شنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۲:۲۴ - ۰۲ مهر ۱۳۹۸ کد خبر: ۹۸۰۷۰۰۴۱۷
تئاتر شهر

رویارویی اکبر حسنی با سرطان روی صحنه تئاتر / کارگردان مبتلا به ام اس و سرطان خون نمایش «غروب روزهای آخر پاییز» را صحنه برد

اکبر حسنی,اخبار تئاتر,خبرهای تئاتر,تئاتر
اکبر حسنی هنرمند نمایشنامه‌نویس و کارگردان تئاتر که از مدتی قبل با بیماری ام اس و سرطان خون دست به گریبان است با وجود مشکلات و حمایت‌ نشدن‌های نهادها و مراکز هنری، نمایش «غروب روزهای آخر پاییز» را در قالب اجرای خیریه برای کمک به تامین هزینه‌های درمانش به صحنه برده است.

بین همشهری ها و هم میهنان مان انسانی را در نظر بگیرید که چند سالی است درگیر بیماری ام اس است و نزدیک به دو سال است سرطان خون هم همراه قدم های او در زندگی است. تنها فکر کردن به هر کدام از این دو بیماری مهلک انسان را از پا در می آورد چه رسد که هر دوی این بیماری ها روح و جسم هر فردی را توأم درگیر کند. بیماری های سخت هر کدام درمان خاص خود را دارند اما هزینه سرسام آوری را نیز به بیمار تحمیل می کنند.

فرد مبتلا به سرطان خون تنها در کمترین میزان ماهیانه ۷ میلیون تومان بابت هزینه تهیه داروها و مراحل شیمی خود که هر دو هفته یک بار باید پشت سر بگذارد، نیاز دارد. حتی اگر آن فرد دارای بیمه تکمیلی نیز باشد ابتدا باید هزینه را کامل از جیب خود پرداخت کرده و بعد از گذشت دو تا سه ماه بخشی از این هزینه را از طریق بیمه دریافت کند. شرایط زمانی سخت تر و پیچیده تر می شود که آن فرد حرفه اش نوشتن، کارگردانی یا طراحی صحنه باشد. در حقیقت آن تمام حرفه و توانایی اش را در هنر تئاتر خلاصه کرده است. جوانی ۳۶ ساله که از شش سال قبل با بیماری ام اس درگیر است و نزدیک به دو سال بیماری سرطان نیز با او همراه شده.

در نگاه داستانی شاید زندگی این فرد از ظرفیت بار دراماتیک بالایی برای تبدیل شدن به قصه ای پیچیده درباره مبارزه یک فرد با دو بیماری سخت تصویر ‌کند؛ اما حقیقت ماجرا آن است که این مساله نه داستان؛ بلکه حقیقتی است که اکبر حسنی‌ نویسنده و کارگردان جوان تئاتر از چند سال قبل با آن دست به گریبان است.

حسنی متولد سال ۱۳۶۲ در اراک است و از سال ۱۳۷۹ کار حرفه‌ای در حوزه نمایشنامه نویسی، کارگردانی و طراحی صحنه تئاتر را آغاز کرد و تا امروز با تمام سختی ها و مشکلات پشت سر گذاشت و موفقیت‌های متعددی را در جشنواره های داخلی در حوزه های نمایشنامه نویسی، کارگردانی و طراحی صحنه کسب کرد.

وی طی شش سال مبارزه با بیماری ام اس تلاش کرد با کارت انجمن ام اس بخش مهمی از هزینه های درمان خود را بپردازد تا به واسطه گرفتاری های مالی مجبور نشود از خیریه ها یا کمک های همت عالی استفاده کند. اما بیماری سرطان و هزینه های هنگفت درمان آن؛ به ویژه برای او که تنها حرفه ای که به واسطه آن امرار معاش می کند در نمایشنامه نویسی و کارگردانی خلاصه می شود مسالع را سخت تر می کند.

هرچند بازهم غرورش اجازه نمی داد برای تامین مخارج سنگین درمانش از خیریه ها یا کمک های همت عالی استفاده کند، عده ای از همکاران و دوستانش به او پیشنهاد تولید اثر نمایشی را دادند تا این بار فروش بلیت آن را در قامت همت عالی برای مخاطبان تدارک ببیند تا به واسطه تنها حرفه و کاری که می شناسد بتواند بخشی از مخارج سنگین هزینه درمان خود را تامین کند. او این روزها یکی از درخشان ترین آثار فردریش دورنمات نمایشنامه‌نویس بزرگ جهان را با ترجمه زنده یاد حمید سمندریان به نام غروب آخرین روزهای پاییز در تماشاخانه دیوار چهارم به صحنه برده است.

گرانی دارو و تحریم‌ها درمان را سخت کرده

اکبر حسنی که بخش مهمی از زندگی چند سال اخیر او به مبارزه با دو بیماری ام اس و سرطان اختصاص پیدا کرده است در گفت‌وگو با ایرنا درباره دو بیماری مهلکی که با آنها زندگی اش را سر می کند و تولید و اجرای نمایش غروب روزهای آخر پاییز گفت: برای تامین هزینه های درمان بیماری ام اس و سرطان هر آنچه را داشته ام داده ام؛ اما هنوز به عنوان کسی که در شاخه هنر تئاتر فعالیت می‌کند با ابزار این هنر در حال جنگیدن با بیماری هستم.

وی ادامه داد: چند سالی است که گرفتار بیماری ام اس هستم و چند وقت اخیر به سبب مشکلات گرانی دارو همچنین تحریم ها نتوانستم به شکل کامل دوره درمان و دارو را پشت سر بگذارم. ضعف بدن و تاثیرات داروهای بیماری ام اس باعث شد طی قریب دو سال اخیر با سرطان خون نیز دست و پنجه نرم کنم و در چند ماه قبل در حال پشت سر گذاشتن جلسات شیمی درمانی بودم.

ماهیانه هفت میلیون تومان تنها برای شیمی درمانی

این نمایشنامه نویس و کارگردان تئاتر یادآور شد: همواره گفته ام جز حرفه تئاتر در حوزه نمایشنامه نویسی، طراحی صحنه و کارگردانی کار دیگری بلد نیستم تا از طریق آن امرار معاش کنم. از طرف دیگر هر دو هفته یک بار برای تامین هزینه های دارو و شیمی درمانی باید بیش از سه و نیم میلیون تومان پرداخت کنم که هزینه ماهیانه این مبلغ از حد و توان من خارج بود. به همین دلیل بر خلاف میلم و با خواست دوستان تصمیم گرفتم یک بار دیگر از تنها حرفه ایی که با آن آشنایی دارم یعنی تئاتر کمک بگیرم و اثری را تولید و بلیت آنرا در قالب همت عالی (مبلغ بلیت شناور و بسته به خواسته مخاطب) ارائه کنم تا بتوانم بخشی از هزینه های سرسام آور درمان را جبران کنم.

حمایت هایی که نشد

حسنی با اشاره به اینکه وقتی صحبت از حمایت می شود منظورم تنها مرکز هنرهای نمایشی نیست گفت: خانواده تئاتر همواره و از روز نخستی که وارد این شدم حرفه حامی من بوده و تا امروز نیز این حمایت را از دریغ نکرده اند. شهرام کرمی مدیر مرکز هنرهای نمایشی نیز در این بین در حد توان از من حمایت کرده است.

وی ادامه داد: اما وقتی صحبت از مسئولان می شود نباید مسئولان دیگر نهادهای فرهنگی و هنری، حتی وزارت بهداشت و درمان و یا شرکت های بیمه را نادیده گرفت. من با تمام این دردها دیگر نا و توانی ندارم که برای احقاق حقم از این اداره به آن اداره و از این سازمان به آن سازمان بروم.

من با کارت بیماری های خاص (ام اس) تا ۹۹ درصد هزینه های بیمارستان را تخفیف می گیرم؛ اما بیمه تکمیلی می گوید اگر بناست ما هزینه ای پرداخت کنیم نباید از تخفیف استفاده کنید و باید پول بیمارستان را کامل بدهید. وقتی هم بعد از دو سه ماه پای پرداخت بیمه به میان می آید هزار و یک بهانه می آورند که فلان دارو با بهمان خدمات در فرانشیز بیمه نیست و نمی توانیم هزینه ای پرداخت کنیم.

نگاه مان برای فروش با پیش بینی مان متفاوت بود

این هنرمند تئاتر با اشاره به آنکه می دانم با توجه به شرایط اقتصادی جامعه همه مردم گرفتار مشکلاتی هستند و با دغدغه های خود زندگی شان را سپری می کنند یادآور شد: قصد نداشتم دستم را برای کمک به سمت کسی دراز کنم برای همین تصمیم گرفتم تا اثری در خور مخاطب را ارائه کنم و هزینه درمانم را از طریق هنر تئاتر و حرفه ای که می شناسم تامین کنم.

طی بیست سال کار تئاتر هنوز یاد نگرفتم برای مخاطب اهمیتی قائل نباشم و طی چند روز تمرین نمایشی را به اجرا ببرم. هر نمایش چهار یا پنج ماه تمرین مستمر می خواهد و برای غروب روزهای آخر پاییز تمرین پنج ماهه را با گروه طی یک ماه به شکل فشرده به گونه ای انجام دادیم تا کار از نظر کیفی در شان مخاطب باشد و به همین دلیل به جای پنجم شهریور، از ۱۰ شهریور برای آنکه کار به قوام لازم برسد اجرای عمومی را آغاز کردیم.

جواب رد سالن های دولتی

کارگردان نمایش آخرین روزهای پاییز خاطرنشان کرد: بیش از ۴۰ ماه برای اجرا در یکی از سالن های نمایش دولتی که نیاز به پرداخت اجاره بها ندارند تلاش کردم اما متاسفانه تلاش هایم به در بسته خورد تا آنکه با کمک‌های پیام‌ عزیزی و همراهی مدیریت تماشاخانه دیوار چهارم برای بازه زمانی اجرا در شهریور به من پیشنهاد داد و نمایش غروب روزهای آخر پاییز اثر دورنمات را برای اجرا انتخاب کردم.

انتخاب غروب روزهای آخر پاییز با توجه به شرایط خاص

حسنی درباره دلیل انتخاب این نمایشنامه گفت: نخست آنکه فرصت زمان کوتاهی برای تمرین و به اجرا رساندن اثر نمایشی داشتم، برای همین مجبور به انتخاب متن نمایشی بودم که از نظر ساختار، پیچیدگی و تعداد کاراکتر محدود و مشخص باشد. از سوی دیگر باید تلاش می‌کردم متن انتخابی موردی برای پذیرفته نشدن از سوی شورای نظارت و ارزشیابی اداره کل هنرهای نمایشی را نداشته پس باید متنی را برای اجرا در این زمان انتخاب می‌کردم که پاسخگوی تمام این بخش ها و مشکلات باشد.

کیفیت را فدای شرایط نکردم

وی با تأکید بر آنکه به واسطه زمان کوتاه و بیماری از عنصر کیفیت برای تولید این اثر نمایشی شانه خالی نکرده است گفت: طی قریب به دو دهه حضور در عرصه هنرهای نمایشی و نگارش نمایشنامه و کارگردانی آثار مختلف، همواره کیفیت را مد نظر قرار داده ام.

این کارگردان خاطرنشان کرد: به همین سبب برای اجرای نمایش نیز با وجود آنکه تولید و هدف آن اجرای اثری با نگاه تامین هزینه های درمان بود، تمام بازیگران و گروه اجرایی خواستند تمام توان و تلاش خود را برای ارائه کاری کیفی و حرفه‌ای به مخاطبان به میدان بیاورند و خوشحالم با تمام این شرایط در تولید یک اثر حرفه‌ای و با کیفیت به خاطر احترام به شأن و مقام مخاطبان کوتاهی نکردیم.

این نمایشنامه نویس و کارگردان در پاسخ به این پرسشی در مورد راضی نبودن از میزان فروش نمایش یاد آور شد: نه فقط نمایش ما که بسیاری دیگر از نمایش هایی که در این ایام به صحنه می رود به سبب همراهی با این ایام و همچنین شرایط اقتصادی جامعه مانند گذشته با استقبال مخاطبان روبرو نشد.

: البته در این ایام چند روزی را نیز به خاطر تاسوعا و عاشورا روزهای تعطیلی را پشت سر گذاشتیم و به همین سبب پیش بینی ما برای حضور، اقبال مخاطبان و فروش این نمایش با وجود تمام تلاش و کوششی که گروه به خرج داد با نگاهی که داشتیم منطبق نبود.

در خلاصه داستان این نمایش آمده؛ یک بازپرس خصوصی، آثار یک نویسنده معروفی را که در ژانر جنایی می‌نویسد و جایزه نوبل دریافت کرده است را دنبال می‌کند و در این حین متوجه می‌شود تمام ۲۰ داستانی که او نوشته براساس واقعیت‌هایی بوده که خودش مرتکب شده. بازپرس به عنوان یکی از طرفداران به خانه نویسنده می‌رود و ....

نمایش غروب روزهای آخر پاییز تا سی و یکم شهریور همه روزه جز شنبه ها با حضور بازیگرانی چون پیام عزیزی، علی مدنی و الهه پور احسان ساعت ۲۱ و ۱۵ دقیقه در تماشاخانه دیوار چهارم به صحنه می رود.

  • 18
  • 5
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
عبدالله دوم پادشاه اردن بیوگرافی عبدالله دوم پادشاه اردن به همراه عکس های خانواده اش

تاریخ تولد: ۳۰ ژانویه ۱۹۶۲ (۶۲ ساله)

محل تولد: عمان، اردن

سمت: پادشاه اردن (از سال ۱۹۹۹)

تاجگذاری: ۹ ژوئن ۲۰۰۰

ولیعهد: حسین بن عبدالله دوم

همسر: رانیا عبدالله (ازدواج ۱۹۹۳)

ادامه
شاه نعمت الله ولی شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه ایرانی

تاریخ تولد: ۱۴ ربیع الاول۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

نام های دیگر: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

پیشه: فلسفه و تصوف

مکتب: عارف و تصوف

آثار: شرح لمعات، رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی

ادامه
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرشید اسماعیلی بیوگرافی فرشید اسماعیلی فوتبالیست جوان ایرانی

تاریخ تولد: ۴ اسفند ۱۳۷۲

محل تولد: بندرلنگه، هرمزگان، ایران

حرفه: فوتبالیست

پست: هافبک هجومی

باشگاه کنونی: پیکان

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر 

ادامه
رضا عطاران بیوگرافی رضا عطاران؛ ستاره سینمای کمدی ایران

تاریخ تولد: ۲۰ اردیبهشت ۱۳۴۷

محل تولد: مشهد

حرفه: بازیگر، کارگردان، فیلم‌نامه‌نویس، تدوین‌گر، خواننده

آغاز فعالیت: ۱۳۶۹ تا کنون

تحصیلات: دانشجوی انصرافی دانشکدهٔ هنرهای زیبای دانشگاه تهران 

ادامه
اسدالله شعبانی بیوگرافی اسدالله شعبانی شاعر و نویسنده آثار کودک

تاریخ تولد: ۴ تیر ۱۳۳۷

محل تولد: روستای بهادربیگ از توابع همدان

محل زندگی: تهران

حرفه: شاعر، نویسنده، منتقد ادبی، کارشناس بازنشسته کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان

تحصیلات: فارغ التحصیل رشته زبان و ادبیات فارسی

آثار: خرمن شعر خردسالان، جستاری پیرامون شعر کودک در ایران، قصهٔ امشب، پولک ماه، دختر باغ آرزو، پرسه‌های شبانه

ادامه
ابومنصور موفق هروی ابومنصور موفق هروی؛ پدر داروشناسی فارسی

مشهور به: موفق هروی

متولد : قرن چهارم

محل تولد: احتمالا هرات

حرفه: پزشک و داروشناس ایرانی

آثار: کتاب الابنیه عن حقایق الادویه

ادامه
آزیتا حاجیان بیوگرافی آزیتا حاجیان بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۲۱ دی ۱۱۳۶

محل تولد: ملایر

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر

تحصیلات: لیسانس بازیگری و کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنر

سال های فعالیت: ۱۳۵۴ تاکنون

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش