چهارشنبه ۰۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۵:۱۳ - ۲۲ دي ۱۳۹۷ کد خبر: ۹۷۱۰۰۵۷۹۱
رادیو و تلویزیون

نقدی بر فصل دوم «بچه مهندس»

سریال بچه مهندس,اخبار صدا وسیما,خبرهای صدا وسیما,رادیو و تلویزیون

 مجموعه «بچه مهندس» به کارگردانی علی غفاری و تهیه کنندگی سعید سعدی از آن دست سریال هایی  بود که به دلیل داستانی که داشت و در ماه رمضان هم پخش شد، مورد توجه مخاطبان بسیاری قرار گرفت. از این رو دست اندرکاران این سریال تصمیم گرفتند که داستان زندگی جواد جوادی را در فصل های دوم و سوم هم روایت کنند. داستانی که به اعتقاد عده ای بی شباهت به داستان بابا لنگ دراز نیست. چرا که جواد هم در این سریال از کودکی تا کنون از حمایت فردی به نام سرلک برخوردار است که هیچ تصور فیزیکی از این شخصیت ندارد.

 

در حالی که با هم نامه نگاری می کنند و در ارتباطند، اما هم جواد و هم مخاطب تصوری از این شخصیت خیالی ندارد. فصل دوم که یک هفته ای است روی آنتن شبکه دو است و گویا فیلمنامه فصل سوم هم در مرحله نگارش قرار دارد. البته شاید برای قضاوت کمی زود است و تعلیق ها و گره های داستان هنوز آغاز نشده و سریال در ابتدای راه است، با این حال با توجه به چند قسمتی که از فصل دوم پخش شد، می توان گفت هنوز نتوانسته آنطور که باید مخاطب را مانند فصل یک با خود درگیر و همراه کند. شاید یکی از دلایلش این باشد که مخاطب همچنان جواد را با تصویری از یونا تدین در ذهن دارد و هنوز نتوانسته با بازیگر جدید ارتباط برقرار کند.

 

اما واقعیت این است در طول این سال ها که برخی سریال ها به فصل های بعدی رسید، تجربه ثابت کرده که ادامه دار شدن سریال های تلویزیونی چندان اتفاق خوشایندی برای سازندگان آن نیست و بهتر است که مخاطب با تصویری که از فصل اول یک سریال در ذهن دارد، آن را به خاطر بسپارد. البته به جز مجموعه «پایتخت» که به دلیل فضای طنزی که داستان دارد و شخصیت های ثابتی که برای مخاطب آشنا هستند توانسته در فصل های بعد هم مورد توجه قرار بگیرد.

 

اما «بچه مهندس» که فصل اول آن در ماه رمضان پخش شد، به دلیل داستان و شیوه روایت تازه ای که کارگردان برای این سریال در نظر گرفته بود، علی رغم اینکه تقریباً داستان در یک لوکیشن محدود می گذشت، اما مورد توجه قرار گرفت. چون مدتها بود که هیچ سریال تلویزیونی با این شکل و شمایل ساخته و پخش نشده بود و کمتر کسی به سراغ داستان زندگی کودکی رفته بود که تمام دوران کودکی اش را در یک پرورشگاه سپری می کند.

 

مخاطب با داستان زندگی نوزادی که توسط مادرش به یک پرورشگاه سپرده شد و نامش را جواد گذاشتند، همراه شد. با مرگ مامان صدیقه او و جدایی از زنی که برایش مادری کرد، گریست و با احساسی که نسبت به مژگان یا به قول بچه های پرورشگاه مومو داشت، عاشق شد و با جدایی از مومو مخاطب هم آزرده شد.

 

علی غفاری کارگردانی که سریال سازی را در تلویزیون با این کار تجربه کرد، پیش از این در سینما تجربیات بسیاری چون استرداد، ابو زینب، چراغ قرمز و شاهرگ داشته که با نگاهی به آثار این فیلمساز می توان گفت که «بچه مهندس» تجربه جدیدی برای اوست و ژانری را برای سریال سازی انتخاب کرده که تاکنون در سینما هم تجربه نکرده بود. غفاری با وجود محدودیتی که داستان در یک لوکیشن داشت و اغلب اتفاقات در یک پرورشگاه رخ می داد، اما توانسته بود نگاه مخاطبان بسیاری را به خود معطوف کند.

 

داستان زندگی کودکی به نام جواد که توسط مادرش به یک پرورشگاه سپرده می شود و ماجراهایی که این کودک با اطرافیان و مربی های خود دارد، به قدری برای بیننده باورپذیر و ملموس بود که توانست رضایت آنها را تا حدودی جلب کند. البته در این میان نباید بازی روان و خوب یونا تدین در نقش کودکی جواد را نادیده گرفت که با اشک هایش توانست مخاطب را بگریاند و با خنده هایش بیننده را شاد کرد.

 

ضمن اینکه فضای کودکانه و دنیایی که جواد و مومو و رسول برای خود طراحی کرده بودند، فضای جذابی بود. اما کارگردان در فصل دوم که داستان جواد را بعد از چند سال روایت می کند که جواد به یک نوجوان تبدیل شده، از بازیگر دیگری استفاده کرده که هنوز در موقعیت های خاصی قرار نگرفته تا مشخص شود می تواند مخاطب را با خود تا پایان همراه کند یا نه.

 

اما یکی از سکانس های تاثیرگذار فصل دوم رویارویی اندیشه فولادوند در نقش گلچهره مادر اصلی جواد با پسرش در اتاق ملاقات زندان بود که پس از اینکه پسرش با ناراحتی و گریه او را ترک کرد، اشک های مادر در فراق پسرش و بازی که فولادوند در این سکانس داشت، بسیار تاثیرگذار بود. در این بین سیما تیر انداز هم جزو بازیگرانی است که در فصل دوم به سریال پیوست و به غیر از «ستایش» مدتی است که در کمتر سریالی ایفای نقش می کند. نویسنده در شخصیت پردازی نقش ژاله با بازی تیرانداز هم سعی کرده تا از دریچه جدیدی به یک زن بزهکار نگاه کرده باشد و در کنار مسائلی که به واسطه آن سر و کارش به زندان افتاده، بگوید که در نهان زن مهربان و خیرخواهی است و درصدد است تا مادر و پسر را به یکدیگر برساند.

 

گرچه پیش از این هم در برخی فیلم های سینمایی بارها شاهد آدم های بد و خوب در کنار هم در فضای زندان بوده ایم. آدم هایی که یا دوست قهرمان داستان هستند و یا دشمن. اما چنین فضاهایی را در سریال های تلویزیونی کمتر تجربه کرده ایم. ژاله هم از آن دست ضد قهرمان هایی است که در لایه های پنهانی شخصیت خود قهرمان است و در تلاش است تا گلی را به جواد برساند. از این رو از ترفندهای زنانه خود استفاده کرده و بر سر راه مردی به نام اعتمادی با بازی علی اوسیوند قرار می گیرد تا از این طریق حقی را که این مرد از گلی ضایع کرده به او بازگرداند.

 

البته در این میان با موانعی هم روبروست. از این رو کارگردان و نویسنده در فصل دوم به سراغ داستان افراد دیگری هم رفته اند که به نوعی با جواد در ارتباط هستند و داستان در فصل دوم منحصر به مرکز نگهداری از بچه های بی سرپرست و جواد نیست. البته هنوز مخاطب تصویری از مژگان یا مومو ندارد. درست مثل دیالوگی که جواد در یکی از سکانس ها بکار می برد و می گوید که به شدت علاقه مند است ببیند که مومو الان چه شکلی است.

 

اما نکته دیگر جالب حضور سلمان فرخنده است که در این سریال نقش یکی از مربی های جواد به نام هادی همت را بازی می کند که برخلاف نقشی که در سریال «مینو» بازی کرده و همزمان روی آنتن است، فردی بسیار مهربان و تنها همدم و دوست و مربی قابل اعتماد جواد است. از این رو شاید برای این بازیگر بد نباشد که در دو موقعیت مختلف و دو داستان و سریال متفاوت از هم بازی می کند و از این رو نقش آفرینی هایش در این دو کار توسط مخاطب مورد ارزیابی قرار می گیرد.

 

اما یکی از اتفاقات خوشایند در این سریال از نگاه مخاطب این است که در فصل دوم خبری از بد اخلاقی ها و خشونت های خانم جاهد مدیر پرورشگاه نیست. مدیری که از نگاه مخاطب جزو شخصیت ای منفی سریال محسوب می شد و در فصل دوم که آقای لاهوتی مدیر مرکز است، به بداخلاقی و جدیت خانم جاهد نیست و فضای مرکز نگهداری بچه های بی سرپرست به نسبت فصل یک آرام تر است. در نهایت اینکه ممکن است که برخی از کاراکترها به واسطه نقش و بازی که در این سریال دارند، فضای کمیک هم در برخی سکانس ها ایجاد کرده باشند، اما برخلاف نامی که سریال دارد و ممکن است به نظر کمدی و طنز بیاید، «بچه مهندس» طنز نیست.

 

بلکه داستان زندگی ادم هایی است که در کنار هم و زیر سقف یک آسمان زندگی می کنند، اما هر کدام مسائل و مشکلات خود را دارند و در صدد داشتن زندگی آرام و توأم با خوشبختی هستند. از جواد قهرمان داستان «بچه مهندس» گرفته که به دنبال هویت گمشده و خوشبختی و آرامش است تا گلچهره و ژاله و حتی هادی همت که هر کدام به دنبال آرامش در زندگی خود هستند. از این رو در «بچه مهندس» هم شخصیت ها ملموس و اشنا هستند و هم داستان ها و دغدغه ها و مشکلاتشان.

 

  • 27
  • 11
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۸
غیر قابل انتشار: ۱۰
جدیدترین
قدیمی ترین
سلام عیب بزرگ سریال بچه مهندس چالش (عشق نوجوانی) است که لطمات جبران ناپذیری به جوانانی که شرایط مثل آقا جواد سریال را دارند میزند که این موضوع با این همه کارشناس صدا سیما ندیده گرفته شده عشق بدون بلوغ عقلی و معاش درک شرایط فعلی .متاسفم
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
عقیل بن ابی طالب زندگینامه عقیل بن ابی طالب؛ از صحابه پیامبر و امام علی (ع)

تاریخ تولد: ده سال بعد از عام الفیل

محل تولد: مکه

محل زندگی: مکه، مدینه

دلیل شهرت: صحابه و پسرعموی محمد

درکذشت: دوران حکومت معاویه، مدینه

مدفن: بقیع

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
حسن معجونی بیوگرافی حسن معجونی بازیگر کمدی سینمای و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حسن معجونی

نام کامل: محمد حسن معجونی

تاریخ تولد: ۲۸ دی ۱۳۴۷

محل تولد: زنجان، ایران

حرفه: بازیگر، کارگردان، طراح، مدرس دانشگاه

تحصیلات: رشتهٔ ادبیات نمایشی از دانشکده سینما تئاتر دانشگاه هنر

آغاز فعالیت: ۱۳۷۵ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
زهرا گونش بیوگرافی زهرا گونش؛ والیبالیست میلیونر ترکی

چکیده بیوگرافی زهرا گونش

نام کامل: زهرا گونش

تاریخ تولد: ۷ جولای ۱۹۹۹

محل تولد: استانبول، ترکیه

حرفه: والیبالیست

پست: پاسور و دفاع میانی

قد: ۱ متر و ۹۷ سانتی متر

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش