دوران غارنشيني كه رو به پايان گذاشت، بشر به اين نتيجه رسيد كه دشت هم ميتواند محلي مناسب براي حيات او باشد. همين بود كه سراشيبي كوهها را پيش گرفت و راهي شد تا رسيد به جايي كه زمينه آباداني و حيات فراهم بود: «جوار رودخانهها». كمكم سبك زندگياش تغيير كرد و آرامآرام كشاورزي را جايگزين شكار كرد. اما هنوز يك عادت ديرينه را همراه خود داشت، ثبت نقوشي مرتبط با زندگياش با گِل اُخري يا زغال و چربي حيوانات بر سطوح سنگي محيط پيرامونش، اين عادت ديرينهاش حالا براي ما نشانهها و حرفهاي بسياري دارد از شيوه زندگي، نوع نگرش او به دنيا، شيوههاي شكار يا پرورش حيواناتي كه در زندگي او نقش داشتند و در مواردي حتي تكرار يك نقش به ما ميگويد كه چه چيزهايي براي او مهم بودند يا قداست داشتند.
با توسعه زندگي در دشت، ثبت نقوش روي صخرهها جاي خود را به نقش زدن روي سفال داد و بعد از آن همچنان ثبت نقوش عادت بشر بود و او روي ظروف و كتيبههاي سيمين و زرين و مسين و مفرغين نقش ميزد و از زندگي و انديشهاش ميگفت. تمامي اين نقوش براي باستانشناسان و ديرينهشناسان اهميت دارد، اما نگاهي كه در ايران به نقوش سفالينهها يا ظروف زرين و سيمين وجود دارد و مسوولان ميراث فرهنگي آنقدر برايشان اهميت قائلند كه ويتريني در موزهاي براي نمايش و مطالعه آنها كنار بگذارند، براي نقوش روي صخرهها وجود ندارد و اين نقوش با وجود اهميتشان، با بيمهريهايي مواجهند.
البته از آنجا كه سنگنگارهها عموما در محوطههايي وسيع پراكنده هستند، امكان حفاظت كامل از آنها وجود ندارد، اما برنامهريزيهايي براي فرهنگسازي مردمي كه ممكن است با اين آثار باستاني مواجه شوند يا محدوديتهاي تردد در محوطههايي كه اين سنگنگارهها در آن قرار گرفتهاند و همچنين مستندسازي و مطالعه در مورد نقوش روي آنها ميتواند در دستور كار سازمان ميراث فرهنگي قرار گيرد.
اما نه تنها هيچكدام از اين اتفاقات در سازمان ميراث فرهنگي نيفتاده است، بلكه ارگانهاي متولي توسعه، از جمله وزارت نيرو و وزارت راه هم بياعتنا به اهميت اين آثار كمنظير در كشور اقدام به انجام پروژههاي عمراني در عرصه و حريم اين محوطهها ميكنند و اگر نباشد اعتراض پژوهشگران و فعالان ميراث فرهنگي و رسانهها، چيزي از تاريخ چند ده هزار ساله سنگنگارهها باقي نميماند. از سويي كوتاهي سازمان ميراث فرهنگي در مورد محوطههايي كه سنگنگارههاي باستاني در آنها قرار گرفته است، باعث شده سالها پس از ثبت ملي بزرگترين موزه صخرهاي ايران يعني «تيمره» اين محوطه پايگاه ميراث فرهنگي فعال نداشته باشد.
نداشتن پايگاه ميراث فرهنگي در محوطهاي با اين وسعت، به اين معناست كه يگان حفاظت مستقر در محدوده وجود ندارد و مطالعات متمركز و جدي هم روي آثار صورت نميگيرد. دومين محوطه سنگنگارهاي ايران، «دهتل» در هرمزگان قرار دارد و علاوه بر تمام اين مسائل، با وجود اهميت و ارزش سنگنگارههاي موجود در آن، هنوز در فهرست آثار ملي هم به ثبت نرسيده است و مسوولان استاني و كشوري آنقدر نسبت به اين سنگنگارهها بيتفاوتند كه سوداگران با تصور اينكه درون اين سنگها گنجي نهفته است، و نقوش روي آنها نشانههاي وجود گنج هيتند، اين سنگنگارههاي باستاني را با پيكور و پتك متلاشي ميكنند تا پژوهشگران براي هميشه فرصت مطالعه و مستندسازي اين آثار را از دست بدهند. در چنين شرايطي از آنجا كه اين محوطهها از مناطق مسكوني فاصله دارند، خبر تخريب و آسيب به آثار هم به موقع به نهادهاي متولي نخواهد رسيد. هرچند علاوه بر غفلت مسوولان، ناآگاهي مردم هم در تخريب و آسيبهايي كه به اين آثار وارد ميشود، بيتاثير نيست.
به دنبال رد پاي وندالها
جاودانگي همواره آرزوي بشر بوده و هست. زماني آتش اين ميل با اكسير حيات فرومينشيند و زماني با ثبت اثري ماندگار در معماري و هنر و نوشتن و سرودن و... اما گاهي اين ميل به جاودانگي كورهراهي را در پيش ميگيرد و «ونداليسم» به عنوان پديدهاي نامبارك زخمهايي را به دست انسان بر تن درختان و بناهاي تاريخي ماندگار ميكند. همه ما ديدهايم نامهايي را كه به زشتي بر تن بسياري از آثار شاخص معماري و تاريخي يا تن تنومند درختي كهنسال جا خوش كردهاند تا به خيالي خام، جاودانگي را نصيب پديد آورنده آن كنند. اين روزها ردپاي وندالها را بدون استثنا در تمام آثار تاريخي ميتوان پيدا كرد.
اما گويي نقوش روي سنگنگارههاي باستاني، وندالها را بيشتر ترغيب ميكند تا نشاني از خود در كنار نشاني كه بشر اوليه ثبت كرده، به جا بگذارند. يكي از مكانهايي كه اين روزها جولانگاه وندالها شده و عدم حضور ميراث فرهنگي هم ميدان را براي اين جولان مهيا كرده است، محوطه ارزشمند «تيمره» است. در تيمره به وفور ميشود در كنار نقوش فراوان بزكوهي كه از قرنها قبل بر تن سنگهاي موجود در اين محوطه ثبت شدهاند، نام و نشانهايي از وندالها ديد.
هرچند مسوولان ميراث فرهنگي استان ميگويند: «يادگاريهايي كه در اين محوطه روي سنگنگارهها ديده ميشود مربوط به امروز و ديروز نيست، بعضي از اين يادگاريها مربوط به دوره قاجار است يا ٢٠٠ سال پيش ثبت شده است.» اما در برخي موارد تاريخي كه در كنار نامها درج شده نشان ميدهد در سالهاي اخير افرادي اين فرصت و مجال را داشتهاند كه نقشي جديد در كنار نقوش ارزشمند باستاني ايجاد كنند يا نامشان را در كنار تاريخ خلق اثر خود درج كنند و اين فرصت را عدم حضور يگان حفاظت ميراث فرهنگي در اين محوطه ايجاد كرده است.
در ماده ٥٥٨ فصل نهم قانون مجازات اسلامي كه به تخريب اماكن و مجموعههاي فرهنگي-تاريخي يا مذهبي اشاره كرده، آمده است: «هركس به تمام يا قسمتي از ابنيه، اماكن، محوطهها و مجموعههاي فرهنگي- تاريخي يا مذهبي كه در فهرست آثار ملي ايران به ثبت رسيده است يا تزيينات، ملحقات، تاسيسات، اشيا و لوازم و خطوط و نقوش منصوب يا موجود در اماكن مذكور، كه مستقلا نيز واجد حيثيت فرهنگي- تاريخي يا مذهبي باشد، آسيبي وارد آورد، علاوه بر جبران خسارات وارده به حبس از يك الي ۱۰ سال محكوم ميشود.» متاسفانه در غالب موارد كوتاهي ميراث فرهنگي باعث ميشود اين قانون آنطور كه بايد اجرا نشود و بازدارندگي كافي را نداشته باشد، شاهد اين مدعا هم تخريب گسترده آثار تاريخي و حجم وسيع يادگارينويسيها بر تن بناهاي تاريخي است.
جاي خالي ميراث فرهنگي در بزرگترين موزه صخرهاي ايران
بر اساس اعلام سازمان ميراث فرهنگي كشور: «پايگاههاي ميراث فرهنگي، براي تحقق نظاممند اهداف و ماموريتهاي سازمان در ارتباط با مكانها و موضوعات خاص از نظر ميراث فرهنگي، صنايع دستي و گردشگري، حسب بند «د» ماده ١١٤ قانون برنامه چهارم اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي جمهوري اسلامي ايران ايجاد ميشوند.»
و ازجمله وظايفي كه براي اين پايگاهها تعريف شده: «جمعآوري و بررسي اطلاعات تاريخي، فرهنگي براساس معيارهاي علمي و فني و ضوابط معاونتهاي تخصصي سازمان درخصوص امور پژوهش، حفظ، احياء، معرفي، آموزش و گردشگري در محدوده تحت مديريت پايگاه و طبقهبندي آنها و تعيين اولويتها و ارايه برنامههاي ادواري و تعيين و تدقيق محدوده پايگاه. تهيه و اجراي برنامهها و طرحهاي پژوهشي در زمينههاي باستانشناسي، مردمشناسي، زبان و گويش، هنرهاي سنتي، معماري و شهرسازي آثار تاريخي، فرهنگي و گردشگري و طبيعي واقع در قلمرو پايگاه اعم از مطالعات كتابخانهاي و ميداني.»
اسماعيل شرّاهي، رييس گروه حفظ و احياي بناها و محوطههاي ميراث فرهنگي استان مركزي در رابطه با اينكه محوطه ارزشمند «تيمره» هنوز پايگاه ميراث فرهنگي ندارد به «اعتماد» ميگويد: «ايجاد پايگاه ميراث فرهنگي تيمره را در دستور كار داريم. تلاش داريم كه امسال پايگاه ميراث فرهنگي اين محوطه را فعال كنيم. در استان مركزي تنها سه پايگاه ميراث فرهنگي فعاليت ميكنند، اگر پايگاه ميراث فرهنگي در تيمره مستقر شود زمينه حفاظت بيشتر از آثار فراهم ميشود و از طرفي مستندسازي و حفاظت آثار انجام ميشود و از طرفي نقشه گردشگري براي پايگاه تهيه ميشود. در صورت استقرار پايگاه ميراث فرهنگي يگان حفاظت ميراث در منطقه مستقر شود و در نتيجه دسترسيها به محدوده سنگنگارهها محدود ميشود و به تبع آن آسيبها هم كمتر ميشود.»
نبود پايگاه ميراث فرهنگي اما تنها مساله محوطه باستاني تيمره نيست، سايه سنگين پروژههاي عمراني هم بارها روي اين بخش از كوههاي خمين افتاده است، شراهي در اين رابطه ميگويد: «نخستين آسيب به اين محوطه، پروژه انتقال آب قم بود كه در دولت نهم و دهم اجرا شد و بخشي از پروژه در محوطه تيمره انجام شد. هيچ استعلامي هم از ميراث فرهنگي نشد و به واسطه سياستگذاري مديران وقت ميراث فرهنگي، سازمان نتوانست موضوع را كنترل كند. هرچند اين پروژه از نظر كالبدي آسيبي براي سنگنگارهها به دنبال نداشت، اما از لحاظ منظري آسيب زيادي به اين محوطه وارد كرد. قبل از اين پروژه دره راه دسترسي چنداني نداشت و مردم كمتر در آن رفت و آمد داشتند.
اما در حال حاضر جادهاي ايجاد شده كه مردم به راحتي از مسير گلپايگان و خمين به كنار رودخانه غرقاب (قمرود) ميآيند. وقتي اين دسترسي براي كنار رودخانه ايجاد شده و مردم به راحتي ميتوانند در آن منطقه رفت و آمد داشته باشند، مشخص است كه تخريب سنگنگارهها هم به راحتي اتفاق ميافتد. در پروژه ديگري در همان سالها سازمان صنعت، معدن و تجارت در تمامي طول دره مجوز احداث معدن صادر كرده بود و ميراث فرهنگي به سختي توانست با كمك دادستان خمين و گلپايگان تمامي معادن را از اين منطقه خارج كند.»
اما وظيفه ديگر ميراث فرهنگي براي حفاظت محوطههايي با اين شرايط تعيين عرصه و حريم اين محوطهها براي جلوگيري از تعرضاتي است كه در جريان اجراي پروژههاي عمراني يا ساخت و سازها در نزديكي اين محوطهها صورت ميگيرد. اما به گفته شراهي عرصه و حريم اين محوطه هنوز مصوب نشده است. وظيفه ديگر اين سازمان يعني مستندنگاري آثار موجود در اين محوطه، هنوز انجام نشده است و اين مستندنگاري مستلزم ايجاد پايگاه دايمي جهت پژوهش و حفاظت از اين سنگنگارههاست. گويا هنوز اهميت سنگنگارههاي باستاني براي مسوولان ميراث فرهنگي روشن نيست كه نگراني خاصي براي حفاظت از آن ندارند.
راهكارهاي بسياري براي حفاظت سنگنگارههاي ارزشمند در دنيا وجود دارد، راهكارهايي كه مسوولان ميراث فرهنگي عدم اجرا و توجه به آنها را با نبود بودجه و هزاران دليل ديگر توجيه ميكنند. اما نخستين و شايد سادهترين قدم براي حفظ اين گنجينههاي ارزشمند كه قرنها در دامن طبيعت زنده ماندهاند و امروز به دست بشري بيمسووليت و نا آگاه در حال تخريب است، ايجاد پايگاه ميراث فرهنگي و همچنين تعيين عرصه و حريم براي اين محوطهها و قدم بعدي آگاهسازي مردم و مسوولان ارگانهاي مختلف در مورد اهميت اين سنگنگارهها است.
فرزانه قبادي
- 17
- 4