چهارشنبه ۰۱ مرداد ۱۴۰۴
۱۶:۰۳ - ۰۴ شهریور ۱۳۹۸ کد خبر: ۹۸۰۶۰۱۱۰۷
چهره ها در سینما و تلویزیون

ماجرای جالب یک محمدرضا شجریان که اهل موسیقی نیست!

محمدرضا شجریان,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران
شجریان یزد که خودش ‌هیچ‌وقت محمدرضا شجریان خواننده را از نزدیک ندیده و موسیقی را هم خیلی دنبال نمی‌کند در خیلی از ‌موقیعت‌های زندگی‌ا‌ش اشتباهی گرفته شده است.

چند روز پیش خبر گرفتن وام ۱۰‌میلیون تومانی "محمدرضا شجریان" از وزارت ارشاد چنان ‌خبرساز بود که تا رفع ابهامات، شایعات مختلفی مطرح شد. شایعاتی با این محوریت که چرا و چه شد که استاد آواز ایران برای گرفتن وام اقدام کرده است؟ حاشیه‌های این خبر باعث شد تا همایون امیرزاده ‌مدیر کل روابط عمومی وزارت ارشاد این ماجرا را یک تشابه اسمی در میان هنرمندان اعلام کند.

به گزارش شهروند، "محمدرضا شجریان" متولد ۱۳۳۴ در یزد است و تقریبا ۱۵‌سال از استاد شجریان کوچکتر. او از کودکی ‌عاشق بازیگری بوده و به قول خودش ۲۵‌سال از عمرش آفتاب را ندیده چون در سالن‌های تئاتر مشغول ‌تمرین و بازی بوده است. او که حدود یکصد تئاتر را کارگردانی و بازی کرده و در۱۱ جشنواره سراسری ‌تئاتر ۱۸ مقام کشوری دارد در یزد آدم سرشناسی است. با همه اینها در تمام این سال‌ها به ‌خاطر تشابه اسمی که با استاد شجریان داشته، ماجراهای جالبی را تجربه کرده است.

شجریان یزد که خودش ‌هیچ‌وقت محمدرضا شجریان خواننده را از نزدیک ندیده و موسیقی را هم خیلی دنبال نمی‌کند خیلی از ‌موقیعت‌های زندگی‌ا‌ش اشتباهی گرفته شده است. قصه همین دردسرهای دست اول باعث شد تا این مصاحبه ‌شکل بگیرد؛ گفت‌وگو با "محمد رضا شجریان" فرزند حسن، صادره از یزد، بازیگر و کارگردان تئاتر.‌

آقای شجریان، نام فامیلی شما از اول همین بود یا خودتان عوض کردید؟

نام خانوادگی‌ام"دهقان" بود. چون وارد کار هنری شده بودم از فامیلی‌ام خوشم نمی‌آمد، نام فامیلی"دهقان" خیلی زیاد است. (می‌خندد)

به خاطر تشابه اسم کوچک‌تان با استاد "محمدرضا شجریان" نام فامیلی را هم شجریان انتخاب کردید؟

نه، من اوایل دهه ۶۰ تصمیم گرفتم فامیلی‌ام را عوض کنم و آن موقع هم اهل موسیقی نبودم و ایشان را نمی‌شناختم.

پس اتفاقی فامیلی‌تان شجریان شد.

زمانی که می‌خواستم نام فامیلی‌ام را تغییر دهم با آقای خضری یزدان که سال‌ها قبل مدیر دبستانم هم بود و بعد از بازنشستگی در روزنامه اطلاعات کار می‌کرد، مشورت کردم. او چند تا نام فامیل به من پیشنهاد داد که یکی از آنها شجریان بود و گفت اتفاقا در یزد هم کسی این فامیلی را ندارد. من هم خوشم آمد و انتخابش کردم.

خانواده‌تان هم بعد از شما، نام فامیلی را تغییر دادند؟

بله، بعد از این‌که من اقدام کردم پدر و خواهر و برادرهایم هم فامیلی‌شان را شجریان گذاشتند.

گفتید تا قبل از تغییر نام فامیلی‌تان، محمدرضا شجریان خواننده را نمی‌شناختید؛ شاید به این دلیل که پیش از دهه ۶۰ او بیشتر به خاطر ترانه‌های انقلابی‌اش شناخته شده بود، اما طبیعتا چند‌سال بعد که شما هم فامیلی‌تان را عوض کرده بودید، متوجه شدید شخصی هم نام شما، یک خواننده مشهور است. درست است؟

بله، چند‌سال بعد اسم ایشان به گوشم خورد و از همان زمان به بعد بود که خیلی‌ها من را به جای ایشان اشتباهی گرفتند.

دقیقا می‌خواستم به همین سوال برسم. این تشابه اسمی چه دردسری برایتان پیش آورد؟

نمی‌شود گفت دردسر، ولی خب بعضی وقت‌ها اتفاقات بامزه‌ای می‌افتد. مثلا چند‌سال پیش با اتوبوس رفته بودیم جشنواره زاهدان. در راه برگشت به یک ایست بازرسی رسیدیم که چند تا اتوبوس را نگه داشته بودند و پلیس‌ها اتوبوس‌ها را می‌گشتند. یک افسر پلیس وقتی کارت شناسایی من را دید شروع کرد به تعارف کردن و گفت استاد ببخشید که معطل‌تان کردیم. گفتم خدایا فقط در یزد من را می‌شناسند این افسر از کجا من را شناخت؟! بعدش هم رفت پایین و چایی و آب خوردن برایمان آورد. (می‌خندد) تا این‌که گفت استاد شما سی‌دی از آهنگ‌هایتان دارید که امضا کنید و به من بدهید؟ آن موقع بود که فهمیدم او به خاطر اسمی که روی کارتم دیده مرا اشتباه گرفته. یک بار دیگر هم در فرودگاه آقایی که کارت شناسایی‌ام را گرفت گفت من همیشه آهنگ‌های شما را گوش می‌دهم، ولی هیچ‌وقت ندیده بودم‌تان، با لهجه یزدی ‌که دارم گفتم: "کارتم را ببینید، من یزدی هستم." به‌هرحال از این اتفاقات زیاد افتاده. به قول ما یزدی‌ها "مویی به ببینه پلاسی می‌بافه."

معنی این ضرب‌المثل یزدی چیست؟

پلاس یک نوع گلیم است. یعنی بعضی‌ها می‌نشینند و بادیدن کوچکترین چیزی شایعه‌سازی و یک کلاغ چهل کلاغ می‌کنند. وگرنه دو نفر که تشابه اسمی دارند خیلی چیز بزرگی نیست. الان ما در یزد یک نفر را داریم که اسمش محمدعلی فردین است و مشکلی هم ندارد. حالا چون من هم کار هنری می‌کنم این اتفاقات می‌افتد.

پس طبیعتا بعد از حاشیه اخیری که برایتان پیش آمد خیلی از همکارانتان می‌دانستند که محمدرضا شجریانی که نامش در لیست وام گیرندگان وزارت ارشاد است، بازیگر قدیمی تئاتر یزد است و این ابهام برای آنهایی پیش آمد که شما را نمی‌شناختند. خودتان همان موقع از این حاشیه‌ها خبردار شدید؟

اولش من اصلا متوجه این ماجرا نشده بودم، ولی چند تا از دوستان و اطرافیانم این خبر را در فضای مجازی دیده بودند و یکی از آنها برایم خبر را فرستاد که دیدم عکس مرا کنار عکس شجریان گذاشتند. گفتم یا حضرت عباس عکس من با ایشون چه‌کار می‌کند؟!(می‌خندد) و بالاخره اصل خبر را خواندم و متوجه ماجرا شدم.

خودتان درخواست کرده بودید، درست است؟

بله، هرچند وزارت فرهنگ و ارشاد لطف کردند و این وام را به من اختصاص دادند. شاید به خاطر نیم قرن فعالیت هنری و گرفتن جوایز متعدد و وضع مالی نه‌چندان خوبم تصمیم گرفتند به من وام دهند، اما واقعیت این است و خودتان هم می‌دانید که در این دوره و زمانه ۱۰‌میلیون تومان هم چندان رقم بالایی نیست. حتی الان یک یخچال بخواهیم بخریم ۲۰‌میلیون تومان است، این وام فقط یک کمکی به من شد برای فعالیت‌های هنری‌ام. وگرنه من بعد از این همه‌ سال کار و فعالیت یک پژو ۴۰۵ قدیم و یک خانه دارم که ۲۰۰‌میلیون تومان قیمتش است.

بعد از انتشار این خبر و ابهامات و حاشیه‌هایی که به خاطر این تشابه اسمی پیش آمد و نام‌تان در کنار استاد شجریان مطرح شد، مسئول یا حتی خبرنگاری برای شناخت بیشتر شما و فعالیت‌های هنری‌تان به سراغتان آمد؟

نه، هیچ‌کس نیامد و فقط همان توضیحاتی بود که آقای امیرزاده، مدیرکل روابط عمومی وزارت ارشاد درباره تشابه اسمی داده بودند و در رسانه‌ها هم نوشته شد. خلاصه این‌که هر چند این خبر باعث شد خیلی‌ها که مرا نمی‌شناختند، حالا بدانند یک محمدرضا شجریان دیگری هم در یزد کار هنری انجام می‌دهد، ولی اتفاق دیگری نیفتاد.

خیلی‌ها می‌گویند این تشابه اسمی باعث معروفیتم شد، ولی واقعا بعد از این همه ‌سال، شهرت به چه درد من می‌خورد. من فقط عاشق کارم هستم، با هر اسم و نام و نشانی.

  • 10
  • 6
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش