شنبه ۰۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۶:۱۸ - ۱۱ آبان ۱۳۹۵ کد خبر: ۹۵۰۸۰۰۲۵۰
رفاه و آسیب های اجتماعی

اوضاع تکان‌دهنده اهالی یک روستا در نهاوند

اخبار اجتماعی,خبرهای اجتماعی,آسیب های اجتماعی,بیکاری

تا چشم کار می‌کند، غبار است و غبار. آلونک‌های گلی را با گونی و پلاستیک ایمن کرده‌اند، برای فصل سرما. صدای غریبه را که می‌شنوند، یکی یکی سر از آلونک‌ها بیرون می‌آورند و دنبال غریبه تازه‌وارد راه می‌افتند؛ به امید آنکه کمکی از راه رسیده باشد.

اینجا «سیاه‌دره» است؛ ۶۰ کیلومتری نهاوند، دره‌ای که ۲۴ خانواده را در دل خود جای داده اما انگار اهالی، فقط میراث‌دار سیاهی‌های آن هستند. اغلب زن‌ها و مردهای روستا بیکارند. نه خبری از زمین‌های وسیع کشاورزی و درخت‌های میوه است و نه گله‌های بز و گوسفند. در این دره هیچ‌کس نتوانسته شغل درست و حسابی برای خودش دست و پا کند. نه نانوایی، نه بقالی و نه هیچ‌چیز دیگر. تا چشم کار می‌کند، فقط غبار است.

هر ۱۲ بچه‌ روستا در مدرسه‌ای درس می‌خوانند که فقط یک معلم دارد و تا کلاس ششم به آنها تدریس می‌کند. بچه‌ها برای ادامه تحصیل باید به نزدیک‌ترین مدرسه که در شهر «فیروزان» قرار دارد بروند اما هیچ ‌وسیله نقلیه عمومی گذرش به «سیاه‌دره» نمی‌افتد تا بچه‌ها را با خودش به مدرسه ببرد. برای همین‌ جوان‌ترهای روستا نتوانستند دیپلم بگیرند و هیچ‌کدامشان بیشتر از کلاس پنجم یا ششم درس نخوانده‌اند.

آدم‌های روستا هر کدام قصه‌ای دارند برای خودشان. پسر «زربانو» دیوانه شده و او را در طویله بسته‌اند. «قمر» نمی‌تواند اجاره ۲۰ هزار تومانی خانه‌اش را پرداخت کند. «شهین» شب‌ها از ترس مارهایی که در سقف خانه‌اش لانه کرده‌اند بیدار است. «علی‌اصغر» در یکی از رستوران‌های تهران کار پیدا کرده و برای مادرش «جواهر» پول می‌فرستد و ... .

اخبار اجتماعی,خبرهای اجتماعی,آسیب های اجتماعی,بیکاریقمر خانم

«قمر خانم» نمی‌داند چند ساله است. ۱۰ بچه دارد؛ ۵ تا دختر و ۵ تا پسر که از روستا کوچ کرده‌اند: «بچه‌هایم هیچ سراغی از من نمی‌گیرند. یکی از پسرهایم همین خانه‌ای که در آن زندگی می‌کنم را به من داده است به شرط ماهی ۲۰ هزار تومان اجاره. نمی‌دانم باید به که بگویم. شما دارید به من کمک کنید؟»

اخبار اجتماعی,خبرهای اجتماعی,آسیب های اجتماعی,بیکاریجواهر

«جواهر» از آن زن‌های روستاست که چند سالی در تهران زندگی کرده و حالا مدتی است به روستا برگشته است. خودش و دختر پنج ساله‌اش «آیدا» که تا قبل از آماده‌شدن خانه جدیدشان در اتاقی که به سختی می‌شد خانه نامیدش زندگی می‌کرد، می‌گوید شوهرش ترکش کرده و در تهران مانده است: «همان جا لابد مواد می‌کشد و زندگی می‌کند. ‌شاید هم افتاده باشد توی جوی». خانه جدیدش حمام دارد و آشپزخانه اوپن، با کابینت و اجاق گاز. خیّرهایی که برایش خانه ساخته‌اند از او خواسته‌اند که به همسایه‌هایی که خانه‌هایشان حمام ندارد، اجازه دهد از حمام خانه استفاده کنند. او هم قرار است با یکی دیگر از همسایه‌های تهران‌دیده‌اش راهی کمپ ترک اعتیاد شود، با کمک بهزیستی در کمپ بستری شود و بعد با وام خوداشتغالی کاسبی راه بیندازد و از دختر پنج ساله‌اش نگهداری کند. اما فعلا پسرهایش که در تهران کار  می‌کنند هر از چندی اندکی پول برایش می‌فرستند که خرج خودش و آیدا را تامین کند.

اخبار اجتماعی,خبرهای اجتماعی,آسیب های اجتماعی,بیکاری شهین

«شهین» ۳۹ ساله است. چند سالی است که از تهران برگشته است و با شوهرش «آقا سید» در خانه قدیمی روستایی‌شان زندگی می‌کند: «توی سقف خانه مار بود. آنقدر می‌ترسیدم که چند شب همین طور بیدار ماندم که مارها بچه‌ها را نزنند.» خودش و شوهرش سال‌هاست که معتاد هستند. می‌گوید می‌خواهد ترک کند. حالا به همت خیّرها برایش خانه جدیدی ساخته شده، به حرف‌های مدد کار بهزیستی گوش می‌کند که می‌گویند اگر ترک کند، می‌تواند وام خوداشتغالی بگیرد و پرورش بلدرچین راه بیندازد و تخمشان را بفروشد و به مددکار قول می‌دهد که برای ترک آماده شود و از بهزیستی وام بگیرد که در کمپ بستری شود. عکس‌های جوانی خودش و شوهرش را در میدان آزادی نشان می‌دهد و دوباره به مددکار بهزیستی می‌گوید: «توی کمپ ترک‌کردن سخت است. شوهرم که قبلا توی کمپ بود وقتی آمد بیرون تا شش ماه حرف نمی‌زد. بعد هم برگشت سر مصرفش. می‌خواهم توی خانه خودم ترک کنم. همه زن‌هایی که معتاد هستند را می‌شناسم. همه‌شان را نشانتان می‌دهم. همه‌شان هم می‌خواهند، ترک کنند. نمی‌شود به ما شربت متادون بدهید؟»

اخبار اجتماعی,خبرهای اجتماعی,آسیب های اجتماعی,بیکاری گل صنم

«گل‌صنم» یکی از آنهاست که دستش به دهانش می‌رسد؛ ‌ ۳۷ ساله است و مادر ۵ تا بچه. پنج کلاس بیشتر درس نخوانده است اما یکی از پسرهایش را فرستاده شهر که درس بخواند. دختر بزرگش نامزد کرده و دو بچه دیگرش هم کوچکند: «شوهرم یک وانت پیکان قسطی خریده است و روی آن کار می‌کند. دو گوساله داریم  و چند درخت اجاره‌ای گردو که خرجمان را در می‌آورد. خدا را شکر نه خودم لب به چیزی می‌زنم، نه شوهرم اهل این کارهاست».

اخبار اجتماعی,خبرهای اجتماعی,آسیب های اجتماعی,بیکاری گل صنم

یک «گل‌صنم» دیگر، یادش نمی‌آید که چندساله است. فارسی هم نمی‌داند و تنها می‌تواند با زبان لَکی حرف بزند. می‌گوید خلاف بیشتر زن‌های روستا، اصلا هیچ چیز مصرف نمی‌کند. سال‌ها پیش شوهرش مرده است و حالا تنها مانده.

اخبار اجتماعی,خبرهای اجتماعی,آسیب های اجتماعی,بیکاری سهیلا

«سهیلا» ۲۸ ساله است. ‌ تا کلاس پنجم بیشتر درس نخوانده و حالا دو تا دخترش هر دو در مدرسه ابتدایی هستند. بافتنی یاد گرفته است اما می‌گوید تا اولین جایی که بشود از آن نخ کاموا خرید کلی راه است؛ برای همین منتظر است که خیّرها برایش نخ کاموا بیاورند. می‌گوید نمی‌داند بچه‌هایش می‌توانند درس بخوانند یا نه: «مدرسه از ما دور است. حالا فعلا تا کلاس پنجم بخوانند، ‌بعد ببینیم چه می‌شود. مردم اینجا به اندازه خودشان درمی‌آورند. درخت گردو دارند و بار آن را می‌فروشند. اگر گوسفند هم بود خوب بود اما همین مرغ و خروس هم خوب است. ما خودمان یک گوساله هم داریم که برای غذایشان علوفه خشک جمع می‌کنیم. خدا را شکر.»

اخبار اجتماعی,خبرهای اجتماعی,آسیب های اجتماعی,بیکاری علی اصغر

«علی‌اصغر» ۱۸ ساله از معدود مردانی است که می‌شود وسط روز در روستا دیدش. او هم پنج کلاس بیشتر درس نخوانده است: «کسی نبود اجبارمان کند که درس بخوانیم. مدرسه هم یک روستا پایین‌تر بود، ‌ما هم ول کردیم». حالا در این سن و سال، ‌سالی چند ماه در تهران کارگری می‌کند. عکس‌های خودش را که با گوشی در رستورانی در تهران گرفته نشان می‌دهد: «توی رستوران‌ها میز پاک می‌کنم یا ظرف می‌شویم. ‌برایم فرقی نمی‌کند چه کار کنم. ماهی ۹۰۰ تومان در می‌آورم با جای خواب. ‌چند ماه که جمع شد برمی‌گردم، بعد که پول‌هایم تمام شد دوباره می‌روم تهران». می‌گوید بخشی از پولی را که در می‌آورد برای مادرش می‌فرستد اما «بیشترش خرج می‌شود. بالاخره پول است دیگر».

چرا «سیاه‌دره» به این روز افتاد؟

در این منطقه از ایران فرسایش خاک آنقدر شدید و پوشش گیاهی به قدری ضعیف است که دولت بیش از ۲۰ سال پیش ناچار شده است برای توقف گوسفندچرانی در منطقه و جلوگیری از تخریب بیشتر خاک، تمام چراگاه‌ها را از مردم بخرد. بعضی‌ها با پولی که گرفته‌اند راهی تهران شده‌اند، بعضی‌ها درخت گردو خریده‌اند و بعضی‌ها با ماشین کار می‌کنند. حالا ۴۰ سال بعد از تقسیم اراضی مالکان بزرگ بین مردم روستایی و ۲۰ سال بعد از ممنوعیت گوسفندچرانی در اراضی‌ای که ملی شده‌اند، بسیاری از مردم سیاه‌دره، مثل خیلی از روستاییان دیگر ایران، هنوز نمی‌توانند درآمد کافی برای رتق و فتق امورشان داشته باشند. خیلی‌هایشان زیر سقف‌های خراب، چشم به کمک آدم‌ها و وام‌های بلاعوض مسکن روستایی دارند تا از زمستان بیزار نباشند.

چرا اسم «سیاه‌دره»، «سفیددره» نباشد؟

درست است که «سیاه‌دره»ای‌ها با مشکلات عدیده‌ای دست و پنجه نرم می‌کنند و باید خودشان هم همتی داشته باشند برای سفیدشدن روزهایشان اما بچه‌های پنج شش ساله سیاه‌دره‌ای هنوز کوچکند برای کارهای بزرگ و چشم به کمک انسان‌های نیکوکار دارند. یکی از نیکوکاران نهاوند مدتی است که دست به کار شده و شروع به ساختن خانه‌های جدید برای اهالی روستا کرده است.

«جواهر» دیگر صاحب‌خانه است و چیزی نمانده که ساخت خانه «شهین» هم تمام شود اما «سیاه‌دره» نیکوکاران را فرا می‌خواند تا شاید بشود روزی نام روستایشان را به «سفیددره» تغییر دهند.

isna.ir
  • 19
  • 6
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
زهرا گونش بیوگرافی زهرا گونش؛ والیبالیست میلیونر ترکی

چکیده بیوگرافی زهرا گونش

نام کامل: زهرا گونش

تاریخ تولد: ۷ جولای ۱۹۹۹

محل تولد: استانبول، ترکیه

حرفه: والیبالیست

پست: پاسور و دفاع میانی

قد: ۱ متر و ۹۷ سانتی متر

ادامه
سوگل خلیق بیوگرافی سوگل خلیق بازیگر جوان سینمای ایران

تاریخ تولد: ۱۶ آبان ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر

آغاز فعالیت: ۱۳۸۷ تاکنون

تحصیلات: لیسانس کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنر تهران

ادامه
شیگرو میاموتو سفری به دنیای بازی های ویدیویی با شیگرو میاموتو

تاریخ تولد: ۱۶ نوامبر ۱۹۵۲

محل تولد: سونوبه، کیوتو، ژاپن 

ملیت: ژاپنی

حرفه: طراح بازی های کامپیوتری و نینتندو 

تحصیلات: کالج هنر کانازاوا

ادامه
ویژه سرپوش