شنبه ۰۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۶:۱۴ - ۰۸ مهر ۱۴۰۰ کد خبر: ۱۴۰۰۰۷۰۶۲۳
چهره ها در سینما و تلویزیون

سحر زکریا: به دلیل درخواستم برای واکسیناسیون ممنوع الکارم کردند/ روحانی و رئیسی فرقی با هم ندارند

سحر زکریا,گفتگوی جدید سحر زکریا
بازیگر سریال پاورچین گفت: پدر من را در سریال پاورچین در آوردند. بر روی لب‌های من فونت می‌زدند که رنگ لب‌های من دیده‌ نشود. از یک‌جایی به بعد آنقدر من را اذیت کردند که این را بپوش آن را نپوش که گفتم من دیگر لباسم را عوض نمی‌کنم و اگر دقت کرده باشید من در سریال از یک‌جایی به بعد دیگر لباسم تغییر نمی‌کند.

به گزارش دیده بان ایران، دو روز قبل بود که یکی از مدیران صداوسیما از قوانین عجیب این سازمان برای آگهی های تبلیغاتی خبر داد و اعلام کرد که "پخش آگهی چای ریختن مرد برای زن ممنوع است"

امیرحسین شمشادی، مدیر گروه آموزشی روابط عمومی دانشکده خبر،‌ در اینستاگرام اشاره کرده که در تلویزیون ایران پخش آگهی چای ریختن مرد برای زن،‌ نشان دادن هر نوشیدنی قرمز، ‌دستکش چرم برای زنان،‌ ‌خوردن ساندویچ و پیتزا و نشان دادن مرد و زن تنها و یا دو پسر تنها در خانه ممنوع است.

ممنوعیت های عجیب و غریبی که توجه بسیاری از کاربران در شبکه های اجتماعی را به خودش جلب کرد و باردیگر این موضوع را مطرح کرد که با توجه به شرایط بحرانی کشور به لحاط اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی علت مانور دادن مقامات و مسئولان بر روی افزایش محدودیت‌ها علیه زنان در شرایط کنونی چیست؟ چرا مدیران رسانه ملی تا به این حد زن ستیز هستند و با وجود اینکه تاکنون نتیجه ای از این نوع عملکرد خود نگرفته اند اما همچنان بر روی این اصل خود پافشاری می کنند؟

سحر زکریا ، بازیگر سینما و تلویزیون که سابقه همکاری با مدیران رسانه ملی را در کارنامه خود دارد در همین رابطه به خبرنگار دیده بان ایران می گوید: "محدودیت‌هایی در تلویزیون اعمال می‌شود که اصلا قابل تعریف نیستند. زنان در کارهای طنز اصلاً نمی‌توانند خودشان را نشان دهند و دیالوگ‌ها و کاراکترهای خوب همیشه برای آقایان است."

مشروح گفت‌وگوی سحر زکریا با دیدبان ایران را در ادامه می‌خوانید:

*باتوجه به محدودیت‌هایی که به گفته مدیر گروه دانشکده خبر برای خانم‌ها خبر از اعمال آن داده است ، شما به‌عنوان بازیگری که هم در سینما و هم در تلویزیون کار کرده‌اید چه تجربه‎‌ای از این محدودیت‌ها دارید؟ آیا این تبعیض‌ها دامن شما را هم گرفته است؟

مگر می‌شود در ایران زندگی کنی اما این محدودیت‌ها را تجربه نکنی؟ تلویزیون و سینما هر دو برای یک سیستم و حکومت کار می‌کنند اما من دلیل این همه تفاوت بین این دو را متوجه نمی‌شوم. در سینما اگر مو و یا لباس‌های عجیب غریب بپوشید، هیچ اشکالی ندارد اما در تلویزیون که برای همین سیستم است قابل قبول نیست. ما حتی در تلویزیون گریم نمی‌توانیم داشته باشیم. محدودیت‌هایی در تلویزیون اعمال می‌شود که اصلا قابل تعریف نیستند. زنان در کارهای طنز اصلاً نمی‌توانند خودشان را نشان دهند و دیالوگ‌ها و کاراکترهای خوب همیشه برای آقایان است. مهم‌ترین سوالی که من دارم این است که چرا در یک جامعه دو سازمان (سینما و صداوسیما) تا این اندازه با هم تفاوت دارند. شما به سریال‌های خانگی نگاه کنید خیلی همه به نسبت تلویزیون راحت هستند اما من نمی‌دانم چرا در تلویزیون دقیقا عکس این قضیه اتفاق می‌افتد! اگر قرار بر محدودیت و تبعیض باشد باید در همه ارکان این اصل را رعایت کنند. ما سال‌هاست که شاهد این وضعیت در کشور هستیم. البته همه مقایسه‌های من مختص به داخل ایران است اگر قرار باشد ایران را با کشورهای دیگر مقایسه کنیم که یک چیز عجیب غریبی در می‌آید.

وی اضافه کرد: من قرار بود به‌عنوان اولین زن، عکسم بر روی بیلبوردهای سطح شهر بروم اما آقای احمدی‌نژاد آمد و وضعیت از آن‌چه که بود سخت‌تر شد. وقتی بازیگرهای حال حاضر را می‌بینم غبطه می‌خورم که آنقدر می‌توانند راحت باشند هرچند همین آزادی هم فقط برای یکسری از بازیگرهاست. یکسری از عزیزان بازیگر جزء خواص هستند بارها تصاویر بی‌حجابشان در خارج از کشور دیده شده است اما با این وجود تلویزیون باز هم با این افراد کار می‌کند. اصلاً در آن دوران با ما چنین رفتاری نمی‌شد اگر ما این کارها می‌کردیم حراست صداوسیما پدر ما را در می‌آورد. من به بدی و خوبی این قوانین کاری ندارم حرف من این است که اگر قانون است باید برای همه قانون باشد. خانمی در سینمای ما هستند که اتفاقا سن‌شان هم بالا است و در عروسی دخترشان در آمریکا با آقای اِبی می‌رقصند اما دوباره برمی‌گردند ایران کار می‌کنند! این ضد و نقیض بودن برای من جالب است. خود من کسی بودم که سعی کردم همه شرایط تلویزیون را بپذیرم اما می بینم بازهم کافی نیست. نه تلویزیون نه سینما نمی‌توانند یک مورد فقط یک مورد از من ارائه دهند که بگویند سحر زکریا به این دلیل تو را ممنوع‌الکار کردیم. حالا دلیل‌شان برای ممنوع‎‌الکاری من فکر می‌کنید که چیست؟ بله دلیل‌شان این است که بنده فریاد زدم و از مسئولین درخواست واکسن کردم. آن‌‌وقت آقای بازیگر برای فایزر به آمریکا می‌رود و برمی‌گردد هیچ مشکلی هم برایش ایجاد نمی‌شود. من اگر فردا ببینم که گفته‌اند زن‌ها حق خروج از منزل را ندارند، هیچ تعجب نمی‌کنم.

*شقایق دهقان در مصاحبه با آقای جیرانی گفتند که در سریال پاورچین ما فقط حق استفاده از سه رنگ مشکی، قهوه‌ای و سرمه‌ای را داشتیم، شما به‌عنوان یکی از اعضای این سریال نظرتان در این خصوص چیست؟

در آن سریال هم باز نسبت به خانم ولدبیگی و دهقان بسیار بیشتر به من سخت‌گیری می‌شد. پدر من را در سریال پاورچین در آوردند. بر روی لب‌های من فونت می‌زدند که رنگ لب‌های من دیده‌ نشود. از یک‌جایی به بعد آنقدر من را اذیت کردند که این را بپوش آن را نپوش که گفتم من دیگر لباسم را عوض نمی‌کنم و اگر دقت کرده باشید من در سریال از یک‌جایی به بعد دیگر لباسم تغییر نمی‌کند. تمام حرف من این است که اگر یک چیزی قانون است باید برای همه باشد نه این‌که با یک عده خاص طور دیگری رفتار شود. چطور یک قانونی برای سحر زکریا وجود داشته باشد اما برای یکسری نه؟ من چطوری می‌توانم به خارج از ایران بروم و بدون حجاب دیده‌ شوم و به ایران برگردم و باز هم بتوانم به کارم ادامه دهم؟ سال‌ها پیش این قضیه برای خود من پیش آمد وقتی به امارت سفر کرده بودم که اتفاقا در آن‌جا با حجاب هم بودم زمانی‌که به ایران برگشتم حراست شبکه من را بازخواست کرد چرا؟ چون آقایان می‌گفتند که حجاب‌تان درست نبوده است! درد من این تبعیض‌ها است. اگر از فردا به من بگویند که مثل زنان افغانستانی با نقاب بیرون بیا اصلا تعجب نخواهم کرد. برای من دیگر هیچ چیزی در این مملکت عجیب نیست. از زندگی تک تک ماها خبر دارند، می‌دانند ما چطوری زندگی می‌کنیم پس چطور ممکن است مهمونی و مواد زدن‌های هرشب برخی از بازیگران محترم را نمی‌بینند؟ مواد زدن و کوک زدن میان همکاران من مثل آب خوردن شده است چطور چشم‌شان را بر روی این مسائل می‌بندند؟ همه آن‌ها کار کنند اما من خانه‌نشین شوم؟ چون صدای مردمم بودم؟

سحر زکریا,گفتگوی جدید سحر زکریا

*یعنی شما می‌گویید هنرمندانی که به یک نوعی از درد مردم می‌گویند با آن‌ها بدین شکل برخورد می‌شود؟

بله دقیقا. شما هنرمندانی که از درد مردم گفته‌اند مثل جعفر پناهی و محمد رسول‌اف را ببینید که چه بر سرشان آوردند. به چه جرمی من را ممنوع‌الکار کردند؟ مگر گفتن از واکسن جرم است؟ ما در این مملکت تبعیض زیاد دیده‌ایم چه در میان سیاسیون چه در سینما. در سیاست‌مان هم همین‌طوری است آقای روحانی می‌رود، آقای رئیسی می‌آید هیچ فرقی نمی‌کند. همان‌هایی که به بدنه سینما چسبیده بودند، همان‌ها هنوز بر روی کار هستند. شما تا به الان دیده‌اید در سینمایی‌ها کسی عوض شود؟ سبز می‌رود، قرمز می‌آید بنفش می‌رود، آبی می‌آید چه فرقی می‌کند وقتی باز همان افراد گذشته پشت میز قرار می‌گیرند این وضعیت دقیقا شبیه به وضعیت سیاسی‌مان است. آقای روحانی از ریاست‌جمهوری می‌رود یک سمت دیگر می‌گیرد، آن یکی می‌آید به همین منوال ادامه می‌دهد.

*دلیل فاصله میان صداوسیما و مردم چیست؟

مردم فقط از صداوسیما جدا نشدند، از سینما هم جدا شدند. دلیلش هم محتوای تکراری است که هم صداوسیما و هم سینما دچار آن شده است. شما اگر ۲۰ سال تلویزیون ایران را روشن نکنید بعد از روشن کردنش هیچ تغییری را در آن حس نمی‌کنید. مگر می‌شود با این همه پیشرفت تکنولوژی همچنان آفتابه، بیژامه و عاشق یک دخترپولدارشدن موضوع فیلم و سریال‌های ما باشد؟ نسل جدید اصلا نمی‌خواهد این چیزها را ببیند. ما یک زمانی سربه‌داران و هزاردستان داشتیم اما الان چی داریم؟ من قبلا هم که می‌توانستم کار کنم کار نمی‌کردم بس که فیلم‌نامه‌ها بی محتوا بود.

*چند روزی است برخی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی واکنش‌های تندی نسبت به پوشش تیم ملی فوتبال زنان داشته است، نظر شما در این باره چیست؟

اصلاً بالفرض این پوشش به لحاظ اسلامی درست نیست، چرا برای بازیگرهای یکسری پوشش‌های از این بدتر وجود دارد؟ شما جشنواره را کن را مشاهده کنید چطور می‌شود دختر آقای اصغر فرهادی و خانم گوهر خیراندیش با آن وضعیت پوشش در آن‌جا حاضر شوند اما این دخترها بااین‌که لباس‌شان که اتفاقا پوشیده هم بود، آنقدر مورد اتهام قرار گیرند. شما یک‌روز به صداوسیما بروید حراست جلوی در صداوسیما یک‌طوری با شما رفتار می‌کنند که انگار از فضا آمده‌اید. من واقعا دیگر در ایران برای هیچ مسئله‌ای مغزم کار نمی‌کند. به نقطه‌ای رسیده‌ام که هر اتفاقی در ایران می‌افتد فقط نگاه می‌کنم و اصلا برایم چیز عجیبی نیست.

  • 22
  • 5
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۲
در انتظار بررسی: ۱۲
غیر قابل انتشار: ۱۲
جدیدترین
قدیمی ترین
مطالب خیلی خوبی داشتی عالی بود من هرروز به سایت شما سر میزنم که آخرین مطالب سایت شمارو بررسی کنم واقعا عالیه
لعنت
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
زهرا گونش بیوگرافی زهرا گونش؛ والیبالیست میلیونر ترکی

چکیده بیوگرافی زهرا گونش

نام کامل: زهرا گونش

تاریخ تولد: ۷ جولای ۱۹۹۹

محل تولد: استانبول، ترکیه

حرفه: والیبالیست

پست: پاسور و دفاع میانی

قد: ۱ متر و ۹۷ سانتی متر

ادامه
سوگل خلیق بیوگرافی سوگل خلیق بازیگر جوان سینمای ایران

تاریخ تولد: ۱۶ آبان ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر

آغاز فعالیت: ۱۳۸۷ تاکنون

تحصیلات: لیسانس کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنر تهران

ادامه
شیگرو میاموتو سفری به دنیای بازی های ویدیویی با شیگرو میاموتو

تاریخ تولد: ۱۶ نوامبر ۱۹۵۲

محل تولد: سونوبه، کیوتو، ژاپن 

ملیت: ژاپنی

حرفه: طراح بازی های کامپیوتری و نینتندو 

تحصیلات: کالج هنر کانازاوا

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش