یکشنبه ۰۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۱:۱۲ - ۱۶ دي ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۱۰۰۴۲۰۷
چهره ها در سینما و تلویزیون

گفت‌وگو با ریما رامین‌فر، بازیگر نقش هما در سریال پایتخت

ریما رامین فر,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

شاید ریما رامین‌فر را بیشتر با تلویزیون و سریال «پایتخت» بشناسیم، اما او یکی از بازیگران، نویسندگان و کارگردانان بنام تئاتر است که حالا هرازگاهی به تئاتر هم می‌آید و این روزها در نمایش «آن سوی آینه»، نوشته فلوریان زلر و کار علی سرابی، هر شب ساعت ٢٠:٣٠ در تالار شهرزاد بازی می‌کند.

 

در این نمایش درباره دوستی و طلاق دو زوج یک موقعیت کمدی شکل می‌گیرد. ریما رامین‌فر به «شرق» گفت که در ایام سال نوی ٩٧ نیز مجموعه پایتخت که از اردیبهشت تا مهر ٩٦ بازی کرده‌اند، پخش خواهد شد و این‌بار نسبت به سری‌های قبل‌تر بیشتر تلاش کرده‌اند و امیدوار است که این تلاش با رضایت بیشتر مخاطبان همراه شود. با او درباره تئاتر و کمدی آن سوی آینه گفت‌وگو کرده‌ایم.

 

  آیا می‌شود گفت که ریما رامین‌فر خیلی از تئاتر که خانه اصلی‌اش است، دور افتاده؟

اصولا خیلی کار نمی‌کنم، حتی در سینما و تلویزیون هم کم کار می‌کنم و اگر برای تلویزیون در پایتخت بازی می‌کنم، یکباره تصمیم می‌گیرم تا مدتی کار نکنم و ترجیح می‌دهم کم کار کنم و کارهایی را هم انجام می‌دهم که قابلیت‌هایی داشته باشند وگرنه هرگز برای کارکردن و پول‌درآوردن بازی نمی‌کنم.

 

  آن قابلیت‌ها چه می‌توانند باشند؟

به‌هرحال می‌دانم تئاتر زمانی می‌تواند به من سمت‌وسو بدهد که متن خوبی باشد و بعد هم کارگردان و بقیه عوامل یک گروه هم برایم شناخته‌شده باشند و بتوانم در کنارشان به‌راحتی کار کنم. درواقع کار باید درکل برایم اقناع‌کننده باشد که بتوانم خانه‌ام را به سمتش ترک کنم.

 

  فکر کنم چندسالی می‌شود که تئاتر کار نکرده‌اید؟

بله، چهار سال پیش «اینجا کجاست؟» کار شیوا مسعودی را بازی کردم که کاری تک‌پرسوناژه بود که آن نقش را هم خیلی دوست داشتم و بازی‌اش کردم.

 

  بنابراین اولویت انتخاب برایتان متن است؟

بله، اول متن و نقش و بعد هم کارگردان و هم‌بازی‌ها و دیگر عوامل.

 

  در نمایش آن سوی آینه چرا و چگونه قبول کردید که بازی کنید؟

درباره زلر شنیده‌ام که نویسنده خیلی مطرحی در فرانسه است و هم‌اکنون هم اکثر متن‌هایش در آنجا و دیگر نقاط دنیا دارد کار می‌شود، اما جدای از شهرت و معروفیت نویسنده، وقتی متن آن سوی آینه را خواندم، خیلی با آن ارتباط گرفتم و برایم خیلی جذاب بود که این آدم‌ها خیلی بلندبلند دارند فکر می‌کنند و روابطشان خیلی دقیق نوشته شده و کاراکترها را خیلی خوب می‌شناسیم و نویسنده خیلی خوب حتی افکار درونی زن‌ها را نوشته است و آنها را خیلی خوب می‌شناسد و برای همین هیچ تردیدی نداشتم که این متن و نقش را دوست دارم و ایزابل را برای بازی انتخاب کردم.

 

  علی سرابی در مقام کارگردان چقدر در حضورتان مؤثر بود؟

با علی سرابی سال‌ها همکار و هم‌بازی بوده‌ام و خیلی خوب می‌شناسمش. انسانی وسواسی است و خیلی هم به جزئیات اهمیت می‌دهد. می‌دانم که کارکردن با آدم‌های سختگیر خوشایندتر است و می‌دانم که درست کار می‌کند و عواملش را هم با سخت‌گیری انتخاب می‌کند.

 

 آنچه مدنظرت بوده، در این اجرا و همکاری با گروه اتفاق افتاده است؟

وقتی وارد کاری می‌شوم و به آن خیلی نزدیک‌تر می‌شوم، از جایی، دیگر نمی توانم قضاوت کنم و زمانی هم که خودم کارگردانی کنم، از جایی تشخیص نمی‌دهم که کارم چگونه است. الان خوب و بد آنچه را انجام داده‌ام نمی‌دانم و البته بازخوردهایی که دیده‌ام بیشتر می‌گویند خوب است، اما باز هم نمی‌دانم به آن ایده‌آل نزدیک شده‌ام یا نه؟

 

  درباره هم بازی‌هایت این بده بستان چگونه است؟

عمده بازی‌ام با خود علی سرابی است و وقتی قرار باشد با خود کارگردان بازی کنی، یک خرده سخت‌تر می‌شود اما تا پیش از این با پژمان جمشیدی بازی نکرده بودم، او انسان بسیار سخت‌کوشی است و همین حضورش را قابل تأمل و جذاب می‌کند؛ چون بسیار تلاش می‌کند بازی‌اش باری به هر جهت نباشد و اگر قرار است که نقشی را بازی کند، به آن نقش نزدیک‌تر می‌شود. مارال را هم خیلی دوست دارم.

 

  بازتاب کارتان چگونه بوده است؟

بازخورد را براساس دیده‌ها و شنیده‌های داخل سالنم دنبال کرده‌ام. قضاوت آنها طوری است که همگی مشوق بوده‌اند و نه‌تنها با نقش و بازی من که با کل کار ارتباط خیلی خوب برقرار کرده‌اند. خودم زیاد اهل فضای مجازی نیستم، برای همین هنوز کامنت‌ها را در سایت‌ها مرور نکرده‌ام و با وجود آنکه این تظاهرات‌های چند روز اخیر فروش بلیت سینما و تئاتر را پایین آورده، همچنان کار ما هر شب خیلی پر اجرا شده است.

 

  کارکردن در یک نمایش کمدی چگونه است؟

خیلی جالب است و این اولین تئاتری است که واقعا یک کمدی خالص است و البته در کارهای قبلی هم رگه‌هایی از طنز و کمدی بوده و در این کار هر شب با خنده تماشاگران مواجه می‌شوم که برایم جذاب است و من را به چالش می‌کشد که این همه خنده را از تماشاگران بشنوم. اصولا سریال‌هایی را هم که کار کرده‌ام کمدی بوده‌اند اما خودم هرگز سعی نمی‌کنم خنده‌دار بازی کنم و کاراکترم را کمیک ارائه کنم؛ بلکه به‌دنبال ارائه یک موقعیت کمدی بوده‌ام.

 

  کمدی موقعیت برایتان مهم است؟

بله چون معتقدم هر چقدر موقعیت را جدی‌تر باور کنید، این جدیت باعث می‌شود که حقیقت طوری رخ بدهد که در آن بار کمدی و خنده بالاتر برود. در ضمن تلاشی نمی‌کنم که حتما بخندانم ولی تلاش می‌کنم نقش را درست بازی کنم و این خود کمدی را در موقعیت رقم خواهد زد.

 

  این متن فرانسوی چقدر در ایران باورپذیر است؟

این متن خیلی عجیب نوشته شده است و قاعدتا از فرهنگ فرانسوی برمی‌خیزد اما طوری نوشته شده که نمی‌توانی در برابرش مقاومت کنی و بگویی آن را نمی‌فهمی‌ و اصلا این موقعیت جهانشمول است و در هر جایی از دنیا، از برادوی آمریکا گرفته تا آلمان و ایران قابل فهم است و انگار برای فرهنگ و روابط ما نوشته شده است و این خود نشانگر نبوغ نویسنده است که در همه دنیا فهمیده می‌شود.

 

  شما سال‌های آخر ٧٠ و اویل ٨٠ متن می‌نوشتی، مانند «پس تا فردا» و کارگردانی می‌کردی، مثل «همان همیشگی» که در هر دو زمینه هم آثارت چشمگیر بود. چگونه است که دیگر در این دو حرفه کاملا بی‌رنگ‌شده‌ای؛ درحالی‌که استعدادش را داشته‌ای؟

کارگردانی، سخت‌کوشی و جاه‌طلبی می‌خواهد که از من دور است و آن تجاربم هم با درد توأم بود. خیلی سختی کشیدم تا سرانجام فهمیدم اصولا کارگردانی مدیریت خوب می‌خواهد و باید با همه ارتباط بگیری و صلابتی می‌خواهد که من ندارم. در زمینه نویسندگی شاید خودم تنبلی کرده باشم و باید بیشتر تلاش می‌کردم اما شاید بازیگری نسبت به نویسندگی و کارگردانی برایم کار آسان‌تری بوده که بیشتر در این زمینه کار کرده‌ام.

 

  واقعا بازیگری کار آسان‌تری است؟

نه به این معنا که بخواهم باری به هر جهت بازی کنم. با هر نقشی مواجه می‌شوم دچار اضطراب می‌شوم که از پس این نقش هم برخواهم آمد و من را قبول می‌کنند؟ بنابراین بازی دغدغه‌ام می‌شود و دلم می‌خواهد به‌درستی هر نقشی را بازی کنم. الان می‌بینم که علی سرابی بیشتر از آنکه به جنبه‌های هنری کارش فکر کند، باید به همه‌چیز فکر کند و اینکه بلیت‌فروشی چه زمانی باز شود و چگونه تبلیغات کنیم و خیلی چیزهای دیگر... .

 

  اگر کسی برای این امور جانبی در کنارتان باشد، باز هم کارگردانی نمی‌کنید؟

نه، چون کارگردانی چند‌ساحتی است و تو باید چند‌کاره باشی. بنابراین بازی بهتر است، چون فقط یک کار است. الان علی را می‌بینم که چقدر درگیر است و... اما درباره نویسندگی شاید این گفته شما تلنگری باشد برای اینکه دوباره بخواهم بنویسم.

 

  آیا تئاتر هم می‌بینی؟

بله شاید ماهی یک‌بار و کارهایی که شاخص هستند یا دوستان گلم در آنها بازی می‌کنند و من را دعوت می‌کنند؛ البته دوست دارم کارهای بیشتری را ببینم اما فرصت نمی‌شود.

 

  وضعیت تئاتر را نسبت به آن دوره‌ای که در اواخر ٧٠ و اوایل ٨٠ خیلی باشکوه به نظر می‌رسید، چگونه ارزیابی می‌کنید؟

الان هم فکر نمی‌کنم که نسبت به آن دوره خیلی بد یا خیلی خوب شده باشد، چون جوانانی هستند که دارند خیلی خلاقانه کار می‌کنند اما در آن دوره دولت سوبسید به تئاتر می‌داد و با ما قرار‌داد می‌نوشتند و این باعث می‌شد که ما راحت‌تر کار کنیم.

 

  شاید الان دغدغه مالی مانع بشود که همین جوانان دقیق‌تر به مسائل خلاق کارشان بپردازند؟

بله درست است. برای همین هم هست که سراغ سرشناس‌ها می‌روند؛ برای اینکه کارشان فروش کند. و‌ ای کاش فقط کار می‌کردند و به جنبه‌های مالی فکر نمی‌کردند. الان کارکردن چندوجهی و خیلی سخت شده است.

 

  آیا این‌بار هم باید منتظر بمانیم پنج سال دیگر به تئاتر برگردید؟

قابل‌پیش‌بینی نیست؛ بستگی به این دارد که پیشنهاد دندان‌گیری باشد یا نه.

 

رضا آشفته

 

 

sharghdaily.ir
  • 14
  • 1
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
احسان قربان زاده بیوگرافی احسان قربان زاده؛ خواننده تازه کار موسیقی پاپ ایران

محل زندگی: تهران 

ملیت: ایرانی

حرفه: خواننده

سبک: پاپ و سنتی ایرانی

ساز: تنبک، باغلاما و گیتار

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
عقیل بن ابی طالب زندگینامه عقیل بن ابی طالب؛ از صحابه پیامبر و امام علی (ع)

تاریخ تولد: ده سال بعد از عام الفیل

محل تولد: مکه

محل زندگی: مکه، مدینه

دلیل شهرت: صحابه و پسرعموی محمد

درکذشت: دوران حکومت معاویه، مدینه

مدفن: بقیع

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
حسن معجونی بیوگرافی حسن معجونی بازیگر کمدی سینمای و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حسن معجونی

نام کامل: محمد حسن معجونی

تاریخ تولد: ۲۸ دی ۱۳۴۷

محل تولد: زنجان، ایران

حرفه: بازیگر، کارگردان، طراح، مدرس دانشگاه

تحصیلات: رشتهٔ ادبیات نمایشی از دانشکده سینما تئاتر دانشگاه هنر

آغاز فعالیت: ۱۳۷۵ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش