پنجشنبه ۰۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
کد مقاله: ۱۴۰۱۰۴۰۰۹۹

چند مورد از حکایت های تامل برانگیز

حکایت های تامل برانگیز,داستان کوتاه تامل برانگیز,حكایت و داستان تامل برانگیزحکایت های تامل برانگیز
به داستان واژه ای کوتاه که دارای نتیجه ای اخلاقی است و شما به پند و نصیحت در انتهای داستان می رسید؛ حکایت می گویند. در این مطلب از سرپوش با چند حکایت تامل برانگیز آشنا می شوید.

حکایت های تامل برانگیز

حکایت با زبانی ساده و روان، بیان شده است و ممکن است که شخصیت های آن، شامل انسان، حیوان و دیگر موجودات باشد. در ادامه با انواع حکایت های زیبا و تامل برانگیز اشنا شوید:

- حكایت تامل برانگیز مرد کور:

یک روز بر روی پله های ساختمانی، یک مرد کور نشسته بود و در کنار پایش کلاه و تابلویی را قرار داده بود. محتوای تابلو به این شرح بود:من کور هستم لطفا کمک کنید. روزنامه نگارخلاقی، پس از دیدن او فقط چند سکه د ر داخل کلاهش انداخت و بدون اجازه گرفتن از مرد کور، تابلویش را برداشت و اعلان دیگری را در طرف مخالف ان نوشت و در کنار پای مرد کود، قرار داد و رفت. او نیز در عصر ان روز به همان محل برگشت و دید که کلاه مرد کور از سکه و اسکناس، پر شده است. مرد کور، خبرنگار را از صدای قدمهایش شناخت و از او پرسید که بر روی ان چه نوشته است؟ روزنامه نگار در جواب به مرد کور گفت:چیز خاص و مهمی نبود، من فقط نوشته شما را به شکل دیگری نوشتم و لبخندی زد و به راهش ادامه داد. مرد کور هیچوقت نفهمید که بر روی تابلویش چه نوشته است ولی روی تابلو خوانده میشد:

امروز بهار است، ولی من نمیتوانم آنرا ببینم!!!!!

وقتی نمیتوانید کارتان را پیش ببرید؛ با تییر دادن استراتژی خود خواهید دید که بهترینها ممکن میشود. باور داشته باشید که هر تغيير، بهترین چیز برای زندگی است.

- حكایت تامل برانگیز فروش بهشت:

کشیشان در قرون وسطی، بهشت را به مردم می فروختند و مردم نادان هم قسمتی از بهشت را با پرداخت هر مقدار پولی می خریدند. فرد دانایی که از این نادانی مردم، آزرده خاطر شده بود؛ با وجود انجام هر کاری باز هم نتوانست مانع مردم از انجام چنین عملی شود تا این که فکری به سرش زد. او در کلیسا نزد کشیش و مسئول فروش بهشت رفت و گفت:قیمت جهنم چقدر است؟

کشیش حیرت زده پرسید:جهنم؟! مرد دانا در جواب به او گفت:بله جهنم. کشیش بدون هیچ فکری گفت:۳ سکه.

آن مرد، سراسیمه با پرداخت سه سکه گفت:لطفا سند جهنم را هم بدهید. کشیش روی کاغذ پاره ای نوشت:سند جهنم

مرد، پس از گرفتن آن سند با خوش‌حالی از کلیسا خارج شد. سپس در میدان اصلی شهر فریاد زد:من مالک تمام جهنم هستم، این هم سند آن است. دیگر نمیخواهد بهشت را بخرید چون من در جهنم، هیچ کس را راه نمی دهم!

- حكایت تامل برانگیز مانعى در مسیر:

پادشاهى در روزگار قدیم، سنگ بزرگى را در یک جاده اصلى گذاشت و قایم شد تا ببیند چه کسى برای برداشتن آن سنگ از جلوى مسیر، اقدام می کند. برخى از بازرگانان ثروتمند، وقتی که به کنار سنگ با کالسکه هایشان رسیدند، با دور زدن آن به راهشان ادامه دادند. بسیارى از آنها با بد و بیراه گفتن به شاه، شاکی شدند که چرا اجازه ی باز کردن جاده را نداده است امّا هیچیک از آن ها کارى به سنگ نداشتند...

تا این که یک مرد روستایى نزدیک سنگ شد که بار سبزیجات داشت. او پس از گذاشتن بارش بر روی زمین، شانه اش را زیر سنگ قرار داد و برای هل دادن سنگ به کنار جاده تلاش کرد و سرانجام بعد از زور زدن ها و عرق ریختن هاى زیاد توانست سنگ را کنار ببرد. وقتی که میخواست بارش را بردارد و به راهش ادامه دهد؛ فهمید که کیسه اى در زمین و زیر آن سنگ فرو رفته است. پس از برداشتن کیسه و باز کردنش، سکه هاى طلا و یادداشتى از جانب شاه را دید که در آن یادداشت نوشته بود:این سکه ها متعلق به کسى میباشد که بتواند سنگ را از جاده کنار بزند. آن مرد روستایى به چیزى واقف بود که بسیارى از ما نبودیم!

- حکایت تامل برانگیز شکار:

ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﻫﺎﻟﯽ روستایی ﺑﻪ ﺻﺤﺮﺍ ﺭﻓﺖ و وقتی که بر می گشت؛ هوا تاریک شده بود و از قضا ﺣﯿﻮﺍﻧﯽ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺣﻤﻠﻪ ﮐﺮﺩ. ﭘﺲ ﺍﺯ ﯾﮏ ﺩﺭﮔﯿﺮﯼ ﺳﺨﺖ توانست ﺣﯿﻮﺍﻥ ﺭﺍ بکشد ﻭ با توجه به زیبا بودن ﭘﻮﺳﺖ ﺣﯿﻮﺍﻥ، آن ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﻭﺵ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﻭ ﺑﻪ ﺁﺑﺎﺩﯼ رفت. ﭘﺲ ﺍﺯ ﻭﺭﻭﺩ ﺑﻪ روستا، ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﺍﺵ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺑﺎﻻﯼ ﺑﺎﻡ ﺩﯾﺪ ﻭ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺯﺩ:« ﺁﻫﺎﯼ ﻣﺮﺩﻡ، مراد، شیری را ﺷﮑﺎﺭ ﮐﺮﺩﻩ است!»

مراد، پس از ﺷﻨﯿﺪﻥ ﺍﺳﻢ ﺷﯿﺮ از شدت ترس، ﻏﺶ ﮐﺮﺩ. ﺑﯿﭽﺎﺭﻩ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﺴﺖ ﺍﻭ با ﺷﯿﺮ، ﺩﺭﮔﯿﺮ ﺷﺪﻩ است. پس از به هوش آمدنش از او پرسیدند:« به چه علت از حال رفتی؟»

مراد گفت:« در تصورم این بود که سگ به من حمله ور شده است!»

اگر مراد، از همان اول می فهمید که شیر به او حمله کرده؛ ﻏﺶ ﻣﯽﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺍﺣﺘﻤﺎﻝ ﺯﯾﺎﺩ ﺷﯿر، او را میخورد. ﺍﮔﺮ ﺍﺯ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﺍﺳﻢ ﯾﮏ ﻣﺸﮑﻞ ﺑﺘﺮﺳﯿﺪ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺎ ﺁﻥ ﺑﺠﻨﮕﯿﺪ ﺍﺯ ﭘﺎ ﺩﺭﺗﺎﻥ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﺩ.

حکایت های تامل برانگیز,متن تامل برانگیز زندگی,داستان های تامل برانگیززبان حکایت خیلی ساده و روان است

- حکایت تامل برانگیز شایعه:

زنی شایعات زیادی درباره ی همسایه اش ساخت و آنرا به گوش همه رساند. همه اطرافیان آن همسایه پس از مدت کمی از آن شایعات مطلع شدند. همسایه اش دچار صدمه شدیدی از این شایعه شد. بعدها وقتی که زن، از دروغ بودن آن شایعات، مطلع شد و وضعیت همسایه اش را دید؛ نادم شد و در نزد مرد حکیمی درخواست کمک کرد تا بتواند این کارش را جبران کند.

مرد حکیم به او گفت:در بازار، یک مرغ بخر و پس از کشتنش، پرهایش را نزدیک محل زندگی خود در مسیر جاده ای به صورت دانه به دانه پخش کن.

آن زن متعجب شد ولی چنین کاری را انجام داد. حکیم در فردای آن روز به زن گفت:آن پرها را برای من بیاور.

آن زن رفت ولی فقط توانست ۵ تا از پرها را پیدا کند.

مرد حکیم به آن زن گفت:انداختن آن پرها ساده بود ولی به همین سادگی نمیتوانی آن ها را جمع کنی. همانند آن شایعه هایی که که به سادگی ساختی ولی جبران چنین شایعاتی غیر ممکن است. پس بهتر است که دست از شایعه سازی برداری.

گردآوری: بخش فرهنگ و اندیشه سرپوش

  • 15
  • 6
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
عقیل بن ابی طالب زندگینامه عقیل بن ابی طالب؛ از صحابه پیامبر و امام علی (ع)

تاریخ تولد: ده سال بعد از عام الفیل

محل تولد: مکه

محل زندگی: مکه، مدینه

دلیل شهرت: صحابه و پسرعموی محمد

درکذشت: دوران حکومت معاویه، مدینه

مدفن: بقیع

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
حسن معجونی بیوگرافی حسن معجونی بازیگر کمدی سینمای و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حسن معجونی

نام کامل: محمد حسن معجونی

تاریخ تولد: ۲۸ دی ۱۳۴۷

محل تولد: زنجان، ایران

حرفه: بازیگر، کارگردان، طراح، مدرس دانشگاه

تحصیلات: رشتهٔ ادبیات نمایشی از دانشکده سینما تئاتر دانشگاه هنر

آغاز فعالیت: ۱۳۷۵ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
زهرا گونش بیوگرافی زهرا گونش؛ والیبالیست میلیونر ترکی

چکیده بیوگرافی زهرا گونش

نام کامل: زهرا گونش

تاریخ تولد: ۷ جولای ۱۹۹۹

محل تولد: استانبول، ترکیه

حرفه: والیبالیست

پست: پاسور و دفاع میانی

قد: ۱ متر و ۹۷ سانتی متر

ادامه

انواع ضرب المثل درباره شتر در این مقاله از سرپوش به بررسی انواع ضرب المثل درباره شتر می‌پردازیم. ضرب المثل‌های مرتبط با شتر در فرهنگها به عنوان نمادهایی از صبر، قوت، و استقامت معنا یافته‌اند. این مقاله به تفسیر معانی و کاربردهای مختلف ضرب المثل‌هایی که درباره شتر به کار می‌روند، می‌پردازد.

...[ادامه]
ویژه سرپوش