یکشنبه ۲۵ خرداد ۱۴۰۴
۱۴:۴۸ - ۲۲ اسفند ۱۳۹۵ کد خبر: ۹۵۱۲۰۳۷۸۳
چهره ها در سینما و تلویزیون

گفت‌وگو با رضا کیانیان و علی کیانیان، کارگردان و آهنگ‌ساز نمایش «حرفه‌ای»

حرفه ای گری «کیانیان» پدر و پسر در صحنه تئاتر

به گزارش هفته نامه چلچراغ، الهه حاجی‌زاده: عادت داریم که نامش را بیشتر در بخش بازیگران ببینیم، هر چند فعالیت‌های دیگرش هم همیشه خبرساز شده‌اند. از بازیگردانی و برپایی نمایشگاه‌های عکاسی و هنرهای تجسمی تا اجرای حراج‌های بزرگ آثار هنری و… این‌بار در بروشور نمایش «حرفه‌ای» که در تماشاخانه پالیز به روی صحنه می‌رود، نام رضا کیانیان به جز در بخش بازیگران و در کنار هدایت هاشمی و بهاره رهنما در مقابل بخش کارگردان هم نوشته شده تا اولین تجربه کارگردانی این بازیگر شناخته‌شده باشد.

 

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران,رضا کیانیان

اما نام یک کیانیان دیگر نیز در بروشور نمایش به چشم می‌خورد. علی کیانیان، تنها فرزند خانواده کیانیان که کمتر نام او را شنیده بودیم و بخش موسیقی این نمایش را به عهده دارد و به نظر می‌رسد اصلا قصد ندارد مسیر پدر را دنبال کند. آن‌چه خواهید خواند، چکیده‌ای است از گفت‌وگو با بازیگران و رضا و علی کیانیان، عوامل نمایش «حرفه‌ای».

 

زمانی که علی به دنیا آمد، شما چند سال داشتید؟

رضا کیانیان: من ۳۹ ساله بودم که علی به دنیا آمد.

 

یکی از مشکلات پدر و مادرهای امروزی وجود اختلاف سنی زیاد بین والدین و فرزندان است، شما چگونه این مشکل را برطرف کردید؟ آیا الان رابطه شما نزدیک است؟

علی کیانیان: من و پدر رابطه‌مان خوب بود. در کودکی بسیار با پدرم بازی می‌کردم و لذت می‌بردم. من و رضا بسیار با هم صمیمی هستیم و با هم رودربایستی نداریم.

 

معمولا آقای کیانیان را به چه عنوانی صدا می‌کنید؟

علی کیانیان: رضا یا بابا. بیشتر هم بابا.

 

رضا کیانیان: من از زمانی که علی متولد شده، خوشحالم تا همین الان و احتمالا تا آینده هم خوشحال خواهم بود. زیرا زمانی که کودک بود، قربان صدقه‌اش می‌رفتیم. بعد زمانی که بزرگ‌تر شد، با هم بازی می‌کردیم. زمانی که بزرگ‌تر شد، تمام شیطنت‌هایی را که من در آن سن نتوانستم انجام دهم، تلاش می‌کردم که با او انجام دهم. من و هایده همسرم هیچ‌وقت به او امرو نهی نکردیم و در تمام مسائل او حق انتخاب داشت.

 

آیا شما در انتخاب رشته موسیقی هم آزاد بودید؟

رضا کیانیان: اول می‌خواست طراحی صنعتی بخواند، بعد تصمیم گرفت معماری بخواند، حتی به گرافیک هم فکر می‌کرد، ولی در آخر موسیقی را انتخاب کرد.

 

علی کیانیان: کاملا درست است. به همه این رشته‌ها هم فکر می‌کردم. اما من از کودکی عاشق موسیقی بودم و زمانی که تصمیم گرفتم انتخاب رشته کنم، تصمیم گرفتم به سمت آرزویی که از کودکی دوست داشتم راک استار بشوم! حرکت کنم.

 

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران,رضا کیانیان

ما برخلاف بیشتر فرزندان بازیگران یا کارگردانان، بسیار کم از علی کیانیان شنیده‌ایم. نمی‌خواستید مانند پدرتان بازیگر بشوید؟

علی کیانیان: نه، اصلا دوست نداشتم.

 

رضا کیانیان: متنفر بود از بازیگری.

علی کیانیان: من از لوکیشن و فضای فیلم‌برداری لذت نمی‌بردم.

 

 

رضا کیانیان: به نظر من دو دلیل داشت که علی بازیگری را دوست نداشت. یک این‌که سینما من را از او گرفته بود. ما همیشه با هم بیرون می‌رفتیم، مخصوصا جمعه‌ها. ولی روزهایی می‌شد که من با علی قرار داشتم، اما مجبور می‌شدم سر فیلم‌برداری بروم.

 

علی کیانیان: مشکل اصلی این بود که تو آخر فیلم‌ها یا می‌مردی، یا می‌رفتی زندان.

 

رضا کیانیان: دومین دلیل این است که من نقش‌ها را خاکستری بازی می‌کنم و در تلاش هستم تا نقاط مثبت و منفی یک انسان را هم‌زمان نشان دهم و به همین دلیل هیچ‌وقت متوجه نمی‌شوی که آدم خوبی هستم یا بد. و چون دوست داشتم ماجرا پیچیده‌تر شود، حتما بلایی در نقش بر سر من می‌آمد.

 

علی کیانیان: در زمان کودکی من هر نقشی بازی می‌کردی، یا زندان می‌رفتی، یا معتاد می‌شدی، یا می‌مردی!

 

بااین‌حال کدام نقش پدر را بیشتر از همه دوست دارید؟

علی کیانیان: من نقشش در «خانه‌ای روی آب» را بسیار دوست داشتم. البته آن فیلم هم بسیار گریه‌دار بود. و آخرش باز هم بابا می‌مرد.

 

رضا کیانیان: سر سریال «آپارتمان» بسیار ناراحت بود و می‌گفت این خانم حاجیان مادر من نیست و آن آدم‌ها هم خواهر‌های من نیستند. کلی صحبت می‌کردیم باهاش و می‌گفتیم که این‌ها فیلم است، اما باور نمی‌کرد. بردمش پشت صحنه تا باور کند این‌ها همه فیلم است. زمانی که پشت صحنه را دید، بدتر شد و گفت اصلا نمی‌خواهم این‌جا بیایم.

 

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران,رضا کیانیان

شما دلتان نمی‌خواست علی بازیگر شود؟

رضا کیانیان: من همیشه دوست داشتم علی هرکاری که دوست دارد بکند.

 

علی کیانیان: البته جدا از این‌که من علاقه‌ای به بازیگری نداشتم، به نظرم زمانی که شخصی پدرش در رشته‌ای مانند بازیگری موفق است، در این راه قدم گذاشتن بسیار سخت‌تر است و لزومی ندارد که چون پدرم بازیگر خوبی هست، من هم بازیگر خوبی باشم و به نظرم کاملا درونی است.

 

رضا کیانیان: باران کوثری درست است که فرزند یک خانواده هنری است، اما بازیگر خوبی هم هست. به نظرم یکی از دلایلی که علی به سمت بازیگری نرفت، این است که او آدمی درونی است و ابرازگرا نیست. من در کودکی خجالتی بودم، ولی ابراز خودم را بسیار دوست داشتم. وقتی علی دبستان می‌رفت، من گاهی با ماشین می‌رفتم دنبالش و او می‌گفت: «با ماشین دنبال من نیا، چون یک عده‌ای ماشین ندارند و ناراحت می‌شوند.»

 

یا یک زمانی که راهنمایی بود و قرار بود کفش بخرد، گفتم این مدل جدید نایک را بخر، اما او یک نایک معمولی را انتخاب کرد. نمی‌خواست در چشم باشد و می‌گفت همه نمی‌توانند نایک بخرند. وجه ابرازگرایانه ندارد، می‌خواهد در میان مردم گم باشد. البته مانند من و همسرم آرمان‌گراست و بهترین‌خواه! علی یک آلبوم آماده داشت که آن را انتشار نداد، چون اعتقاد داشت بهترین آثارش نبودند.

 

فکر می‌کنید همیشه فرزند یک هنرمند معروف، زیر سایه سنگین معروفیت پدر و مادر خود قرار می‌گیرد؟

رضا کیانیان: من هم تا دبیرستان در مشهد زیر سایه شهرت برادرم بودم. زیرا برادرم در مشهد هنرمند معروفی بود. و زمانی که با او بودم و می‌خواستند معرفی‌مان کنند، می‌گفتند آقای کیانیان و به من می‌گفتند برادر آقای کیانیان. من همیشه می‌خواستم به همه ثابت کنم من هم اسم دارم و کسی هستم. من چون خودم این تجربه را داشتم، دوست دارم علی در این مورد صحبت کند.

 

علی کیانیان: من مثل تو این دغدغه را نداشتم. البته کسی از معروفیت بدش نمی‌آید. اما من دغدغه اثبات خود را به صورت مجزا نداشتم. شاید یکی از دلایلی که به سمت بازیگری نرفتم هم به صورت ناخودآگاه همین باشد، زیرا به‌هرحال همیشه زیر سایه تو بودم. مثلا اگر پسر علی دایی فوتبالیست شود، احتمال این‌که بهتر از علی دایی شود، بسیار کم است. به نظر من در بازیگری استعداد بسیار مهم است.

 

رضا کیانیان: مثل پسر پروین که نتوانست مانند خود علی پروین فوتبالیست خوبی شود و حذف شد. علی بسیار اهل تجربه کردن است. من و علی زمانی که سفر می‌کنیم، اولین مسئله‌ای که دوست داریم امتحان کنیم، غذای محلی همان‌جاست. شاید بارها غذای بدمزه خورده باشیم، اما پشیمان نمی‌شویم، زیرا تجربه کردیم و اگر نمی‌خوردیم، همیشه در فکرمان به این موضوع فکر می‌کردیم که آن غذا چه طعمی داشته است.

 

علی کیانیان: البته من هیچ‌وقت تجربه نکردم که تو معروف نباشی، در تمام زندگی‌ام معروف بودی و تجربه‌ای به غیر از این نداشتم.

 

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران,رضا کیانیان

تا حالا شده معروفیت پدر اذیتتان کند؟

علی کیانیان: در مدرسه دوست نداشتم بیاید دنبالم، چون همه امضا می‌خواستند، البته بعد از مدتی یاد گرفته بودم خودم به جای تو امضا می‌کردم و البته پول می‌گرفتم از بچه‌ها.

 

رضا کیانیان (می‌خندد): تا به حال این مطلب را به من نگفته بودی. علی از کودکی یک شخصیت مستقل داشت و ما همیشه از این موضوع لذت می‌بردیم. یک بار وقتی سه، چهار سالش بود، در پاگرد ساختمان نشسته بود و بازی می‌کرد و من از دور هوایش را داشتم. یک زوج جوان از راه‌پله رد می‌شدند و به علی گفتند چه بچه نازی، اسمت چیست؟ گفت: علی. خانم جوان گفت: «چه بامزه یک بوس می‌دی؟» علی گفت: «نه بوس دوست ندارم.» خانم جوان تعجب کرد و گفت: «پس چی دوست داری؟» علی گفت: «پیتزا».

 

من هم از رک بودن او بسیار لذت می‌برم. یک بار هم زمانی که نوجوان بود، همسرم برای خودمان سیب زمینی سرخ کرده و سبزیجات آماده کرده بود و برای او هم یک غذای گوشتی! اما علی از غذای ما می‌خورد و چند بار من و همسرم به او تذکر دادیم تو در سن رشد هستی، بدنت به گوشت نیاز دارد. و علی گفت: من هر چه دوست دارم، می‌خورم.

 

شما نباید غذا خوردن مرا هم تعیین کنید! ما هیچ‌وقت با زور به او غذا ندادیم. هایده می‌گفت هر وقت گرسنه باشد، می‌خورد! ما همیشه با هم دوست بودیم. هایده معتقد بود باید خانه امن‌ترین محل برای فرزند باشد! که او هر کجا برود و هر کاری کند، بداند و اطمینان داشته باشد خانه امن‌ترین جاست. حتی اگر بدترین کار را کرده باشد.

 

علی در آمریکا درس خواند، اما برگشت و این برگشتن برای من و همسرم بسیار دوست‌داشتنی بود، چون دوست داشتیم فرزندمان، در کنارمان باشد.

 

شما هیچ‌وقت تجربیات خود را به علی نمی‌گویید؟ تا او از تجربیات شما استفاده کند؟

رضا کیانیان: تا زمانی که از من سوال نکند یا نخواهد، نمی‌گویم، زیرا تا زمانی که کسی سوالی نداشته باشد و تو بخواهی به او جواب دهی، به هیچ دردی نخواهد خود و فقط حس حاکمیت به آن آدم دست می‌دهد و حس بزرگ و کوچک بودن. اما اگر سوال داشته باشد، آن حس به فرد دست نمی‌دهد.

 

یکی از مهم‌ترین وجوه بازیگری، وجه ابراز کردن است. چرا تصمیم گرفتید خود را در کارگردانی ابراز کنید؟

رضا کیانیان: من عاشق تجربه کردن هستم. در آب‌هایی شیرجه می‌زنم که تا به حال تجربه‌شان نکرده‌ام. من عاشق هیجان و مکاشفه هستم. دوست دارم راز‌های جهان را کشف کنم. البته من بارها کارگردانی کردم. اما کارگردانی پنهان بودم. من دستیار کارگردان و بازیگردان بسیاری از فیلم‌ها بودم و در تئاتر هم دراماتورژ بودم. من با مقوله کارگردانی ناآشنا نبودم. اما این‌بار تصمیم گرفتم مستقیما کارگردانی کنم، چون دوست داشتم این متن را به روی صحنه بیاورم. از زمان تصمیم‌گیری تا به روی صحنه رفتن فقط دو ماه طول کشید.

 

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران,رضا کیانیان

این متن چه ویژگی‌ای داشت که آن را انتخاب کردید؟ با توجه به این‌که شما در این نمایش یک بار بازی کردید؟

رضا کیانیان: من دوست داشتم این متن برای بار دوم اجرا بشود، زیرا این متن بسیار برای شرایط امروز جامعه ما مناسب است. در اجرای ۱۲ سال قبل کارگردان این متن را با تاکید بر وجوه سیاسی متن به روی صحنه برده بود، اما من در این متن تاکید خود را بر وجوه انسانی و روابط بین آدم‌ها گذاشتم. زیرا اعتقاد دارم هر فردی برای تغییر یک جامعه باید از خودش شروع کند. به نظرم این وجه قالب این روزهای جامعه ماست.

 

یک مامور مخفی در نمایش شما وجود دارد که شما نقش آن را بازی می‌کنید، فکر می‌کنید یک انسان باید چه ویژگی‌ای داشته باشد تا بتواند ۱۸ سال یک فرد را زیر نظر داشته باشد؟

رضا کیانیان: می‌تواند دو شکل داشته باشد. شکل اول مانند یک کارمند باشد که وظیفه شغلی است که این کار را انجام دهد. شکل دوم می‌تواند اعتقادی باشد. یک فردی به مسائلی اعتقاد داشته باشد و این ماموریت را انجام دهد. قبل از انقلاب سازمان چریکی اعتقاداتی داشتند و حاضر بودند برای اعتقاداتشان اعدام شوند. و تمام مدت مخفی بودند و هیچ‌کس نباید آن‌ها را می‌دید و این‌ها با مامور مخفی تفاوتی نداشتند.

 

 

این مامور مخفی داستان ما ترکیبی از هر دو شکل بود. هم به تیتو اعتقاد داشت، هم یک کارمند ساده‌لوح است که می‌تواند به‌راحتی توسط فرد مناسب بالاسری خود شکل بگیرد. او تحت تاثیر این نویسنده که سال‌ها تحت نظرش داشته است، به عنصر نامطلوب تبدیل می‌شود.

 

شما تا به‌حال فکر کرده‌اید که اعمال و رفتارتان زیر نظر والدینتان است؟

علی کیانیان: خدا را شکر والدین من از آن دست والدین نبودند که همیشه من را زیر نظر قرار بدهند.

 

من احساس می‌کنم شما نفهمیدید و آقای کیانیان مانند نقششان بسیار خوب و نامحسوس عمل کردند؟

علی کیانیان: خدا را شکر بسیار حرفه‌ای این کار را کرده‌اند و من متوجه نشدم، یا آزاردهنده نبوده است.

 

رضا کیانیان: خانه نباید جایی باشد که بچه از آن‌جا فرار کند. خانه باید محلی باشد که فرزند به آن پناه بیاورد! اگر بخواهیم در آن فعالیت‌های پلیسی انجام دهیم، خانه محل امنی نمی‌شود. علی هر فعالیتی، چه خوب چه بد، انجام می‌داد، به من و مادرش می‌گفت. ما با هم رفیق بودیم و هستیم.

 

 

از کودکی تا حالا. وقتی علی کوچک بود، همسر من از دست من در عذاب بود، چون می‌گفت علی در حال بزرگ شدن است، چرا تو بزرگ نمی‌شوی؟ چون من دلم می‌خواست تمام ماجراجویی‌هایی را که در کودکی‌ام انجام ندادم، علی انجام دهد.

 

موسیقی این نمایش برعهده علی کیانیان است، شروع این رابطه کاری چگونه بود؟

رضا کیانیان: من از علی درخواست کردم. مانند یک کار حرفه‌ای از او خواستم تا در کنارم باشد و البته ایده‌های خودم را هم به او گفتم.

 

علی کیانیان: من در تمام زندگی خود خواستم تا اگر قرار است پروژه‌ای را با پدرم انجام دهم، به پیشنهاد او باشد و دلم نمی‌خواست به نوعی از جایگاه او سوءاستفاده کنم.

 

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران,رضا کیانیان

از چه زمانی کار موسیقی را شروع کردید؟

علی کیانیان: مادر من از کودکی مجبورم کرد پیانو بزنم، ولی من هیچ‌وقت پیانو را دوست نداشتم. البته دو یا سه سال این ساز را نواختم و بعد از این‌که نواختن پیانو را آموختم، عاشق موسیقی شدم. بعد از پیانو علاقه بسیاری به سبک راک و متال پیدا کردم. بعد از آن گیتار الکترونیک گرفتم و بسیار با آن تمرین کردم. در زمان انتخاب رشته به این نتیجه رسیدم بهترین رشته تحصیلی برای من موسیقی است. من رشته صنعت موسیقی را در لس‌آنجلس در دانشگاه USC خواندم.

 

قبل از این نمایش چه فعالیت‌هایی در زمینه موسیقی تئاتر داشتید؟

علی کیانیان: قبلا نمایش «لته» و «برف نیمه مرداد» به کارگردانی عاطفه تهرانی، «فستیوال ماه‌ها» به کارگردانی مصطفی شب‌خوان، نمایش «محلول هفت درصدی» به کارگردانی لاله علوی را انجام دادم.

 

در زمان ساخت موسیقی این نمایش با هم چالش‌هایی هم داشتید؟

رضا کیانیان: ما بسیار با هم بحث می‌کردیم.

 

علی: در ابتدای این نمایش سرودهای کمونیستی وجود دارد و در تم دوم آن آهنگ‌های شاد بالکان. برای نوع خوب و حرفه‌ای ارائه این دو نوع از موسیقی، با هم بسیار صحبت می‌کردیم.

 

نگه‌داری مرز بین کارگردان و پدر بودن در کار چه سختی‌هایی دارد؟

علی کیانیان: سختی زیادی نداشت، جز این‌که من نمی‌دانم پشت صحنه نمایش، بابا را چگونه صدا کنم. بگویم رضا، دونفر با تعجب من را نگاه می‌کنند، بگویم بابا باز هم با تعجب دیده می‌شوم. در آخر تصمیم می‌گیرم بگویم آقای کیانیان، ولی باز افرادی هستند که با تعجب من را نگاه کنند. به غیر از این مشکل مسئله خاصی وجود ندارد.

 

در زندگی عادی اصولا پدرها قابلیت‌های فرزندان خود را بسیار کمتر از واقعیت می‌بینند، مگر دیگران بگویند. آقای کیانیان چگونه هستند؟

علی کیانیان: بابا این‌گونه نیست. من را قبول دارد.

 

رضا کیانیان: در زندگی من، علی به نوعی معلم من بوده. به غیر از علی بیشتر دوستان من جوان هستند و دوست هم‌سن خودم فقط دو سه نفر هستند. در بیشتر کارها هم دوستان من جوانان گروه هستند. یکی از علت‌های این انتخاب این است که بیشتر هم‌سن‌وسال‌های من با یاد فتوحات گذشته زندگی می‌کنند، ولی جوانان پر از سوال هستند و به دنبال فتوحات آینده! و من هم چون به آینده فکر می‌کنم، از صحبت و هم‌نشینی با جوانان بسیار لذت می‌برم. در این نمایش هم همه جوان هستند. هدایت هاشمی و بهره هم هنوز چشم به آینده دارند!

 

من در زندگی‌ام دوست داشتم از جهان عقب نمانم و همیشه فکر می‌کردم چگونه این کار را انجام دهم. به این نتیجه رسیدم که با نسل جوان و علی همراه شوم. هم‌زمان با بزرگ شدن علی، من از او یاد می‌گرفتم.

 

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران,رضا کیانیان

اسم نمایش شما «حرفه‌ای» است. شما به‌عنوان یک آدم حرفه‌ای باید چه ویژگی‌هایی داشته باشید؟

رضا کیانیان: باید حرفه‌ای باشم. (خنده جمع) در نمایش هم می‌گویم حرفه‌ای باش. من سعی کردم کارم را به بهترین شکل انجام دهم. سعی کردم در کارم جدیت به خرج دهم. این‌ها همه‌اش یعنی حرفه‌ای. این شخصیت نمایش اگر تصمیم گرفته تعقیب کند، حرفه‌ای تعقیب می‌کند، حرفه‌ای کار می‌کند و سعی می‌کند حرف‌های سوژه‌اش را بفهمد.

 

درنتیجه اگر حرفه‌ای باشد، هر روز به افق‌های بهتر و بیشتری می‌رسد. این شخصیت به صورت حرفه‌ای کار خود را ادامه داده است و این موجب شده دنیای نویسنده‌ای را که تعقیبش می‌کند، کشف کند و بفهمد، درنتیجه، خودش از نظر رژیم به یک عنصر نامطلوب تبدیل شود. اما آن نویسنده حرفه‌ای عمل نکرده است و هیچ‌کدام از حرف‌های خود را ثبت نکرده و ننوشته و هیچ کاری را تا به انتها انجام نداده است. او به نویسنده می‌گوید حرفه‌ای باش و تا ته ماجرا برو. من، همسرم و علی همه ما تلاش می‌کنیم این‌گونه عمل کنیم تا به خودمان هیچ‌چیز بدهکار نباشیم و خیالمان راحت باشد.

 

ترجیح می‌دهید احساسات مخاطبان کار شما، با دیدن نمایش شما، به کدام جهت حرکت کند؟

رضا کیانیان: سعی می‌کنم احساس تماشاگر را من تعیین کنم و به سمتی که دوست دارم هدایتش کنم. نمی‌گذارم راحت روی صندلی بنشیند. من و بازیگران به تماشاگر نگاه می‌کنیم و با او حرف می‌زنیم، علت هم آن است که به تماشاگر بگوییم دنیاهای ما با هم ارتباط دارد. ما در بعضی از اجراها که می‌بینیم تماشاگر بی‌حال است، تلاش می‌کنیم او را همراه خود کنیم. زمانی که از چیزی خوشش بیاید، همراهی‌اش می‌کنیم، اما حواسمان هست که مسئله انحرافی را دنبال نکند.

 

البته این همراهی و هدایت بازیگر در لحظه یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های تئاتر است.

رضا کیانیان: تئاتر تنها هنری است که بدون تماشاگر شکل نمی‌گیرد. اما هنرهای دیگر مثل سینما، شعر، موسیقی، نقاشی و… بدون حضور تماشاگر شکل می‌گیرد و بعد به بیننده ارائه می‌شود و نیازی به دخالت تماشاگر نیست. درست است، کنسرت به صورت زنده ارائه می‌شود، اما همان آهنگ را می‌توان جداگانه گوش کرد. تئاتر بدون تماشاگر معنی نمی‌دهد و با تماشاگر هم متفاوت از تمرین‌ها می‌شود.

 

علی کیانیان: فوتبال هم این‌گونه است، بی‌تماشاگر سرد است. از تلویزیون هم می‌شود فوتبال دید، اما در استادیوم فضای متفاوتی دارد. برای همین با استادیوم پر… هر تیمی بهتر بازی می‌کند!

 

فکر می‌کنید نگاه امنیتی که در جامعه وجود دارد، موجب عدم آرامش می‌شود؟

رضا کیانیان: این موضوع به خودت بیشتر مربوط می‌شود تا به نظامت. زمانی که ما کاری را به صورت پنهانی انجام می‌دهیم، همیشه مواظب هستیم که کسی متوجه نشود. در حکومت‌هایی که خیلی به زندگی شخصی افراد کار دارند، افراد جامعه تلاش می‌کنند زندگی شخصی خود را نشان ندهند. یک دوره‌ای که مطمئنا شما یادتان نمی‌آید، ما تلاش می‌کردیم دیگران ندانند ما در خانه چه می‌کنیم.

 

اما در حال حاضر این‌گونه نیست. در خانه و بیرون، خیلی فرق نمی‌کند، زیرا مسئله‌ای برای پنهان کردن نداریم. دنیای مجازی بسیار به این عدم پنهان‌کاری کمک کرد. همه جوانان عکس‌های خود را در دنیای مجازی منتشر می‌کنند و درون و بیرون هر فرد مشخص می‌شود. این زیبایی دنیای مجازی است و هر آدمی خودش است. البته دنیای مجازی ابعاد مختلف دارد و امکان دارد نقاط منفی هم داشته باشد.

 

تمام عرفای ما اعتقاد داشتند انسان باید با جهان بی‌حجاب و بی‌راز باشند. دنیای دیجیتال موجب می‌شود انسان‌ها بی‌حجاب و بی‌راز باشند و به نظر من در این فضا اگر افرادی هستند که مسئله‌ای را پنهان می‌کنند، آن‌ها مشکل پیدا می‌کنند. خوشبختانه در دولت آقای روحانی به آزادی‌های فردی احترام گذاشته می‌شود و حقوق شهروندی بیشتر رعایت می‌شود.

 

مردم هم دیگر اجازه نمی‌دهند آزادی‌شان کم شود. این خود یک تحول عظیم است و در زمانی طولانی و به‌آرامی شکل گرفته. در حال حاضر همه‌مان یک نکته مهم را متوجه شده‌ایم و آن این است که تمام مسائل در دستان دولت نیست. بلکه خود ما باید مسئولیت یک‌سری مسائل را خود به‌عهده بگیریم. باید از خودمان شروع کنیم.

 

سیدمهدی احمدپناه

 

 

 

  • 18
  • 5
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش