جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳
۱۴:۲۳ - ۰۶ مرداد ۱۳۹۷ کد خبر: ۹۷۰۵۰۱۵۷۵
چهره ها در سینما و تلویزیون

پرویز ربیعی: دوره طلایی دوبله تمام شده است

پرویز ربیعی,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

پرویز ربیعی پیشکسوت هنر دوبلاژ معتقد است برگزاری کلاس‌های آموزش دوبله که چند سالی است توسط برخی گویندگان قدیمی انجام می‌شود، معنایی ندارد و دوبله را باید با حضور در استودیو و نگاه به کار بزرگان آموخت.بعداز آن نیز کسب تجربه‌ است که با گذشت زمان می‌تواند یک دوبلور بسازد. او همچنین می‌گوید اگر یک بار دیگر به دنیا بیاید و فرصتی برای زندگی داشته باشد، هر شغلی را انتخاب می‌کند جز گویندگی و حضور در عرضه دوبله.در ادامه گفت‌وگوی «مهر» با این گوینده قدیمی را می‌خوانید:

 

یک بخش مهم از رل‌گویی‌های شما به‌جای رابرت دووال است.

بله. شروعش با آقای خسروشاهی بود. پیش از فیلم پدرخوانده، در یک فیلم وسترن که آقای خسروشاهی در استودیوی مسترفیلم دوبله می‌کرد، جای این بازیگر حرف زدم. سپس نوبت پدرخوانده رسیده و بعد هم زنده یاد ایرج ناظریان فیلمی دوبله می‌کرد که دو هنرپیشه بزرگ داشت و یکی‌ از آنها رابرت دووال بود. پس از دعوتِ آقای ناظریان گفتم «شما چون من قبلا به‌جای این بازیگر حرف زده‌ام، دارید رلش را به من می‌دهید! بهتر است خودتان به جایش حرف بزنید چون بازیگر اصلی فیلم است.» گفت «نه، تو قبلا حرف‌ زده‌ای ولی خوب حرف‌ زده‌ای و کار خودت است!» رابرت دووال فیلم دیگری به نام سازمان(شبکه) داشت که دیگر خودش یک‌پا پدرخوانده و از نقش‌های اصلی فیلم بود. در آن فیلم هم به جایش حرف زدم. در کل در یک تقسیم‌بندی، ۸۰ درصد رل‌هایی که گفته‌ام همان فرعی‌ها و مکمل‌ها و ۲۰ درصدشان نقش اصلی بوده‌اند.

 

پدرخوانده دو بار دوبله شد. دوبله دوم توسط آقای خسروشاهی انجام شد. در دوبله اول زنده یاد نوربخش به جای مارلون براندو حرف زده بود که در دوبله دوم این کار توسط ایرج ناظریان انجام شد.

بله. دوبله اول را آقای رسول‌زاده انجام داد. مرحوم نوربخش برای گویندگی آن تیپ خاص پدرخوانده به‌جای مارلون براندو، درون دهانش، پنبه و وسایلی گذاشته بود که فکش شبیه براندو بشود.

 

شما در دوبله اول هم صحبت کرده بودید؟

نه در دوبله اولش نبودم اما با آقای خسروشاهی در پدرخوانده‌های یک و دو و سه صحبت کردم.

 

آقای خسروشاهی این فیلم‌ها را برای شبکه ویدئویی دوبله کرد.

بله و هنوز هم کاست‌های وی‌اچ‌اس دوبله این فیلم‌ها را دارم. با وجود اینکه دی‌وی‌دی و تکنولوژی‌های جدید آمده، هنوز این کاست‌ها را نگه داشته‌ام.

 

یادتان هست پدرخوانده در چه استودیویی دوبله شد؟

فکر می‌کنم مسترفیلم بود چون استودیویی مخصوص فیلم‌های ویدئویی بود و آقای خسروشاهی بیشتر آنجا کار می‌کرد.

 

یک فیلم قدیمی هم به نام «عقاب فرودآمده» بود که رابرت دووال در آن نقش یک افسر آلمانی در جنگ جهانی دوم را بازی می‌کرد و نصرا... مدقالچی در آن به‌جایش گویندگی می‌کرد. یکی از گویندگی‌های اخیر شما به جای رابرت دووال، همراه با چنگیز جلیلوند در فیلم «شیرهای دسته‌دوم» بود که چند سال پیش در استودیوی قرن بیستم انجام شد. تجربه کار با آقای جلیلوند چطور است؟

آقای جلیلوند از مدیر دوبلاژهای خوب و تراز اول ما هستند. او در کارش دقیق و اهل تمرین زیاد است. صدای شیکی دارد و آن را حفظ می‌کند. یعنی مواظب صدایش هست.

 

یکی از آثار ماندگار سینما که آقای خسروشاهی دوبله‌اش کرد، «مردی برای تمام فصول» بود که منوچهر اسماعیلی در آن به‌جای پل اسکوفیلد در نقش سِر توماس مور حرف می‌زد و شما هم در آن دوبله رل یکی از سیاستمداران انگلستان را می‌گفتید.

بله. این فیلم را آقای خسروشاهی همراه با فیلم «بروبیکر» به‌صورت ویدئویی دوبله کرد.

 

از دوبله فیلم «بوچ کسیدی و ساندنس کید» خاطره‌ای دارید؟

آن فیلم در استودیوی دماوند دوبله شد. زمانی که فیلم‌ آمد، اوایل کار من بود. چهارپنج سال بود آمده بودم و خیلی هم کار می‌کردم. فیلم را گذاشتند و دیدیم. تا جایی که یادم هست، فیلم در سینما ریولی پخش شد. مدیر استودیو پس از دیدن فیلم گفت، برایش اسم پیشنهاد بدهید! بچه‌ها پیشنهادهایی دادند و مدیر استودیو گفت اگر کسی اسمی بدهد که کمپانی صاحب فیلم قبولش کند، ۵۰ تومان جایزه می‌گیرد! من چون اوایل کارم بود، دخالت نکردم.مدیر استودیو گفت آقای ربیعی چرا شما چیزی نمی‌گویی؟ گفتم راستش به نظر من «مردان حادثه‌جو» خوب است. این اسم پذیرفته شد ولی از آن ۵۰ تومان خبری نشد. البته از اینکه اسم پیشنهادی‌ام مورد قبول واقع شد، خوشحال شدم.

 

شما فیلم «مرد دو زنه» را هم با ابوالحسن تهامی کار کرده‌اید.

با آقای تهامی زیاد کار کرده‌ام ولی این فیلم را به خاطر ندارم. آقای تهامی هم از آن دسته مدیر دوبلاژهای دقیق است. چون زبان می‌شناسد و مترجم است.

 

ایشان هم فارسی را خوب می‌شناسد هم انگلیسی را.

بله. در فیلم «رومئو و ژولیت» ایشان مدیر دوبلاژ بود و آکسان‌های خاصی را به من می‌داد که موقع کار عصبی و ناراحت شده بودم. رل یک کشیش را می‌گفتم و هنگام کار عصبی بودم. با خودم می‌گفتم این چه تاکید و اصراری است که ایشان دارد؟ ولی وقتی فیلم پخش شد همه به من می‌گفتند ربیعی این رل را چقدر خوب گفته‌ای! آن‌جا بود که به توانایی آقای تهامی پی بردم.

 

از دوبله فیلم «آشوب» ساخته کوروساوا خاطره‌ای دارید؟

من هم در این فیلم حرف زده‌ام؟( با خنده) راستش چیزی به‌خاطر ندارم.

 

سعید مظفری، بهرام زند، شما و گوینده‌ای چون ایرج رضایی در این فیلم حرف می‌زدید. فیلمی رنگی از کوروساوا بود. حرف ایرج رضایی پیش آمد. شما در دوبله سریال «ارتش سری» با مدیریت آقای رضایی حضور داشتید؟

من به آن کار دعوت شدم ولی سر مساله‌ای که پیش آمد، نرفتم. اول قرار بود رلی را بگویم که بعدا ناصر طهماسب گفت. میانه‌های کار هم دوباره صدایم زد ولی نرفتم.

 

یعنی قرار بود شما، کسلر را بگویید؟

بله. مرتبه بعدی، اواخر کار بود که آقای رضایی به من گفت بیا و بنشین این رل را نگاه کن، اگر دوست داری، بگو! پنج ‌شش قسمت آخر سریال بود که رفتم و یک رل را گفتم.

 

در کارنامه شما سابقه گویندگی در چند کارتون و انیمیشن هم وجود دارد.

کارتون را خیلی دوست نداشتم. من آدم اخمویی هستم(می‌خندد) ولی درونم این‌طور نیست. خلاصه اینکه کار کارتون به‌نظرم مزه‌پرانی و شوخی می‌طلبد که من خیلی اهلش نیستم ولی از خوش‌شانسی‌ام چند کارتون بوده که در آنها گویندگی کرده‌ام و ماندگار شده‌اند نمونه بارزش هم که جای پدر پسر شجاع در «پسر شجاع» است. یکی دیگر از کارهایی که به‌خاطر دارم و نیمه ‌فیلم و نیمه ‌کارتون بود، آقای نجار در «وروجک و آقای نجار» بود. من دو کارتونی را که در کارنامه‌ام ماندگار شده، مدیون آقای غلامعلی افشاریه هستم. یکی پسرشجاع و دیگری هم همین وروجک و آقای نجار.

 

وروجک را آقای افضلی می‌گفت.

بله. خدا رحمتش کند. بیشتر از گویندگی در کار کمدی‌سازی و طنز تبحر داشت. وروجک را که می‌گفت خیلی بین مردم طرفدار پیدا کرده بود. آقای افشاریه در این کار به من گفت می‌خواستم نقش استاد نجار را به آقای نوذری بدهم ولی چون این شخصیت سریع حرف می‌زند، تو را انتخاب کردم.

 

سریال کارتونی پینوکیو هم بود که آقای افشاریه دوبله کرد و شما در آن نقش داشتید.

آن کار را به‌خاطر ندارم. از کار با آقای افشاریه همان دو کار را به یاد می‌آورم.

 

چرا در طول سال‌های کارتان، مدیریت دوبلاژ نکردید؟

به دو دلیل؛ دلیل اول اینکه فکر کنید قرار است فردا با مدیریت من، فیلمی دوبله شود که ۱۵ گوینده دارد. شب یک گوینده زنگ می‌زند که من فردا نمی‌توانم بیایم یا همان فردا یک گوینده دو ساعت دیر می‌آید و وقتی علتش را بپرسم، قرار است بگوید من رفته بودم بانک یا بیمارستان. این‌ اتفاقات من را ناراحت می‌کند به همین دلیل قبول مسئولیت نکردم که عصبانی بشوم و برای خودم دشمن بتراشم. از نظر زمانی هم دقیق هستم و این دیرکردها یا انجام دادن کارهای شخصی به جای کار گروهی را بی‌احترامی به دیگر گوینده‌ها می‌دانم.دلیل دومش به‌خاطر قیمت و دستمزد کار گوینده‌ها بود. گاهی پیش می‌آمد که برای اینکه پول کمتری پرداخت شود، مدیر دوبلاژها را تغییر می‌دادند. چون این را می‌دانستم قبول نکردم مدیر دوبلاژ باشم.

 

به هر حال وقتی از استودیو بیرون می‌روم و می‌خواهم به خانه بروم، نمی‌توانم عذاب وجدان داشته باشم. حالا وقتی دارم خوب کار می‌کنم، چه احتیاجی است مدیردوبلاژی بکنم تا کلی حرص و جوش را به جان بخرم یا بخواهم خودم را درگیر سینک و وسواس رعایتش توسط گوینده‌ها بکنم؟ البته یک بار مجبور شدم چنین کاری بکنم. آن هم مربوط به زمانی است که سعید مظفری می‌خواست به مسافرتی برود. سریالی بود که دیالوگ‌هایش را آماده کرده بود و متن‌ها را به من سپرد.

 

یعنی گوینده‌ها را شما انتخاب کردید؟

نه. گوینده‌ها انتخاب شده بودند. نقش من، نظارتی بود یعنی بر کار نظارت داشتم. البته ممکن بود چند شخصیت در قسمت‌های بعدی اضافه بشوند.

 

آقای ربیعی نظرتان درباره برگزاری کلاس‌های دوبله که این روزها توسط برخی گویندگان باسابقه برگزار می‌شود، چیست؟

کلاس گویندگی، این‌جا در استودیو و هنگام دوبله فیلم است. ببینید، تلویزیون، فراخوان می‌دهد و هزاران نفر می‌آیند. اول تست می‌دهند و از میان این‌همه، فقط چند نفر را انتخاب می‌کنند که اگر شرایطشان فراهم باشد، می‌آیند و از نزدیک کار اساتید و پیشکسوت‌ها را می‌بینند، این تازه مرحله اول است. یعنی از اول باید این مراحل طی شود. باید پیش از همه، استعداد، صدا و ذوق را داشته باشید، بعد بیایید و کار گوینده‌های قدیمی را ببینید. این، کلاس گویندگی است. با همه احترامی که برای دوستانم قائلم با کلاسی به اسم کلاس گویندگی مخالف هستم و از نظر من هیچ فایده‌ای ندارد. کلاس‌هایی که برگزار می‌شوند، عنوان «با اعطای مدرک» را یدک می‌کشند.

 

آیا این عنوان تضمینی است که پس از پایان کلاس به شما کار بدهند؟ نتیجه چنین رویکردی می‌شود وضعیت فعلی که فرد کلاس را پشت سر می‌گذارد و چون در تلویزیون کار ندارد، جذب دوبله‌های زیرزمینی و ماهواره‌ای می‌شود.این، لطمه به کار دوبله است. یک بار آگهی منصفانه‌تری را دیدم که نوشته بود هیچ تضمینی برای کار نمی‌دهیم.

 

مشکل دیگر این است که برخی از افرادی که کلاس برگزار می‌کنند، گوینده نبوده‌اند.ببینید، هر صدایی به درد دوبله می‌خورد. در زندگی طبیعی ما هزارجور صدا وجود دارد که به درد فیلم و گویندگی می‌خورند اما ذوق، استعداد و گیرایی لازم است. یک بار از خانمی که به یکی از این کلاس‌ها می‌رفت، پرسیدم در کلاس به شما چه چیزی یاد می‌دهند؟ گفت استاد می‌گوید بروید فلان کتاب را بخوانید! در حالی که این جوان باید سینک‌گفتن دیالوگ را با نگاه کردن به کار بزرگ‌ترها یاد بگیرد.

 

شما به دوره طلایی سینما و دوبله اشاره کردید. دوره طلایی سینما باعث تولد دوره طلایی دوبله شد. حالا که دوره طلایی سینما طی شده...

بله. دوره طلایی دوبله هم تمام شده و الان چنین دوره‌ای نداریم.

 

جناب ربیعی این یک نگرانی بین علاقه‌مندان به دوبله است. امیدوارم که شما مثل آقای زند، این‌قدر زود دوبله و هواداران این هنر را ترک نکنید! دوبله‌های ضعیف ماهواره‌ای یا زیرزمینی را با نمونه‌های صحیح مقایسه شده‌اند ومی‌بینیم چه آثار بی‌کیفیتی هستند. اما بی‌تعارف، اگر روزی شما و گویندگان قدیمی در این عرصه نباشید، چه اتفاقی برایش می‌افتد؟

از نظر من دوبله دارد از بین می‌رود. با وضعیت فعلی، اگر تلویزیون نباشد، دوبله‌ای باقی نمی‌ماند. سطحی‌نگری مردم هم در این بحران تاثیر دارد. اگر می‌بینید فیلمی دوبله خوبی ندارد، اعتراض کنید!‌ مگر صندوق انتقادات و پیشنهادات نداریم؟ از طرف دیگر ارزان‌خواهی هم باعث افت کیفیت دوبله می‌شود. وقتی فلانی، کمتر پول می‌گیرد چرا سراغ گوینده درجه یکی برویم که پول بیشتر می‌گیرد؟ چنین رویکردهایی هستند که دوبله را زمین می‌زنند.

 

مدیر فعلی واحد دوبلاژ، آقای نقی‌یی تا جایی که می‌دانم اکثر فیلم‌ها را می‌بیند و اگر دوبله‌ای خوب نباشد، برای کار بعد به مدیر دوبلاژش کار نمی‌دهد.ببینید، اگر یک بار دیگر به دنیا بیایم، شاید هر شغلی را انتخاب کنم ولی سراغ دوبله نخواهم رفت. این روزها خیلی‌ها از طریق پیام در فضای مجازی می‌پرسند برای ورود به دوبله باید چه کار کنیم؟ من همیشه به آنها توصیه می‌کنم که به این سمت نیایند. یک بار دختر خودم در این باره صحبت کرد و به او گفتم اصلا حرفش را هم نزن! حتی خودم را آماده کرده‌ام که اگر روزی نوه‌ام گفت پدربزرگ من را برای ورود به دوبله راهنمایی کن، به او بگویم «اگر یک بار دیگر از این حرف‌ها بزنی، دیگر با تو حرف نمی‌زنم!»

 

 

armandaily.ir
  • 20
  • 1
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
علی نصیریان بیوگرافی علی نصیریان؛ پیشکسوت صنعت بازیگری ایران

تاریخ تولد: ۱۵ بهمن ۱۳۱۳

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر، نویسنده و کارگردان

آغاز فعالیت: ۱۳۲۹ تاکنون

تحصیلات: دانش آموخته مدرسه تئاتر در رشته هنرپیشگی

ادامه
پاوان افسر بیوگرافی پاوان افسر بازیگر تازه کار سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۲۷ تیر ۱۳۶۳ 

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر 

آغاز فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

تحصیلات: لیسانس رشته ی مدیریت بازرگانی

ادامه
امین پیل علی بیوگرافی امین پیل علی بازیکن تازه نفس فوتبال ایران

تاریخ تولد: ۱۷ دی ۱۳۸۱

محل تولد: گیلان

حرفه: فوتبالیست

پست: هافبک

تیم: تیم ملی فوتبال ایران

شماره پیراهن: ۱۵

ادامه
ابوطالب بن عبدالمطلب زندگینامه ابوطالب بن عبدالمطلب پدر امام علی (ع)

تاریخ تولد: ۳۵ پیش از عام‌الفیل

محل تولد: مکه

دیگر نام ها: عبدالمطلب، عبدالمناف، عمران

دلیل شهرت: رئیس قبیله بنی هاشم، پدر امام علی (ع)، عمو و حامی حضرت محمد (ص)

درگذشت: سال دهم بعثت

آرامگاه: مکه در گورستان ابوطالب

ادامه
رودریگو هرناندز بیوگرافی «رودریگو هرناندز»؛ ستاره ای فراتر از یک فوتبالیست | هوش و تفکر رمز موفقیت رودری

تاریخ تولد: ۲۲ ژوئن ۱۹۹۶

محل تولد: مادرید، اسپانیا

حرفه: فوتبالیست 

پست: هافبک دفاعی

باشگاه: منچسترسیتی

قد: ۱ متر ۹۱ سانتی متر

ادامه
موسی التماری بیوگرافی موسی التماری بازیکن فوتبال اردنی

تاریخ تولد: ۱۰ ژوئن ۱۹۹۷

محل تولد: امان، اردن

حرفه: فوتبالیست

باشگاه کنونی: باشگاه فوتبال مون‌پلیه فرانسه

پست: مهاجم

قد: ۱ متر ۷۶ سانتی متر

ادامه
اوسمار ویرا بیوگرافی اوسمار ویرا سرمربی تیم پرسپولیس

تاریخ تولد: ۳ ژوئیه ۱۹۷۵

محل تولد: ریو گرانده دو سول ، برزیل

حرفه: سرمربی تیم فوتبال

باشگاه کنونی: پرسپولیس

آغاز فعالیت: سال ۱۹۹۴

ادامه
اوستون ارونوف بیوگرافی اوستون ارونوف بازیکن فوتبال ازبکی در تیم های ایرانی

چکیده بیوگرافی اوستون ارونوف

نام کامل: اوستون رستم اوگلی اورونوف

تاریخ تولد: ۱۹ دسامبر ۲۰۰۰

محل تولد: نوایی، ازبکستان

حرفه: فوتبالیست

پست: هافبک تهاجمی

باشگاه کنونی: پرسپولیس

ادامه
اکرم عفیف بیوگرافی اکرم عفیف بازیکن برتر تیم ملی قطر

تاریخ تولد: ۱۸ نوامبر ۱۹۹۶

محل تولد: دوحه، قطر

حرفه: فوتبالیست

پست: وینگر

باشگاه کنونی: السد قطر

قد: ۱ متر ۷۶ سانتی متر

ادامه
دیالوگ های آنشرلی

دیالوگ های آنشرلی در این مقاله از سرپوش به بررسی جذابیت های دیالوگ های آنشرلی در سینما و تئاتر می‌پردازیم. آنشرلی، با تاریخچه‌ای غنی در حوزه فرهنگ و هنر، دارای دیالوگ‌هایی است که علاوه بر ارتقاء داستان، به عنوان نمونه‌هایی برجسته از زبان هنری در این صنایع شناخته می‌شوند. اثر آنشرلی  کتاب "آنشرلی" نوشته لوسی ماد مونتگمری، داستان دختری به نام آن شرلی است که در یتیم خانه بزرگ شده و به یک خانواده ثروتمند در شهر مونک هاوس نیو برونزویک در کانادا فروخته می شود. آن شرلی دختری کنجکاو، مهربان و خلاق است که با دیالوگ های خود، شخصیتی دوست داشتنی و ماندگار در ذهن خوانندگان ایجاد کرده است. انیمیشن آنشرلی انیمیشن "آنشرلی" که در سال ۱۹۷۹ در ژاپن ساخته شده است، اقتباسی از رمان "آن در گرین گیبلز" نوشته لوسی ماد مونتگمری است. این انیمیشن، داستان دختری به نام آن شرلی را روایت می کند که در یتیم خانه بزرگ شده و به یک خانواده ثروتمند در شهر مونک هاوس نیو برونزویک در کانادا فروخته می شود. شخصیت های آنشرلی شخصیت های اصلی انیمیشن آنشرلی عبارتند از: آن شرلی: دختری کنجکاو، مهربان و خلاق که با موهای قرمز و شخصیت دوست داشتنی خود، یکی از محبوب ترین شخصیت های ادبیات کودکان است. مریلا کاترین کاتبرت: خواهر بزرگ تر ماتیو کاتبرت که با برادرش در مزرعه گرین گیبلز زندگی می کند. مریلا زنی سخت کوش و جدی است که در ابتدا از حضور آن شرلی در خانه خود خوشحال نیست. ماتیو کاتبرت: برادر کوچک تر مریلا که مردی مهربان و ساده دل است که به سرعت با آن شرلی دوست می شود. دیانا براری: دختر همسایه کاتبرت ها که با آن شرلی دوست می شود. دیانا دختری مهربان و ساده دل است که به سرعت با آن شرلی دوست می شود. دیالوگ های انیمیشن آنشرلی داستان انیمیشن آنشرلی داستان انیمیشن آنشرلی، همانند داستان رمان، از این قرار است که آن شرلی، دختری یتیم که در یتیم خانه بزرگ شده است، توسط خواهر و برادری به نام های مریلا و ماتیو کاتبرت به فرزندخواندگی پذیرفته می شود. مریلا و ماتیو، آن شرلی را برای کمک به انجام کارهای خانه و مزرعه می خواهند. آن شرلی، با موهای قرمز آتشین و شخصیت دوست داشتنی خود، به سرعت با مریلا و ماتیو و همچنین با همسایه آنها، دیانا براری، دوست می شود. آن شرلی، با ماجراجویی ها و شیطنت های خود، زندگی کاتبرت ها را زیر و رو می کند و به آنها یاد می دهد که چگونه از زندگی لذت ببرند. نکات مثبت آنشرلی انیمیشن آنشرلی، از جمله انیمیشن های ماندگار و خاطره انگیزی است که با داستان جذاب و شخصیت های دوست داشتنی خود، مخاطبان زیادی را به خود جذب کرده است. از جمله نکات مثبت این انیمیشن می توان به موارد زیر اشاره کرد: - داستان انیمیشن آنشرلی، همانند داستان رمان، داستانی جذاب و پرکشش است که مخاطبان را از ابتدا تا انتها درگیر خود می کند. - شخصیت های انیمیشن آنشرلی، از جمله آن شرلی، مریلا، ماتیو و دیانا، شخصیت هایی دوست داشتنی هستند که مخاطبان با آنها ارتباط برقرار می کنند. - انیمیشن آنشرلی، پیام های مثبتی مانند اهمیت خانواده، دوستی و امید را به مخاطبان خود منتقل می کند. دیالوگ های شخصیت آنشرلی دیالوگ های آنشرلی دیالوگ های آنشرلی، بیانگر شخصیت او هستند. او دختری کنجکاو و ماجراجو است که همیشه به دنبال یادگیری چیزهای جدید است. این ویژگی در دیالوگ های او به وضوح دیده می شود. برای مثال، در یکی از دیالوگ ها، آنشرلی از معلم خود می پرسد: "حتی اگر دنیا بد باشد، همیشه چیزهای خوب هم وجود دارد." " تصور اینکه شما یک ملکه هستید واقعا عالی است. شما بدون هیچ گونه ناراحتی از آن لذت می برید و هر زمان که بخواهید می توانید از ملکه بودن دست بردارید، کاری که در زندگی واقعی نمی توانید انجام دهید." "این یک چیز خوب در مورد این جهان است ... همیشه بهارهای بیشتری وجود دارد." "وقتی فکر می‌کنم قرار است اتفاق خوبی بیفتد، به نظر می‌رسد که بر روی بال‌های انتظار پرواز می‌کنم. و سپس اولین چیزی که متوجه می شوم با یک ضربت به زمین می افتم. اما واقعاً ماریلا، قسمت پرواز تا زمانی که ادامه دارد با شکوه است... مثل اوج گرفتن در غروب خورشید است. من فکر می‌کنم که تقریباً تاوان ضربه را می‌پردازد." "خب، نمی توان یکدفعه عادت دختر بچه بودن را کنار گذاشت." "شاید... شاید... عشق به طور طبیعی از یک دوستی زیبا آشکار شد، مانند گل رز طلایی که از غلاف سبزش می لغزد."  "این یک ایده دوست داشتنی است، دایانا؛ زندگی کردن به گونه ای که نامت را زیبا کنی، حتی اگر در آغاز زیبا نبود... آن را در افکار مردم برای چیزی آنقدر دوست داشتنی و دلپذیر قرار می دهد که هرگز به تنهایی به آن فکر نمی کنند." "شاید، به هر حال، عاشقانه مانند یک شوالیه که سوار اسب می‌شود، با شکوه و هیاهوی وارد زندگی انسان نشده باشد. شاید مثل یک دوست قدیمی از راه‌های آرام به سمت آدم خزید..." "خب، همه ما اشتباه می کنیم، عزیزم، پس فقط آن را پشت سر بگذار. ما باید از اشتباهات خود پشیمان باشیم و از آنها درس بگیریم، اما هرگز آنها را با خود به آینده منتقل نکنیم." "من معتقدم که زیباترین و شیرین ترین روزها، روزهایی نیستند که در آن اتفاقات بسیار باشکوه یا شگفت انگیز یا هیجان انگیزی رخ دهد، بلکه فقط روزهایی هستند که لذت های کوچک ساده ای را به ارمغان می آورند و به آرامی یکدیگر را دنبال می کنند، مانند مرواریدهایی که از یک رشته می لغزند." "من از دوستی بسیار سپاسگزارم. زندگی را بسیار زیبا می کند." "این بدترین دوران بزرگ شدن است و من در حال درک آن هستم. چیزهایی که در دوران کودکی خیلی می‌خواستی، وقتی به آنها دست پیدا می‌کردی، به نظرت چندان شگفت‌انگیز به نظر نمی‌رسند." "آیا خوب نیست که فکر کنیم فردا روز جدیدی است که هنوز هیچ اشتباهی در آن وجود ندارد." دیالوگ های ماندگار آنشرلی "این خیلی خوب است که در مورد غم ها بخوانید و تصور کنید که قهرمانانه از طریق آنها زندگی می کنید، اما وقتی واقعاً آنها را دارید، خیلی خوب نیست" "خیلی آسان است که شرور باشی بدون اینکه بدانی." "اما واقعاً ماریلا، نمی‌توان در چنین دنیای جالبی برای مدت طولانی غمگین ماند، می‌تواند؟" "زندگی ارزش زیستن را دارد تا زمانی که خنده در آن باشد." "تجربه من این بوده است که شما تقریباً همیشه می توانید از چیزهایی لذت ببرید، اگر تصمیم خود را محکم بگیرید که این کار را انجام دهید." "دنیای قدیمی عزیز تو بسیار دوست داشتنی هستی و من خوشحالم که در تو زنده هستم." "چرا مردم باید برای دعا زانو بزنند؟ اگر واقعاً می خواستم دعا کنم به شما می گویم که چه کار می کردم. من به تنهایی یا در جنگل های عمیق و عمیق به یک میدان بزرگ بزرگ می رفتم و به آسمان - بالا - بالا - بالا - به آن آسمان آبی دوست داشتنی نگاه می کردم که انگار پایانی برای آن وجود ندارد. آبی بودن و سپس من فقط یک دعا را احساس می کنم." "این یکی از مزایای سیزده سالگی است که شما خیلی بیشتر از زمانی که فقط دوازده ساله بودید می دانید" "تا زمانی که نمردی هرگز از غافلگیر شدن در امان نیستی" "کیک‌ ها یک عادت وحشتناک دارند که وقتی می‌ خواهید خوب باشند بد می‌ شوند" "آنه تمام عاشقانه هایت را رها نکن اندکی از آن چیز خوبی است البته نه زیاد اما کمی از آن را حفظ کن" دیالوگ های زیبای آنشرلی سخن پایانی درباره دیالوگ های آنشرلی دیالوگ های آنشرلی، بخشی از جذابیت این شخصیت دوست داشتنی هستند. این دیالوگ ها، شخصیت، امید، خوش بینی و عشق به طبیعت آنشرلی را به خوبی بیان می کنند. گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش