه اول را گرفتیم که خنده‌ای نداشت و جز شک بزرگ چیز خاصی نداشت. این بزرگوار شوکه شد و بدون این که بپرسد ادامه نمایشنامه چه می‌شود، بدون اینکه چه اتفاقی می‌افتد و اینکه چه اتفاقی در اتاق اداره ارشاد افتاد قبول کردند. از من برآورد خواستند و روز بعد من برآورد دادم. در نهایت آن چیزی است که الان مشاهده می‌کنید. احساس من بر این است که مسائل انتقادی، اجتماعی، سیاسی در حال حاضر خوب جواب می‌دهد.

 

به یاد دارم نمایشنامه انتقادی داشتید. نمایشی داشتید درباره مهاجرت بود.

همتی: نمایشنامه قربانی بود.

 

در جشنواره خمسه اجرا شده بود.

همتی: بله. نگاه ویژه به سوژه است و نمایش بعدی من هم تمساح است و قصه این فاجعه است.

سیروس همتی و نبوت,اخبار تئاتر,خبرهای تئاتر,تئاتر

 

کل موضوع نمایش قربانی این است که با مهربانی می‌توان همه چیز را حل کرد. آدم بد در نهایت ندارید. به نظر می‌رسد در مزامزا کمی عقب‌نشینی کرده‌اید.

ببینید در جامعه چه می‌گذرد که همای آدم‌های بد را وارد نمایش خود کرده است

 

نبوت: بله. حال و هوای جامعه است و آقای همتی هم بر اساس حال و هوای جامعه می‌نویسند و کار می‌کنند. ذاتاً انسان خوبی است. ایشان اصولاً افراد بد را در نمایش خود وارد نمی‌کند؛ ولی ببینید در جامعه چه می‌گذرد که ایشان آدم‌های بد را وارد نمایش خود کرده است.

 

چند سال با آقای همتی کار می‌کنید؟

برای سال بعد حتماً باید برای موردی درباره باغ‌وحش تحقیق کنم

نبوت: ده الی ۱۲ سالی است که با هم دوست هستیم. کارهایی با هم داشتیم که یا نویسنده، یا کارگردان، یا بازیگر بوده است. با هم کار کردیم.

 

این چندمین موردی بود که با هم کار کردید؟

نبوت: فکر می‌کنم این چهارمین مورد بود.

 

سیر حرکت را در نمایش‌های ایشان چطور دیدید؟

نبوت: یک کار چند ماه پیش داشتیم که خانه نم‌زده بود و در نوفل‌لوشاتو اجرا می‌شد و من طراح کار بودم. از آقای همتی دعوت کردم و نمایش را ببینند. در کار به من گفتند نمایشی به نام مزامزا است و داریم کار می‌کنیم. به ایشان گفتم برای من بفرستید. شب نمایشنامه را برای من فرستادند. من سریع می‌خوانم. وقتی نمایشنامه را خواندم به ایشان گفتم چقدر این خوب است و چقدر با بقیه فرق دارد. اصلاً فکر نمی‌کردم این طور باشد و گفتم این را خودتان نوشتید. گفتند بله. من خیلی این را دوست دارم و وقتی می‌خواندم می‌خندیدم. قبول کردم و این طور شد که در خدمت آقای همتی هستیم.

 

مشکلات اجتماعی را چطور انتخاب می‌کنید؟

همتی: نزدیک به ۲۷ سال است که در این وادی به صورت حرفه‌ای هستم. این وادی که در آن زندگی می‌کنم و ارتزاق می‌کنم، با گروه‌های مختلف بودم، دستیار آتیلا پسیانی بودم و دستیاران بسیاری داشتم، احساس می‌کردم فعلاً آن جامعه‌ای که شناخت دارم یعنی همان جامعه تئاتر را وارد شوم بعد که خواستم بیکاری یا مسائل دیگری را مطرح کنیم قطعاً به این فکر می‌کنم. من درباره چشم‌پزشکی خیلی می‌توانم کار کنم علت این است که همسر من ۱۴ سال است که در این موارد با من صحبت می‌کند. وقتی شما می‌خواهید عینک خود را عوض کنید اولین سؤال من این است که قند ندارید. اولین سؤال خانم‌ها و کسانی که پزشک و پیراپزشک هستند این است که قند ندارید و دومین مورد این که چند ماه پیش عینک خود را عوض کردید.

 

همه اینها را وقتی صحبت می‌کنید من ناخودآگاه در وادی و دنیای پزشکی قرار می‌گیرم یا دنیای مربوط به چشم‌پزشکی قرار می‌گیرم. ایشان هم متقابلاً این چنین هستند. من می‌خواهم بگویم می‌خواستم محیطی که در آن هستم و اشراف کامل دارم و دردهای جامعه را می‌دانم و خیلی چیزها از تئاتر می‌دانم و خیلی‌ها می‌دانند و من نمی‌توانم بیان کنم، این را انجام دهم و برای سال بعد حتماً باید برای موردی درباره باغ‌وحش تحقیق کنم و باید به آن فکر کنم.

سیروس همتی و نبوت,اخبار تئاتر,خبرهای تئاتر,تئاتر

 

به نظر من شما بیشتر تلنگرتان به سمت خود جامعه تئاتری است. یعنی مشغول نقد خود شدید. بیشتر شبیه به این می‌ماند که یک وصیت‌نامه درباره تئاتر است.

همتی:بله. این هم نکته‌ای بود که گریزی به مشکلات خود بزنیم. حرف درست و خوبی زدید و با این موافق هستم.

 

پس من در جوانی به جایی رسیدیم که باید در این سن وصیت‌نامه تئاتری خودمان را خلق کنیم. وضعیت خیلی تلخی است؛ چرا که یک فیلمساز در انتهای دوره حرفه‌ای خودش وصیت‌نامه هنریش را درباره سینما می‌آفریند و ما باید درباره تئاترهایی که کار نکردیم حرف بزنیم.به نوعی چیزی می‌سازیم که بگوییم اگر دگیر وقت کار کردنمان نرسید، این در مقام وصیت‌نامه ما بماند.

نبوت: آینده و زندگی فردای ما تضمین‌شده نیست.

همتی: من هم می‌خواستم این مطلب را عرض کنم.

 

خانم نبوت از نمایش خانه نم‌زده گفتند که کارگردانش شادی اسدپور، هم‌دانشگاهی من هست. بین دو کار اسدپور ۵ سال فاصله افتاده است.

نبوت: بله. شاگرد اول هم بوده است. کار کردن شادی را هم می‌دانید چطور است. من برای همین درکنار او قرار گرفتم که بتواند این کار را جمع کند و به اجرا برساند.

 

شادی آنجا موفق شد اجرا برود دیگر اجرا نرفت تا سال ۹۱ اجرا رفت و الان تا سال ۹۷ است.

نبوت: بله. متاسفانه این چنین است.

همتی: خوشحالم با این که تضمینی وجود ندارد. اتفاقات را می‌بیند و می‌شوند.

 

این باید مانیفست باشد تا وصیت. چقدر تمرین کردید تا به اینجا رسیدید؟

همتی: خیلی. بسیار زحمت کشیده شد. خیلی اذیت شدم.

 

چرا؟

نبوت: اولین اذیت شدن ترک بازیگر ما بود.

همتی: دو بار این تغییر اتفاق افتاد.

 

علت چه بود؟ دستمزد بود یا شرایط اجرایی بود؟

دو نکته در بازیگری برایم اهمیت دارد که یکی وقت‌شناس باشد و دوم این که صادق باشد

همتی: بازیگر حرفه‌ای تا زمانی که در کار من باشد مشکلی ندارم. هر عزیزی برای من بازی کند دو نکته را اهمیت می‌دهم که یکی وقت‌شناس باشد و دوم این که صادق باشد. این دو مورد برا یمن بسیار مهم است.

نبوت: اخلاق برای آقای همتی بسیار مهم است.

همتی: وقت‌شناسی برای من مهم است. شاید این را در مدرسه آموختم که تلاش می‌کردم سر موقع به کلاس برسم.

 

و شاید این را آتیلا پسیانی آموختی که بسیار منظم است؟

با حضور بازیگران حرفه‌ای عامل رونق گیشه موافقم اما با این شرط که صادق و وقت‌شناس باشند

 

همتی: همیشه با من دعوا می‌کردند. این مطلب را مدیون ایشان هستم. نکته مهم‌تر این است که آن دو نفر طوری رفتار می‌کردند که انگار آنها کارگردان و ما تابع هستیم. احساس خوبی به من دست نداد. یکی از آنها تا سه هفته موبایل خود را خاموش کرد. شما وقتی یکی دو روز جایی می‌روید حرمت قائل باشید و بگویید من نمی‌توانم مثلاً تا فلان زمان برنامه کاری داشته باشم ولی وقتی حتی یک پیام هم نمی‌دهید و یک ارزشی برای شخص نه، برای گروه قائل نیستید کار کردن فایده ندارد.وقتی برگشت و دید جای او جایگزین آوردیم گفتم مراقب خودت باش که خیلی خوش گذشت.

نفر دوم موضوعش این بود که چرا زیاد تمرین می‌کنید. کارها را زیر سؤال می‌برند. می‌گفتند من بازیگر اجرا هستم. گفتم من خیلی خوشحالم این مطلب را بیان کردید، به کار خود برسید. با حضور بازیگران حرفه‌ای که باعث رونق گیشه من می‌شوند به شدت موافق هستم اما با این شرط که سر کار هر کسی هستند صادق و وقت‌شناس باشند. ساعت ۸ تمرین است ولی ۹:۳۰ دقیقه حاضر می‌شویم، انتظار دارید چیزی به شما گفته نشود؟

 

چرا این قصیه عدم پایبندی به عهد در تئاتر اپیدمی شده است؟

نیاز اقتصادی باعث می‌شود کارهای هنری هم تحت شعاع قرار گیرد

همتی: حتماً به خاطر شرایط بهتر است. به این معنا که وقتی بازیگران فیلم خوب با پول خوب یا کار با آپشن‌های بهتر از سیروس همتی پیشنهاد شود، آن شخص می‌رود. هر چند که آن کار ممکن است وجه هنری نداشته باشد؛ ولی وجه مالی بالایی داشته باشد. سیروس دو ماه می‌خواهد از من تمرین بکشد و اذیت کند و در نهایت چندرغاز به من بدهد و این در قیاس با یک ماه سریال تلویزیونی که ۳۰ برابر و دو برابر و ۱۵ برابر بیشتر از سیروس می‌دهد، نمی‌ارزد. یکی از بخش‌ها فکر می‌کنم این است که الان نیاز جامعه ما نیاز اقتصادی است و باعث می‌شود کارهای هنری هم تحت شعاع قرار گیرد.

 

چند درصد حق می‌دهید؟

همتی: ده درصد. حق را زمانی می‌دهم که من بعد از آن پروژه به او پیشنهاد داده باشم.

نبوت: باید زودتر اعلام کنند.

همتی: بله. این که زیرآبی می‌روید و آن کار را هم انجام می‌دهید و این کار را هم انجام می‌دهید و بعد می‌بینید صدای این درآمد و تداخل ایجاد می‌شود نامردی است. من فهمیدم عزیزی مثل شما که ۱۵ روز سر تمرین آمدید و روز ۱۶ ام به من گفتند عجب متن مزخرفی است. این همه مدت کجا بودید؟ بعد متوجه شدیم سر سریالی که در کرمان است و نتوانست سر فیلمبرداری حاضر شود. شما متن را خوانده‌اید و آمدید، الان این حرف را نزنید.

نبوت: یک مورد که با چشم خودم دیدم. از دوستان سلبریتی بود که اسم نمی‌برم. گفتند می‌خواهم تئاتر کار کنم و ما هم قبول کردیم و گفتیم گیشه هم دارد و استقبال کردیم. سه روز قبل از اجرا استرس گرفت و گوشی خود را خاموش کرد و نیامد. از ترس روی صحنه رفتن بود. می‌گفت حال من بد است و نمی‌توانم روی صحنه بروم. این مورد هم وجود دارد.

 

چه عامل دیگری می‌تواند باشد؟

همتی: عوامل همچون عدم حمایت مرکز است. من می‌گویم اگر بازیگر و یا طراح صحنه‌ای در کار من وارد می‌شود من به طراح صحنه بگویم اگر در سینما ۵۰ میلیون می‌گیرید من اینجا کاری کنم که راحت به او ۲۰ میلیون بدهند. می گویند اشکال ندارد. ولی وقتی نمی‌دانیم چقدر به آنها بدهیم این حق را بدهیم که برود و سریال و فیلم قبول کند. اگر مرکز نسبت به حمایت‌های مالی از گروه‌های خود تکانی بدهد به نظر من حق درونی و قلبی طراح صحنه و بازیگران است که تجربه تئاتر را کنار سینما داشته باشند.

گروه‌های کوچک هیچ حمایتی نمی‌شوند و راه و چاه را همانند آدم‌هایی که چند سال کار می‌کنند بلد نیستند

مجتهدی: درباره گروه‌های کوچک بگویم که هیچ حمایتی نمی‌شوند و راه و چاه را همانند آدم‌هایی که چند سال کار می‌کنند بلد نیستند. چندان آشنایی ندارند که سالنی بگیرند. برای همین بچه‌ها در روند تمرین خسته می‌شوند و می‌گویند کاری هست که این اتفاق در گروه دیگری افتاده است و آماده اجرا هستند و یک بازیگر آنها رفته است. این سریع می‌رود چون می‌داند دو روز دیگر برای اجرا می‌رود. زمان دانشجویی شاهد این بودم که بچه‌ها می‌خواستند کار حرفه‌ای کنند و تمرین می‌کردند و از کلاسی که در دانشگاه می‌گذراند برای او پربارتر بود ولی نتیجه نمی‌گرفت چون طولانی می‌شد و اصولاً بازیگران این ویژگی را هم دارند.

 

بچه‌هایی که طراحی می‌کنند شاید بیشتر در کاری بمانند چون آن تمایل و میل به دیده شدن در آنها کمتر است برای همین می‌گوید من نمی‌خواهم روی صحنه دیده شوم و تجربه را در دکور لباس این کار به پایان می‌رسانم. نیاز به هر روز بودن سر تمرین هم ندارند. این پروسه برای بازیگر ممکن است خسته‌کننده شود علاوه بر این که میل به دیده شدن در بازیگر وجود دارد.

 

 

  • 16
  • 3
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
عبدالله دوم پادشاه اردن بیوگرافی عبدالله دوم پادشاه اردن به همراه عکس های خانواده اش

تاریخ تولد: ۳۰ ژانویه ۱۹۶۲ (۶۲ ساله)

محل تولد: عمان، اردن

سمت: پادشاه اردن (از سال ۱۹۹۹)

تاجگذاری: ۹ ژوئن ۲۰۰۰

ولیعهد: حسین بن عبدالله دوم

همسر: رانیا عبدالله (ازدواج ۱۹۹۳)

ادامه
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
رضا عطاران بیوگرافی رضا عطاران؛ ستاره سینمای کمدی ایران

تاریخ تولد: ۲۰ اردیبهشت ۱۳۴۷

محل تولد: مشهد

حرفه: بازیگر، کارگردان، فیلم‌نامه‌نویس، تدوین‌گر، خواننده

آغاز فعالیت: ۱۳۶۹ تا کنون

تحصیلات: دانشجوی انصرافی دانشکدهٔ هنرهای زیبای دانشگاه تهران 

ادامه
اسدالله شعبانی بیوگرافی اسدالله شعبانی شاعر و نویسنده آثار کودک

تاریخ تولد: ۴ تیر ۱۳۳۷

محل تولد: روستای بهادربیگ از توابع همدان

محل زندگی: تهران

حرفه: شاعر، نویسنده، منتقد ادبی، کارشناس بازنشسته کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان

تحصیلات: فارغ التحصیل رشته زبان و ادبیات فارسی

آثار: خرمن شعر خردسالان، جستاری پیرامون شعر کودک در ایران، قصهٔ امشب، پولک ماه، دختر باغ آرزو، پرسه‌های شبانه

ادامه
ابومنصور موفق هروی ابومنصور موفق هروی؛ پدر داروشناسی فارسی

مشهور به: موفق هروی

متولد : قرن چهارم

محل تولد: احتمالا هرات

حرفه: پزشک و داروشناس ایرانی

آثار: کتاب الابنیه عن حقایق الادویه

ادامه
آزیتا حاجیان بیوگرافی آزیتا حاجیان بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۲۱ دی ۱۱۳۶

محل تولد: ملایر

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر

تحصیلات: لیسانس بازیگری و کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنر

سال های فعالیت: ۱۳۵۴ تاکنون

ادامه
رید هستینگز بیوگرافی رید هستینگز؛ امپراطور محتوا و نتفلیکس

تاریخ تولد: ۸ اکتبر ۱۹۶۰

محل تولد: بوستون، ماساچوست، ایالات متحده آمریکا

حرفه: کارآفرین، مدیر ارشد اجرایی

شناخته شده برای: بنیانگذار نتفلیکس

تحصیلات: فارغ التحصیل دانشگاه استنفورد

دارایی: ۹/۴ میلیارد دلار

ادامه
احسان قربان زاده بیوگرافی احسان قربان زاده؛ خواننده تازه کار موسیقی پاپ ایران

محل زندگی: تهران 

ملیت: ایرانی

حرفه: خواننده

سبک: پاپ و سنتی ایرانی

ساز: تنبک، باغلاما و گیتار

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش