جمعه ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۴:۳۸ - ۰۷ فروردین ۱۳۹۸ کد خبر: ۹۸۰۱۰۰۷۱۰
تئاتر شهر

به بهانه روز ملی هنرهای نمایشی

تئاتری که ۱۳۱ ساله شد

تئاتر,اخبار تئاتر,خبرهای تئاتر,تئاتر
تئاتر به مفهوم امروزی آن، از سال ۱۲۶۷ شمسی به زبان ارمنی در جلفای اصفهان شروع شد.

به گزارش ایسنا، با توجه به اسناد و مدارک موجود می‌توان به‌آسانی فهمید که بنیان‌گذاران تئاتر اصفهان چند جوان با ذوق بوده‌اند که در بهار سال ۱۲۶۷ شمسی دور هم جمع شده و باشگاه تئاتر را تأسیس کردند. آنها در سالن مدرسه مرکزی ارامنه جلفا، صحنه‌ای می‌سازند و مبادرت به اجرای نمایش می‌کنند و چندین نمایشنامه به سبک اروپایی اجرا می‌کنند که با استقبال مردم مواجه می‌شود.

 

هنگامی‌که در اصفهان، تئاتر موردتوجه مردم قرار گرفت، چند نفر از جوانان علاقه‌مند به هنر نمایش، به‌سوی جلفا می‌روند و کار خود را با گروه باشگاه تئاتر از مدرسه مرکزی ارامنه جلفا آغاز می‌کنند. تنها انگیزه و عشقی که پای این جوانان را به تئاتر باز کرد، درک ضرورت نمایش به‌عنوان وسیله‌ای جهت روشن کردن افکار مردم بود.

 

در سال ۱۲۷۹ شمسی، انجمن دوستداران تئاتر تشکیل و اساسنامه‌ای تنظیم می‌کنند. از این تاریخ به بعد است که زنان می‌توان در صحنه حضور داشته باشند، زیرا پیش‌ازاین مردان با پوشش زنانه، نقش زن‌ها را ایفا می‌کردند.

 

ورود زنان به صحنه تئاتر، واقعه جالبی بود و به دنبال آن، مقامات مذهبی نیز آن را با شرط رعایت مسائل اخلاقی و مذهبی مجاز شمردند. سه نفر از دختران جلفا، به اسامی «اوسانا سیمونیان»، «زاغیک میناسیان» و «لوسابر درهاکوپیان» با شهامت وارد میدان تئاتر می‌شوند.

 

نخستین نمایشنامه‌ای که با شرکت زنان به اجرا درآمد نمایش «پیو» اثر کابرل سوندوکیان بود. انجمن دوستداران تئاتر از موفقیت این نمایشنامه به شوق آمده و درصدد برمی‌آیند تا نمایشنامه‌ای فارسی به صحنه بیاورند. این انجمن اواخر سال ۱۲۷۸ شمسی، نمایشنامه‌ای به نام «حاج عبدالنبی» اثر هاراتون هوردانانیان را به اجرا درمی‌آورد و با موفقیت کامل نیز به پایان می‌رساند.

 

ناصر کوشان، در صفحه ۹۰ کتاب ارزشمند «تاریخ تئاتر اصفهان» درباره این نمایشنامه نوشته است: قدمت متن روحوضی «حاج عبدالنبی» نسبت به سایر روحوضی‌های مکتوب، حدود سی سال بیشتر است و نگارش و اجرای آن نه به‌حکم سانسور بوده و نه به لحاظ هماهنگی با سلیقه روز، بلکه اتفاقی بوده کاملاً استثنایی و غریب، تا آن حد که گمان می‌برم اگر در اینجا شرح چند و چون پیدا شدن آن را نیاورم کسی واقعیت این اتفاق را باور نمی‌کند. چراکه این نمایشنامه روحوضی را ارامنه نوشته‌اند و ارامنه اجرا کرده‌اند!

 

اولین دفعه که از وجود نمایش «حاج عبدالنبی» مطلع شدم، حین مطالعه کتاب کوچکی به زبان ارمنی به نام «تاریخچه تئاتر جلفای نو» بود. این کتاب ۲۷ صفحه دارد و در سال ۱۲۹۲ شمسی در جلفای اصفهان منتشرشده است…برخورد با یک نمایشنامه فارسی و ایرانی در فهرست برنامه‌های تئاتر ارامنه جلفا آن هم در قرون گذشته، موضوعی است که طبعاً هر پژوهنده تئاتری را کنجکاو و بی‌تاب می‌کند، مخصوصاً اگر بداند اولین باری که در اصفهان، صحنه تئاتری زده شد و نمایش فارسی به سبک غربی روی صحنه آمد، اسفند ۱۲۹۹ بود که این کار را میرزاده عشقی با اجرای «رستاخیز» کرد. معنی برخورد با نمایشنامه «حاج عبدالنبی» این است که تاریخ اجرای اولین نمایشنامه ایرانی به سبک غربی به بیست سال عقب‌تر از اجرای «رستاخیز» عشقی یعنی سال ۱۲۷۸ شمسی برمی‌گردد...

 

خلاصه اینکه بسیاری از سوالات موجب شد در پی یافتن متن نمایش بروم و از جمله کسانی که در جلفا به آن‌ها مراجعه کردم و از آن‌ها یاری خواستم، یکی هم محقق نازنینی بود به نام «لئون میناسیان» که آن زمان در کلیسای وانک، آرشیو ارامنه را سرپرستی می‌کرد.

 

اقبال یاری کرد و چندی بعد میناسیان در دفتر خود، در آرشیو کلیسای وانک، فتوکپی متن «حاج عبدالنبی» را که یافته بود در اختیارم گذاشت. متوجه شدم که این نمایش نه فقط کاملاً ایرانی است بلکه یک روحوضی با تمام مشخصات چنین نمایشی است...

 

من تا امروز سندی که علت نگارش و اجرای حاج عبدالنبی را در آن سال‌ها از طرف ارامنه اصفهان نشان دهد پیدا نکرده‌ام، اما از قرائن و شواهد چنین برمی‌آید که ارامنه جلفا این نمایش را محض خاطر حاکم مقتدر آن زمان، ظل السلطان معروف و اطرافیان او تدارک دیده بودند و یکی از پایه‌های این گمان، شنیدن خاطرات یکی از قدیمی‌ترین ستارگان تئاتر جلفا به نام کاتریناست.

 

او به یاد می‌آورد که حاکم شهر در جوانی او گاه به دیدن نمایش می‌آمد و یک‌بار دستبند طلایی را برای او روی صحنه انداخته بود! می‌دانیم که در آن زمان به علت وجود برخی نظرات و عدم مجالست مسلمانان با ارامنه و یا رفت‌وآمد آنان به جلفای ارمنی‌نشین، محال می‌نماید که ارامنه این نمایش را برای تماشاگر عام مردم اصفهان اجرا کرده باشند. بااین‌حال شاید روزی برسد که دراین‌باره سند معتبری به دست آوریم و علت نگارش و اجرای این اثر استثنایی و شگفت‌انگیز معلوم شود.

 

پرویز ممنون، در کتاب «سیری در تئاتر مردمی اصفهان» با اشاره به اهمیت این نمایشنامه نوشته است: دقیقاً در سال ۱۹۰۰ میلادی اولین نمایشنامه فارسی‌زبان تئاتر معاصر اصفهان نوشته هاراتون هوردانانیان در سالن مدرسه مرکزی جلفا بر صحنه می‌رود اما نه این قدمت که عنوان نمایشنامه مهم است که داستان «حاج عبدالنبی» است. این عنوان مهم است، زیرا نشان می‌دهد اولین نمایشنامه‌ای که به سبک غربی و به زبان فارسی در اصفهان بر صحنه آمده، یک ملودرام فرانسوی رایج در آن زمان نیست، بلکه داستانی است بومی و با نقش حاجی که نقش معروف نمایش‌های روحوضی، نمایش‌های «حاج‌آقا سورمه‌ای» است و بعدها، جد بزرگ تمام حاجی‌های مختلف صحنه تئاتر معاصر اصفهان ازجمله معروف‌ترین آن‌ها یعنی «حاج عبدالغفار» ناصر فرهمند می‌شود.

 

تئاتر اصفهان از این اقبال بلند برخوردار است که در خطه تاریخی وارد شدن به دوره جدید، در نخستین لحظه‌ای که تئاتر غرب می‌آید که در آن ریشه بدواند، این ریشه با تئاتر سنتی و موجود اصفهان پیوند می‌خورد و امروز وقتی به این لحظه مهم تاریخی می‌نگریم، چنین می‌نماید که همین اتفاق سرنوشت تئاتر اصفهان را معین ساخته است.

 

البته از اجرای «حاج عبدالنبی» تا زمانی که پیوند دو تئاتر، تشکیل ریشه‌ای واحد دهد و از آن نهالی برون آید و رشد کند و شکوفا گردد، حدود چهل سال طول می‌کشد که از این مدت، بیست سال نخستینش مطلقاً تئاتر به سبک غربی و به‌صورت ترجمه و اقتباس حکومت می‌راند. آن هم نه در مرکز اصفهان بلکه در آن‌سوی رودخانه، در جلفا. چراکه در اینجا سالن تئاتر وجود دارد و مهم‌تر از آن اهمیت و ارزش تئاتر بیشتر شناخته‌شده است.

 

در بیست سال دوم که نخستین بازیگران فارسی‌زبان اصفهانی مانند «محمدمیرزا رفیعی» برای اجرای نمایش به جلفا راه پیدا می‌کنند و بعد، از حدود سال ۱۳۰۰ شمسی و پس از تغییر سلطنت و فرونشاندن و فرونشستن برخی از تعصبات بی‌جا، همت می‌کنند تا هنر نمایش را به این‌طرف رودخانه بیاورند که در کار این حمل، باز بیشترین بار بر دوش محمدمیرزا رفیعی است.

 

کار ترکیب ریشه تئاتر مردمی معاصر اصفهان از پیوند دو شاخه غربی و سنتی، بیگانه و خودی، به‌سرعت انجام می‌شود و به‌زودی از این ریشه، نهالی سر برون می‌آورد که در اواسط دهه سوم شمسی و با آغاز کار تئاتر حرفه‌ای در اصفهان، شکوفا می‌شود.

 

ما هنوز در این زمان هم به ملودرام‌هایی متأثر از ملودرام‌های وارداتی مانند «دختر یتیم»، «در راه وطن» و «فواید نظام‌وظیفه» برمی‌خوریم اما به‌زودی معلوم می‌شود که با همه فرنگ پرستی جامعه این زمان، با همه احترام به ملودرام‌های جدی و اخلاقی و مخصوصاً سنگین و با همه تحقیر روحوضی و دیگر نمایش‌های سنتی، مردم درنهایت از نمایشی استقبال می‌کنند که فضایش و آدم‌هایش برایشان آشنا باشد و زبانش جوابگوی سلیقه جماعتی که به شوخ‌طبعی معروف گشته است و عادت دارد با جدی‌ترین مسائل، رندانه و غیرمستقیم روبرو شود.

 

حکم خواست طبیعی این جماعت است که به‌زودی هنرمندان تئاتر اصفهان علی‌رغم تمایلی که به اجرای نمایش‌های سنگین غربی دارند در برگردان نمایش‌های غربی به فارسی، دخل و تصرف می‌کنند و مثلاً وقتی محمدمیرزا رفیعی، برای نخستین بار «خسیس» مولیر را در سال ۱۳۱۸ با ترجمه حسین عریضی در سالن تئاتر دبیرستان سعدی اصفهان بر صحنه می‌آورد، بر تن نقش‌های آن لباس ایرانی می‌پوشاند و قهرمان آن، «هارپاگون»، «میرزا عبدالغنی» نامیده می‌شود.

 

از این مهم‌تر، به‌حکم خواست همین مردم است که برنامه‌سازان تئاتر، در نمایشی که اسلوب غربی دارد نقش‌های حاجی، نوکر، زن حاجی و دیگر نقش‌های روحوضی را وارد می‌کنند، همان‌طور که به بدیهه‌سازی که اساس کار نمایش به متن روحوضی بود به‌صورت حاشیه رفتن از متن نوشته‌شده، امکان عرض‌اندام می‌دهند.

 

آنچه سوای دگرگونی نقش‌ها نباید فراموش کرد این است که تئاتر جدید، کمدی جدید، در مقایسه با روحوضی به خود اجازه نمی‌دهد که از حرکات و کلمات مستهجن برای خنداندن تماشاگر سود جوید و به‌سوی کمدی ظریف‌تری قدم برمی‌دارد.

 

*منابع: تاریخ تئاتر در اصفهان، ناصر کوشان، سیری در تئاتر مردمی اصفهان، پرویز ممنون

 

 

  • 11
  • 4
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
عبدالله دوم پادشاه اردن بیوگرافی عبدالله دوم پادشاه اردن به همراه عکس های خانواده اش

تاریخ تولد: ۳۰ ژانویه ۱۹۶۲ (۶۲ ساله)

محل تولد: عمان، اردن

سمت: پادشاه اردن (از سال ۱۹۹۹)

تاجگذاری: ۹ ژوئن ۲۰۰۰

ولیعهد: حسین بن عبدالله دوم

همسر: رانیا عبدالله (ازدواج ۱۹۹۳)

ادامه
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
رضا عطاران بیوگرافی رضا عطاران؛ ستاره سینمای کمدی ایران

تاریخ تولد: ۲۰ اردیبهشت ۱۳۴۷

محل تولد: مشهد

حرفه: بازیگر، کارگردان، فیلم‌نامه‌نویس، تدوین‌گر، خواننده

آغاز فعالیت: ۱۳۶۹ تا کنون

تحصیلات: دانشجوی انصرافی دانشکدهٔ هنرهای زیبای دانشگاه تهران 

ادامه
اسدالله شعبانی بیوگرافی اسدالله شعبانی شاعر و نویسنده آثار کودک

تاریخ تولد: ۴ تیر ۱۳۳۷

محل تولد: روستای بهادربیگ از توابع همدان

محل زندگی: تهران

حرفه: شاعر، نویسنده، منتقد ادبی، کارشناس بازنشسته کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان

تحصیلات: فارغ التحصیل رشته زبان و ادبیات فارسی

آثار: خرمن شعر خردسالان، جستاری پیرامون شعر کودک در ایران، قصهٔ امشب، پولک ماه، دختر باغ آرزو، پرسه‌های شبانه

ادامه
ابومنصور موفق هروی ابومنصور موفق هروی؛ پدر داروشناسی فارسی

مشهور به: موفق هروی

متولد : قرن چهارم

محل تولد: احتمالا هرات

حرفه: پزشک و داروشناس ایرانی

آثار: کتاب الابنیه عن حقایق الادویه

ادامه
آزیتا حاجیان بیوگرافی آزیتا حاجیان بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۲۱ دی ۱۱۳۶

محل تولد: ملایر

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر

تحصیلات: لیسانس بازیگری و کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنر

سال های فعالیت: ۱۳۵۴ تاکنون

ادامه
رید هستینگز بیوگرافی رید هستینگز؛ امپراطور محتوا و نتفلیکس

تاریخ تولد: ۸ اکتبر ۱۹۶۰

محل تولد: بوستون، ماساچوست، ایالات متحده آمریکا

حرفه: کارآفرین، مدیر ارشد اجرایی

شناخته شده برای: بنیانگذار نتفلیکس

تحصیلات: فارغ التحصیل دانشگاه استنفورد

دارایی: ۹/۴ میلیارد دلار

ادامه
احسان قربان زاده بیوگرافی احسان قربان زاده؛ خواننده تازه کار موسیقی پاپ ایران

محل زندگی: تهران 

ملیت: ایرانی

حرفه: خواننده

سبک: پاپ و سنتی ایرانی

ساز: تنبک، باغلاما و گیتار

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش