سه شنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۴
۱۱:۲۴ - ۲۷ تير ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۴۰۶۸۷۱
رادیو و تلویزیون

تلویزیون از کودکان عقب است یا کودکان از تلویزیون جلو؟

اخبار صدا وسیما,خبرهای صدا وسیما,رادیو و تلویزیون,کودکان و تلویزیون
جشنواره کودک چند روز پیش به پایان رسید. از سویی دیگر بازهم شبکه‌ای برای اختصاص زمان بیشتری به کودکان در راه است و همه این‌ها بهانه‌ای شد تا درباره این‌که تلویزیون چطور به کودکان می‌پردازد تحلیلی داشته باشیم.

امروزه در تمام دنیا، برنامه‌های مخصوص کودکان و نوجوانان، یکی از تخصصی‌ترین بخش‌های هر رسانه تصویری محسوب می‌شود. مسائل مربوط به روانشناسی کودک، بهداشت کودکان و نوجوانان، آموزش رفتارهای اجتماعی و باورهای فرهنگی-مذهبی و... همگی جزو اصلی‌ترین مواردی است که کارشناسان برنامه‌سازی کودک به آن توجه کرده و مبنای کار خود برای تولید برنامه‌های خلاق قرار می‌دهند.

 

در کشور خودمان نیز دهه‌هاست که تلویزیون در برنامه‌های ویژه کودکان، سعی بر این داشته تا با طرح این قبیل مسائل بتواند کودکان را برای نقش‌آفرینی مثبت در جامعه آماده کند. درحال حاضر شبکه‌های ماهواره‌ای فعالیت خود را در زمینه برنامه‌های کودک گسترش داده‌اند و این می‌تواند بزرگ‌ترین رقیب برای رسانه ملی باشد.

 

از طرف دیگر، دسترسی ساده و سریع انیمیشن‌های روز دنیا برای خانواده‌ها و همچنین کاهش سن شروع فعالیت در شبکه‌های اجتماعی به ۱۰-۸سال می‌تواند کودکان را برای همیشه از تلویزیون جدا کند.

 

اخبار صدا وسیما,خبرهای صدا وسیما,رادیو و تلویزیون,کودکان و تلویزیون

در این میان، بزرگ‌ترین مشکل تلویزیون به‌عنوان رسانه ملی با بیشترین مخاطب، عدم تغییر در ساختار برنامه‌های کودک و در پیش گرفتن رویه‌های قبلی آن است. سینمای کودک کشورمان نیز، سال‌هاست با دوره اوج خود، دهه ۶۰، فاصله گرفته است. متاسفانه جشنواره‌زدگی در سینمای ایران و تمایل فیلمسازان به سینمای اجتماعی با قصه مینیمال طی دهه گذشته، باعث شده تا هر سال بجز یکی دو فیلم کودک، فضایی برای حضور کودکان و نوجوانان در سالن‌های سینمایی فراهم نشود. در نتیجه حساسیت روی برنامه‌های تلویزیونی بسیار بیشتر از قبل خواهد بود.

 

سوال اساسی این است که آیا تلویزیون طی دهه‌های اخیر توانسته است به‌درستی وظیفه خود را در قبال کودکان انجام دهد؟ برای مشخص‌تر شدن جواب این سوال، بهتر است سراغ بررسی موردی برنامه‌های کودک در تلویزیون برویم.

 

پس از انقلاب، برنامه‌های کودک همیشه از یک ساختار تکرارشونده تبعیت می‌کردند؛ حضور یک یا دو مجری در راس برنامه و فعالیت چند آیتم مختلف در کنار این مجری‌ها.

 

این آیتم‌ها می‌توانست آیتم نمایشی (با حضور بازیگران و عروسک‌ها)، شعبده‌بازی و تردستی و حتی گزارش‌های مردمی باشد. اگرچه هنوز بسیاری از این برنامه‌ها با همین ساختار درحال اجرا هستند اما چیزی که اهمیت دارد، این است که این شکل اجرای برنامه برای مخاطب بعد از مدتی تکراری می‌شود و جذابیت برنامه‌های اولیه را ندارد.

 

تلویزیون برای رهایی از این تکرار، به‌جای تغییر در ساختار برنامه‌ها، به ایجاد عموها و خاله‌های جدید روی آورد. این کار را می‌توان بزرگ‌ترین اشتباه تلویزیون دانست. هرچه تلویزیون در ساختار تکراری خود بیشتر دست و پا می‌زد و عموها و خاله‌ها، پیام‌ها را مستقیما در گوش بچه‌ها فریاد می‌زدند و بعد سعی می‌کردند با یک یا چند آهنگ، بچه‌ها را شاد کنند، انیمیشن‌ها و برنامه‌های تلویزیونی کودک در سوی دیگر جهان، با روایت خلاقانه قصه‌های مربوط به کودکان، سبک زندگی و تفکرات کودکان را به سمتی که خود می‌خواستند، جهت‌دهی می‌کردند.

اخبار صدا وسیما,خبرهای صدا وسیما,رادیو و تلویزیون,کودکان و تلویزیون

تبلیغ مستقیم کالاهای تجاری در برنامه‌های کودک، عموها و خاله‌ها را صرفا به ابزاری برای فروش بیشتر این محصولات تبدیل کرد. محصولاتی که حتی در مواردی ضررهای زیادی برای سلامتی کودکان داشت. درواقع تلویزیون حاضر شده بود برای ادامه‌دادن فعالیت این خاله‌ها و عموها روی آنتن، سلامتی نسل آینده کشور را به خطر بیندازد.

 

اما نکته مهمی که طی یکی دو سال گذشته در برنامه‌های تلویزیونی با آن مواجه هستیم، تغییر در ساختار برنامه‌های کودک است. انگار مدیریت فرهنگی تلویزیون به‌درستی برنامه‌ها را از ساختار مجری محور به سمت مجری-بازیگر برده است.این رویکرد، بجز در بستری دراماتیک و قصه‌گو رخ نمی‌دهد.

 

شاید بتوان مهم‌ترین تغییر را در برنامه کودک عموپورنگ و عموقناد مشاهده کرد. در گذشته هردوی آن‌ها، صرفا به‌عنوان مجری با کودکان در ارتباط بوده‌اند و پیام‌های برنامه را مستقیما به کودک انتقال می‌دادند و گاهی نیز با شعرخواندن و استفاده از گروه‌های نمایشی، سعی در ایجاد تنوع داشتند.

 

اما در دو سال گذشته، عمو پورنگ با حضور موفق در «محله گل و بلبل» نشان داد که دوره برنامه‌های تلویزیونی گذشته به پایان رسیده است. این برنامه که هم در انتقال محتوا و هم در جذب مخاطب موفق بوده است، رویکرد اصلی خود را موقعیت‌های نمایشی و دراماتیک قرار داد. دیگر عموپورنگ یک مجری صرف نیست. او فرزند یک خانواده و جوانی فعال در یک محله است که از نانوا، بقال و پلیس گرفته تا میوه فروشِ آن، همگی شخصیت‌هایی هستند که زندگی آن‌ها نیز در این برنامه به نمایش گذاشته می‌شود.

اخبار صدا وسیما,خبرهای صدا وسیما,رادیو و تلویزیون,کودکان و تلویزیون

 

چندی است عموقناد نیز با برنامه جدید خود به تلویزیون بازگشته است. مجید قناد را می‌توان به‌نوعی شناسنامه برنامه کودک در تلویزیون پس از انقلاب دانست. کسی که شکل‌های مختلف یک برنامه تلویزیونی را اجرا کرده است؛ از «بازی شادی تماشا» و «گل گفتی» گرفته تا «فیتیله» و «جمعه به جمعه، خونه به خونه، در تمام این برنامه‌ها، مجید قناد به‌عنوان مجری حضور داشته و حتی در بسیاری از برنامه‌ها، تهیه‌کنندگی و کارگردانی کار را نیز بر عهده داشته است.

 

یک بار منتقد بزرگی، جمله‌ای گفته بود که «بزرگ‌ترین مشکل سینما و تلویزیون ایران این است که نویسنده، کارگردان و تهیه‌کننده یک نفر است.» در فضای حرفه‌ای، امکان این‌که بخش‌های اصلی یک پروژه سینمایی یا تلویزیونی توسط یک نفر انجام بپذیرد، وجود ندارد. اگر این امکان وجود داشت،‌هالیوود به‌عنوان بزرگ‌ترین تولید‌کننده آثار سرگرم‌کننده در دنیا سراغ چنین ساختاری در تولید می‌رفت.

 

اگرچه ممکن است یک نفر هم بتواند مجری و هم تهیه‌کننده و کارگردان باشد، اما نتیجه این می‌شود که کیفیت کار یک اثر هنری را در هر قسمت آن، پایین‌تر از آنچه باید و شاید کاهش خواهد داد.

 

اما در «یه گله جا» مجید قناد را علاوه بر یک شخصیت دراماتیک، در مقام مجری-بازیگری می‌بینیم که وظیفه کارگردانی را به شخص دیگری واگذار کرده تا بتواند با تمرکز بیشتری به اجرا و بازی در مقابل دوربین بپردازد. باتوجه به اینکه «یه گله جا» یک برنامه کودک ترکیبی نمایش-مسابقه است، در حین اجرای برنامه، عموقناد و کسانی را می‌بینیم که در زندگی و کار او دخیل هستند؛ خانواده او (مادرش، برادرش و پسرش) و همکاران او در اجرای برنامه (خانم دکتر، نگهبان و دستیارباشی) و شخصیت منفی مجموعه (مچاله چرخی).

 

انتخاب این فرم برای تولید برنامه کودک می‌تواند مناسب و بدیع باشد. در این شکل از اجرا، حضور یک کارگردان و گروه نویسنده که بتوانند با نگارش آیتم‌های نمایشی خلاقانه و جذاب، رویکرد جدیدی به کاراکتر تکرار شده عموقناد بدهند، ضروری است.

 

شاید بتوان مزیت برنامه «یه گله جا» را نسبت به «محله گل و بلبل» وجود مسابقه مناسب برای کودکان و نوجوانان و مشارکت بیشتر آن‌ها در برنامه دانست. حضور بچه‌ها در استودیوی «محله گل و بلبل» صرفا ویترینی بود برای بخشی کوتاه که مربوط به شعرخواندن عموپورنگ و پیام‌های برنامه است.

 

اتفاقی که تقریبا در تمام برنامه‌های تلویزیون رخ داده است: به بچه‌های حاضر اجازه مشارکت در برنامه یا مسابقه می‌دهند و همزمان نمایش را هم می‌بینند و این خودش می‌تواند مزیت این برنامه نسبت به نمونه‌های مشابه باشد.

 

از گذشته عادت داشته‌ایم تا عموقناد را در کنار قلقلی ببینیم. همکاری این دونفر که به زوج برنامه کودک تبدیل شده بودند، با فرازونشیب‌هایی هم همراه بوده است اما در دهه اول‌خود توانست نظر بسیاری را به‌خود جلب کند. قلقلی با استفاده از لال بازی، نماینده کودکان خجالتی محسوب می‌شد. چیزی که طی دهه ۷۰ بسیار دیده می‌شد. فضای سرد ناشی از جنگ باعث شده بود خیلی از کودکان از این‌که مسائل خود را در کنار بزرگ‌ترها بیان کنند، احساس خجالت و ترس کنند.

 

قلقلی در دل خیلی‌ها جا خوش کرد، اما شاید اصلی‌ترین مشکل این کاراکتر، تک‌بعدی بودن آن و عدم وجود پیچیدگی‌های لازم برای عبور از یک تیپ و رسیدن به یک شخصیت اثرگذار بود. استفاده از نفر دوم در کنار مجری اصلی به رویکردی مثبت در برنامه کودک تبدیل شد. تا جایی که عموپورنگ نیز از امیرمحمد به‌عنوان یک مکمل در برنامه‌های خود استفاده کرد و این نوجوان حاضرجواب توانست با ایجاد فضایی کمیک در برنامه تنوع ایجاد کند.

 

عموقناد نیز در برنامه جدید خود از یک دستیارباشی که شباهت ظاهری اولیه‌ای به کاراکتر قلقلی دارد، استفاده می‌کند. کاراکتری که علاوه بر استفاده از پانتومیم در برنامه، با استفاده از گفت‌وگو با سایر کاراکترها و به‌خصوص عموقناد، می‌تواند فضای کمیک بیشتری به برنامه اضافه کند و بسیاری از کمبودهای نمایشی در هنگام اجرای بخش مسابقه برنامه را پر کند.

اخبار صدا وسیما,خبرهای صدا وسیما,رادیو و تلویزیون,کودکان و تلویزیون

 

حالا و باتوجه به تغییراتی که در بعضی از ساختار برنامه‌های کودک تلویزیون انجام شده است، می‌توان به آینده این برنامه‌ها در تلویزیون امیدوار بود در شرایطی که نگاه تبلیغاتی از برنامه‌های کودک حذف شود و این تبلیغ در محتوا خودش را نشان دهد کاری که عموپورنگ کرد و نتیجه خوبی هم داد. بچه‌ها در دوره‌های سنی پایین، ذهن بازی برای فراگیری دارند و باید به این برنامه‌های ترکیبی و نمایشی به آن‌ها مفاهیم را آموزش و منتقل کرد.

 

 

khabargozarisaba.ir
  • 11
  • 5
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش