پنجشنبه ۲۷ آذر ۱۴۰۴
۱۱:۱۳ - ۲۹ خرداد ۱۳۹۸ کد خبر: ۹۸۰۳۰۷۹۲۴
تئاتر شهر

«یک زن و یک مرد»؛ داستان عشق و خاطرات جنگ

هوشمند هنرکار,اخبار تئاتر,خبرهای تئاتر,تئاتر

هوشمند هنرکار معتقد است که نمایش «یک زن و یک مرد» داستان عشق پیرانه‌ سر زیبایی است که فضای متفاوتی با نمایش‌هایی که امروزه روی صحنه می‌بینیم دارد.

هوشمند هنرکار کارگردان و بازیگر با سابقه تئاتر پس از روی صحنه بردن دو نمایش «زندانی خیابان نواب» و «فاندو و لیز» در سال گذشته، به سراغ اثری متفاوت از الکسی آربوزوف رفته است؛ «یک زن و یک مرد» عاشقانه‌ای متأثر از جنگ و رابطه یک زوج پا به سن گذاشته با بازی کاظم هژیرآزاد و ناهید مسلمی. این نمایش هر شب ساعت ۱۹:۳۰ در موزه استاد انتظامی قیطریه روی صحنه می‌رود و به همین بهانه با هنرکار درباره نمایش جدیدش و ویژگی‌هایی که دارد گفت‌و‌گویی کرده‌ایم که در ادامه می‌خوانید.

آنچه باعث شد در حال حاضر به سراغ نمایشنامه «یک زن و یک مرد» بروید و این کار را برای اجرا انتخاب کنید، چه بود؟

علت اول به داستانی که برای ترجمه این نمایشنامه رخ داد مربوط است و در بروشور نمایش هم آمده است... علت دیگر دارای دو جنبه است، یک اینکه من در کل، متن‌های رئال و مناسب حال جامعه را دوست دارم؛ و به نظر من در شرایط فعلی جامعه که همه چیز خیلی تنش‌آمیز و پر از مسائل خشن، آزاردهنده و عصبی‌کننده است، باید دنبال فضایی باشیم که شرایط روانی جامعه را اندکی تعدیل کند. به‌نظرم همسو و به موازات شرایط فعلی جامعه حرکت کردن کار هنری نیست، اینکه ما بگوییم دچار همان معضلات جامعه هستیم، که البته هستیم، هنر نیست. هنر این است که ما ببینیم چه چیزی می‌تواند به روان اجتماعی مردم کمک کند و یک بازآفرینی در حال عمومی ایجاد کند و آنها را به سمت یک سری فعالیت‌های پویا و غیرمنفعلانه سوق دهد. دوم اینکه یک مسأله شخصی بود، من پس از دو کاری که گرچه با عشق به آنها پرداخته بودم، ولی به لحاظ جسمی خسته‌ام کرده بود، نمایش‌های «فاندو و لیز» و «زندانی خیابان نواب»، احتیاج داشتم مقداری در فضای رمانتیک، نرم و خیلی معتدلی که در این نمایش جاری است، استراحت کنم.

وقتی می‌گویید الزاماً نباید یک اثر نمایشی منعکس‌کننده شرایط جامعه باشد، به نوعی می‌تواند نشان دهنده نقطه مقابل آن باشد، از نظر شما گمشده جامعه ما همین موضوع عشق و محبت است؟

ابتدا مقداری این سخن را تصحیح کنم، وقتی می‌گویم باید گاهی در مسیری حتی خلاف جریان شنا کرد، به این معنی نیست که ما دغدغه‌ها و دردهای مردم را در نظر نگیریم، اتفاقاً خصوصیت این نمایش پرداختن به دردهای مردم است.

شرایط حاکم بر جامعه امروز مقداری تنش‌زا و خشونت‌آمیز است، ما احتیاج به تعدیل داریم، احتیاج داریم مردم همدیگر را دوست داشته باشند، محبت داشته باشند و عاشق همدیگر باشند و این اتفاقی است که در نمایش می‌افتد. ما یک کارعاشقانه را بدون آنکه به شعارهای سطحی و مبتذلی که گاهی بر چنین آثاری می‌تواند حاکم باشد تن بدهیم، اجرا می‌کنیم و این می‌تواند شرایط روانی مردم را بهبود ببخشد.

یک بخش دیگری که درباره نمایش وجود دارد و اشاره کردید در بروشور هم به آن پرداخته شده است، نسبت شما با مکتب آناهیتا، مهین اسکویی و متنی که برای نمایش تازه‌ تان انتخاب کردید است. در مورد آن فضا، حس و حال مهین اسکویی در این کار و انتقال آن روی صحنه تئاتر توضیح دهید.

مهین اسکویی استاد فقید من است که از سال ۶۵ با او بودم و نزدیک ۲۰ سال شاگردی‌اش را کردم و در بخش تدریس و ویرایش ترجمه‌هایش باهم همکاری داشتیم. ارتباط من با مهین اسکویی، ارتباط ویژه‌ای است. شرایط خلق چنین کاری حتی در حوزه ترجمه، شرایط خاصی بود که در بروشور توضیح داده شده است و بعد هم ارتباطی که نتیجه‌اش به آنجا می‌رسد که به سفارش بانو مهین من باید بیرق گروه «زمان» را در دست بگیرم و آن را جلو ببرم.

پس‌از او همچنان گروه زمان برپا بوده و به فعالیتش ادامه داده. همان‌طور که خودش سفارش کرده بود برخی از کارهایی را که دوست داشت روی صحنه ببرد و نشد را من و دوستانم روی صحنه می‌بریم، همچون نمایشنامه «یک زن و یک مرد». همین طور کار «تاریکی‌های سرکش» را که خیلی دوست داشت... و من امیدوارم زمانی شرایطش فراهم شود و بتوانم آن را به سفارش و تأکید خود ایشان روی صحنه ببرم، چرا که او می‌خواست ولی نگذاشتند در دهه ۶۰ کار کند و به آرزوی خود برای روی صحنه بردن این نمایش برسد.

با بازیگرانی در این نمایش همراه هستید که سابقه همکاری با آنها را دارید و قطعاً براساس شناخت دقیقی انتخاب شده‌اند، اولاً اینکه چرا نقش‌ها به این دو بازیگر سپرده شد؟ و دوم اینکه آن طرحی که باید این دو بازیگر طبق آن پیش می‌رفتند چه بود؟

اولاً برای چنین کاری دو بازیگر در همین رده سنی لازم بود، ما وقتی دو نفر را در گروه و رفقای خود داشته باشیم که در چنین شرایط سنی قرار دارند اول به آنها فکر می‌کنیم. ضمن آنکه دو نفری هستند که شاید در دو جهت کمی متفاوت، خلق یک نقش را خیلی خوب بلد هستند. طراحی خاصی که کاظم هژیرآزاد از نقش دارد و آن را مانند یک نقاش طراحی می‌کند و ناهید مسلمی که همذات پنداری‌های خاصی را در جهت دیگری با او انجام می‌دهد.

جدای از این دو مورد، این دو هنرمند واقعاً بازیگر حرفه‌ای و خوش اخلاق تئاتر هستند، من چرا بخواهم این دو نفر را از دست بدهم؟ قطعاً اولین انتخاب من این دو نفر بودند، به‌ لحاظ اخلاقی، هم سلک بودن گروهی و به‌ لحاظ توانایی‌هایشان؛ و خوشبختانه هر دو در شرایطی بودند که فرصت حضور در این نمایش را داشتند، بنابراین من به سراغ هیچ‌کس دیگری نرفتم و از اول هم به سراغ همین دو نفر رفتم و تا پایان باهم ماندیم.

آن طرح کلی که برای بازی در چنین نمایشی مطلوب است، چیست؟ و براساس چه الگویی بازیگران باید پیش می‌رفتند؟

طبیعتاً هر کاری در ژانر و مکتبی که قرار می‌گیرد الگوهای خاص خود را می‌تواند پیدا کند و وقتی هر بازیگری را انتخاب کنید طبیعتاً تا حدی تابع آن شخصیت، کاراکتر و شیوه می‌شوید. این دو بازیگر بلد هستند که هم در کارهای رئال بازی کنند و هم در کارهای غیررئال و فراواقعی. اساساً بازیگران ما در حوزه رئال و واقع‌گرا توانایی‌های بیشتری از خودشان بروز می‌دهند و نمایش «یک زن و یک مرد» هم در این حوزه قرار می‌گیرد و بازیگران بخوبی توانستند توانایی‌های خودشان را بروز دهند.

حتماً اگر دو بازیگر دیگر بودند، کار شکل دیگری به خود می‌گرفت ولی فضای کلی و اساس کار تغییر زیادی نمی‌کرد.

هر بازیگر خون تازه‌ای را به کار تزریق می‌کند و شکل جدیدی را به کار می‌دهد، این خصوصیت تئاتر است. بازیگر، کارگردان، طراح و هر کدام از عوامل در یک کار گروهی شرکت می‌کنند و آنها شکل نهایی کار را ترسیم می‌کنند.

طراحی فضا در کارهای شما معمولاً پویاست و خود به‌عنوان یک عنصر فعال روی صحنه دیده می‌شود، در «یک زن و یک مرد» هم شاهد این اتفاق هستیم با همان نگاه مینی‌مالیستی که در اغلب کارهای شما بوده است، این طراحی بر چه اساسی چیدمان و انتخاب شده است و نمی‌شد در قالب بزرگ‌تر اجرا شود؟

وقتی شما با یک کار رئال سر و کار دارید خیلی نمی‌توانید استلیزه و با اتکا به المان‌ها کار کنید، مگر اینکه مانند ما ناچار باشید و اگر در یک کار وقتی به‌صورت المانی کار می‌کنید، موفق هم باشید، فکر می‌کنم امتیاز خوبی گرفته‌اید.

ما اخیراً با سالن‌ها و شرایطی رو به رو می‌شویم که امکان داشتن یک دکور و صحنه ثابت را به ما نمی‌دهد و همه چیز باید پرتابل باشد. البته من همین جا از مدیریت سالن خانه موزه انتظامی قدردانی می‌کنم که نهایت همکاری را با ما داشتند و من کمتر دیدم سالنی اینقدر رفیقانه با گروهی کار کند، ولی آنها هم شاید ناچار بودند که به ما بگویند شما ناچار هستید با دکور پرتابل کار کنید.

حال وقتی من تمام ایده‌های اولیه‌ام چه در کف صحنه، در پیش زمینه، اسکله بندر و جنگل را مجبور هستم تغییر بدهم به سراغ ایده‌های پرتابل می‌روم. از طرفی من باید این ایده‌ها را در ابعاد سالن و با امکانات نوری بسیار محدود پیاده کنم. فکر می‌کنم اتفاقی که در نهایت رخ داد باعث شد تا الان طراحی قابل قبولی ببینیم. اگر تماشاگر راضی است می‌شود گفت خلاقیت در مسیر درستی پیش رفته است.

به نوعی می‌توان خطی بین عشق و جنگ در این نمایش پیدا کرد، این ارتباط چطور در کار ترسیم شده است؟

در بسیاری از کارهای آن سال‌های روسیه چون فاجعه جنگ جهانی اول را گذرانده و به جنگ جهانی دوم رسیده بودند، مفهوم جنگ به نحوی مطرح می‌شده است. در یک چنین کار عاشقانه‌ای هم می‌بینیم که جنگ در پس زمینه نیست بلکه در اصل ماجرا قرار دارد و زندگی این دو شخصیت با جنگ متحول شده است.

پس جنگ به نوعی با زندگی روس‌ها درآمیخته است. روسیه در جنگ جهانی دوم حدود ۲۷ میلیون نفر کشته داده است، حدود ۱۵ درصد جمعیت آن زمان خود، تعداد قابل توجهی است و نمی‌تواند چنین چیزی روان اجتماعی جامعه را تا سالیان دراز تحت تأثیر خود قرار ندهد. به‌همین دلیل جنگ به یکی از شاخصه‌های کارهای تئاتری و هنری آن سال‌ها بدل می‌شود. الان از جنگ ما سال‌ها گذشته است اما همچنان هر از گاهی در کارهای ما حضور دارند. حال یا به‌صورت تصنعی، مثلاً قهرمان داستان در یک زمانی در جبهه حضور داشته یا یکی از شخصیت‌ها با رزمندگان ارتباط دارد، اما گاهی اوقات این حضور خیلی واقعی است، مانند زنی که فرزندش را از دست داده یا تأثیری که جنگ بر زندگی خانواده گذاشته، مهاجرت و... در کشور روسیه این مسأله خیلی فراتر بوده و همه چیز را تحت تأثیر قرار داده است، برای همین وقتی شما یک عاشقانه‌ای هم می‌بینید، از جنگ جدا نیست و جنگ در همه موضوعات حضور خود را اعلام می‌کند.

نیلوفر ساسانی

iran-newspaper.com
  • 10
  • 4
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش