یکشنبه ۰۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۴:۲۹ - ۲۶ مهر ۱۴۰۱ کد خبر: ۱۴۰۱۰۷۲۲۰۰
چهره ها در سینما و تلویزیون

رضا کیانیان: راه گفتگو را صاحب قدرت باید باز کند / وسط ‌باز فحش نیست /هنرمند را نباید مجبور کرد بیانیه بنویسد

رضا کیانیان,اعتراضات
واکنش‌های صریح بعضی از بازیگران و هنرمندان به وقایع اخیر، اظهار همدردی بعضی دیگر و برخوردهای تند مسئولان با آن‌ها در مقابل سکوت و یا حتی موضع‌گیری گروهی از افراد این صنف علیه اعتراضات، سؤالات بسیاری را در افکار عمومی ایجاد کرده و محلی برای قضاوت‌های تند نیز شده است.

رضا کیانیان از جمله هنرمندان مطرحی است که در صفحهٔ اینستاگرام خود نسبت به وقایع کشور واکنش نشان می‌دهد و می‌نویسد. انصاف نیوز در مصاحبه‌ای کوتاه از او راجع به وظیفه و انتظاراتی که در شرایط فعلی متوجه هنرمندان است، قضاوت‌هایی که در چنین شرایطی از مردم می‌شنوند و مشخصاً اصطلاح وسط‌باز، نقش هنرمند در باز ماندن فضای گفتگوی میان حکومت و مردم و برخورد حاکمیت در این رابطه پرسیده است که در زیر می‌آید:

– نظر شما راجع به نقش هنرمندان در ایجاد مسیری برای گفتگو چیست؟

زمانی که بحث «آشتی ملی» بود من از گفتگو گفتم؛ قبل از این اعتراضات هم چندین‌بار مصاحبه کرده‌ام و باز هم همه را دعوت به گفتگو کردم. گفتگو و یا «گفت و شنود». به شکلی که طرفین امکانات برابر برای حرف زدن  و امنیت برای پس از حرف زدن داشته باشند. و نیز گوش شنوایی برای طرف مقابلشان داشته باشند. این شکل گفت‌وشنود قاعدتاً باید حلال مشکلات باشد. ولی  پاسخی نشنیدم. حالا که این شرایط بحرانی و اعتراضی به وجود آمده است بخش دلسوزی از گفت‌وگو حرف می‌زنند. البته گفت‌وگو را باید دوباره معنی کرد! همه کلمات را باید دوباره معنی کرد. مثل کلمهٔ آزادی. همهٔ جهان از اهمیت و لزوم آزادی می‌گویند. اما آزادی چه معنایی می‌دهد؟ آزادی هیچوقت برای ما به عنوان یک امر روزمره معنی نشده است. در قانون اساسی «کتبی» حد و حدودی برایش تعریف شده اما در قانون «گفتاری» و روز مره معنای دیگری دارد. به تعداد آدم‌ها تعریف از آزادی وجود دارد، و به تعداد گرایش‌های سیاسی و اجتماعی برای آزادی تعریف وجود دارد. اما بالاخره یک روزی همه باید در چهار چوب یک معنا زندگی کنیم.

– منظورتان این است که وقتی تعریف مشخصی از این مفاهیم وجود ندارد اتفاق هم نمی‌افتند؟

یک مثال بزنم. مثلاً حجاب، در راهپیمایی ۲۲ بهمن و زمان انتخابات یک معنی دارد و در ایام عادی معنی دیگری می‌دهد. قانون‌اش فرق دارد؛ در قانون نوشته شده یک معنا دارد و در قانون شفاهی که به شکل روزمره وجود دارد و اجرا می‌شود معنی دیگری دارد. قانون هر کجا و هر زمان یک معنی می‌تواند داشته باشد. وقتی می‌گویند قانون را رعایت کن باید بدانیم چه کسی این جمله را گفته، کجا هستیم، در چه زمانی هستیم و ما که هستیم.

– حاکمیت چطور باید با هنرمندان برخورد می‌کرد که نکرد؟ چطور این مسیر گفتگو می‌توانست زنده بماند؟

من هیچوقت برای کسی نسخه نمی‌پیچم. هنرمند به وسیلهٔ هنرش گفت وگو می‌کند. وقتی وزارت ارشاد فیلمی را توقیف می‌کند درواقع مسیر گفت‌وگو را با سینماگر می‌بندد. درصورتیکه می‌توانست با آن فیلم یا اثر هنری توسط نقد سازنده یا فیلمی که از نگاه دیگری ساخته می‌شود گفت‌وگو کند. می‌بینید که نظر من و نظر ارشاد در باره گفت‌وگو با هم متفاوت است. به همین دلیل است که می‌گویم همه کلمات در کشور ما نیاز به بازتعریف دارند. برای این که بتوانیم کنار هم زندگی کنیم. قانون، آزادی، حزب، دموکراسی، هنر، فرهنگ، سیاست، مردم‌سالاری و… همهٔ این‌ها باید بازتعریف شوند. برای بازتعریف کلمات کلیدی و راهبردی و رسیدن به یک تعریف همه‌گانی چاره‌ای جز گفت و شنود نداریم.

 می‌توانید مشخصاً مثال بزنید که حاکمیت برای زنده ماندن مسیر گفتگو چه باید می‌کرد؟

رضا کیانیان: زنده ماندن مسیر گفتگو به این معنی است که جلوی هیچ فیلم یا اثر هنری گرفته نشود. چون همه در چهار چوب قوانین مصوب ساخته می‌شوند؛ همه خط قرمزها را می‌شناسند و رعایت می‌کنند. در جواب فیلم یا اثر هنری لازم است فیلم و یا اثر هنری دیگری بسازند. از این طریق گفتگوی هنری به نتیجه می‌رسد. برای مثال در مورد وقایع ۸۸ حاکمیت چند فیلم ساخت اما به طرف مقابل این اجازه را نداد که فیلم بسازد. این گفتگو نیست؛ این یعنی من می‌گویم و تو گوش کن.

– نظری راجع به بایکوت کردن هنرمندان از جانب نهادهای رسمی و ممنوع‌التصویر کردن آن‌ها دارید؟

اسمش نمی‌تواند بایکوت باشد چون مردمی که مخاطب هنرمندی بوده‌اند همچنان مخاطب او هستند و باقی می‌مانند. هنرمند از جانب مردم بایکوت نمی‌شود مگر این که برود و آثار سفارشی بسازد. وقتی نمی‌تواند تولید کند یا نمی‌تواند در حساب اینستاگرامش چیزی بنویسد یا از کشور خارج شود این بایکوت نیست. همان من می‌گویم و تو گوش کن است. البته این هم نوعی گفتگو است! بارها هنرمندان را ممنوع‌التصویر کرده‌اند اما این حکم‌ها ماندگار نبودند. چون در قانون چنین چیزی نداریم که کسی را از کارش منع کنند مگر اینکه حکم قضایی صادر شود.

– بنظر شما چرا گفتار مسئولین که دعوت به گفتگو می‌کنند با رفتارشان اینقدر متفاوت است؟ اصلاً قصد گفتگو وجود دارد؟

قبلاً هم اشاره کردم. بنظر من تعاریف متفاوت است یعنی فکر می‌کنند که این رفتارها از جمله ممنوع‌التصویر کردن همان گفتگو است! می‌گویند گفتگو کنیم. اما تعریف هر کس از گفتگو همان رفتارش است. راه گفتگو را کسی که قدرت در دست دارد باید باز کند.

– بنظر شما هنرمندان در این شرایط چه باید کنند؟

باید کار کنند. مقاله نوشتن کار روزنامه‌نگار است نه هنرمند. هنرمند را نباید مجبور کرد بیانیه بنویسد. خلق هنری در درون هنرمند اتفاق می‌افتد. ذهن هنرمند در رویارویی با حوادث جامعه‌اش و خانواده‌اش آبستن می‌شود. آبستنِ ایده‌ای که باید خلق کند. آن ایده باید فرصت رشد داشته باشد تا بالاخره به دنیا بیاید.  هنرمند در روند زندگی، اثر هنری خلق می‌کند؛ حتی با وجود محدودیت‌ها باید راهی برای زایمان بیابد. هنرمند اگر خلق نکند خفه می‌شود. می‌خشکد. و هر هنرمند راهی برای خلق اثرش می‌یابد و نباید او را منع کرد. نباید هنرمند را مجبور به نوشتن و موضع گیری نوشتاری کرد. وقتی مجبور می‌شود افسرده می‌شود. زار زار گریه می‌کند. گفت‌وگوی هنرمند به وسیلهٔ اثرش اتفاق می‌افتد. و باید در همان دنیا حرف بزند. هنرمند الگو نیست. اسوه نیست. اگر دوستش دارند به خاطر کارهای هنریش است، نه به خاطر موضع گیری‌های سیاسی و اجتماعی‌اش. اگر هنرمند را مجبور کنند از جایگاه اجتماعی‌اش جا به جا می‌شود و هرز می‌رود.

– چه انتظاری از یک هنرمند در این شرایط کشور می‌رود؟

 گفتم! هنرمند باید خلق کند. اگر هم بخواهد اعتراض کند باید به شکل خودش اعتراض کند. این روزها کلی طرح و کاریکاتور و گرافیتی و پوستر به وجود آمده و منتشر شده که بسیار تأثیرگذار بودند. این کار هنرمند است. به هنرمند فشار می‌آورند که موضع گیری کن. «یا با مایی، یا بر علیه مایی»، این یک شعار «تمامیت خواه» است. این یعنی سیاه و سفید کردن جامعه. این یعنی فقط من درست می‌گویم. اپوزیسیونی که چنین انتظاری از هنرمند دارد ذات‌اش تمامیت خواه است. از هر دهانی این جمله بیرون بیاید «تمامیت خواه است». اپوزیسیون چپ افراطی خارج از کشور، یا راست افراطی داخلی قصد دارند همه را به ورطهٔ تمامیت خواهی بکشانند. نتیجهٔ این عمل مرگ اندیشه است. اندیشه هیچگاه در سیاه یا سفید رشد نمی‌کند؛ تولید اندیشه و هنر برای طبقهٔ متوسط است. به همین خاطر تمامیت خواهان در هر کشوری که روی کار آمدند طبقه متوسط را نابود کردند. البته این هم جای بحث بسیار دارد.

قطب‌های سیاه و سفید داخلی و خارجی از هنرمند هم انتظار دارند یا سیاه باشد یا سفید. اما هنرمند هیچ‌کدام از این دو نیست چون اگر سیاه یا سفید بود هنرمند نمی‌شد. هنرمندانی که در دستگاه‌های حاکمیتی لانه می‌کنند مجبورند شعارهای حاکمیتی را به شکل هنر درآورند. هیچ کدام در هیچ کشوری آثار ماندگاری نتوانستند بیافرینند. کارهایشان بیشتر در حد یک مقالهٔ روزنامه شد که فردا قرار است فراموش شود. کار هنر پیروی و واکنش در برابر مسائل روز نیست. هنرمند جزیی از مردم است. اصلاً مردم است. نباید هی بیاید اعلامیه بدهد که  ثابت کند با مردم است. همان قدر که مردم همراه مردم هستند هنرمند هم همراه مردم است. آن تفکری که هنرمند را از مردم جدا می‌داند؛ از هنرمند می‌خواهد و او را مجبور می‌کند که اعلام کند با مردم است. این شیوه تفکر تمامیت خواهانه است. هنرمند روح حساس جامعه و مردم است.

 یعنی فکر می‌کنید هنرمند نباید اثرگذاری اجتماعی داشته باشد؟

رضا کیانیان: من این حرف را زدم؟ نه! هنرمند با کارش اثرگذاری اجتماعی دارد و نه با موضع گیری‌های عریانش! این‌ها دوست دارند هنرمند خلق نکند و به حرف زدن بگذارند. هنرمند با اثرش فریاد می‌زند. روح جامعه را به تسخیر درمی‌آورد. «گویا» نقاش اسپانیایی هنوز که هنوز است فریادش خاموش نشده. چون تابلوهایش دارند فریاد می‌کشند. گوئرنیکای پیکاسو با نفرت به جنگ خلق شده. افسر نازی با اشاره به تابلو از پیکاسو می‌پرسد این کار شماست؟ پیکاسو جواب می‌دهد: خیر کار شماست! هر چیزی یک ذات دارد و یک پوسته. هنرمند به ذات «چیزها» می‌پردازد. کار هنرمند حرف زدن نیست. باید خلاقیت به خرج دهد و خلق اثر کند. اگر مجبور به سیاه و سفید شدن شود، خاموش می‌شود خلاقیتش نابود می‌شود.

سیاسی‌ترین هنرمندان جهان مثل برتولت برشت، آثار ضعیف‌ترش مربوط به زمانی است که سیاسی بوده؛ وقتی از آلمان مهاجرت می‌کند و فضای بازتری برای زندگی پیدا می‌کند، بهترین نمایشنامه‌هایش را می‌نویسد که عمیق‌ترند و بالطبع ماندگارتر. آیزنشتاینِ روسِ کمونیست، بزرگ‌ترین کاری که انجام داده کشف فن ویرایش فیلم بوده که جهان سینما را متحول می‌کند نه مخالفت خیابانی‌اش با لنین و استالین! منظورم این است که باید بفهمیم هنرمند چه جایگاهی دارد و چه کاری برای جامعه انجام می‌دهد و همان را از او بخواهیم. هنرمند جلودار تظاهرات نیست؛ آثارش، جلوداران و پرچمداران جنبش‌های اجتماعی را می‌آفریند و می‌سازد. به آن‌ها روحیه می‌دهد. در همان جایگاه خودش می‌تواند خلق اثر کند.

– اما بنظر شما می‌تواند با همین خلق اثر همراهی کند؟

با کی؟ همراهی با مردم؟ هنرمند که از مردم جدا نیست. هنرمند جزئی از مردم است؛ جزئی از حاکمیت که نیست. حکومت به معنی سیاستمداران و سیاستگذاران یک کشورند یعنی قوهٔ قضائیه، قوهٔ مجریه و قوهٔ مقننه. هنرمند هیچوقت جزیی ازین سه قوه نیست. این سه قوه  قانون تصویب می‌کنند. قانون را اجرا می‌کنند و اگر کسی از قانون سرپیچی کرد محاکمه‌اش می‌کنند. هنرمند هیچ کدام ازین کارها را نمی‌کند!  مگر اینکه کار سفارشی انجام دهد که در این صورت می‌شود هنرمند سفارشی!

– این عنوان خاکستری که شما به آن اشاره کردید را در حال حاضر مردم وسط‌باز می‌گویند؛ نظر شما در این مورد چیست؟

این کلمه فحش نیست. مثل سلبریتی که از زمان آقای احمدی نژاد سعی کرد به فحش تبدیلش کند و با کمک سوپر چپ‌های اپوزیسیون خارج از کشور تا حدی موفق شد. من از شما می‌پرسم؛ آیا کارگران فلان شرکت که اعتصاب نکرده‌اند وسط‌بازند؟ مردمند اما نه در خیابان هستند نه در مقابل معترضان. صنف خبرنگاران، روزنامه نویسان و خبرگزاری‌هایی که هنوز کار می‌کنند و فعال هستند آیا وسط‌بازند؟! این سفسطهٔ سیاه و سفید کنندگان اجتماع و مردم است. همانطور که گفتم، یا “با منی” یا “بر منی”! شعار تمامیت‌خواهان است؛ از هر دهانی که خارج شود! آن‌ها که در خیابان‌ها حضور دارند یا نوجوانانی مثل مهسا و نیکا هیچوقت به کسی وسط‌باز نگفتند و نمی‌گویند؛ این اصطلاح سوپر چپ‌های خارجی یا سوپر راست افراطی داخل کشور است.

اگر کسی بگوید من مخالف حکومت دیکتاتوری هستم ولی شعار و عملکردش یا با منی یا بر منی باشد یک پارادوکس حمل می‌کند و خودش ناقض خودش است! آزادی و دموکراسی یعنی زنده باد من و مخالف من، یعنی هستم که هم از خودم و هم از مخالف خودم حفاظت کنم و بگذارم هم خودم و هم مخالف من حرف بزنند. تضارب آرا جهان را پیش می‌برد. تضاب آرا یعنی گفت‌وگو، یعنی گفت و شنید. در هنرهای نمایشی بازیگران تا به حرف یکدیگر گوش نکنند و فقط بخواهند خودشان حرف بزنند امر نمایش اتفاق نمی‌افتد. بازیگر آموزش می‌بیند که حرف طرف مقابلش را خوب بشنود و سپس حرف خودش را بر مبنای شنیده‌هایش خوب بگوید. درام با گفت و شنید شکل می‌گیرد. تئاتر گفت‌وگو می‌آموزد و با گفت‌وگو زنده می‌ماند مثل جامعه. بازیگر باید بشنود تا پاسخ دهد. بازیگر با گفت‌وگو زندگی می‌کند و زنده است؛ اگر فقط بگوید یا فقط بشنود بازیگر نیست. من بازیگرم.

  • 11
  • 6
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
احسان قربان زاده بیوگرافی احسان قربان زاده؛ خواننده تازه کار موسیقی پاپ ایران

محل زندگی: تهران 

ملیت: ایرانی

حرفه: خواننده

سبک: پاپ و سنتی ایرانی

ساز: تنبک، باغلاما و گیتار

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
عقیل بن ابی طالب زندگینامه عقیل بن ابی طالب؛ از صحابه پیامبر و امام علی (ع)

تاریخ تولد: ده سال بعد از عام الفیل

محل تولد: مکه

محل زندگی: مکه، مدینه

دلیل شهرت: صحابه و پسرعموی محمد

درکذشت: دوران حکومت معاویه، مدینه

مدفن: بقیع

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
حسن معجونی بیوگرافی حسن معجونی بازیگر کمدی سینمای و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حسن معجونی

نام کامل: محمد حسن معجونی

تاریخ تولد: ۲۸ دی ۱۳۴۷

محل تولد: زنجان، ایران

حرفه: بازیگر، کارگردان، طراح، مدرس دانشگاه

تحصیلات: رشتهٔ ادبیات نمایشی از دانشکده سینما تئاتر دانشگاه هنر

آغاز فعالیت: ۱۳۷۵ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش