جمعه ۰۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
۲۱:۵۰ - ۲۱ مرداد ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۵۰۵۱۲۶
چهره ها در سینما و تلویزیون

الیکا عبدالرزاقی:

می ترسم پایم را در «خندوانه» بگذارم!

الیکا عبدالرزاقی:,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران
«من کمی بیم دارم که پایم را در «خندوانه» بگذارم زیرا از ری‌اکشن مر‌دم می‌ترسم.»

به گزارش صبا،الیکا عبدالرزاقی این روزها در سریال «آرمان۲» به کارگردانی احسان عبدی‌پور و تهیه‌کنندگی ایرج محمدی ایفای نقش می‌کند. عبدالرزاقی را عمدتا با کارهای طنز مهران مدیری می‌شناختیم اما او با بازی در سریال«گاهی به پشت سر نگاه کن» ساخته مازیار میری توانایی خود را در ایفای نقش‌های جدی و درام نشان داد. پس از آن سریال، نقش جدی بعدی که عبدالرزاقی به عهده گرفت در «آرمان۲» بود. گرچه این سریال کمیک است اما عبدالرزاقی نقشی کاملا جدی در آن دارد. «صبا» گفت‌وگویی در این خصوص با الیکا عبدالرزاقی داشته است که در ادامه می‌خوانید:

 

سریال «آرمان‌۲» کاری کمدی است اما نقش شما در آن جدی و واقعی است‌، مخاطبان شما را اغلب به عنوان بازیگر کارهای کمدی می‌شناسند، در ابتدا راجع به نقش خود در این مجموعه به ما توضیح دهید.

من در این مجموعه نقش ناهید را بازی می‌کنم. برای بازی در این نقش ابتدا به من فکر نشده بود چون سریال کمدی است و نویسنده‌ها برای کس دیگری آن را نوشته بودند، اما احسان عبدی‌پور از من خواست که این نقش را بازی کنم. برای اولین بار است که در یک سریال کمدی من نقشی جدی دارم.

 

چطور به این پروژه معرفی شدید؟

این خواسته احسان عبدی‌پور بود. به‌هر‌حال نویسنده‌ها ذهنیتی دارند و کاراکتر ناهید را دختری در رده سنی ۱۹، ۲۰ سال در‌نظر‌گرفته بودند. در آن‌زمان هم حدود سه تا چهار قسمت سریال نوشته شده بود. اما زمانی که قرار شد بازیگران را انتخاب کنند گزینه احسان عبدی‌پور برای این نقش من بودم و از‌این‌رو یک سری تغییرات هم به وجود آمد.ضمن این‌که در ابتدا اصلا فیلمنامه‌ای وجود نداشت که به ما بدهند. الان همه سریال‌ها این‌طور شده و کلا، سه تا چهار قسمت را می‌دهند و مابقی را در ادامه کار می‌نویسند. این رویه خیلی بد و دردناک است. زیرا بازیگر نمی‌تواند راکورد بازی خودش را حفظ کند. باید یک متوسطی را رعایت کنند تا پرش و پراکندگی بازی وجود نداشته باشد. چون بازیگر از عاقبت نقشش خبر ندارد. عموما چیزی که وجود دارد این است که ما یک آنتن داریم و فیدبک تماشاچی باعث می‌شود نویسندگان بر آن مبنا بنویسند. همچنین تیم نویسندگان، سر صحنه و پشت صحنه حضور دارند و بازی بازیگر ارتباط مستقیمی با کارگردان و نویسنده دارد. در این میان برخی هم پیشنهاداتشان را می‌دهند و نویسنده‌ها خط قصه را می‌نویسند، خیلی وقت‌ها هم اصلا نظرات کسی را گوش نمی‌دهند. چیزی که وجود دارد این است که بر آن مبنا می‌شود تغییرات هم داد. مثلا اگر سوالی برای کسی پیش بیاید همان موقع نویسنده هست و می‌تواند از او بپرسد. البته در مورد این پروژه بلاتکلیفی فیلمنامه با تغییرات متعدد لوکیشن همخوانی نداشت و ما را گیج کرده بود.چون وقتی کلیت قصه مشخص باشد بازیگر می‌داند که کدام سکانس را چطور باید بازی کند. اخیرا این کار را زیاد انجام می‌دهند که با یک سینابس یا با دو سه قسمت شروع می‌کنند و این لطمه زیادی به کار می‌زند.این روند به همه فشار می‌آورد؛ از تهیه‌کننده و کارگردان گرفته تا بازیگران و عوامل.

 

شما کمتر نقشی جدی در تلویزیون داشته‌اید و آخرین کارتان سریال «گاهی به پشت سر نگاه کن» ساخته مازیار میری بود. شما در آن سریال توانایی خود را برای بازی در نقش‌های جدی نشان دادید. پیشنهاد‌ها بیشتر به سمت نقش‌های کمدی می‌رود یا جدی؟

من عموما کار کمدی با آدم‌های دیگری انجام نداد‌ه‌ام و فقط با مهران مدیری در این زمینه کار کرده‌ام. کارهای دیگری که پیشنهاد شده یا در سلیقه من نبوده یا به نتیجه نرسیدیم و یا نقش زن در آن سریال کمدی نقش منفعلی بوده که دوست نداشتم بازی کنم. زیرا در حداقل کارهایی که با مهران مدیری داشته‌ام زن یکی از نقش‌های محوری ماجرا بوده است. «گاهی به پشت سر نگاه کن» کاری بود که بعد از مدت‌ها پیش آمد. برای بازی در این پروژه افشین هاشمی مرا به مازیار میری معرفی کرد و میری هم به من اعتماد کرد و آن نقش را به من سپرد. البته فیدبک خوبی هم گرفتم. پیشنهاد بعدی‌ام پنج قسمت از یک مجموعه به کارگردانی بیژن میرباقری بود که در آن‌جا نیز نقشی جدی داشتم. پیش از این احسان عبدی‌پور فیلم سینمایی«تیک آف» را داشت که من چون همزمان در تئاتر آتیلا پسیانی بودم و قرار بود برای بازی در آن به بوشهر بروم امکانش را پیدا نکردم. در آن‌جا هم نقشم جدی بود.

 

از قبل با احسان عبدی‌پور آشنایی داشتید؟

نه من هیچ آشنایی با احسان عبدی پور نداشتم و او از طریق یکی از دوستان مشترک ما، سیامک مردانه با من تماس گرفت و پیشنهاد این نقش را به من داد. من خیلی متاسف شدم که نتوانستم در آن بازی کنم چون فیلم«تنهای تنهای تنها» را از او دیده بودم و تعریف‌های زیادی درباره خودش شنیده بودم. مثلا این‌که او کارگردان جوان با استعدادی است. اما آن‌زمان امکان این همکاری به وجود نیامد.

 

در واقع تجربه عبدی‌پور در «تنهای تنهای تنها» و تعاریفی که از او شنیده بودید باعث شد با او همکاری کنید؟

یکی از چیزهایی که موجب همکاری ما شد، صمیمیت، شور و نشاط و پر‌انرژی بودن او بود. عبدی‌پور خیلی با‌سلیقه است و کارمندی کار نمی‌کند که مثلا سکانسش را ضبط کند و دنبال کارش برود. ما برای هر سکانس با هم گفت‌وگو و مذاکره می‌کردیم و بعد از این‌که به نتایج نهایی رسیدیم آن را اجرا می‌کردیم. یعنی دقیقا همان کاری که در تئاتر اتفاق می‌افتد در این‌جا هم اتفاق می‌افتاد. ما همه تلاشمان را کردیم که کار خوبی باشد. در ابتدا برای من سخت بود در کاری باشم که فقط یک سینابس و سه قسمت از آن را دارم اما با روحیه‌ای که از عبدی‌پور دیده بودم، خواستم که با او کار کنم.

 

زمانی که شما از گروه «دورهمی» جدا شدید گفتید که قرار است در پروژه دیگری حضور داشته باشید اما ما ندیدیم که شما در کار دیگری باشید. از آن گروه جدا شدید چون بخش نمایشی افت کرده بود یا این‌که مهراب قاسم‌خانی دیگر در آن کار نبود؟

مهراب قاسم‌خانی خیلی پیش‌تر از کار جدا شده بود. در واقع این‌کار را او جمع کرد و حتی با مهران مدیری تماس گرفت و ما هم خیلی خوشحال شدیم که دوباره با هم کار می‌کنیم. به دلیل مشکلاتی که به وجود آمد مهراب قاسم‌خانی و به تبع آن شقایق دهقان از پروژه جدا شدند. اما بقیه جدا نشدند. تا روز آخری که حدودا ۱۲ مهرماه بود، کار متوقف شد و مهران مدیری رفت تا فیلم سینمایی‌اش را بسازد. در این میان ما می‌توانستیم سراغ پروژه‌های دیگری برویم. من به سریال «ماه تی‌تی» کار داود میرباقری پیوستم و تا ۱۷ جلسه هم در آن کار فیلمبرداری داشتم، که بعد از آن متاسفانه پروژه کلا‌ متوقف شد. سپس در کار بیژن میرباقری حاضر شدم. زمانی که دوباره خواستیم به «دورهمی» برگردیم خیلی از بازیگران پراکنده شده بودند. مثل محمد نادری که تئاتری روی صحنه داشت. علاوه بر آن چند نفر دیگر هم نبودند،من هم این وسط نمی‌توانستم به پروژه برگردم زیرا وقتی محمدنادری نبود من در آن‌‌جا کاری نداشتم مگر این‌که در هئیت و ظاهر دیگری بازی می‌کردم.

 

چیزی که وجود دارد این است که بخش نمایشی به دلیل بزرگی و عظمتی که دارد با دو هنرپیشه خیلی کم‌جان می شود و خلوتی فضا به‌وجود‌می‌آید. اما دورا‌دور در جریان این برنامه بودم. زمانی که ما بخش نمایشی را اجرا می‌کردیم پارت‌های پلاتوگونه مهران مدیری خیلی برای مخاطبان جذاب بود.

 

شما در فصل‌های قبلی«خندوانه» استندآپ‌کمدی اجرا کردید. در این دوره از برنامه جوانان مستعدی حضور دارند که استند‌آپ‌کمدی اجرا می‌کنند. اجرای آن‌ها را دنبال می‌کنید؟سطح آن‌ها را چطور ارزیابی می‌کنید؟

طبیعتا خیلی‌ها، خیلی استعداد دارند اما چیزی که در این برنامه لحاظ شده حضور افراد با فرهنگ است. یعنی هر آدمی با هر پیشینیه‌ای صرفا به خاطر این‌که با‌نمک است به برنامه نمی‌آید تا با یک تصوری بیاید و با یک توهمی بیرون برود. من فکر می‌کنم افرادی که انتخاب شده‌اند اتفاق خوبی در زمینه استند‌آپ‌کمدی برای همه ما که در این زمینه نوپا هستیم خواهند بود. ولی بسیار کار سخت و پرفشاری است. خود من کمی بیم دارم که پایم را در «خندوانه» بگذارم زیرا از ری‌اکشن مر‌دم می‌ترسم. برنامه «خندوانه» تلاش ‌می‌کند فرهنگ عمومی جامعه را بالا ببرد. اما فرهنگ عمومی جامعه هنوز پذیرای این حجم از شوخی نیست. ما هر‌ وقت با هر‌کسی شوخی کرده‌ایم ناراحت شده است. متاسفانه ذهن ما باز نیست و احساس می‌کنیم همه می‌خواهند به ما توهین کنند و ما را زیر سوال ببرند. البته سیاستگذاری‌ها هم باعث شده این اتفاق بیفتد وگرنه قاعده‌اش این است در قرن بیست‌ویکم ما یک جامعه پیشرفته باشیم و به پنجاه سال عقبت‌تر برنگردیم.

 

درحال‌حاضر تئاتری روی صحنه دارید؟

نمایش«فعل» کاری از محمد رضایی راد با اجرای من، باران کوثری، احمدساعتچیان و میلاد رحیمی، آذر‌ماه در سالن چهارسو روی صحنه خواهد رفت.

 

 

 

 

  • 14
  • 1
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۳
در انتظار بررسی: ۱۱
غیر قابل انتشار: ۱۴
جدیدترین
قدیمی ترین
أينجاس كه بائس كفت وا
خانم عبدالرزاقی بهتره توی برنامه مسخره
درورد بر این بازیگر خوب سینمای ایران
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
عقیل بن ابی طالب زندگینامه عقیل بن ابی طالب؛ از صحابه پیامبر و امام علی (ع)

تاریخ تولد: ده سال بعد از عام الفیل

محل تولد: مکه

محل زندگی: مکه، مدینه

دلیل شهرت: صحابه و پسرعموی محمد

درکذشت: دوران حکومت معاویه، مدینه

مدفن: بقیع

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
حسن معجونی بیوگرافی حسن معجونی بازیگر کمدی سینمای و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حسن معجونی

نام کامل: محمد حسن معجونی

تاریخ تولد: ۲۸ دی ۱۳۴۷

محل تولد: زنجان، ایران

حرفه: بازیگر، کارگردان، طراح، مدرس دانشگاه

تحصیلات: رشتهٔ ادبیات نمایشی از دانشکده سینما تئاتر دانشگاه هنر

آغاز فعالیت: ۱۳۷۵ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
زهرا گونش بیوگرافی زهرا گونش؛ والیبالیست میلیونر ترکی

چکیده بیوگرافی زهرا گونش

نام کامل: زهرا گونش

تاریخ تولد: ۷ جولای ۱۹۹۹

محل تولد: استانبول، ترکیه

حرفه: والیبالیست

پست: پاسور و دفاع میانی

قد: ۱ متر و ۹۷ سانتی متر

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش