شنبه ۲۱ تیر ۱۴۰۴
۱۲:۱۵ - ۲۶ مرداد ۱۳۹۸ کد خبر: ۹۸۰۵۰۶۵۴۰
فوتبال در جهان

دیه‌گو سیمئونه از دوران حضورش در اتلتیکو می‌گوید

شوالیه سیاهپوش غیرممکن را ممکن کردم

دیه‌گو سیمئونه,اخبار فوتبال,خبرهای فوتبال,اخبار فوتبال جهان

 جولیانو، جوان‌ترین پسرم، شیرینی‌اش را در شیر فرو برد، گاز زد و به من نگاه کرد. گفت: «اما بابا، اگر عالی کار کنی که برنمی‌گردی.»

آن روز را کاملاً به خاطر دارم. آن روزی بود که یک تماس تلفنی همه چیز را عوض کرد. آن تماس از طرف اتلتیکو مادرید بود. گفتند که می‌خواهند با من صحبت کنند. آنها می‌خواستند من مربی تیمشان شوم.

در آن هنگام در مار دل پلاتا بودم (شهری ساحلی در آرژانتین) تا چند روز را با جولیانو بگذرانم. او تازه هشت سالش بود و ما در کافه‌ای نشسته بودیم و کرواسان و قهوه می‌خوردیم؛ البته من قهوه و او شیر. به او گفتم: «ببین، فرصتش برایم فراهم شده که به اتلتیکو مادرید بروم و نمی‌دانم چه کار کنم.»

جولیانو فکر کرد: «قرار است مربی فالکائو شوی؟ می‌خواهی تیمت را مقابل مسی بازی بدهی؟ مقابل رونالدو؟»

این بچه داشت این حرف‌ها را به من می‌زد. من هم می‌گفتم بله. او هم کرواسانش را در شیر زد و گفت: «بابا، اگر عالی کار کنی که برنمی‌گردی.»

این حرف او دو جنبه داشت. جنبه مثبتش این بود که من می‌خواستم عالی کار کنم اما جنبه‌ای منفی هم داشت، چون در این صورت هنگام بزرگ شدن فرزندانم کنارشان نبودم.

من ۲۷ یا ۲۸ سال داشتم که تصمیم گرفتم مربی شوم. در آن هنگام برای لاتزیو بازی می‌کردم. به خانه می‌رفتم، یک پوشه به دستم می‌گرفتم و وانمود می‌کردم که مربی هستم و دارم تیم را تمرین می‌دهم.

این بچه‌ها را دیده‌اید که موقع بازی کردن تخیلاتشان را می‌گویند و خود را جای ستارگان جا می‌زنند؟ من به عنوان فردی بزرگسال این کار را می‌کردم و ادای مربی‌ها را درمی‌آوردم. من هم خودم را در تمرینات در حالی تصور می‌کردم که انگار واقعاً من هستم که دارم تیم را تمرین می‌دهم. من بازی بعدی را تصور می‌کردم و همه موارد مورد نیاز را برنامه‌ریزی می‌کردم.

در نهایت، دور و برم پر می‌شد از کاغذهایی که رویشان نقشه تیم را کشیده بودم و یادداشت نوشته بودم. من دوست داشتم همه چیز را بنویسم. انجام دادن این کارها باعث شد که شور و شوق فراوانی در من شکل بگیرد.

به عنوان یک مربی، بزرگترین انگیزه شما این است که باعث پیشرفت بازیکنان شوید. البته، قهرمانی چیزی است که همه ما می‌خواهیم اما به نظرم بهترین «قهرمانی» برای یک مربی این است که بازیکنانی مانند کوکه، لوکاس هرناندز و آنخل کوریا را ببیند که در سطحی بسیار بالا تبدیل به بازیکنان حرفه‌ای شده‌اند؛ آنها بازیکنانی بودند که از دسته‌های پایین‌تر آمده بودند.

تا اینکه زمان آن رسید که بازی را کنار بگذارم و مربی شوم. در آن هنگام در آرژانتین بودم، جایی که دوران فوتبالم را در راسینگ کلاب به پایان برده بودم. اولین باری که به من پیشنهاد شد مربی شوم، می‌دانستم که باید بگویم نه. دفعه دوم؟ باز هم نه.

اما در بار سوم، گفتم بله.

تیم در وضعیت خیلی بدی بود. این را می‌دانستم اما بازیکنان را هم می‌شناختم، چون هم‌تیمی آنها بودم و بر این باور بودم که می‌توانم کارم را خوب انجام بدهم.

این باور من به ‌سرعت به محک گذاشته شد.

نشستن روی نیمکت برای اولین بار، سخت‌ترین چیزی است که در دوران زندگی یک مربی پیش می‌آید. برایم مدتی طول کشید تا اوضاع آسان‌تر شود.

ما سه بازی نخست خود را باختیم. حتی گل هم نزدیم.

مدیران باشگاه راسینگ بسیار آشفته شده بودند. مشکلات زیادی داشتیم که باید به آنها غلبه می‌کردیم اما گذر از آنها به ما قدرت داد؛ به ما اطمینان داد که باورمان صحیح است.

اگر من یک ویژگی داشته باشم این است که بسیار سرسخت هستم. اگر کاری را بخواهم انجام بدهم، دنبالش می‌روم و کاری به هیچ چیز ندارم.

همین شد که راهی اتلتیکو مادرید شدم.

در سال ۲۰۰۵ که اتلتیکو را ترک کردم، بازیکنی بودم که حضور چندان پررنگی در تیم نداشت و البته حضور من موثر هم نبود، چون به مربی آرامش نمی‌داد. چرا؟ چون هر چه سنت بالاتر می‌رود، نامت مشهورتر می‌شود و این روی خبرنگاران، طرفداران و همه تأثیر می‌گذارد.

اما از لحظه‌ای که مادرید را ترک کردم، مقدمات بازگشتم را فراهم کردم.

من می‌دانستم که قرار است فوتبالم را در آرژانتین به پایان برسانم و مربیگری‌ام را از این کشور آغاز کنم اما می‌دانستم که در لحظه‌ای دشوار، فرصت مربیگری اتلتیکو مادرید نصیب من خواهد شد و خود را آماده‌اش کرده بودم.

زمانی که این فرصت پیش آمد، زیاد به این فکر نکردم که در اولین جلسه با بازیکنان چه بگویم. من هرگز کسی نبوده‌ام که بخواهد با جزییات فراوان حرف‌هایش را تمرین کند. من تلاش می‌کردم که حرف‌هایم خودشان جاری شوند و حسم را بیان کنم.

می‌دانستم که یک امتیاز دارم. من پنج سال و نیم در این باشگاه بازی کرده بودم. مسئول تدارکات، کارکنان، رئیس، صندلی‌های بیسنته کالدرون، مردمی که روی صندلی‌ها می‌نشستند... همه را می‌شناختم. همه اینها باعث شد فرصت آن را داشته باشم که بلافاصله به سمت هدف آنها حرکت کنم.

مدیران اتلتیکو مادرید تیمی مدعی می‌خواستند. آنها می‌خواستند تیمشان در دفاع قوی باشد. آنها تیمی می‌خواستند که در ضدحملات عالی عمل کند و تیم‌های ابرقدرت را آزار دهد.

هدف من هم همین بود.

زمانی که من به اتلتیکو رفتم، این تیم دوران خوبی را پشت سر نمی‌گذاشت. این تیم در لالیگا دهم بود و از جام حذفی هم به دست آلباسته حذف شده بود اما من باور داشتم که تیم می‌تواند آن چیزی که تماشاگران می‌خواهند را به آنها بدهد.

بازیکنان با مدیران و طرفداران رابطه‌ای بسیار قوی داشتند. به این ترتیب، همانطور که در ورزش همیشه روی می‌دهد، افراد غرق این شور و شوق شده بودند. فوتبال همین است.

نقطه شروع واقعی پنج ماه پس از ورود من رقم خورد. ما برای اولین بار با هم فاتح لیگ اروپا شدیم و این آغاز چرخه‌ای جدید و مهم بود. این چرخه به این معنا بود که ما متعهد هستیم و به ما اجازه داد که حقایق را آشکار ببینیم.

تردیدی نیست که لیگ اروپا آغازی برای این گروه بود، گروهی که از همان ابتدا، می‌دانست چه می‌خواهد.

خواسته آنها این بود: مبارزه با بزرگترین‌ها.

فتح لیگ در اسپانیا در رقابت با رئال مادرید و بارسلونا تقریبا غیرممکن است. در طول آن دهه، این دو تیم دو قطب بسیار قدرتمندی را ساخته بودند و بازیکنانی باورنکردنی داشتند.

اما با سختکوشی، استمرار،  پشتکار و همچنین داشتن بازیکنان بزرگ - چون بدون بازیکنان بزرگ نمی‌توانید موفق شوید- توانستیم غیرممکن را ممکن کنیم.

چطور؟ هر روز به کاری که انجام می‌دادیم باور داشتیم. در دومین فصل کامل من به عنوان مربی اتلتیکو، فرصت خود را یافتیم.

ما دیدیم که یکی از این دو تیم، یعنی رئال مادرید، کمی از کورس قهرمانی فاصله گرفته است. پس به سراغ تیم دیگری که باقی مانده بود رفتیم، یعنی بارسلونا.

در آخرین روز فصل، به نوکمپ رفتیم. یک امتیاز می‌خواستیم تا قهرمانی خود را قطعی کنیم. باید خود را در میدان به حریف تحمیل می‌کردیم. این کاری بود که عملاً محال بود.

اما پس از سوت پایان، به همراه ژرمن بورگوس، دستیارم، شروع کردیم به خندیدن. می‌دانستیم که می‌توانیم این قهرمانی را به دست بیاوریم اما زمانی که قهرمانی ما قطعی شد، اولین حسی که داشتم شعف بود. پس از آن؟ توضیحش واقعاً دشوار است. احساساتی بسیار متناقض داشتم.

آن فصل بی‌تردید در تاریخ فوتبال اسپانیا در یادها خواهد ماند.

اما در فوتبال، تقریباً غیرممکن است که بتوانید متوقف شوید و از این قهرمانی‌ها لذت ببرید، چون در حالی که شما خواب هستید، یک نفر بیدار است و دارد کار می‌کند. گاهی از خود می‌پرسیدیم که آیا ممکن است با در نظر گرفتن مناطق زمانی مختلف روی کره زمین، بتوانیم ۲۴ساعته کار کنیم؟ مثلاً یک نفر در این سمت زمین باشد و یک نفر در آن سوی زمین، تا به این ترتیب پروژه متوقف نشود.

هر چه باشد، فوتبال بازار سختی شده است.

ما گزینه‌های ابرقدرت‌ها را نداریم که ۲۰۰ میلیون یورو صرف خرید یک بازیکن کنیم. پس باید تلاش کنیم و خلاق باشیم و در ذهن داشته باشیم که چه چیزی نیاز داریم تا تیم بهتر بازی کند و روی پیشرفت کدام قسمت‌های تیم کار کنیم.

سال به سال به این تلاش خود اضافه می‌کنیم.

این یعنی باید سخت تلاش کنیم و در هنگام خرید بازیکنان هم هیچ اشتباهی نداشته باشیم.

به نظر خسته‌کننده می‌رسد. واقعاً هم همین است. من تنها چیزی که می‌خواهم انرژی است. انرژی لازم را می‌خواهم تا خونسرد باشم و بتوانم حسم را منتقل کنم. این سخت‌ترین کار است، چون ممکن است یک روز انرژی داشته باشید و فردایش نه.

شما می‌توانید ببینید که دوران فوتبال من به نحوی روی نحوه مربیگری‌ام تأثیر گذاشته است. تردیدی نیست که بازی در ایتالیا و اسپانیا روی مربی که از دید بسیاری، تاکتیک‌های دفاعی دارد تأثیر گذاشته است اما در عمل، بازی کردن و مربیگری دو زندگی متفاوت است.

زمانی که فوتبالیست هستید، به جز دانستن نیازهای تیم، به خودتان هم فکر می‌کنید. به عنوان مربی، اوضاع برعکس است. شما باید همه چیز را ببینید. شما باید تلاش کنید که همه چیز را خوب کنید، نقاط قوت رقیب خود را به حداقل برسانید و نقاط قوت خود را بیشتر کنید.

از همه اینها بالاتر، باید قوی باشید، چون در طول فصل، لحظات زیادی پیش می‌آید که باید حرف‌های درست را در زمان مناسب به بازیکنان بزنید تا آنها همچنان از شما تبعیت کنند.

برای پیدا کردن این حرف‌ها باید ذهن بازی داشته باشید. من زیاد گوش می‌کنم. زیاد سؤال می‌پرسم و سپس کاری را انجام می‌دهم که به نظرم برای همه بهترین گزینه است.

همین شد که در مار دل پلاتا به جولیانو گفتم: «نمی‌دانم چه کار کنم.»

هشت سال گذشته است و حالا باید بگویم که اتلتیکو زندگی من است. نزدیک به ۱۴ سال از زندگی خود را در یک باشگاه گذرانده‌ام.

من در ۱۴ سال، کار غیرممکن را انجام داده‌ام.

حمیدرضا کشاورز

newspaper.iran-varzeshi.com
  • 12
  • 4
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
زمان پخش مسابقات از تلویزیون
  • شنبه ۲۱ تیر
    والیبال قهرمانی زیر ۱۶ سال آسیا
    ایران - اندونزی
    ۰۹:۰۰
  • دوستانه
    فاینورد - سن ژیلوا
    ۱۵:۳۰
  • سوپرجام روسیه
    کراسنودار - زسکامسکو
    ۱۸:۳۰
  • دوستانه
    بیرمنگام - سویا
    ۲۲:۳۰
  • یکشنبه ۲۲ تیر
    لیگ MLS آمریکا
    اینتر میامی - نشویل
    ۰۳:۱۵
  • والیبال قهرمانی زیر ۱۶ سال آسیا
    ایران - هنگ کنگ
    ۱۱:۳۰
  • دوستانه
    پرستون - لیورپول
    ۱۷:۳۰
  • جام جهانی باشگاه‌ها
    چلسی - پاری سن ژرمن
    ۲۲:۳۰
ویژه سرپوش