جمعه ۰۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۴:۵۵ - ۰۷ مهر ۱۳۹۸ کد خبر: ۹۸۰۷۰۱۷۵۷
رادیو و تلویزیون

یادی از «شب بخیر کوچولو»، یکی از نوستالژیک‌ترین برنامه‌های کودک دهه‌های ۶۰ و ۷۰‌

گنجشک لالا، مهتاب لالا

برنامه شب بخیر کوچولو,اخبار صدا وسیما,خبرهای صدا وسیما,رادیو و تلویزیون

‌اگر از بچه‌های دهه شصتی بخواهید یک لالایی بخوانند خیلی‌هایشان اولین چیزی که به ذهن‌شان می‌رسد «گنجشک لالا..مهتاب لالا...» است؛ لالایی نوستالژیکی که اواخر دهه ۶۰ با برنامه «شب بخیر کوچولو» هر شب بچه‌ها را برای خواب آماده می‌کرد. در روزهای پس از سال‌های پر تب و تاب جنگ که بچه‌ها باید به زندگی بازمی گشتند و بچگی می‌کردند «شب بخیر کوچولو» یکی از راه‌های این بازگشت بود.

«شب بخیر کوچولو» تیرماه سال ۶۹ برای اولین بار پخش و ماندگار شد. به بهانه شب‌هایی که بچه‌ مدرسه‌‌ای‌ها با قصه‌هایش می‌خوابیدند تا صبح زود به مدرسه برسند، یادی کردیم از برنامه نوستالژیکی که با صدای قصه گویش «مریم نشیبا» شناخته می‌شود. اما کمتر کسی از کسانی که طراح برنامه بودند و نقش مهمی در شکل‌گیری آن داشتنند باخبر است؛ کسانی مثل ساعد باقری که طراح این برنامه بود.‌

ساعد باقری را با شعر و برنامه‌های ادبی رادیو و تلویزیون می‌شناسیم اما او سال ۶۸ و پس از مدتی فعالیت در برنامه‌های پژوهشی مدیر گروه کودک و نوجوان رادیو شد. رسانه‌ای که آن زمان هنوز جایگاه مهمی در خانواده‌ها داشت و بدون داشتن تصویر، بچه‌های آن دوره و زمانه پای برنامه‌های کودک و نوجوانش می‌نشستند: «آن زمان رادیو سه برنامه کودک و نوجوان داشت. برنامه ساعت ۷ و نیم صبح که مخصوص مدرسه رفتن بچه‌ها بود، برنامه ساعت ۱۰ صبح که برنامه خردسالان بود و یک برنامه نوجوان که عصر و بعد از پایان مدارس پخش می‌شد. گروه کودک ساعتی را پیشنهاد کرد که شب در اختیار این گروه قرار بگیرد. یعنی ساعت یک ربع به ۹ تا ۹ شب.» آنچه ابتدا برای این برنامه پیشنهاد شده بود بخش‌های مختلف داشت.

برنامه شب بخیر کوچولو,اخبار صدا وسیما,خبرهای صدا وسیما,رادیو و تلویزیون

از بازی تا چیستان؛ اما باقری پیشنهاد دیگری داشت و درخواست کرد به‌دلیل ساعت خواب کودکان این برنامه فقط قصه باشد و لالایی: «من گفتم برنامه‌ای می‌خواهم که ساختش ساده باشد. یک قصه که بچسبد به لالایی. چیستان و بازی آن ساعت ذهن بچه‌ها را درگیر می‌کند و نمی‌گذارد بخوابند در صورتی که آن ساعت، ساعت خواب بچه‌هاست. مدیر آن زمان رادیو استقبال کرد و گفت این درخواست پدر و مادرهاست و بالاخره پیشنهاد تصویب شد.» بلافاصله پس از تصویب پیشنهاد سفارش شعر لالایی و قصه‌ها آغاز شد. شعر به مصطفی رحماندوست سپرده شد که نامش در ادبیات و شعر کودک آشنا بود. اما برای انتخاب گوینده راه طولانی‌تری در پیش بود.

بهتر است ماجرای انتخاب مریم نشیبا به‌عنوان قصه‌گوی «شب بخیر کوچولو» را از زبان ساعد باقری بخوانیم: «برای قصه گویی از چند نفر مانند کسانی که قبلاً در کانون پرورش فکری بودند و قصه می‌گفتند تست گرفتیم. در تست اولیه حدود ۱۰ نفر مد نظرمان بودند. آن زمان کمیته تخصصی کودک و نوجوان نداشتیم که تشخیص دهد چه کسی صدا و لحنش برای قصه گویی مناسب است. گفتیم کسانی که می‌خواهند تست بدهند قصه بخوانند و حدود ۱۰ کودک هم از مهدکودک به استودیو آوردیم که قصه‌ها را گوش کنند. نفر سومی که تست داد مریم نشیبا بود. تا شروع کرد به قصه گفتن همان اوایل دیدم یکی از بچه‌ها روی صندلی چرت می‌زند و به میان قصه که رسیدیم چشمان همه آنها سنگین شده بود. همان زمان می‌شد فهمید که صدایش چقدر روی این برنامه می‌نشیند. توان بالای قصه‌گویی و صدای بسیار زیبا و ارتباطی که با کودکان برقرار می‌کرد باعث شد با فاصله بسیار از بقیه نفر اول باشد و ما او را انتخاب کردیم.»

مریم نشیبا خودش به یاد می‌آورد که زمان تست دادن برای این برنامه تازه لوزه‌هایش را عمل کرده بوده اما با این شرایط هم صدایش برگ برنده «شب بخیر کوچولو» شد.

لالایی‌ای که در زلزله خوانده شد

لالایی و قصه‌ها دیگر بخش مهم «شب بخیر کوچولو» بودند. به گفته باقری نویسندگان زیادی آن زمان با این برنامه همکاری می‌کردند. کسانی مانند چیستا یثربی، صفیه افکاری و رؤیا ولی زاده. نویسندگانی که بیشترشان زن بودند و قصه‌هایی می‌نوشتند که با اهداف برنامه هماهنگ باشد. به گفته باقری آنها می‌خواستند در کنار توجه به نکاتی مانند خلاقیت و بیشتر از آنها به آرامش و خواب بچه‌ها توجه کنند. اینکه بچه‌ها بتوانند سر ساعت مناسب و خاصی براحتی بخوابند و به‌گفته باقری تمام نویسندگان سعی می‌کردند این سمت‌وسو را در قصه هایشان رعایت کنند. با قصه‌هایی کاملاً ایرانی: «ادبیات کودک آن زمان مراحل رشدش را طی کرده بود و شکل دیگری به خودش گرفته بود.

هم در شعر و هم در داستان. به همین دلیل نیازی به استفاده از قصه‌های خارجی نداشتیم.» مریم نشیبا هم که حالا اصرار دارد دیگر عوامل این برنامه خاطره‌انگیز شناخته شوند نام‌های افشین علا، مرجان کشاورزی آزاد و مهشید تهرانی را هم به‌عنوان نویسندگان «شب بخیر کوچولو» یادآوری می‌کند. همین‌طور زهرا خراسانی که هم نویسنده بود و هم سردبیر «شب بخیر کوچولو».

«شب بخیر کوچولو» را بدون لالایی‌اش نمی‌توان به یاد آورد. بخش مهمی از شناسنامه این برنامه که حالا خاطره مشترک و دوست داشتنی بچه‌های دهه شصتی است. ملودی‌اش مانند تمام لالایی‌ها غمگین است اما هرکدام از بچه‌هایی که الان بالای ۳۰ سال دارند با شنیدنش لبخند می‌زنند.

لالایی با تأکید باقری و گروه برنامه ساز بر سادگی ساخته شد. محمود منتظم صدیقی موسیقی آن را روی شعری از مصطفی رحماندوست ساخت و خواهرزاده آهنگساز به‌نام پروشات پیروزکار که آن زمان ۸ سال داشت و هم سن و سال بسیاری از مخاطبان برنامه بود لالایی را خواند. نتیجه لالایی ماندگاری شد که خیلی‌ها آن را جزو مشهورترین قطعات موسیقی ساخته شده بعد از پیروزی انقلاب اسلامی می‌دانند و نه فقط مخاطبان و بچه‌های آن زمان که سازندگان «شب بخیر کوچولو» هم با این لالایی خاطره دارند. باقری می‌گوید: «آن لالایی داستان‌های شاد و غمگین زیادی داشت. تأثیرگذارترینش این بود که در زلزله کودکی عروسکش را در آغوشش گرفته بود و برایش گنجشک لالا می‌خواند. یعنی این لالایی کارکرد واقعی‌اش را داشت. تسکین در موقعیت سخت.»

بزرگ‌ترها هم شب بخیر کوچولو می‌شنیدند

بازتاب «شب بخیر کوچولو» فقط به لالایی و خواندنش محدود نمی‌شد. خیلی‌ها آن زمان با صدا‌و‌سیما تماس می‌گرفتند و از عوامل برنامه تشکر می‌کردند و آن شادی را که با این تماس‌ها به جان گروه ریخته می‌شد هنوز در صدای ساعد باقری می‌شود شنید. جالب اینجاست که می‌گوید بیشترین بازخورد را از بزرگ‌ترها داشتند نه بچه‌ها: «هر وقت جلسه داشتیم درباره تماس‌هایی که درباره برنامه می‌گرفتند و نامه‌هایی که می‌فرستادند صحبت می‌شد.

برنامه شب بخیر کوچولو,اخبار صدا وسیما,خبرهای صدا وسیما,رادیو و تلویزیون

آنقدر خوشحال می‌شدم که وسط جلسه می‌آمدم بیرون و با بچه‌ها تماس می‌گرفتم و برایشان تعریف می‌کردم که مردم چه چیزهایی گفته‌اند. یادم هست نامه‌ای از اصفهان رسیده بود و پدر و مادری نوشته بودند هر شب همراه فرزندشان برنامه و قصه را گوش می‌کنند و می‌خوابند.»

خاطره این بازخوردها و این استقبال آنقدر در ذهن سازندگان «شب بخیر کوچولو» مانده که باقری خودش هم می‌گوید برنامه‌سازی زیاد کرده ولی «شب بخیر کوچولو» داستان دیگری داشته است:«همه چیز برنامه خوب بود. یک کار جمعی و گروهی خوب. شعر و آهنگ عالی و قصه گویی بسیار خوب و مناسب. می‌توانم بگویم اول از همه صدا و قصه گویی مریم نشیبا بعد لالایی برنامه و قصه‌های خوبش آن را خاص و ماندگار کرد.»

شب بخیر کوچولو با همین ویژگی‌ها در خاطره‌ها ماند و شد یکی از آن برنامه‌های نوستالژیکی که بچه‌های دهه شصتی وقتی می‌خواهند آن روزها را به یاد بیاورند محال است «شب بخیر کوچولو» را از قلم بیندازند. برنامه‌ای که بعد از ساعت‌ها بازی و نوشتن مشق بچه‌ها را وادار می‌کرد جلو رادیوهای آن زمان دراز بکشند، قصه‌ها را با صدای جادویی مریم نشیبا بشنوند و با لالایی چشم‌ها را روی هم بگذارند.

یگانه خدامی

iran-newspaper.com
  • 12
  • 4
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
عقیل بن ابی طالب زندگینامه عقیل بن ابی طالب؛ از صحابه پیامبر و امام علی (ع)

تاریخ تولد: ده سال بعد از عام الفیل

محل تولد: مکه

محل زندگی: مکه، مدینه

دلیل شهرت: صحابه و پسرعموی محمد

درکذشت: دوران حکومت معاویه، مدینه

مدفن: بقیع

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
حسن معجونی بیوگرافی حسن معجونی بازیگر کمدی سینمای و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حسن معجونی

نام کامل: محمد حسن معجونی

تاریخ تولد: ۲۸ دی ۱۳۴۷

محل تولد: زنجان، ایران

حرفه: بازیگر، کارگردان، طراح، مدرس دانشگاه

تحصیلات: رشتهٔ ادبیات نمایشی از دانشکده سینما تئاتر دانشگاه هنر

آغاز فعالیت: ۱۳۷۵ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
زهرا گونش بیوگرافی زهرا گونش؛ والیبالیست میلیونر ترکی

چکیده بیوگرافی زهرا گونش

نام کامل: زهرا گونش

تاریخ تولد: ۷ جولای ۱۹۹۹

محل تولد: استانبول، ترکیه

حرفه: والیبالیست

پست: پاسور و دفاع میانی

قد: ۱ متر و ۹۷ سانتی متر

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش