
خودش میگوید: «دو ماه به زمان تولدم (۲۷ فروردین ۱۳۲۱) باقیمانده بود، که خانواده برای عیادت از برادرم به دزفول میروند و من هم طی همین سفر در قطار بهدنیا میآیم و در شناسنامه ام اندیمشکی میشوم؛ اما در اصل تهرانی هستیم و از سال ۱۳۵۳ ساکن بندرعباس شدیم.»
نوزادی که در قطار به دنیا آمد و بعدها محمدعلی بهمنی نام گرفت، اولین غزلش را در ۹ سالگی منتشر کرد و همانزمان با فریدون مشیری آشنایی به هم رساند. او از سال ۱۳۴۵ همکاری خود را با رادیو آغاز کرد و برنامه صفحه شعر را با همکاری شبکه استانی خلیج فارس ارائه داد. اولین مجموعه شعر او «باغ لال» سال ۱۳۵۰ منتشر شد و اوایل دهه هفتاد انتشار «گاهی دلم برای خودم تنگ میشود» و اجرای بسیاری از شعرها و ترانههای او توسط خوانندگان، وی را به شهرت رساند.
محمدعلی بهمنی که تا امروز حدود ۱۵ کتاب در حوزه غزل و شعر نیمایی منتشر کرده تا همین چند وقت پیش ریاست شورای شعر و ترانه دفتر موسیقی وزارت ارشاد را بهعهده داشت که در نهایت با انتشار نامهای از این سمت استعفا داد. با سیدعباس سجادی شاعر، ترانهسرا و منتقد ادبی به گپوگفت کوتاهی درباره «مردی که گاهی دلش برای خودش تنگ میشد» نشستهایم.
بهمنی را باید از غزلسرایان تأثیرگذار معاصر دانست. شاخص شدن بهمنی در شعر معاصر را وام دار چه ویژگیهایی میتوان دانست؟
به عقیده من نقش محمدعلی بهمنی در غزل فارسی با نقش فریدون مشیری در شعر نیمایی اشتراکات بسیاری دارد. هر دو این شاعران در حوزه کاری خود بیش و پیش از زبان، به مضمون و ظرفیتهای قالبی توجه دارند که از آن به نفع طرح دغدغهها جمعی و فردی در زبان و بستری نرم سود میجویند و همین است که میتوانیم به جرأت بگوییم که کسی مثل بهمنی و مشیری توانستند به زبان زمانه خود برسند و با بیان صمیمانه مخاطبان بیشتری را به سمت شعر خود جلب کنند. بهمنی البته پشتوانه شعر کلاسیک هم دارد و نگاهش برآمده از ظرفیتهای ترانه نیز هست و همین باعث میشود که وجه عاطفی و صمیمانه در شعر او نیز تقویت شود. او افقهای روبهرو و نیازهای روز را بخوبی شناخت و آثار بسیار شاخصی در روزگار خود ثبت کرد.
پس تفاوت کسی مثل بهمنی و منزوی در توجه این دو به فرم و مضمون است.
بله. بیشک بهمنی و منزوی را میتوان دو شاعر بسیار تأثیرگذار در حوزه غزل فارسی دانست با این فصل، که این دو در کار خود بسیار متفاوت و منحصر بهفرد هستند و نمیتوان آنها را با هم مقایسه کرد. هر کدام از این دو نفر دنیایی خاص و زبانی خاص دارند و نوع و جنس و زبانشان کاملاً متفاوت از یکدیگر است. منزوی حاضر نیست زبان را فدای مضمون کند اما بهمنی این کار را آگاهانه انجام میدهد و چنین خطری را میپذیرد تا در مضمونسازی حرفی که مخاطبان بیشتری را در برمیگیرد روی کاغذ بنویسد.
فکر میکنید بهمنی پس از آن غزلهای مشهور و همهگیر توانسته در ادامه غزلهایی با آن شکل و شرایط بنویسد؟
واقعیت این است که من بهمنی آنسالها را البته بیشتر دوست دارم و فکر میکنم میتوان آثاری را که در دهه هفتاد از او منتشر شد جزو بهترین کارهای او قلمداد کرد. یک نکته را بارها چه به خودشان چه پشت تریبون گفتهام. به عقیده من بزرگترین مشکل و عیب محمدعلی بهمنی زیاد خوب بودن اوست.
زیاد خوب بودن او باعث شده که بیش از حد معمول در دسترس باشد و من بهعنوان یک دوست یا یک علاقهمند به شعر و شاعر، این مسأله را دوست ندارم. ما گاهی فکر میکنیم هر چیزی که در دسترس ماست دم دستی هم هست و این مسأله متأسفانه در جامعه مصرفگرایی مثل جامعه ما، شدت و حدت بیشتری پیدا میکند. دورهای طولانی جوانها پیرو بهمنی بودند اما دورهای دیگر بهمنی بود که پیرو سبکهای امروزی جوانها شده بود و... برای بهمنی عزیز آرزوی سربلندی و طول عمر دارم و امیدوارم بیش از اینها مواظب سلامتی جسمی و جایگاه هنری و اجتماعیاش باشد.
محسن بوالحسنی
- 18
- 6