دوشنبه ۰۸ اردیبهشت ۱۴۰۴
۱۹:۰۰ - ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۸ کد خبر: ۹۸۰۲۰۸۷۹۶
رادیو و تلویزیون

کامران تفتی از تجربه کار در یک سریال مناسبتی ماه رمضان می‌گوید

برای بازی در «برادر جان» ٦ دلیل داشتم

کامران تفتی,اخبار صدا وسیما,خبرهای صدا وسیما,رادیو و تلویزیون

با این‌که با توجه به تنوع سریال‌های تلویزیون در ماه رمضان امسال در آغاز به نظر می‌رسید رقابت نزدیکی بین شبکه‌ها برای جلب و جذب مخاطبان در جریان باشد ولی سریال برادرجان از همان ابتدا توانست حساب خود را از دو سریال دیگر جدا کرده و خیلی زود تبدیل شود به برنده بلامنازع رقابت ماه رمضان امسال. سریالی که این روزها در هر خانه و خانواده و مجلس و محفلی نام‌ونشانی از آن هست.

 

برادرجان را سعید نعمت‌الله نوشته و محمدرضا آهنج آن را کارگردانی کرده است. ملودرامی خانوادگی درباره حق‌الناس؛ با خط داستانی مناسبتی پسری که بعد از مرگ پدرش می‌خواهد دیون او را ادا کند.سریال برادرجان از همان آغازین روزهای رفتن روی آنتن مورد توجه قرار گرفت و حتی چهره‌های شناخته‌شده نیز به آن عکس‌العمل مثبتی نشان دادند. ازجمله پرویز پرستویی که علاقه‌اش را به سریال رسانه‌ای کرد- و مورد انتقاد نیز قرار گرفت- و البته نوید محمدزاده که از بازی سعید چنگیزیان تمجید کرد. در سطور پیش‌ رو کامران تفتی که یکی از محبوب‌ترین بازیگران سریال برادرجان بوده، به پرسش‌های «شهروند» درباره دلایل حضورش و ویژگی‌های این سریال پاسخ داده است. تفتی که همزمان در سریال «از يادها رفته» نیز حضور دارد، دلیل حضور همزمان در دو کار مناسبتی را تصادف می‌داند: «خوشبختانه يا متاسفانه اين اتفاق رخ داده است؛ چون قرار نبود اين سريال در ايام ماه رمضان پخش شود».  کامران تفتی اما انگار علاقه خاصی به برادرجان دارد. این علاقه ویژه را از پاسخی که به دلایل حضورش در برادرجان می‌دهد، می‌شود فهمید.

 

سریال برادرجان چه داشت که بازی در آن را پذیرفتید؟

مسلما سعید نعمت‌الله دلیل اولم برای حضور در سریال برادرجان است. کارکردن با محمدرضا شفیعی دلیل دومم است و کارکردن با محمدرضا آهنج هم دلیل سومم. به‌عنوان چهارمین دلیل حضور در سریال برادرجان باید به بودن در کنار علی نصیریان عزیز اشاره کنم و پنجمین دلیل هم پخش سریال در ماه رمضان است. بودن در کنار این همه بازیگر درجه یک و عالی و رفقای قدیمی و بازیگران قدیمی و بزرگترهایی چون حسن پورشیرازی هم دلیلی دیگر است.

 

وقتی این‌ همه دلیل ردیف می‌کنید؛ یعنی با توقعی بالا کار در این سریال را آغاز کردید. حالا که سریال را می‌بینید، می‌توانید بگویید که آیا توقعات‌تان برآورده شده یا نه؟

بله؛ مسلما. متن سعید نعمت‌الله بشدت شبیه واقعیت و زندگی‌است.

 

ولی خیلی‌ها همین متن را به ساختگی‌بودن و غیرواقعی بودن متهم می‌کنند.

نه؛ این متن غیر از تزیینی که در دیالوگ‌ها وجود دارد، و آن وزن و آهنگی که به ‌نظرم لازمه یک قصه و یک درام نمایشی‌ است (باید هم این‌گونه باشد و به‌ عبارت بهتر فرق داشته باشد با زندگی معمولی) بقیه قصه آن‌قدر از جنس مردم است و آن‌قدر از دغدغه مردم حرف می‌زند که نظیرش را کم دیده‌ایم -‌و خدا را شکر استقبال مردم و اقبالی که به برادرجان نشان داده‌اند، نشان از احساس نزدیکی مردم با کار دارد. وقتی چنین‌ درصدی از مردم پای یک سریال می‌نشینند، یعنی که تمام سازوکارها درست چیده شده و سریال خوبی حاصل آمده است.

 

جناب تفتی؛ خیلی‌ها نقش شما را شبیه دیگر نقش‌هاتان در سریال‌هایی که در سال‌های اخیر بازی کرده‌اید، ارزیابی کرده‌اند و به‌خصوص همکاری‌هاتان با سعید نعمت‌الله. خودتان از این شباهت‌ها نمی‌ترسیدید؟ ترس از تکرار و کلیشه و....

اصلا؛ چون به‌هیچ‌وجه شبیه نیست. من یک خط کاراکتری را دنبال می‌کنم که حنیف تبلور آن است، نقطه تکاملش. از منصور کارخانه تا رشید زیبا و الان حنیف فراست شاهد یک خط و یک مسیر هستیم و به‌ نظرم حنیف کامل‌کننده کاراکترهایی ا‌ست که در کارنامه کاری‌ام دارم.

 

نویسنده و کارگردان برادرجان در تمام گفت‌وگوهاشان از اولویت معنا و مضمون و به ‌قول خودشان محتوای کار حرف زده‌اند. موضوعی که برای من بسیار ترسناک است -‌چون از مضمون محوری و تبعاتش در سال‌های اخیر کم نکشیده‌ایم. شما چه؟ نمی‌ترسیدید؟ از این‌که به سمت شعار پیش بروید؟

نه؛ اصلا. ما در جهانی داریم زندگی می‌کنیم که روزبه‌روز ارزش‌هایش را از دست می‌دهد. جهانی نسبی که به ‌واسطه مشکلاتی که داریم، خیلی چیزهای دیگرمان را از دست می‌دهیم؛ یعنی به ‌دلیل گرفتاری‌های اقتصادی و پولی‌مان، مثلا، شعور و اخلاق‌مان را از دست می‌دهیم. صبر و آستانه تحمل‌مان را از دست می‌دهیم. کافی ا‌ست در خیابان گوشه ماشینی گیر کند به ماشین دیگری؛ ببین چه اتفاقی می‌افتد! من یادم است یک زمانی در همین شهر وقتی چنین اتفاقی می‌افتاد، آدم‌ها با سعه‌صدر بیشتری از کنار مسائل عبور می‌کردند. یادم است مردم با رفاقت و اصول اخلاقی بیشتری با هم طرف می‌شدند. در چنان تصادف‌هایی درنهایت یک افسری می‌آمد و کروکی می‌کشید و خسارتی تعیین می‌شد و تمام. امروزه اما امکان ندارد بدون فحش و دعوا چنین ماجرایی ختم به‌خیر شود و اگر درگیر چنان تصادفی شدی، باید خیلی آدم خوش‌شانسی باشی که چاقو نخوری یا مجبور نشوی در دفاع از خودت چاقو بزنی.

 

می‌خواهید توجیه کسانی را که در پاسخ شعاری‌بودن آثارشان می‌گویند در این روز و روزگار افول ارزش‌ها حتی شعار هم می‌تواند مفید و درست باشد، تکرار بکنید؟

نه؛ می‌خواهم بگویم ما یک‌سری رفتارها و کرامات انسانی داشتیم که دیگر نداریم. در این شرایطی که کیلومترها از این فضایل دور شده‌ایم، من هم بر این باورم که اشاره به این خصایل حتی اگر شده در حد شعار هم باشد، باز خوب است؛ به‌خصوص که خودبینی و خودمحوری در جامعه به ‌حد آزاردهنده‌ای رسیده و به ‌قول قدیمی‌ها الان همه فقط خودشان را می‌بینند و دو تا گوش‌هاشان را. از بس به خودمان و مشکلات و مسائل خودمان فکر می‌کنیم که ناگهان با کوچکترین تلنگری واکنشی نشان می‌دهیم که در حد اتفاقی که افتاده نیست. من این واکنش‌ها و برون‌ریزی‌ها را از افت ارزش‌های انسانی می‌دانم.

 

بگذریم؛ در کارنامه شما با مشغولیت‌ها و دغدغه‌های موازی زیادی مواجهیم. بازیگری، مجری‌گری، خوانندگی و... وقت کم نمی‌آورید؟

سخت که هست ولی سعي مي‌كنم به همه‌شان برسم. برایم این هم مهم است که وقتي كاري را قبول مي‌كنم، وقت و فكر و ذهن و زندگي خود را پاي آن بگذارم.

 

اما با اجرای برنامه دلصدا به‌ نظر می‌رسد مجری‌گری و اجرا براتان جدی‌تر از همیشه شده. درست است؟

نمی‌توانم بگویم جدی شده یا نشده است. اینها را زیرمجموعه بازیگری‌ام می‌دانم. همه اینها جهان بازیگری مرا تکمیل می‌کنند. اجرا، خوانندگی، صداپیشگی، دوبله و هر کار دیگری که انجام می‌دهم زیرمجموعه‌ای از جهان بازیگری من است و برای این‌که در هر کدام از این فیلدها و راه‌ها بتوانم بقیه آدم‌هایی را که شاید وجهی از من مثلا بازیگری مرا دوست ندارند، اقناع و ارضا کنم؛ یعنی آن‌ که بازی مرا دوست ندارد، اجرای مرا دوست داشته باشد یا خوانندگی مرا و....

 

پس یعنی اگر قرار باشد فرمی اداری پر کنید، شغل‌تان را بازیگر می‌نویسید و نه مثلا اجرا؟

بله؛ من شغل اصلی‌ام صفر تا صد بازیگری است. این رشته را خوانده‌ام و همه زندگی‌ام بازیگری ا‌ست. من بازیگرم و هیچ‌وقت تکیه‌ام به جاهای دیگری نبوده است. 

 

پولاد امین

 

 

  • 13
  • 5
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش